پرسمان اعتقادی
آیا خدا راضی است؟ اگر بگویید از چیزی یا از کسی، یعنی چیزی و یا کسی بر خدا تاثیر می گذارد و باعث تغیی
برای پاسخ به پرسش حاضر، توجه شما را به چند نکته جلب می کنیم:
☘️نکته اول:
خداوند دارای دو دسته صفت است: يک دسته از صفات خداوند منحصر و مختص به او است؛ مثلا خداوند واجب الوجود است و بسيط است و تغييری در او راه ندارد و ...؛ اما دسته دوم از صفات خداوند مشترک ميان او و انسان است؛ مثلا خداوند عالم و قادر و مهربان و حکيم و ... است؛ چنان چه انسان ها نيز چنين هستند و يا می توانند چنين باشند.
اوصاف مشترک ميان انسان و خدا را بايد طوری معنا کرد که متناسب با ذات خداوند باشد؛ يعنی نبايد اين اوصاف را با همان محدوديتی که در انسان بروز می يابند، توضيح داد بلکه بايد آن ها را متناسب با ذات بسيط و تغييرناپذير و واجب الوجود خداوند توضيح بدهيم.
☘️نکته دوم:
این مطلب محدود به اوصاف مشترک انسان و خدا نیست؛ بلکه در مورد اوصاف مشترک انسان و حیوان یا انسان و گیاه نیز جاری است.
مثلا وقتی گفته می شود سگ باهوش است یا اسب حیوان نجیبی است، منظورمان این نیست که سگ از هوش انسانی برخوردار است و به همان میزانی که انسان می فهمد، او نیز از قدرت فهم برخوردار است بلکه منظورمان این است که سگ متناسب با مرتبه وجودی خودش از هوش مناسب برخوردار است و مثل سایر حیوانات نیست و از جهت هوش، بیشترین شباهت را به انسان دارد.
یا وقتی می گوییم اسب حیوان نجیبی است منظورمان این نیست که او همان نجابتی را دارد که انسان دارد.
یا وقتی می گوییم کاکتوس باغچه من هنوز زنده است و پژمرده نشده است، منظورمان این نیست که او نیز مانند انسان ریه و قلب دارد و نفس می کشد و ضربان قلبش منظم است بلکه منظورمان از حیات و زندگی کاکتوس، چیزی متناسب با حیات گیاهی یک نبات است.
در مورد انسان و خدا و صفات مشترکی که دارند نیز همین نکته صادق است.
☘️نکته سوم:
در همين راستا در مورد غضب و خشم انسان و خداوند گفته شده است که: غضب در انسان حالتی است كه در اثر عوامل مخصوصی به فرد عارض می شود و آن توأم با تأثر و تغيير حالت است. می دانيم كه ذات باری تعالي ثابت و نا متغير است. در اين صورت، مراد از غضب خدا كه در بسياری از آيات آمده است چه چيزی است؟ در روايتی امام باقر (علیه السلام) در پاسخ به منظور از غضب الهی در آيه 81 سوره طه فرمودند: «غضب خدا عقاب اوست، ای عمرو هر كه پندارد خدا از حالی به حالی در می آيد او را با صفت مخلوق وصف كرده خدا را چيزی تحريک نمی كند تا او تغيير كند».(1)
به عبارت ديگر فرق بين غضب انسان وغضب الهی اين است كه خشم در انسان يک نوع هيجان و برافروختگی درونی است كه سرچشمه حركات تند و شديد و خشن می شود، و نيروهای وجود انسان را برای دفاع، يا گرفتن انتقام، بسيج می كند، ولی در مورد پروردگار هيچ يک از اين مفاهيم كه از آثار موجودات متغير و ممكن است وجود ندارد، بلكه خشم الهی به معنی برچيدن دامنه رحمت و دريغ داشتن لطف از كسانی است كه مرتكب اعمال زشتی شده اند.(2)
اين مطلب محدود به خشم و غضب خدا نيست بلکه در مورد مهر و محبت و رضايت خدا نيز مطرح است. توضيح بيشتر اين که می دانيم قرآن مکررا از محبت و رضايت خداوند نسبت به مومنان و اوليايش سخن گفته است: «قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه»(3)؛ يعنی: «خداوند می گويد: امروز، روزی است كه راستی راستگويان، به آن ها سود می بخشد برای آن ها باغ هايی از بهشت است كه نهرها از زير (درختان) آن می گذرد، و تا ابد، جاودانه در آن می مانند هم خداوند از آن ها خشنود است، و هم آ نها از خدا خشنودند.» هم چنين در تعابير مشابه آمده است: «وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ» (4) (و او آمرزنده دوستدار (بندگان) است)
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠حضرت عبدالعظيم حسني(قدسسره) فرمود: بر سرورم حضرت جوادالائمه(ع) وارد شدم؛
تصميم داشتم از او بپرسم كه آيا «قائم» شما همان مهدي است يا غير او؛ پيش از آنكه سخن بگويم،
فرمود: اي ابا القاسم! قائم ما همان مهدي است كه بايد در زمان غيبتش منتظر او بود و در زمان ظهورش وي را اطاعت كرد و او سومين فرزند من است.
🔷️ برگرفته از اثر ارزشمندحضرت آیتالله العظمی جوادی آملی ،
🔶️ کتاب ؛ {امام مهدي (عج) موجود موعود، صفحه 164}
🔰 @p_eteghadi 🔰
❓آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله) مجبور بود با "زینب بنت جحش" ازدواج نماید؟ مقصر جدایی "زینب" و "زید" که بود؟ آیا "زید" همسران دیگری اختیار کرد؟
❇️از باب مقدمه به این سوال می پردازیم که چرا پیامبر (صلی الله علیه وآله) "زینب" را برای "زید بن حارثه" خواستگاری نمود؟ پاسخ این است که یکی از اهداف دین مبین اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله) مبارزه با سنت های جاهلی باطل در بین مسلمانان بود.
اگر چه دین اسلام توانست در "حجاز" بر جهالت و نادانی این سرزمین غلبه نماید اما هنوز قدری از سنت های جاهلی در بین مسلمانان وجود داشت که آن ها هم باید نابود می شد.
این سنت جاهلی چیزی نبود جز "برتری نژاد"، "نسب" و "ثروت" بر دیگران که از دوره جاهلیت عرب باقی مانده بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در راستای مبارزه با این سنت جاهلی به راه کارهای عملی، اجتماعی و خانوادگی رو آورد، از جمله آن ها ازدواج "زینب" با "زید" بود.
🔹"زید" اول برده بود و بعد فرزند خوانده پیامبر (صلی الله علیه و آله) شد.(1) زمانی که بنا شد "زید" با "زینب" ازدواج نماید چون "زینب" از قبیله مهم "قریش" و نوه "عبدالمطلب" بود او و برادرش "عبدالله" خوش نداشتند با کسی که روزی برده بوده ازدواج نماید. این سنت جاهلی هنوز در بین برخی وجود داشت لذا پیامبر (صلی الله علیه و آله) تلاش داشت با این ازدواج، سنت جاهلی خود برتر بینی را از بین ببرد.
این ازدواج صورت پذیرفت اما سرانجامی نداشت. با این که پیامبر (صلی الله علیه و آله) تلاش نمود تا طلاقی صورت نپذیرد اما آن دو از هم جدا شدند. این جدایی و طلاق برای "زینب" سنگین تمام شده بود زیرا طلاق دهنده او یک برده آزاد شده بود علاوه بر این تنهایی او و غربت او در "مدینه" که از اقوام خود در "مکه" دور بود باعث شد شرائط سختی برای او به وجود آید.
از سوی دیگر خداى تعالى پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را مأمور ساخت براى از بین بردن سنت جاهلی دیگر (كه ازدواج با زن پسر خوانده را مانند ازدواج با زن فرزند رسمى جایز نمى دانستند) "زینب" را به ازدواج خویش در آورد.(2)
آن چنان که خداوند متعال در سوره «احزاب» به این نکته اشاره می کند و می فرماید: «فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولا»؛ پس همين كه "زيد" بهره خود از آن زن گرفت، و طلاقش داد، ما او را به همسرى تو در آورديم، تا ديگر مؤمنان نسبت به همسر پسر خوانده هاى خود، وقتى مطلقه مى شوند، دچار زحمت نشوند، و آن را حرام نپندارند، و امر خدا سرانجام شدنى است.(3)
بنابر این پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به حکم و امر خداوند متعال و برای از بین بردن سنت جاهلی دیگری حاضر به ازدواج با "زینب بنت جحش" دختر عمه خود شد.
👈طبق آن چه در برخی از منابع تاریخی وجود دارد "زینب بنت جحش" چون از قبیله قریش بود و دارای نسب و خاندان مهمی بود خود را از "زید بن حارثه" که برده و غلام بود برتر می دانست. این مطلب را "طبقات" "ابن سعد" بیان کرده است.(4)
اما با توجه به برخی از گزارش ها به نظر می رسد "زید" هم در این جدایی بی تقصیر نبود زیرا در گزارش ها می بینیم که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او سفارش می کند همسرت را پسندیده نگهدار. ولی "زید" دیگر با زن خود نیامیخت و علی رغم چند بار فرمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ایشان که فرمودند: «همسرت را پسندیده نگهدار» زنش را طلاق داد.(5)
خداوند هم در قرآن رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله) را تایید کرده می فرماید:
«وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ»؛ آنگاه كه به كسى كه خدا بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو نيز به او نعمت داده بودى مى گفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار و آن چه را كه خدا آشكاركننده آن بود در دل خود نهان مى كردى و از مردم مى ترسيدى با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسى.(6)
💠با توجه به خطاب قرآن و توصیه پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ادامه زندگی به نظر می رسد "زید" هم از جدایی با "زینب" ناراضی نبوده است.
پرسمان اعتقادی
❓آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله) مجبور بود با "زینب بنت جحش" ازدواج نماید؟ مقصر جدایی "زینب" و "زید
اگر به آیه قرآن توجه کنیم به این مطلب می رسیم که "زید" نیازش از زینب تکمیل شده بود لذا تصمیم به طلاق او گرفت. خداوند در قرآن می فرماید: «فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً»
«زمخشری» در توضیح این عبارت گوید: هر گاه فردی به چیزی نیاز داشته باشد و به حاجتش از آن چیز دست یابد، گویند: "قَضى مِنْه وَطَراً" پس معنای عبارت آن است که: "زید" دیگر حاجتی به "زینب" نداشت و همت و خواسته اش از وی به سر رسید و با رضایت خاطر از او گذشت و طلاقش داد.(7)
در تفسیر «قرطبی» آمده: «وَطَراً» به هر حاجتی گویند که مورد همت فرد باشد.(8)
در «المیزان» آمده که «قضاء الوطر» کنایه از آمیزش و بهره بردن جنسی است؛ یعنی "زید" از او بهره جنسی دلخواهش را گرفته و دیگر به او رغبتی نداشت.(9)
بنابراین معلوم می شود که "زید" در مدت همسری با "زینب" کمال بهره جنسی را از او گرفته، به دلایل مختلف به او بی رغبت شده، تصمیم به طلاق او گرفته بود.
❇️ظاهرا بی رغبتی "زید" نتیجه بداخلاقی خودش بوده (که نمی توانسته مدت طولانی با یک همسر به سر کند و بعد از گذشت مدتی او را طلاق می داده، طلاق های متعدد او را، دلیل این احتمال دانسته اند) یا اینکه "زینب" به او فخر می فروخته، او را می آزرده، در نتیجه "زید" به سبب اخلاق بد "زینب" از وی دلزده شده و تصمیم به طلاق گرفته است.
در هر دو حال، بهتر و ارزشمندتر این بود که "زید" اخلاقش را اصلاح یا بداخلاقی های "زینب" را تحمل کند و طلاق کار پسندیده و ارزشمندی نبود، از این رو حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) ایشان را نهی کرد و به نگه داشتن همسر سفارش فرمود.
اگر "زینب" خواهان طلاق بود و بر آن اصرار داشت و "زید" خواهان نگهداری "زینب" بود، امر به نگهداری دلیلی نداشت. اگر هر دو از هم دلزده شده و خواهان طلاق بودند، نیز امر به نگهداری و رعایت تقوا برای خودداری از طلاق، وجه چندانی نداشت. این امر زمانی جا دارد که فقط مرد اقدام به طلاق کند. این اقدام حداقل مکروه است و نهی از آن و امر به مراعات تقوا برای پرهیز از طلاق جا دارد.
☘️اما در مورد ازدواج های "زید"، آن گونه که در منابع آمده است "زید" در سال 5 قمری "زینب" را طلاق داد و در سال 8 قمری در جنگ موته به شهادت رسید. در این سه سال و پس از طلاق "زینب"، طبق نظر مورخین سه ازدواج دیگر انجام داد وی با "ام کلثوم" دختر "عقبه" ازدواج نمود که "زید" و "رقیه" را به دنیا آورد. سپس او را طلاق داد با "دره" دختر "ابولهب" ازدواج نمود و او را هم طلاق داد. سپس با "هند" خواهر "زبیر بن عوام" ازدواج کرد.(10)
📚پی نوشت ها:
1. ابن حبیب، محمد، المحبر، به کوشش لیشتر ایلزه، بی نا، 1361ق، حیدر آیاد دکن، ص 128.
2. ابن حجر، عسقلانی، الاصابة فی تمییزالصحابة، چاپ، علی محمد بجاوی، 1412ق، بیروت، ج 7، ص 667.
3. احزاب/ 37.
4. ابن سعد، طبقات، چاپ، احسان عباس، بی تا، ج 8، ص 101.
5. همان، ج 8، ص 103-104.
6. احزاب/ 37.
7. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق عوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل، دارالکتب العربی، 1407، بیروت، ج 3، ص 543.
8. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ناصر خسرو، 1364ش، تهران، ج 14، ص 194.
9. طباطبایی، المیزان، موسسه اعلمی للمطبوعات، 1390، بیروت، ج 16، ص 323.
10. بلاذری، أحمد بن یحیی، جمل من انساب الأشراف، تحقیق، سهیل زکار و ریاض زرکلی، دارالفکر، 1417ق، بیروت، ج 1، ص 471.
🔰 @p_eteghadi 🔰
🎤بر اساس روایات فریقین سوره «مائده» آخرین سوره ای است که بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شده است. بر این اساس احکام آن قابل نسخ نبوده؛ بلکه ناسخ احکام قبل از خود می باشد.(1)
🔷کیفیت انجام وضو نیز از احکامی است که تبیین آن در سوره مائده نازل شده است؛ چنین امری خود بیانگر آن است که این تبیین قابل نسخ نبوده و از آن جا که در روایات نقل شده از سوی اهل سنت، اختلاف بیان در کیفیت انجام وضو است می بایست این اخبار به این آیه عرضه شوند.
سؤالی که در این جا مطرح است آن است که آیا وجوب وضو قبل از نزول سوره مائده وارد شده یا خیر پس از نزول آیه ی وضو به عنوان مقدمه ی نماز واجب شده است؟ در پاسخ به این سؤال می گوئیم بر اساس روایات قطعی فریقین، طهارت شرط صحت نماز بوده و نماز بدون طهارت اساسا معنایی در شریعت اسلام نداشته؛ چنان که در احادیث فریقین آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِطَهُور»(2) و فرمودند: «لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةً إِلَّا بِطُهُورٍ»(3). که این روایت بیانگر آن است که وضو شرط صحت و قبولی نماز است.
💠بر این اساس قبل از نزول آیه وضو، مسلمانان به واسطه امر و تبیین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وضو می گرفتند که چنین دستوری با نزول آیه وضو، جنبه قرآنی نیز پیدا نمود.
در این که کیفیت انجام وضو قبل از نزول آیه به چه صورتی بوده، گزارشی در دست نبوده که چنین امری خود بیانگر عدم تغییر قابل توجه در کیفیت انجام این واجب است؛ هر چند که برخی از قرآن پژوهان اختلاف در برخی از مسائل وضو همچون مسح و یا شستن پاها را ناظر به تبیین قبل و بعد از نزول سوره مائده دانسته اند؛ اما چنین امری تنها در حد احتمال بوده و فاقد دلیلی معتبر است.(4)
📚پی نوشت ها:
1. ر.ک: السیوطی، أسرار ترتيب القرآن، ج1، ص79، دار الفضيلة للنشر والتوزيع: «وقد افتتحت البقرة التي هي أول ما نزل في المدينة، وختمت بالمائدة التي هي آخر ما نزل بها، كما في حديث الترمذي»؛ الجصاص، أحكام القرآن، دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج4، ص161: «قَالَ جُبَيْرُ بْنُ نَفِيرٍ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ الْمَائِدَةُ مِنْ آخِرِ سُورَةٍ نَزَلَتْ فَمَا وَجَدْتُمْ فِيهَا مِنْ حَلَالٍ فَاسْتَحَلُّوهُ وَمَا وَجَدْتُمْ مِنْ حَرَامٍ فَاسْتَحْرِمُوهُ وَرَوَى أَبُو إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي مُيَسَّرَةَ قَالَ فِي الْمَائِدَةِ ثَمَانِي عَشْرَةَ فَرِيضَةً وَلَيْسَ فِيهَا مَنْسُوخٌ وَقَالَ الْحَسَنُ لَمْ يُنْسَخْ مِنْ الْمَائِدَةِ شَيْءٌ فَهَؤُلَاءِ ذَهَبُوا إلَى أَنَّهُ لَيْسَ فِي الْآيَةِ شَيْءٌ مَنْسُوخٌ ...».
2. طوسى، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، 10جلد، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 4، 1365 ه.ش، ج1، ص209.
3. ابن ماجه، محمد بن يزيد، سنن الحافظ أبى عبدالله محمد بن يزيد القزويني ابن ماجه، 6جلد، دار الجيل - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1418 ه.ق، ج1، ص248.
4. الصادقی الطهرانی، تبصرة الفقهاء بین الکتاب و السنة، اسماعیلیان، 1412هـ، ص55
🔰 @p_eteghadi 🔰
🎤یکی از محل های مقدس مسجد الحرام، و در کنار کعبه، جایی است که آن را «حطیم» می نامند. مردم در این قسمت برای دعا جمع می شوند.
✳️حد فاصل بین رکن حجرالاسود و درِ کعبه را حطیم گویند و در روایات آمده که بهترین مکان در مسجد الحرام است.(1) اين منطقه پُر ازدحام است و مردم براى استلام حجر و رسيدن به درِ كعبه جهت دعا و وداع، يكديگر را لِه مى كنند. از اين رو، آن را «حَطيم» ناميده اند؛ يعنى جايى كه به همديگر فشار مى آورند و يكديگر را له مى كنند.(2)
این که فرمودید چرا ساخته شد، باید عرض کنیم این گونه نبود که این مکان بنام حطیم ساخته شده باشد، بلکه این قسمت بخشی از مسجدالحرام می باشد که بنابر دلایل بیان شده،به حطیم نامگذاری شده است.
🛑محدوده بین دیوار نیم دایره و خانه کعبه در فاصله میان رکن عراقی و شامی را بدین سبب حِجر نامیده اند که این دیوار حائل بین طواف کنندگان و کعبه است.(3)
💠به گزارش برخی منابع، پس از آن که حضرت ابراهیم(علیه السلام) و هاجر و فرزند شیرخوارشان اسماعیل به وادی مکه رسیدند، با راهنمایی جبرئیل در جایگاه کنونی حجر مستقر شدند. سپس هاجر و اسماعیل، همراه با گوسفندانشان، در همین مکان و در سایبانی که با چوب درخت ساختند، سکونت گزیدند؛(4) ازاین رو، در برخی احادیث از این مکان با عنوان "بیت اسماعیل" یاد شده است.
بنا بر احادیث و منابع تاریخی، هاجر پس از وفات، در این مکان دفن شد. اسماعیل(علیه السلام) برای آن که قبر مادرش زیر پای مردم قرار نگیرد، آن را بالا آورد و اطرافش را محصور کرد.(5)
حضرت اسماعیل نیز، پس از وفات، در همین مکان به خاک سپرده شد. طبق روایات این مکان محل دفن تعدادی از پیامبران الهی هم می باشد.
بنابراین احتمالاً علت نیم دایره بودن این مکان این می باشد که حضرت اسماعیل(علیه السلام) برای آن که قبر مادرش زیر پای مردم قرار نگیرد، آن را بالا آورد و اطرافش را محصور کرد.
دیدگاه غالب در فقه امامی (و نیز اهل سنّت) این است که طواف کننده باید حجر اسماعیل را در محدوده طواف خود قرار دهد؛ یعنی، از بیرون حجر اسماعیل طواف کند وگرنه طوافش حتی اگر بر روی دیوار حرکت کرده باشد باطل بوده و اعاده آن واجب است.
📚پی نوشت ها:
1. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج4، ص525.
2. جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، نشر مشعر، هشتم، تهران، 1386ش، ص97.
3. مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، قم، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیثٰ 1377ش، ص199.
4. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت، 1403ق، چاپ افست قم، 1369ش، ج1، ص54.
5. ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا]، ج1، ص6.
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(7).mp3
4.63M
🔹حجه الاسلام #محمدی
پرسش و پاسخ اعتقادی،
جلسه 7 - بررسی موقعیت امام در اجتماع
🔰 @p_eteghadi 🔰
Hekayat Tavasol Dar Qabrestan.mp3
7.05M
#پست_ویژه ⭐️
▫️مرده ای که زنده شد!!!
🔻 #داستان_توسل به امام عصر " سلام الله علیه " در تاریکی قبرستان.
#مهدویت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🎤بر اساس گزارشات تاریخی هزینه زندگی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) در راه های متعددی تأمین می شد که به آن ها اشاره می کنیم:
✳️الف: شغل و منبع درآمد آن حضرت قبل از بعثت و ازدواج
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دوران نوجوانی را در منزل عموی خویش، «ابوطالب» گذراندند و ضمن کمک به ایشان در امور تجاری نیز اشتغال می ورزیدند؛ گفته شده آن حضرت با «سائب بن ابیالسائب» شریک تجاری بوده و با هم به تجارت می پرداختند.(1)
البته نقل هایی در رابطه با چوپانی آن حضرت هم نقل شده است، ولی گویا چوپانی ایشان همان گونه که به روایت «ابن سعد»، خود حضرت فرموده: «أنا ارعی غنم أهلی»(2) محدود و برای خاندان خود بوده است.
🔹سفر تجاری حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) با اموال حضرت خدیجه(سلام الله علیها) قبل از ازدواج هم بیانگر فعالیت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) برای تأمین هزینه زندگی قبل از ازدواج می باشد.
خدیجه(سلام الله علیها) چون از راستگویی و امانتداری و مکارم اخلاق محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) خبر یافته بود، کسی را نزد وی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که با سرمایه او، همراه غلام وی «مسیره» برای تجارت، رهسپار شام شود؛آن حضرت هم پذیرفته و با سرمایه خدیجه(سلام الله علیها) به تجارت پرداخت.(3)
✳️ب: منبع درآمد حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) بعد از ازدواج و بعثت
مهمترین منابع درآمدی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) عبارتند از:
💠1. اموال حضرت خدیجه(سلام الله علیها)
حضرت خدیجه(سلام الله علیها) بعد از ازدواج با محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله) اموالش را در اختیار آن حضرت قرار داد و بعد از بعثت هم با اموال و ثروت خویش ایشان را در امر تبلیغ رسالت نیز یاری داد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در این زمینه می فرماید: «هیچ مالی هرگز مانند مال خدیجه به من سود نرساند».(4)
💠2. هدایای مردمی
یکی از درآمدهای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) هدایایی بود که مردم به آن حضرت می دادند. به عنوان نمونه؛ یکى از عالمان یهودى به نام «مُخَیریق» که دارای اموال زیادی بود، وصیت کرد اموال ایشان به پیامبر(صلی الله علیه و آله) اختصاص دارد و هر گونه می خواهد در آن تصرف کند. هنگام ورود آن حضرت به مدینه، هفت باغ خود را به ایشان بخشید. این اموال در اختیار پیامبر قرار گرفت که اکثر صدقات پیامبر(صلی اله علیه و آله) در مدینه از این اموال بود.(5)
💠3. کشاورزی
پس از هجرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) به مدینه، مردم آن جا زمین هایى را در اختیار آن حضرت قرار دادند و حضرت در آن زمین ها کشاورزى و باغبانى می کردند. در این باره روایاتى در دست است که به برخی از عملکردهای پیامبر(صلی الله علیه و آله) در مزارع و باغ ها اشاره می کند.(6)
💠4. انفال، فیء، غنائم جنگی و خمس
در روایات، برخی از اموال را مختص به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می دانند.
از جمله این اموال می توان به «انفال» و «فیء» اشاره کرد. انفال، اموالى است که از دار الحرب بدون جنگ گرفته می شود. هم چنین سرزمینى که اهلش آن را ترک کرده و از آن هجرت می کنند، «فىء» نامیده می شود.علاوه بر این آن حضرت از غنائم جنگی هم سهمی داشتند.
📚پی نوشت ها:
1. سمهودی، نورالدین؛ الوفا باحوال المصطفی، تصحیح محمد زهر النجار، ریاض، سعیدیه، ج1، ص234 .
2. ابن سعد؛ طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1990، ج1، ص101.
3. ابن هشام؛ السیرة النبویه، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شبلی، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص81 .
4. طوسى، محمد بن حسن، امالی، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق، ص468.
5. حمیرى معافرى، عبد الملک بن هشام، السیرة النبویة، بیروت، دار المعرفه، بیتا، ج1، ص518.
6. نک: حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق، ج17، ص38.
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸🔶 روح خود را طراوت بخشیم، و 💖 را نورانی کنیم با گوش جان سپردن به آیاتی از قرآن کریم
🎤مقطعی از سوره مبارکه حاقه با قرائت آقای حامد شاکرنژاد
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
پرسمان اعتقادی
غروب و مغرب، و احکام طبیعی و شرعی هر کدام (حکم نماز در هر کدام از این دو وقت، ستاره غروب، روایت لعن
🎤غروب:
غروب زمانی است که گردی خورشید در زمین مسطح، در افق، پایین رفته و پنهان شود. در این موقع، زمان نماز ظهر و عصر پایان می یابد.
🌄مغرب:
در زمان غروب، در سمت عکس محل غروب، یعنی در مشرق، در افق سرخی ایجاد می شود. این سرخی تدریجا مقداری بالا آمده و تقریبا بعد از 15 تا 20 دقیقه بعد از غروب، ناپدید می شود که اصطلاحا به آن گفته می شود، سرخی مشرق از روی سر عبور کرد. به این زمان، مغرب گفته می شود (1). بنا بر این زماني كه به حسب زمین مسطح -نه به حسب زمینهای ناهموار یا کوهستانی-، آفتاب از دیده پنهان شود، غروب است و زماني كه سرخي سمت مشرق -كه بعد از غروب آفتاب پيدا مي شود- از بين برود، مغرب خواهد بود.
🕋وقت نماز:
زمان نماز عصر، با غروب خورشید به پایان می رسد. طبق نظر اکثر فقها، فاصله غروب خورشید، تا مغرب، اگر کسی نماز عصر بخواند، نماز او قضا می باشد. طبق نظر برخی، در این فاصله، نماز عصر، نه ادا و نه قضاست. بهر حال زمان آن گذشته است.
❇️گروهی از فقهاء مانند آیت الله بهجت –رحمة الله علیه- نظرشان این است که مغرب، همان زمانی است که گردی خورشید در زمین مسطح در افق پنهان گردد. بنا بر این در این زمان می توان نماز مغرب را ادا کرد یا روزه را باز نمود. البته بهتر است احتیاطا صبر کنند تا سرخی طرف مشرق که بعد از غروب پیدا می شود محو شود سپس افطار کرده یا نماز بخوانند.(2)
توجه: در اینجا هر کس باید طبق فتوای مرجع خود عمل کند. فاصله بین غروب تا مغرب، دارای ادعیه و اذکار مستحبی است.
⭐️ستاره غروب:
عناوین «ستاره صبح» و «ستاره غروب» برای نورانی ترین سیاره یعنی سیاره زهره (ناهید) به کار می رود که با غروب خورشید ـ و قبل از مغرب -، در آسمان ظاهر می شود. نور سیارهی زهره نسبت به ستاره های حقیقی بسیار درخشان تر و زودتر به نظر می رسد. سیاره زهره، چون پر نورتر است، با رفتن نور شدید خورشید و قبل از مغرب، احتمال دارد که دیده شود. اما اینکه همه توان دیدن آن را داشته باشند یا همه جا قابل رویت باشد، بعد از مغرب اتفاق می افتد. پدر علامه مجلسی در شرح فارسی خود بر کتاب شریف «من لا یحضر» می نویسد: «ستاره [سیاره] مثل زهره بعد از غروب آفتاب ظاهر مى شود و ليكن بر همه كس ظاهر نمى شود بر جمعى ظاهر مى شود كه قبل از غروب نيز مى بينند بنا بر حدّت باصره ايشان.»(3)
⬅️روایت لعن تاخیر در نماز مغرب و صبح، در جهت برخورد با جریان خطرناک غالیان خطابیه بوده است.
✴️عصر امام صادق (علیه السلام)، زمانه ایست که جریان ای منحرف زیادی شکل گرفت. شاید این دوره، دوره ای باشد که بیشترین و خطرناک ترین جریانهای انحرافی، مخصوصا جریان های غالیان ظهور کرد و امام صادق (علیه السلام) با رؤسای آنها به شدت برخورد کردند. روایت زیر که تاخیر کنندگان در نماز مغرب را لعن می فرماید، ناظر است به تحریفاتی که طرفداران ابوالخطاب غالی، ایجاد کرده بودند. آنها دقیقا بر عکس ائمه (علیهم السلام)، تبلیغ می کردند که فضیلت نماز مغرب، وقتی است که ستارگان کاملا آشکار شوند و از آن طرف فضیلت نماز صبح هم زمانی است که هوا نسبتا روشن شده و ستارگان محو گردند. «وَ قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْمَغْرِبَ طَلَباً لِفَضْلِهَا، وَ قِيلَ لَهُ: إِنَّ أَهْلَ الْعِرَاقِ يُؤَخِّرُونَ الْمَغْرِبَ حَتَّى تَشْتَبِكُ النُّجُومُ، فَقَالَ: هَذَا مِنْ عَمَلِ عَدُوِّ اللَّهِ أَبِي الْخَطَّابِ»،
✳️امام صادق سه بار کسی که نماز مغرب را به تاخیر اندازد، با این "اعتقاد" که فضیلت در تاخیر انداختن مغرب است [تا زمان ظاهر شدن ستارگان، که خلاف سنت صریح معصومین بوده است] لعن فرمود ... از ایشان پرسیده شد اهل عراق، نماز مغرب را تا زمانی که آسمان پر ستاره شود به تاخیر می اندازند، حضرت فرمودند این از عمل دشمن خدا ابی الخطاب است» (4)
✴️ابوالخطاب غالی، پس از انحراف، حضرت را به مقام الوهیت رسانده و خود، مدعی پیامبری شده بود. از این رو، بیشترین و سخت گیرانه ترین برخوردهای حضرت، با ابوالخطاب است که نشانگر عمق انحراف این جریان و نوع اندیشه آنها می باشد. امام از هر فرصتی برای برائت جستن از آنها و تحریفات شان و برای مبارزه ای سخت و شدید با او و جریانش بهره می بردند و این روایت و لعن شدید آن می تواند از همان قبیل باشد. روایت لعن منسوب به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم در همین راستا ارزیابی می شود.
پرسمان اعتقادی
🎤غروب: غروب زمانی است که گردی خورشید در زمین مسطح، در افق، پایین رفته و پنهان شود. در این موقع، زمان
🔷ملاک اصلی در وقت نماز مغرب:
آنچه در روایات ملاک اصلی داخل شدن وقت نماز مغرب است، غایب شدن قرص خورشید و ذهاب حمره مشرقیه است. «وَقْتُ الْمَغْرِبِ إِذَا غَابَ الْقُرْصُ.» (5) در واقع، نشانه غیاب خورشید به صورت کامل، همان از بین رفتن سرخی سمت مشرق می باشد. چون زمین معمولا پستی و بلندی دارد و نمی توان هر استتاری را رفتن کامل خورشید و داخل شدن شب دانست. دیدن سیاره زهره یا سیاره دیگری در آسمان، ملاک اصلی برای داخل شدن وقت نیست. همان طور که دیده شدن تعداد بیشتری ستاره، ملاک اتمام وقت فضیلت مغرب و داخل شدن وقت نماز عشاء نخواهد بود، بلکه ملاک اصلی، ذهاب شفق است. یعنی سرخی سمت مغرب که تا مدتی پس از اذان مغرب ادامه دارد، محو شده و سفیدی ضعیفی جای آن را بگیرد. البته همزمان با ذهاب شفق، ستاره های زیادی در آسمان ظاهر می شوند. دلیل آن هم غایب شدن نور اصلی خورشید و همین طور رفتن انعکاسات قوی تر آن مثل شفق است که با نور سرخ و نارنجی خود در سمت غروب خورشید، مانع ظهور نور ضعیف ستاره های مختلف است. دقت شود که همزمانی دیده شدن ستاره یا سیاره به معنی این نیست که ملاک اصلی، دیدن یا ندیدن ستاره هاست.
اینکه در برخی روایات وارد شده است که امام صادق (علیه السلام) نافله را زمانی می خوانده اند که ستاره دیده می شده، به این معنی است که در اول وقت که هنوز آسمان تا حدی روشن است، نماز مغرب را بجا آورده اند، به گونه ای که اولین ستاره های پرنورتر آسمان، پس از پایان نماز و شروع نافله، ظهور کرده اند. این مساله بیشتر به مبارزه عملی با جریان تحریف غالیان خطابیه برمی گردد. زیرا اگر امام تعجیل نمی کردند، آنها، عمل امام را مستندی برای تحریفات خود قرار می دادند. از این روایات برمی آید که امام صادق (علیه السلام) نسبت به این قبیل تحریفات، اعتراض می کنند. آنها می گفتند باید نماز را به تاخیر انداخت تا آسمان پر ستاره شود و این وقت، وقت فضیلت است. امام هم عملا برای جلوگیری از انحراف، عکس این مساله را نشان می دادند.
🔹نقش شفق و فلق در تشخیص وقت اقامه نماز:
«كلمه "فَلق" -به فتحه اول و سكون دوم- به معناى "شكافتن" و "جدا كردن" است ... غالبا اين كلمه [فَلَق، با دو فتحه] بر هنگام صبح اطلاق مى شود، و فَلَق يعنى آن لحظه اى كه نور گريبان ظلمت را مى شكافد و سر بر مى آورد.» (6)(7) آخر شب، سفیدی و نوری ضعیف به شکل عمودی در شرق آسمان دیده می شود و بجای پخش شدن در افق، عمود در آسمان بالا می رود. این نور سفید، به نور فلق معروف است. این زمان با نام صبح کاذب یا فجر کاذب هم شناخته می شود و هر چند شب به پایان رسیده است، اما هنوز نمی توان نماز صبح را بجا آورد. بحث شفق نیز در بالا به تفصیل گذشت.
📚پی نوشت ها:
1. «مغرب موقعی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا میشود، از بالای سر انسان بگذرد. [حاشیه امام خمینی:] هیچ وقت سرخی از بالای سر نمی گذرد بلکه سرخی قدری بالا میآید و تمام می شود و مقارن آن در طرف مغرب سرخی پیدا می شود و مغرب وقتی است که سرخی طرف مشرق برطرف شود»، رساله توضیح المسائل آیة الله العظمی بروجردی با حواشی امام خمینی (رحمه الله علیه)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1392 ش، مساله 743، ص 157.
2. «مغرب موقعی است که آفتاب از زمینی که مسطح است غروب کند. و منطقه ای که پستی و بلندی دارد، مغربِ آن موقعی است که اگر زمین مسطح بود آفتاب غروب میکرد، ولی احتیاط مستحب این است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود از بین برود.»، رساله معظم له، مساله 619.
3. مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه، 8جلد، مؤسسه اسماعيليان - قم، چاپ: يوم، 1414 ق، ج 3 ص 157.
4. ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، - قم، چاپ: دوم، 1413 ق، ج1 ص 220.
5. من لا يحضره الفقيه، ج1، ص218، ح 655.
6. علامه طباطبايى، سید محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، 20جلد، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى - ايران - قم، چاپ: 5، 1374 ش، ج 20، ص 680.
7. «اين كلمه در صورتى كه با دو فتحه باشد صفت مشبهه به معناى مفعول خواهد بود نظير" قصص" به دو فتحه (چون قصص به كسره اول و فتحه دوم جمع قصه است)، كه به معناى مقصوص يعنى "حكايت شده" و يا "نقل شده" است»، همان.
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(8).mp3
4.67M
🔹حجه الاسلام #محمدی
پرسش و پاسخ اعتقادی،
جلسه 8 - شرح چگونگی تربیت شاگردان توسط امام (ع)
🔰 @p_eteghadi 🔰
🎤 فدیه در طلاق:
🔹زمانی که ادامه زندگی مشترک برای زن ممکن نباشد و خطر ترک حدود الهی جدی شود، می تواند تقاضای طلاق کند و با دادن فدیه، حقوق شوهر در ایام عده - پس از طلاق - را ساقط کند. فدیه دادن به مرد در عوض اسقاط حق رجوع، مربوط به طلاق معمولی نیست، بلکه مربوط به طلاق خلع است. آیه مبارکه 229 سوره بقره شرایط این طلاق را بیان می کند: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْريحٌ بِإِحْسانٍ وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً إِلاَّ أَنْ يَخافا أَلاَّ يُقيما حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ يُقيما حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما فيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون»، طلاقِ [رجعى كه براى شوهر در آن حقّ رجوع وبازگشت به همسر است] دوبار است. [شوهر در هر مرتبه از رجوع] بايد [همسرش را] به طور شايسته ومتعارف نگه دارد، يا [با ترك رجوع، او را] به نيكى و خوشى رها كند. و براى شما حلال نيست از آنچه [به عنوان مهريه] به آنان پرداخته ايد چيزى را بازستانيد، مگر آنكه هر دو بترسند كه حدود و مقرّرات خدا را [در روش همسردارى] برپا ندارند. پس شما [حاكمان شرع] اگر بترسيد كه آن دو نفر حدود خدا را برپا ندارند در آنچه زن براى رهايى خود [عوض طلاق] فديه بپردازد، گناهى بر آنان نيست. اينها حدود خداست؛ پس از آنها تجاوز نكنيد و كسانى كه از حدود خدا تجاوز كنند، آنان بی تردید ستمكارند.(1)
👈خوف از عدم رعایت حدود الهی در زندگی مشترک:
خوف از عدم رعایت حدود الهی در آیه، مربوط به اختلافات شدید زن و شوهر می باشد. "افتدت به" (فدیه دادن زن)، در آیه شریفه، به طلاق خلع اشاره دارد. یعنی زن، در مقابل این که شوهرش او را طلاق دهد و در ایام عده، امکان رجوع به زن را نداشته باشد، می تواند مالی را به شوهرش ببخشد. فدیه ممکن است مهریه یا حتی افزون بر آن هم باشد.
⬅️در طلاق بائن، بخلاف طلاق معمولی (رجعی) باید کار به مرحله خوف عقلایی برسد. یعنی هم طرفین خوف خطر و گناه داشته باشند و بترسند از این که کار به جاهای باریک برسد، و هم این خوف، مورد تایید اطرافیان و عقلا هم باشد. لذا خطاب به عموم مومنین هم شده است که اگر شماها ترسیدید که آن دو نفر یعنی زن و شوهر رعایت حدود الهی ننمایند. این خوف زمانی ایجاد می شود که زن به صورت جدی می گوید که هیچ کدام از دستورات الهی در باب حقوق مرد و خانواده و حریم با بیگانگان را رعایت نخواهد کرد.(2)
خوف، به عدم رعایت حدود الهی برمی گردد و منحصر به رابطه با نامحرم نیست. مثلا به لحاظ حال روحی و شخصی زن یا بخاطر اختلافات و مسائل خانوادگی زن به جایی رسیده است که دیگر نمی تواند با این مرد ادامه زندگی بدهد. در این حال می تواند تقاضای طلاق کند و مالی به شوهر بدهد تا مرد پس از طلاق از حق رجوع استفاده نکند و دوباره طلاق را بهم نزند.(3)
👈ـ انواع طلاق:
طلاق شرعی بر دو نوع است(4):
1. طلاق رجعی: که در آن مرد حق دارد در ایام عده به همسرش رجوع کند. رجوع، نکاح جدید نیست و نیاز به عقد جدید ندارد. در طلاق رجعی، مرد حق ندارد بخاطر طلاق دادن، چیزی از زن بگیرد و باید مهریه او را تمام و کمال پرداخت کند.
2. طلاق بائن: طلاقی که در آن مرد حق رجعت ندارد. در صورت تمایل به زندگی مجدد، با خواستگاری مرد و توافق زن، باید عقد نکاح جدید خوانده شود.
در چند مورد، طلاق، بائن است. از جمله در جایی که طلاق به شکل خلع یا به شکل مبارات انجام شده باشد.
طلاق خُلع: اگر زن به خاطر نفرت و کراهت از مرد، خود تقاضای طلاق داشته باشد، می تواند در عوض اسقاط حق رجوع مرد، مالی به مرد ببخشد (فدیه). این مال می تواند حتی بیشتر از مهریه هم باشد و در عوض مرد، حق ندارد در ایام عده طلاق را بهم زده و رجوع کند.(5)
طلاق مبارات: در طلاق مبارات، زن و مرد، هر دو همدیگر را نمی خواهند و نفرت داشته، خواستار طلاق هستند، در این حال، زن با دادن مالی به شوهر، حق رجوع را ساقط می کند.(6)
👈ـ حمایت حقوقی از زن:
توجه شود که بخش اول آیه 229 سوره بقره، مربوط است به طلاق رجعی و بخش دوم مربوط است به طلاق خلع. در طلاق رجعی، مرد حق ندارد چیزی از مهریه را نزد خود نگهدارد، اما در طلاق خلع، مرد حق رجوع در ایام عده را، در برابر مالی که زن به او می دهد، از دست خواهد داد. در حالت معمولی، دادن مهریه قطعی است و تصرف و کم کردن از آن هم حرام است، نه تنها بر مرد حرام است که به اکراه چیزی از زن بستاند، بلکه در این حال، بر زن نیز حرام است که چیزی به مرد بدهد. در عین حال، پس از طلاق معمولی، مرد حق رجوع دارد و می تواند در ایام عده، طلاق را بر هم بزند و به همسرش رجوع کند. در این حال نیاز به عقد جدید هم نیست. چون ادامه ازدواج محسوب می شود نه ازدواج جدید. اما اگر زن، خواستار آن باشد که راه پشیمانی مرد و استفاده از حق رجوع پس از طلاق را ببندد، چه راه کار حقوقی باید در پیش گرفت و شریعت الهی چه حکمی در این زمینه دارد؟ این همان چیزی است که شریعت با نام طلاق خلع و مبارات در برابر ما گذاشته است.
🔷در واقع این، حکم، به نفع زن و راهی برای رهایی اوست. طلاق خلع، طلاقی است که زن خواستار آن می باشد، اما مرد کماکان همسرش را و ادامه زندگی با او را دوست دارد. از طرف دیگر، حق طلاق به دست مرد است و از طرف سوم، مرد می تواند در صورت طلاق، در ایام عده به زن رجوع کند. در طلاق خلع، زن این حق را پیدا کرده است تا در برابر دادن یک عوض مالی، سه حق مرد را اسقاط کند. یعنی علاقه او به زن و میل او به ادامه زندگی با زن، حق طلاق، و سوم: حق رجوع بعد از طلاق. مهریه در برابر این سه حق نیست. مهریه مربوط به اصل عقد است، نه حقوق مربوط به زمان طلاق. در واقع در نگاه حقوقی صرف، فدیه مثل یک معاوضه می ماند که چیزی می دهد و چیزی می گیرد.
👈ـ مقدار فدیه:
هر چند فدیه می تواند خود مهریه باشد، اما الزاما این نیست که حتما باید مهریه باشد، بلکه کمتر از مهریه هم ممکن است. عوض (فدیه) در مبارات نباید بیشتر از مهریه باشد و در خلع می توان بیش از مهریه قرار داد.(7)(8)
📚پی نوشت ها:
1. انصاريان، حسين، ترجمه قرآن (انصاريان)، 1جلد، اسوه - ايران - قم، چاپ: 1، 1383 ه.ش.
2. «عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع لَا يَجُوزُ لِلرَّجُلِ أَنْ يَأْخُذَ مِنَ الْمُخْتَلِعَةِ- حَتَّى تَتَكَلَّمَ بِهَذَا الْكَلَامِ كُلِّهِ- فَقَالَ: إِذَا قَالَتْ "لَا أُطِيعُ اللَّهَ فِيكَ"، حَلَّ لَهُ أَنْ يَأْخُذَ مِنْهَا مَا وَجَدَ.»، عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، کتاب الخلع و المباراة، 30 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1409 ق، ج 22، ص 279.
3. برای توضیح بیشتر می توانید به المیزان ج 2، صفحات 234-236 یا ترجمه آن مراجعه بفرمایید:
الف) «و المراد بالطلاق في قوله تعالى: الطَّلاقُ مَرَّتانِ، الطلاق الذي يجوز فيه الرجعة و لذا أردفه بقوله بعد: فَإِمْساكٌ»، علامه طباطبايى، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، 20جلد، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - لبنان - بيروت، چاپ: 2، 1390 ق، ج 2 ص 233.
ب) «قوله تعالى: إِلَّا أَنْ يَخافا أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ، الخوف هو الغلبة على ظنهما أن لا يقيما حدود الله، و هي أوامره و نواهيه من الواجبات و المحرمات في الدين، و ذلك إنما يكون بتباعد أخلاقهما و ما يستوجبه حوائجهما و التباغض المتولد بينهما من ذلك»، همان، ص 234.
ج) «فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ، كنى به عن مال الخلع»، همان، ص 236.
4. «فالبائن ما لا يصح للزوج معه الرجعة و هو ستة طلاق التي لم يدخل بها و اليائسة و من لم تبلغ المحيض و المختلعة و المبارأة ما لم يرجعا في البذل و المطلقة ثلاثا بينها رجعتان. و الرجعيهو الذي للمطلق مراجعتها فيه سواء راجع أو لم يراجع»، حلّى، محقق، نجم الدين، جعفر بن حسن، شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، 4 جلد، مؤسسه اسماعيليان، قم - ايران، دوم، 1408 ق، ج 3 ص 13.
5. «إزالة قيد النكاح بفدية من الزوجة و كراهة منها له خاصة دون العكس»، نجفى، صاحب الجواهر، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 43 جلد، دار إحياء التراث العربي، بيروت - لبنان، هفتم، 1404 ق، ج 33، ص 2.
6. «إزالة قيد النكاح بفدية منها مع كراهة من الجانبين»، جواهر الكلام، ج 33، ص 2.
7. امام خمينى، سيد روح الله، توضیح المسائل(مُحَشّی)، تحقیق سيدمحمدحسين بنى هاشمى خمينى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ هشتم، 1424 ق، ج 2، ص 536-537.
8. امام خمينى، سيد روح الله، تحریر الوسیله، ترجمه علی اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ بیست و یکم، 1409 ق، ج 3، ص 631.
🔰 @p_eteghadi 🔰
در این زمانه بخشی از جوانان جامعه ما متاسفانه بنا به دلایلی کل اسلام و یا بخشی از آن و حتی خدا را با زبان یا با عمل انکار می کنند. آیا می توان این جوانان را که عموما پایه های اعتقادی شان از ابتدا محکم بنا نشده و تحت تاثیر شبهات و تهاجم های فرهنگی دشمن و فشارهای اقتصادی قرار دارند مرتد دانست؟ آیا این ها نجس هستند؟
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
در این زمانه بخشی از جوانان جامعه ما متاسفانه بنا به دلایلی کل اسلام و یا بخشی از آن و حتی خدا را با
🎤ببینید انکار خدا یا ضروریات دین، از سوی کسی که قبلا مسلمان بوده است ارتداد است، اما در این خصوص باید به دو نکته توجه داشت:
⬅️نکته اول: شک و تردید و دچار شدن به شبهات و تحقیق و دنبال جواب بودن هرگز به معنای ارتداد نیست.
⬅️نکته دوم: ارتداد از نگاه اسلام یک جرم سیاسی است، نه یک انحراف اعتقادی، به همین خاطر اسلام در جایی حساس می شود که بوی توطئه بیاید، وگرنه در شرایط عادی، اسلام هرگز به دنبال تجسس و تفتیش اعتقادات نیست، بلکه تا خود شخص دنبال افشا و گسترش اعتقادش نباشد اسلام حکمی صادر نمی کند. و شاید این حکم اساسا به منظور پیشگیری از افشای چنین اعتقاداتی و گسترش آن ها باشد.
بنابراین باید بین آن چیزی که در ظاهر می بینیم و آن چه که در واقع است تفاوت قائل شد، طبیعتا هر کسی که از دین بازگشته و به خدا یا ضروریات دین اعتقادی ندارد در واقع مرتد است، اما در مقام اثبات تا این اعتقاد به صورت قطعی آشکار نشود نمی توان حکم به ارتداد فقهی چنین شخصی کرد. از آن جا که روایات، و همچنین فتاوای فقهی مراجع بزرگ شیعه بر این تعلق گرفته است که اجرای حکم باید تحت نظر امام یا فقیه جامع الشرائط باشد، این نشان می دهد که تشخیص ارتداد هم کار ایشان بوده، و کار عموم مردم نیست.
⏺همان طور که «شیخ طوسی» می گوید: کشتن مرتد باید با اذن حاکم شرع باشد، و اگر کسی مرتد را بدون اذن حاکم شرع بکشد تعزیر میگردد.(1) و «شهید اول» نیز می گوید: مرتد می بایستی به دست امام یا نائب او کشته شود.(2)
بنابراین نباید دنبال کشف ارتداد باشیم و گفتار و رفتارهای دیگران را با این عینک ببینیم، منتهی اگر کسی دارد این بی اعتقادی را جار می زند و خواهان گسترش این نوع اندیشه در بین توده مردم است اینجا وضعیت فرق می کند.
نکته سوم: در مورد پاکی و نجاست هم طبیعتا کسی که مرتد بشود نجس است اما تا این یقین به ارتداد حاصل نشود طرف مقابل به نجاست محکوم نمی شود. در این مسئله نباید وسواس و حساسیت به خرج داد و دنبال تجسس بود. در ایران اسلامی همه انسان ها پاک هستند مگر آن که با قاطعیت و یقین خلاف آن اثبات شود، و هیچ توصیه ای هم وجود ندارد که دنبال آن برویم که آیا این ها واقعا مرتد شده اند یا دچار شبهه هستند، یا دارند شوخی می کنند، یا دارند از روی عصبانیت و مشکلات اقتصادی این حرف ها را می زنند، یا از سر لجبازی با افراد مذهبی است و مانند آن. همین که این احتمالات به خودی خود مطرح هستند، حکم به نجاست این اشخاص مرتفع می شود، لازم هم نیست تحقیق کنید ببینید این احتمالات رفع می شوند یا خیر.
📚پی نوشت ها:
1. شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، المكتبة المرتضوية، تهران، چاپ سوم، 1387ق، ج7، ص274.
2. شهید اول، الدروس الشرعية في فقه الإمامية، نشر جامعه مدرسین، قم، بی تا، ج2، ص 53.
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#برش_یک_دقیقهای
🎥 مدیریت واردات بر قلب و روح
🎙 حجتالاسلام والمسلمین ناصری
⏱ یک دقیقه
🎞 کلیپ کامل: aparat.com/v/nWOsL
🔰 @p_eteghadi 🔰