eitaa logo
「پـاتـوقـمـون🎙」
5.2هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
289 ویدیو
11 فایل
هٰذا‌مِن‌فَضل‌ربی که‌هرچه‌دارم‌از‌فضل‌پروردگارم‌است کپی؟ هرچه بیشتر بهتر، حلال حلالت✌️ کانال‌گرافیکیمون: ➺ @meghdad_graphic تبلیغ و تبادل نداریم! خادم‌کانال(فقط‌کار‌ضروری‌و‌نظرات): ➺ @mim_komeyl
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ ✨🌹حاج اسماعیل دولابی: دعا بڪن ولے اگـر اجابت نشد، با دعوا نڪن میانِہ اَٺ با او بہ هم نَخورد چون جاهلے و او عــالم و خبیــر ... ◈ اینجا صحبت در میان است ❁join❁⇩ @p_bache_mazhabiya
✨ ✨🌹حاج آقاپناهیان : علت ڪینه نظام سلطه ازحجاب آن است ڪه افزایش هرزگے موجب کاهش مقاومت مےشود. بےحجاب شدن هنرنیست؛ غیرمحجبه درعالم زیاداست! این حجاب است که حرف تازه جهان امروزاست! ♡ اینجا صحبت در میان است. ..﹍😇پاتوق بچه مذهبیا😇﹍.. @p_bache_mazhabiya
🔸یکی از ویژگی‌های نگاه خوب این است که انسان بتواند از بالا نگاه کند و غرق پدیده‌ها نشود. اگر کسی از بیرون به پدیده‌ها نگاه کند عوامل و آثار هر پدیده‌ای را می‌بیند و ریشه‌ها و پیامدهای آن را تشخیص می‌دهد. 🔸اگر به فرآیند قدرت‌یافتن امام‌حسین(ع) در میان دل‌ها، از بیرون نگاه کنیم، می‌توانیم بفهمیم که امام‌حسین(ع) جهان را خواهد گرفت و حس کنیم که چقدر به ظهور نزدیک شده‌ایم. 🔸بعضی‌ها وقتی به پیاده‌روی اربعین می‌روند، در خودِ اربعین غرق می‌شوند و از بیرون به کلّیت اربعین نگاه نمی‌کنند لذا عظمتش را درک نمی‌کنند. 🔸اگر حس کنی که زمانه به‌سرعت به‌سوی امام‌حسین(ع) می‌رود، مواظبت می‌کنی که از این کاروان عقب نمانی و حریص می‌شوی که خودت را برسانی. نکند فردا-با حسرت- بگویی که «من هیچ نقشی در ظهور نداشتم یا نقش بسیار اندکی داشتم!» 🔸کسی که از بالا به پدیده‌ها نگاه می‌کند، فعال و آینده‌نگر می‌شود. بر اساس نگاه شماست که حرص و اشتیاق به فعالیت برای‌تان پدید می‌آید. خصوصاً امروزه وقتی روند و سرعت پیروزیِ حق را ببینی، حریص می‌شوی که عقب نمانی و بیشتر تلاش کنی. ♡ اینجا صحبت در میان است. ..﹍😇پاتوق بچه مذهبیا😇﹍.. @p_bache_mazhabiya
🌀 سقوط یک جامعۀ ایمانی در امتحان الهی از کجا شروع می‌شود؟ 🌀 وقتی جامعه به ایمان خودش پشت کند و بخواهد بر خلاف توصیۀ دین چیزی را تجربه کند، در این صورت یا نابود می‌شود یا هزینه می‌دهد. 🌀 الان که هزینۀ مذاکره با دشمن را دادیم، معلوم شد اگر مذاکره نکرده بودیم هم دشمن کوتاه می‌آمد! __________ 🔹 وقتی یک جامعۀ ایمانی، امتحان می‌شود، معمولاً سقوطش از کجا شروع می‌شود؟ سقوط جامعۀ ایمانی در امتحان الهی از آن‌جایی است که به ایمان خودش پشت می‌کند و می‌خواهد یک چیزی را برخلاف توصیۀ دین، خودش تجربه کند تا آن را بپذیرد! 🔹 اگر مؤمنین حقیقت را با «اشاره» دریافت کردند و پذیرفتند، ایمان خودشان را نشان داده‌اند و این موجب سربلندی در امتحان الهی است. اما وقتی بخواهند یک چیزی را برخلاف توصیۀ دین تجربه کنند؛ یا در جریان آن تجربه، نابود می‌شوند، یا اینکه هزینه می‌دهند. 🔹 مثلاً امیرالمؤمنین(ع) مردم را دعوت کرد که پای رکاب حضرت بایستند، اما مردم خواستند که مذاکره و صلح را هم با ابوموسی اشعری، تجربه کنند؛ لذا هزینۀ سنگینی به جامعه تحمیل کردند. مردم زمان امام‌حسن(ع) هم دوباره خواستند صلح و مذاکره با معاویه را تجربه کنند، لذا نابود شدند. 🔹 در زمان ما هم یک جریان اجتماعی آمد و گفت: «بیایید مذاکره با دشمن را تجربه کنیم» درحالی‌که از اول معلوم بود این تجربه اشتباه است؛ این را امام و رهبری و همۀ هوشمندان فرموده بودند. اما بالاخره این مذاکره را تجربه کردیم و هزینه دادیم و عقب ماندیم. الان معلوم شده است که اگر مذاکره نکرده بودیم هم، دشمن جرأتِ جنگیدن نداشت و حتی در تهدیدهای خودش هم کوتاه می‌آمد. 🔹 جامعۀ ایمانی وقتی امتحان بشود، یک‌دفعه کفر نمی‌ورزد و نمی‌گوید «اصلاً من ایمان ندارم!» بلکه سراغ یک مستمسک می‌رود که یک وجاهتی داشته باشد؛ مثلاً می‌گوید «حالا بگذار تجربه کنیم!» اما تجربه‌کردن همان و پشت‌کردن به ایمان همان! نتیجه‌اش هم نابودشدن یا هزینه‌دادن است! 🔹 البته تجربه، چیز خوبی است و اگر به تجربه اعتنا نکنیم، می‌شود «شقاوت»! کمااینکه علی(ع) به ابوموسی اشعری-که سرپرست تیم مذاکره‌کنندۀ حضرت بود- فرمود: اگر تجربه و عقل را زیر پا بگذاری، شقی هستی! (نهج‌البلاغه/نامه۷۸) به تجربه باید اعتنا کرد، اما وقتی تجربه را بهانه قرار بدهیم که از ایمان فاصله بگیریم، در امتحان الهی زمین می‌خوریم. 🔹 در جنگ بدر، وقتی مسلمین ۷۲نفر اسیر گرفتند، رسول‌خدا(ص) فرمود «اینها را باید به قتل برسانیم، ما مأمور نیستیم که اسیر نگه داریم و این کار به صلاح ما نیست...» ولی مردم گفتند: «بگذارید این اسیرها را آزاد کنیم یا مبادله کنیم و به‌جایش پول بگیریم، در این صورت بین ما و دشمن خون جاری نمی‌شود» 🔹 رسول‌خدا(ص) فرمود: اگر می‌خواهید، این راه را تجربه کنید، اما بدانید که به همین تعداد، در جنگ بعدی شهید خواهید داد. همین‌طور هم شد؛ در جنگ اُحد، ۷۲نفر شهید دادند، درحالی‌که اگر سخن پیامبر(ص) را ترجیح می‌دادند، ضرر نمی‌کردند و هزینه نمی‌دادند. ♡ اینجا صحبت در میان است. ..﹍😇پاتوق بچه مذهبیا😇﹍.. @p_bache_mazhabiya
حکایت زیبا و پند آموز پنجره و آینه جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد. بعد آینه‌ی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه می‌بینی؟ جواب داد: خودم را می‌بینم. دیگر دیگران را نمی‌بینی! آینه و پنجره هر دو از یک ماده‌ی اولیه ساخته شده‌اند، شیشه. اما در آینه لایه‌ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی‌بینی. این دو شی‌ شیشه‌ای را با هم مقایسه کن. وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می‌بیند و به آنها احساس محبت می‌کند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده می‌شود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقره‌ای را از جلو چشم‌هایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوست‌شان بداری. ♡ اینجا صحبت در میان است. ..﹍😇پاتوق بچه مذهبیا😇﹍.. @p_bache_mazhabiya
در میان یاران پیامبراکرم صلی الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در باره‌اش نمی‌داد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شب‌ها به خانه‌های مردم دستبرد می‌زد. یک بار، هنگامی که روز بود، خانه‌ای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانه‌ای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر می‌برد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه می‌زیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت می‌گذراند. دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهره‌ای از مال و ثروت، و بهره‌ای از لذّت و شهوت!» سپس لختی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت: «به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّه‌دار کردم، پس از مدّتی می‌میرم و به دادگاه الهی خوانده می‌شوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!» از عمل خود پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد و خجلت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت: «ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت. شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم. شب گذشته، سایه‌ای روی دیوار خانه‌ام دیدم. احتمال می‌دهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم. از شما می‌خواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمی‌خواهم؛ زیرا از مال دنیا بی‌نیازم.» در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت. در میان آن جمع، نظر محبت‌آمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند. سپس از او پرسید: «ازدواج کرده‌ای؟» - نه! - حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟ - اختیار با شماست. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد و سپس فرمود:«برخیز و با همسرت به خانه برو!» جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانه‌اش رفت و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد. زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفت‌زده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟! جوان پاسخ داد: «ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد. من همان دزدی هستم که دیشب به خانه‌ات آمدم، ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود. به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!» زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است! ♡ اینجا صحبت در میان است. ..﹍😇پاتوق بچه مذهبیا😇﹍.. @p_bache_mazhabiya