📈آمار کرونای استان اصفهان در ۲۴ ساعت گذشته
آرش نجیمی، سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان:
🔸️تست هزار و ۳۴۵ بیمار در استان (به جز کاشان و آران و بیدگل) مثبت شده که از این تعداد ۲۶۶ نفر بستری شدند.
🔸️از ۴۵مورد فوت مشکوک به کرونا، ۲۵ نفر به دلیل کووید ۱۹ جان باخته اند.
🔸️تعداد بیماران بستری در بیمارستانهای استان هزار و ۸۰۷ نفر می باشد که از این تعداد ۳۵۱ نفر در بخش مراقبتهای ویژه تحت درمان هستند.
🔸️۲۰۶ نفر نیز پس از بهبودی از بیمارستان مرخص شدند.
┅━━━━━━━━━┅
@heidar_karrar
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم رب الشهدا والصالحین
خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند .خوشا به حال آنان که در این قافله نور سروجان باختند. امام خمینـی (ره)
شهادت بالاترین پاداش و مزد جهاد فی سبیل الله است.امام خامنـه ای مدظله العالی
خورشیدهای خاک نشین، یادشان بخیر
پلهای آسمان به زمین، یادشان بخیر
دستان رو به علقمهی مانده روی خاک
پاهای بوسه داده به مین، یادشان بخیر
چندین هزار یوسف از اینجا گذشتهاند
ما ماندهایم و آه و همین ، یادشان بخیر
حتی هنوز روشن و جاریست ردشان
این گوشه، پای نهر... ببین! یادشان بخیر
خاطره شهادت شهیدان براتعلی سعیدی ،حسینعلی جمشیدیان وعلیرضا بوته کن
از شهدای والامقام واحد تخریب لشکر 8 نجف اشرف که با هم در یک لحظه ویک سنگر به مقام بشهادت نائل آمدند .
در هیجدهم شهریورسال1364عملیات قادر توسط لشکر 8 نجف اشرف در جبهه های شمال غرب (منطقه مرزی اشنویه و استان اربیل عراق ) انجام شد. بعد از پایان عملیات اکثر نیروهای گردانها و واحدها از جمله واحد تخریب لشکر به مرخصی رفتند . با غم واندوهی که از شهدای جامانده عملیات قادرداشتیم به مرخصی آمدیم و پس از تاسوعا وعاشورای حسینی به اهواز برگشته و در مقر اصلی لشکر (دانشگاه شهید چمران- پایگاه شهید مدنی 2) مستقر شدیم. پس از چند روزدستور رسید که نیروهای تخریب جهت اعزام به مکان نامعلومی آماده شوند . نیروهای واحد را به دوگروه تقسیم کردند . به گروه اول سلاح کلاشینکف دادندو این نیروها به جزایر مجنون اعزام شدند. به گروه دوم که حدود بیست وپنج نفر میشدند و حقیر هم در این گروه بودم سلاح ژسه دادند . عصردهم مهر ماه ساعت دو بعد ازظهر سوار دو دستگاه مینی بوس شدیم و به راه افتادیم . رانندگان مسیر جاده اهواز – آبادان را در پیش گرفتند. پس از طی حدود دو ساعت و نیم به شهر آبادان رسیدیم . از داخل شهر که ویران و تقریبا" خالی از سکنه بود عبور کردیم . شهر زیر آتش توپخانه وخمپاره های دشمن بعثی بود.پس از گذر از چند خیابان وارد جاده بسیارخراب وناهموارخسروآباد شدیم و به طرف اروند کنار ادامه مسیر دادیم .البته آن زمان نمی دانستیم که این جاده به طرف اروند کنار می رود چرا که منطقه برای همه ما ناشناخته بود . پس از حدود 45کیلومتر که از آبادان دور شدیم . رانندگان به سمت راست جاده پیچیدندو از کنار یک قبرستان ادامه مسیر دادند. ماشین ها ازدل یک جاده خاکی که دوطرفش نخلستان بودوارد ساختمانی متروکه شدند.اطراف را که دید زدیم تماما " نخلستان بود.در دل این نخلستانهـا خانه های گلیِ روستایـی دیده می شد.نهرهـای آب و نیزارهای متراکم درداخل نخلستانها خود نمایی می کردند. سرانجام پیاده شدیم. هنگامی که پیاده شدیم صدای چند مورد تیراندازی بگوشمان رسید . از برادرانی که آنجا بودند سوال کردیم ؛ این تیر اندازی ها برای چیست؟ یکی از نیروها که بعد فهمیدیم از بچه های اطلاعات ، عملیات است
گفت : نترسید! این تیرها توسط نیروهای خودمان برای دقت گیری در هدف شلیک می شود. همه ما باورمان شد و حرف او را تصدیق کردیم.
نماز مغرب وعشا را همانجا خواندیم و به دو گروه تقسیم شدیم. برادران ابوالقاسم شهیدی ، حسینعلی جمشیـدیان ، علیرضا بوته کن، احمد خرمی ، براتعلی سعیدی ، غلامرضا عباسی ، علیرضا محبی و تعدادی دیگر از دوستان رزمنده و حقیر به همـراه تجهیزات کامل در یک ستون و با همراهی نیروی اطلاعـاتی در دل تاریکی شب پیاده به را ه افتادیم. پس از طی حدود یک کیلومتر به مسیری برخورد کردیم که نهرِپرآبی بود .اطراف نهرپراز نخل ونیزار بود.بعدا" فهمیدیم اسم این نهر ، نهر مسجد است . بدلیل اینکه در کنارنهر مسجدی ساخته شده بود . ازکنارنهر دردل تاریکی شب به جلو میرفتیم . بعضا" برادران به دلیل تاریکی شب با تجهیزات وسلاح درون آب می افتادندوکاملا"خیس میشدند که باعث خنده مان میشد، از جمله کسانی که به درون آب افتاد و او را به سختی از داخل نهر بیرون کشیدیم حسینعلی جمشیدیان بود. بعد از حدود نیم ساعت پیاده روی به سنگرهایی رسیدیم که اطراف شان نهرآب ، نخلستان متراکم،نیزارهای بلند وخانه های گلی ِبود .این سنگرها اوایل جنگ توسط نیروهای ارتش وژاندارمری از بشکه های دویست لیتری نفت وتنه های نخل ساخته شده بود و عجیب اینکه داخل سنگرها با گچ سفید کاری شده بود! به هر صورت درسنگرها مستقرشدیم . سپس نیروی اطلاعاتی اینگونه ما را توجیه کرد ؛ برادران توجه کنید :! این سنگرها متعلق به نیـروهای ژاندارمری بوده ، این جا خط مقــدم است و چند متر آنطرف تر رودخانه ارونـدرود میباشد،درساحل مقابل شهربندری فاو عراق و خط مقدم عراقی هاست . ضمنا" صدای تیرهایی را که عصرشنیدید مربوط به تیراندازی عراقی ها ونیروهای خودمان بود! جهت اطلاع بدانید که ، مدتی است خط مقدم از دهانه خلیج فارس تا آبادان و شلمچه تحویل یگانهای مختلف سپاه شده و نیر
"از خواب بیدارشدیم.آخرین افرادی که به نوبت از خواب بیدارشدندو از دل سنگر بیرون آمدند حسینعلی جمشیدیان ، علیرضا بوته کن و براتعلی سعیدی بودند. حسینعلی جمشیدیان از خواب بیدارشد و از سنگر بیرون آمد. نگاهی به اطراف انداخت و به حقیرگفت :! شانه و آینه داری ؟ گفتم برای چی میخوای ؟گفت میخواهم به سرووضع خودم برسم!.گفتـم : من شانه وآینه ندارم . این نهر آب مثل آینه صاف وزلاله . تصویرخودت را درآن ببین و موهاتُ شانه کن. ایشان رفت کنار نهرآّب . تصویرخودش را درآب نهر دید و آبی به موهاش زد و دستی به سرش کشید. لباسهای خود را تکانی داد وآمد در دهانه سنگر ایستاد. دومین نفری که از خواب بیدار شد واز سنگر بیرون آمد ، علیرضا بوته کن بود. ایشان با حالتی خاصی گفت : امـروز بایدیه مقدار به سرو وضع خودم برسم . بی خبراز همه جا به ایشان گفتیم : برو کنار نهرآب و به سرو وضع خود برس .ایشان رفت آبی به سرو صورت خود زد و نگاهی به داخل آب انداخت و دستی به موهای خود کشید وآمددر کنار جمشیدیان ایستاد.آخرین نفری که از سنگر بیرون آمد براتعلی سعیدی بود. ایشان با حالتی خسته چشمان خود را مالید نرمشی انجام داد وآبی به سروصورت خود زد. لباسهای خود را تکان داد وآمدند در دهانه سنگرایستادند. بقیه نیروها هم پراکنده و سرگرم کار بودند . دردهانه سنگراین سه نفر و بنده حقیر مشغول گفتگو شدیم . در همین اثنا ابوالقاسم شهیدی پارچ شربت آبلیمو آورد و به هر یک از ما یک لیـوان شربت داد و رفت . در همین اثنا یکی از نیروها حقیر را صدا زد وگفت : موقع نگهبانی دادن و پست شماست، برو پست نگهبانی راتحویل بگیر.حقیر بلافاصله از جمشیدیان ، بوته کن و سعیدی خداحافظی کردم .آنها نیز در جوابم گفتنـد : التماس دعا . بطرف ساحل رودخانه حرکت کردم و داخل سنگر کمین شدم . پست نگهبانی را از غلامرضا عباسی تحویل گرفتـم . ایشان به سمت سنگـرها حرکت کرد . در همین اثنا نیروهای عراقی خمپاره ای شلیک کردند. حدث زدم که این خمپاره عقب تر از سنگرهای استراحت منفجر خواهد شد . ولی اینقدر صدای سوت و انفجار خمپاره زیاد بود که معلوم شد عراقی ها دقیقا " سنگر استراحت مان را هدف گرفته اند. شاید به چنددقیقه نخورد که برادر عباسی هراسان به سمت سنگر نگهبانی آمد و بریده بریده گفت : خمپاره ،! خمپاره ! خمپاره رفته توی سنگر !. ایشان برای اولین بار بود که به جبهه آمده بود و چنین صحنه هایی را تا بحال ندیده بود و وحشت کرده بود . سریع آمدم به سمتِ سنگرها . دیدم دو سه نفر از نیروها زخم های کوچکی برداشته بودند که مشکل خاصی نداشتند . اولین نفری که وارد دهانه سنگر شد، ابوالقاسم شهیدی بود. صحنه عجیبی بود . سه رزمنده ایی که تا چند دقیقه قبل با هم سرگرم گفتگو وشوخـی بودیم و با هم شربت خوردیم اینک مظلومانه و غریبانه درخـون غلطیده بودند . براتعلی سعیـدی جفت دوپایش قطع وآویزان بود . از پاهایش خون مثل چشمـه فوران میکرد و نفسش به شماره افتاده بود. سریعا" او را داخل فرغون گذاشتیم .چند نفر از بچه ها از کنار نهرآب با سختی پیکر بی رمقش را به ماشین تویوتا منتقل کردند. او را مستقیما" به
بیمارستان آیت الله طالقانی آبادانانتقال دادند اما بدلیل خونریزی زیاد بشهادت رسید . برادر حسینعلی جمشیدیان پیکرش چند تکه شده بود .برادر شهیدی با وسواس خاصی پیکر مطهررا جمع آوری و داخل پتوگذاشت . دوستی عجیبی بین حقیرو این شهدا بود . وچونکه آخرین بار در جمع شان بودم و با هم شربت خوردیم و از آنان خدا حافظی کردم در آن لحظه که داخل سنگر را دیدم از نوع شهادت آنان بهت زده بودم ، فقط با چشمان حیرت زده به دستان ابوالقاسم شهیدی نگاه می کردم که با چه وسواسی باقی مانده پیکرشهدا را جمع می کرد وداخل پتو می ریخت .پیکر مطهر شهید جمشیدتان را داخل فرغون گذاشتیم و به سمت عقب حرکت دادیم. در آن لحظات فکر کردیم علیرضا بوته کن در سنگر نبوده و یا شاید قبل از فرود خمپاره از سنگر خارج شده است . برادر شهیدی با روحیه ای بسیار عجیب و غیر قابل توصیف داخل و ورودی سنگـر را گشت ، ناگهان با دو موچ پا روبرو شد .فهمیدیـم که گلوله خمپـاره هشتاد ودو میلیمتری مستقیما"به بدن مطهر شهید بوته کن اصابت کرده است. این دو پای مطهرکه او را تا دروازه های بهشت بدرقه کرده بودند را داخل پلاستیک گذاشته و به عقب فرستادیم . روزهای بعد در چند متری سنگرها جانوران دریایی از نهر بیرون می آمدند و مشغول خوردن چیزی میشدند پس از بررسی دیدیـم که اجزای تکه تکه شده پیکرشهید بوته کن است که در اطراف پراکنده شده . بقیه اجزا پیکررا جمع آوری و در همان محل دفن نمودیم. آن روز تا عمق جان برای شهادت این سه شهید سوختیم چون ناباورانه شهید شدند.اگرچه در جبهه این نوع حوادث عادی بود . و لشکر نجف اشرف برای اولین بار در منطقه اروندکنار سه شهید تقدیم کرد و باب شهادت برای شهدای آینده عملیات والفجر هشت از این منطقه بسوی آسمان گشوده شد ،
بلافاصله مجید کب
وهای ژاندارمری منطقه را تحویل داده و به عقب برگشته اند . از هم اکنون باید شب ها بصورت دونفره در سنگر کمین که نزدیک رودخانه است نگهبانی بدهید و روزها هم بصورت یک نفره نَقل وانتقالات دشمن را رصد وگزارش نمایید. ضمنا" هرتعداد تیری که عراقی ها شلیک کردند شما نیز باید به همان تعداد شلیک کنید نه کمتر و نه بیشتر. این را هم بدانید که دشمن نباید بفهمد که ، یگانهای سپاه به این جا آمده اند.لذا به همین دلیل سلاح سازمانی نیروهای ژاندارمری (ژسه ) را به شما داده اند . نیروی اطلاعاتی ما را توجیه نمودو به عقب برگشت .
پست های نگهبانی بصورت دونفره تنظیم شد.اولین شب پست دادن در ظلمات محض و در میان نخلها و نیزارها و گرازهای وحشی و همچنین ترس ازآمدن غواصان عراقی با خوف و اضطراب به پایان رسید . شاید در طول مدتی که در جاهای مختلف جبهه پست داده بودیم به اندازه آن شب که در ساحل ارونــد پست دادیم نترسیدیم ! البته شب های بعد عادی شد و هیچ ترسی نداشتیم.
اولین روزحضورمان بود که آفتاب دلچسب پاییزی همه جا گسترده شد و انوار خورشید همه جا را روشن کرد. اول صبح براحتـی خطوط مستحکم ،سنگرها وسلاح های مختلف و موانع خورشیدی را درخط عراقی ها با چشم غیر مسلح و با دوربین دید زدیم. بعدازساعاتی نیروهای عراقی براحتی در خط مقدم و روی خاکریز که عمود بر رودخانه اروند بود شروع به قدم زدن کردند ! ازحرکت عراقی ها تعجب کردیم . چرا که در مقابل دیدگان ما براحتی شروع به قدم زدن کردند ! پس از دقایقی مشغول شستن ظروف و لباس شدند و در ادامه مشغول ماهگیری شدند ! کم کم ذهن ما درگیر شد که مگر ما با اینها در حال جنگ نیستیم؟ چرا عراقی ها براحتی کارهای روزانه خود را در مقابل دیدگان ما انجام میدهند و سئوالاتی این چنینی !. در هر صورت موظف بودیم اصول نظامی و مسائل حفاظتـی را رعایت و دشمن را نسبت به تغییرات ایجاد شده در خط وجابجایـی نیروها حساس نکنیم.
روزها وشبهای پاییزی می آمدند و میرفتند . دربعضی ازمواقع رزمندگان که اکثرا" بسیجی بودند صبر وطاقت شان که تمام میشد برای تفریح هم که بود همزمان خط عراقیها را زیر انواع سلاحها میگرفتند و روی عراقی ها آتش سنگینی میریختند. عراقی ها نیز وحشت زده در روز روشن اول شروع به زدن گلوله های منور می کردند و سپس ساحل اروند را به انواع گلوله می بستند و بچه ها به این کارشان میخندیدند. ! بعد از عملیات والفجر هشت فهمیدیم که امن ترین جای جبهه برای عراقی ها در طول هزارو چند صد کیلومترمرز درگیر جنگ همین ساحل اروند وشهر فاو عراق بوده و فرماندهان عراقی بچه های خود را برای گذراندن سربازی به این منطقه می آوردند .چون منطقه ای تقریبا" آرام بوده.
دریکی از روزها فرمانده لشکر8 نجف اشرف شهید والامقام حاج احمد کاظمـی وتعدادی از فرماندهان جهت بازدید از محور لشکر به منطقه آمدند. گشتی درخط مقدم و سنگرها زدند و سفارشات لازم را به نیروها دادند . نمـازظهررا که خواندیم سفره ناهار پهن شد.حاجـی از نیروها گلایه کردند که چرا آتش زیادی روی خط عراقـی ها می ریزید و دشمن را حساس می کنید.؟دشمن نباید به این منطقه حساس شود. یکی از بچه ها گفت : حاجی ! این برادران مزدور عراقی در روز روشن جلوی چشم ما سنگرمیسازن ، براحتی جوشکاری انجام میدن . تفریح می کنند ، و عجیب تر اینکه در دوردست ها تانک و ادوات نظامی جابجا می کنند. دراینجا حاج احمد خنده ایی کرد و با لهجه نجف آبادی گفت : ها چوم بـرادرا ! ناراحت نباشید ،عراقـی ها این سنگرا را دارن برا ی خودِمون میسازن. این تجهیزات را برا ی ما دارن به فــاو می آرن ، انشاءالله درآینده خیلی نزدیک هم سنگراشون به کارمون میاد هم تجهیزات شون ! عراقی ها به ما خیلی لطف دارن. غصه این چیزا را نخورید، ناهارتون را بخورید و خدا را شکر کنید و بروید دنبال کار و ماموریت . در ادامه یکی از برادران دعای شروع غذا را خواند . (درآخر این دعا انسان از خدا میخواهد که خدا او را در آخرت با حور العین محشورگرداند ) دعا که تمام شد ، شهید حاج احمدکاظمی به شوخی گفت : بـرادرای عزیز! هر کدامتون برای ازدواج با حوری به جبهه اومدید، همین حالا پایانی بگیرید و برید خونه هاتون . جبهه جای این درخواست ها ازخدا نیست. همه بچه از حرف حاج احمد خندیدند و ناهار در فضایی بسیار صمیمی صرف شد وهر کسی رفت دنبال کار وماموریت خودش .
و اما شب پنجم آبان از راه رسید . پس از یک روزکاری وانجام ماموریت های مختلف سوره واقعه را قرائت کردیم و به استراحت پرداختیم ، ضمن اینکه نوبتی باید میرفتیم کناررودخانه و نگهبانی می دادیم . نزدیکی های صبح آنان که اهل نماز شب بودند در دل تاریکی شب بلند شدند و نماز شب خود را خواندند.چه کسانی نماز شب خواندند و در خلوت با خدای خود اشک ریختند الله اعلم . اذان شد و نماز خود را خواندیم. پس از انجام تعقیبات و خستگی ناشی از نگهبانی شب ، دوباره به استراحت پرداختیـم .ساعت 8 صبح اکثرا
یر زاده فرمانده محور لشکر که بعدها در عملیات کربلای 5 بشهادت رسید برای بررسی و چگونگی شهادت این سه شهید به موقعیت ما آمدند و ضمن بررسی شهادت این عزیزان و پرسیدن سئوالاتی منطقه را ترک کردند . یکی از درسهایی که از زندگی این سه شهید والامقام گرفتیم ، اخلاص آنان بود. موقعی که این سه همرزم بشهادت رسیدند واعلامیه شهادت شان بدست مان رسید ، نمیدانستیم که اینها از خانواده شهدا بوده اندو برادران شان قبلا" به شهادت رسیده اند . اینقدر اخلاص وتواضع داشتند که نگفتند : ما برادرشهید هستیم ، به ما احترام ویژه بگذارید! وقتی خبرشهادت براتعلی سعیدی را به پدر و مادرش دادند ، از شهادت فرزندشان تعجب کردند .وقتی سئوال شده بود که چرا از شهادت فرزندتان تعجب می کنید ؟ گفته بودند : هر موقع براتعلـی از جبهـه به مرخصـی می آمد ، سوال می کردیم براتعلی توی جبهـه چه کاره ای ؟ به ما میگفت : پدر ومادر! من جایم بسیار خوبه . من توی نجاری لشکـربرای رزمنده ها جعبه مهمات می سازم و از جبهه وخط مقدم هم صدها کیلومتر فاصله دارم. هیچ نگرانی از بابت من نداشته باشید . پدرو مادر هم بدلیل اینکه یکی از فرزندانشان درعملیات خیبر بشهادت رسیده بود به براتعلی گفته بودند ، در همین نجـاری مشغول باش و توی خط مقدم وعملیات ها نرو . در صورتی که براتعلی سعیدی مسئول یکی از تیم های تخریب واز نیروهای بسیار با تجربه لشکربرای انجام انفجارات بزرگ در دل دشمن بود.او در جبهه ها ودر مناطق سخت عملیاتی وهمچنین بازگشایی معابر میادین مین در شبهای عملیات رزمنده ای پرتلاش و بی ادعا بود.
وبدینسان صبح پنجم آبان ماه سال1364در دل نخلستان های حاشیه اروند، نزدیک یادمان فعلی شهدای عملیات والفجر هشت خداوند به پاس اخلاص وگمنام بودن این سه رزمنده عزیز ، مزدآنان را مقام عالی شهادت قرار داد. چه عاشقـانه قفس تن را رها کردند و آزاد شدند ! چه عارفانه پرواز کردند و تا آسمان هـا اوج گرفتنـد ! چه راحت در بهشت خداونــد ماوا گزیدند و چه زود به آرامش ابدی رسیدند.!
مزار شهید براتعلی سعیدی در امامزاده سید محمد(ع) خمینی شهرواقع است.
مزار شهید حسینعلی جمشیدیان در روستای قلعه سفید نجف آباد واقع است.
مزار شهید علیرضا بوته کن در امامزاده هلال بن علی (ع) آران وبیدگل واقع است.
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هرچه که دَم زدیم ، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
كُلُّ مَولودٍ يُولَدُ على الفِطرَةِ.
.
🔴@gamedovomeenqelab
💠 حدیث روز 💠
💎 راهکاری برای وحدت امت اسلام
🔻پيامبراكرم صلياللهعليهوآلهوسلم:
إِسمَعوُا وَ أَطیعوُا لُِمَن وَلاه الله الأمر فَإنّهُ نِظامُ الإسلام
❇️ از حاکمان الهی اطاعت کنید و گوش بفرمان باشید، زیرا اطاعت از رهبری مایه «وحدت امت اسلام» است.
📚 امالی مفید، جلد ۱، ص ۱۴، مجلس ۲، حدیث ۲
🔴@gamedovomeenqelab
ya-rasul-allah.mp3
6.99M
موزیک یا رسول الله ❤️
🎧 اثری از سامی یوسف (ایرانی الاصل🇮🇷)
#بسیار_زیبا
#پیشنهاد_دانلود
#من_محمد_را_دوست_دارم
#i_love_muhammad
💠 @kanoonghadir_tiran
یــه امــــروز رو متفــــاوت شــــروع کــــن
کمتـــــر بتــــــرس ، بیشتــــــر امیـــــدوار بـــــاش
کمتــــر آه بکــــش ،بیشتـــــر نفــــس بکـــــش
کمتــــر متنفـــر بــاش ، بیشتـــر عشـــق بــــورز
و بعــــــد خواهـــــی دیـــد که همه چیــزهای
خــــوب دنیــــا از آن تـــو خواهــد بــــــود ...
سلام صبح دوستانم بخیر و پشت پناه حق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ببینید | صحبت های منتشر شده حاج قاسم سلیمانی با مدافعان حرم
⬅️ ما سرباز شما بوده، هستیم و خواهیم بود
#به_وقت_حاج_قاسم
@heidar_karrar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذکر روز جمعه
"اللهم صل علی محمد و آل محمد "
صد مرتبه
🏴@gamedovomeenqelab
Amir Kermanshahi - Cheshmato Beband 1 (128).mp3
4.6M
چشماتو ببند...
خیال کن الان کربلایے:)¡
#جاماندیم
🏴@gamedovomeenqelab
🚨پیام رهبر انقلاب اسلامی خطاب به جوانان فرانسه در پی اقدام توهینآمیز رئیسجمهور فرانسه درباره پیامبر اعظم(ص)
🔻اظهارات امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه در تأیید کاریکاتور توهینآمیز به پیامبر اسلام صلواتاللهعلیهوآله، باعث خشم مسلمانان در سرتاسر جهان شده است. به همین علت حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی خطاب به جوانان فرانسوی پیامی کوتاه صادر کردند. متن این پیام که به زبان فرانسوی در شبکههای اجتماعی منتشر شد، به شرح زیر است:
🏳بسمه تعالی
🔰جوانان فرانسه !
🔹️از رئیس جمهور خود بپرسید: چرا از اهانت به پیامبر خدا حمایت میکند و آن را آزادی بیان میشمارد؟ آیا معنی آزادی بیان این است: دشنام و اهانت، آن هم به چهرههای درخشان و مقدس؟ آیا این کار احمقانه، توهین به شعور ملتی نیست که او را به ریاست خود انتخاب کرده است؟
🔹️سوال بعدی این است که چرا تردید در هولوکاست جرم است؟ و اگر کسی چیزی در اینباره نوشت باید به زندان برود، اما اهانت به پیامبر آزاد است؟
سیدعلی خامنهای
۷ آبان ۱۳۹۹
🌴🌴 @khamenee_ir 🌴🌴
30.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌺••••سرود بسیار زیبا••••🌺🌺
🚑 #مدافعان_سلامت
🎤گروه سرود نورالحسین(ع)
💢 #کرونا را نابود می کنیم
💠کاری از کانون فرهنگی هنری آیت الله مظاهری و پایگاه مقاومت بسیج امام حسین(ع)
🔶ما را در کانال های زیر دنبال بفرمایید. 👇👇👇
☘ @kanon_A_mazaheri
🍀 @p_emamhosein_t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تیزر
🖼 مسابقه تولیدات رسانه ای
موشن استوری، عکس نوشت و فتو کلیپ موبایلی
💠 ویژه تمامی سنین در تمام مقاطع تحصیلی
با موضوع 🇮🇷 ۱۳ آبان 🇮🇷
روز ملی مبارزه با استکبار جهانی و روز دانش آموز
🔴 تلنگر
✍ اﮔﺮ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ "ﻏﯿﺒﺖ" ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، ﺑﺎﻧﮑﻬﺎ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺑﻤﺎﻥ ﺑرداشته ﻭ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، ﻭﺍﺭﯾﺰ ﮐﻨﻨﺪ. ﺑﺪﻭﻥ ﺷﮏ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﺍﻣﻮﺍﻟﻤﺎﻥ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ.
ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻓﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻓﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵﺗﺮ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ؟
جواب با شما. نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده، نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده. "صادقانه زندگی کنید" ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم. ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم.
@kanon_A_mazaheri
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
✅حق الناس در آخرت
✍روايت داريم حق الناس در برزخ انسان را اسير مي كند مثلا يك سوم فشار قبر متعلق به غيبت است. در روايتی دیگر هست كه خداوند بر روي پل صراط كمينی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.
رسول اكرم (ص) فرمودند: بيچاره ترين مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد صحراي محشر شود مثلا در نماز ، حج و ... مشكلی نداشته باشد و جز اصحاب يمين قرار گيرد اما زماني كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند . علت را جويا مي شود و می شنوند كه حقوق آنها را پايمال كرده است . در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبند و آنها می گويند: حلاليت بگير , يعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند وقتی اين كار را می كنند متوجه می شوند ديگر هيچ چيز ندارند و نامه را به دست چپ می دهند كه از نظر پيامبر بيچاره ترين بنده ها هستند.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
@kanon_A_mazaheri