#خاطرات_شهدا😊❤️
😊از حسین به همه خواهران...🙋♂📞
هرخانمے🙂
ڪہ چادربہ سرڪند❤️
و
عفت ورزد❤️
و
هرجوانےڪہ نمازاول وقت رادر حدتوان شرو؏ڪند❤️
اگردستم برسد سفارشش رابہ مولایم امام حسین؏ خواهم ڪردواورادعامیڪنم√•|😍😃|•√
#شهید_حسین_محرابے
#شهدارایادڪنیمباذڪرصلوات ❤️
@p_bache_mazhabiya
🔞🔞دیدن فیلم مستهجن🔞🔞
#خاطرات_شهدا
🌙 توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمهای زننده پخش می کردند🔞
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ😡
ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...😰😰
ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ،
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود،😔
ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ😔
ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ😰😭
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ،
ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.😔
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ 🐀
ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.😭
ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ😭😭
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
اینطوری شهید دادیم و حالا بعضیا راحت پای کانالهای ماهواره نشستند 😔
ونمی دانند یه روز همان شهید رو می آورند تا در مقابل او توضیح دهند که به چه قیمتی چشم خود را به گناه آلوده کردند
#شهدا_شرمنده_ایم
@p_bache_mazhabiya
#خاطرات_شهدا
✍ اوایل جنگ بود ، در جلسه ای
بنی صدر بدون {بسم الله} شروع
کرد به حرف زدن
✍ نوبت که به صیاد رسید به
نشانه ی اعتراض به بنی صدر که
آن زمان فرمانده کل قوا بود
گفت :
✍ [ من در جلسه ای کع اولین
سخنرانش بی آنکه نامی از خدا
ببرد حرف بزند، هیچ سخنی
نمی گویم .😑✋]
#شهید_صیاد_شیرازی
🕊|🌹 @p_bache_mazhabiya
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🍃| بچه ها عادت داشتند تا نیمه های شب پای کامپیوتر باشند🖥 و چراغ اتاقشان روشن💡 ..
من هم عادت به خوابیدن در تاریکی دارم!
نیمه های شب با نور چراغ اتاق بچه ها – رضا و میلاد - یهو از خواب بیدار شدم👀. با خودم گفتم حتما بچه ها خوابشون برده😴 و برق اتاق رو هم روشن گذاشته اند و رفتم چراغ اتاق رو خاموش کنم که دیدم میلاد در حال خواندن نماز شب است...🍃 آنقدر چهره اش نورانی شده بود که یک لحظه بدنم یخ شد😥 و حرف نزده در اتاقش را بستم.»
شهیـد میـلاد بدری کوچک ترین شهـید مدافـع حـرم خوزستان که ملبّس شدنش به لباس روحانیت همراه با شهادتش رقم خورد🕊 |🍃
#شهید_میلاد_بدری
#راوی_مادر_شهید
❤️😔
@p_bache_mazhabiya
ڪانال پاتوق بچه مذ هبی ها👆🍃
#خاطرات_شهدا
🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃
#پرچم ، پیشانی بند ، انگشتر ، #چفیه ، بی سیم هم روی کولش . خیلی با نمک شده بود ☺️
گفتم چیه ؟ خودت رو مثل علم درست کردی ؟ میدادی یک چیزی هم پشت #لباست بنویسن😒
پشت لباسش رو نشون داد " جگر شیر نداری سفر #عشق مرو " ❤️
گفتم : بی خودی اصرار نکن .. بی سیم چی لازم دارم ولی تو رو نمی برم😒
هم #سنت کمه ؛ هم برادرت #شهید شده ..
هیچی نگفت ... از من حساب میبرد..✅
کمی هم #میترسید ، دستش رو گذاشت روی کاپوت تویوتا🚘 و گفت :
باشه .. نمیام ! ولی روز #قیامت شکایتت رو به #فاطمه_زهرا میکنم .. ببینم میتونی جواب بدی ؟😒
توی #عملیات دنبالش میگشتم .. به بچه ها گفتم کجاست ؟ گفتن نمی دونیم ! نیست ✅
به شوخی گفتم : نگفتم بچه است ! #گم میشه ! حالا باید کلی دنبالش بگردیم تا پیداش کنیم😤
بعد #عملیات داشتیم #شهدا رو جمع میکردیم . اکثرا با یک گلوله یا ترکش ریز #شهید شده بودن😔
یکی هم بود که ترکش کل #سر رو برده بود ...
برش گردوندم ...😞
پشت لباسش رو دیدم
نوشته بود:"#جگر شیر نداری سفر #عشق مرو" 😭😭😭
#شهداگاهی_نگاهی
◈ اینجا صحبت #عشق در میان است
❁join❁⇩
@p_bache_mazhabiya
#خاطرات_شهدا
اگر تمام بدنمان قطعه قطعه کنند😣 و زیر تانڪ ها از بین ببرن قطعه قطعه بدنمان می گوید:
مرگ بر آمریڪا✊🏻
#کلام_شهید👇🏻
#شهید_علی_چیت_سازیان🌸
◈ اینجا صحبت #عشق در میان است
❁join❁⇩
@p_bache_mazhabiya
📖 #خاطرات_شهدا
برا انجام ڪاری از خونہ رفت بیرون ؛
شب دیدم با پای برهنہ و بدون ڪاپشن برگشت .
با نگرانی ازش پرسیدم : اتفاقی افتاده ؟
گفت : نہ پدر جان !
« توی راه یہ جوون دیدم می خواست بره سربازی و وضع مناسبی نداشت ،
منم ڪفش و ڪاپشنم رو بهش دادم .»
#شهید_علی_اکبر_درگزینی
✍ : ڪتاب لحظہ های بی عبور ، ص۵۸
◈ اینجا صحبت #عشق در میان است
❁join❁⇩
@p_bache_mazhabiya
#خاطرات_شهدا 📚
به دخترش میگفت:
وقتی گرههای بزرگ به کارتون افتاد، از خانوم فاطمه زهرا(س) کمک بخواید. گره های کوچیک رو هم، از شهدا بخواید براتون باز کنند.
| شهید همدانی |🕊
#شهدا_را_یاد_کنیم_باذکر_صلوات ❤️
#التماس_دعا🕊
〰✿〰✿〰✿〰✿〰✿〰✿
♡ اینجا صحبت #عشق در میان است.
..﹍😇پاتوق بچه مذهبیا😇﹍..
@p_bache_mazhabiya
#خاطرات_شهدا 📖 #یا_مادر
سوریه ڪه بود پیام داد گفت : خواب عجیبی دیدم بعد از اینڪه ڪلی اصرار ڪردم خوابش رو تعریف ڪرد . گفت : خواب دیدم وضع خراب بود و هوا سرد ؛ داشتم با پوتین نماز میخوندم ، یڪی اومد شروع ڪرد به حرف زدن و گفت : نمازت قبول نیست و منم به شڪ افتادم ، بعد از چند دقیقه تو خواب دیدم ڪه یه خانم چادری اومد جلو و گفت : پسرم ازت قبوله خدا خیرتون بده انشاءالله ، تا به خودم اومدم فهمیدم حضرت زهرا رو دیدم و از خواب پریدم .
شهید مدافع حرم ...
#شهید_حسین_معز_غلامی
@p_bache_mazhabiya