📖 کتاب با بابا
💢 #با_بابا اثر جدیدی از انتشارات شهید ابراهیم هادی با موضوع تجربه های نزدیک به مرگ و پیرامون زندگی شهید حاج محمد طاهری و فرزند ایشان نگارش شده است. پیش از این کتابهای #سه_دقیقه_در_قیامت #بازگشت و #شنود پیرامون این موضوع منتشر شده بود.
فرزند شهیدی که دانشجوی سال آخر پزشکی بود، در جریان یک سانحه رانندگی دچار مرگ مغزی شد. هجده روز در کما بود و همه میگفتند اعضای بدنش را اهدا کنید.
اما یکباره این جوان به هوش آمد… او #تجربه_نزدیک_به_مرگ عجیبی داشت.
پس از مدتها که شرایط طبیعی پیدا کرد معلوم شد هجده روز در بهشت پروردگار مهمان پدرش بود و با خاطرات زیبایی از همنشینی با شهدا به میان ما بازگشته…
مشاهدات او توصیف کاملی از نعمتهای بهشت برزخی است.
پدرش از سرداران بااخلاص جبههها بود که استاد #رحیم_پور_ازغدی و سرداران بزرگ جنگ خاطرات زیبایی از او نقل کردهاند.
این کتاب به بررسی خاطرات زیبای این پدر و پسر میپردازد.
#معرفی_کتاب
🔰 @p_eteghadi 🔰
هدایت شده از قاصدک
✅ این طرح(ولایت)بایستی فراگیر شود. امام خامنه ای مدظله العالی
🔻 آخرین فرصت ثبت نام 🔻
🇮🇷 #طرح_ولایت_مجازی ١۴٠٠🇮🇷
🔸 ویژه برادران وخواهران غیرحوزوی (١٨تا۴۵سال)
#دانشجویان
#معلمین
#فعالین_فرهنگی
و...
🔴 ثبت نام: تا ١٠ شهریورماه👇
🌐 hamzevasl.ir
آدرس کانال:
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1843658842Cb2da399c6e
✅پاسخ:
تبرج در لغت به معنای ظاهر و آشکار کردن است1 و در « قاموس قرآن» به معنای ظهور و خود نمایی آمده است. معنای اصطلاحی تبرج برگرفته از آیه 33 سوره احزاب است: «قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى…؛ در خانههايتان قرار و آرام گيريد و [در ميان نامحرمان و كوچه و بازار] مانند زنان دوران جاهليت پيشين [كه براى خودنمايى با زينت و آرايش و بدون پوشش در همه جا ظاهر مىشدند] ظاهر نشويد.»
واژه تبرج در قران سه بار به کار رفته است؛ دو مرتبه در آیه 33 سوره احزاب با عنوان «تبرج» و «تبرجن» و یک مرتبه در آیه 60 سوره نور با عنوان «متبرجات» استفاده شده است. در آیه 33 سوره احزاب از تبرج و خودنمایی زنان صحبت کرده و از آن نهی کرده است. در آیه 60 سوره نور« بر زنان از كار افتادهاى كه اميد ازدواجى ندارند، گناهى نيست كه حجاب و روپوش خود را كنار بگذارند، در صورتى كه با زيور و آرايش خويش قصد خودآرايى نداشته باشند و پاكدامنى براى آنان بهتر است و خدا شنوا و داناست. »حکم حجاب را برای زنان سالخورده استثناء کرده است و اجازه داده شده ایشان پوشش شرعی لازم برای زنان را، در صورت پرهیز از خودآرایی و عرضه در برابر دیگران، مراعات نکنند؛ ولی مفسران در مورد خصوصیات آنها و مصادیق قواعد النساء، طبق روایات نظرات متفاوتی دارند؛
1. مطابق برخی از روایات معیار در قواعد النساء بودن، سالخوردگی «مسنّه» است.
2. برخی دیگر از روایات، تعبیر قعود از نکاح ( بازنشستگی ازدواج) آوردهاند.
3. گروهی از فقهاء و مفسرین آن را به معنای پایان دوران قاعدگی و رسیدن به حد نازائی و عدم رغبت کسی به ازدواج با آنها دانستهاند.
با این همه، قرآن کریم رعایت حجاب را سزاوارتر دانسته است.2
مفسران، مصادیق و نمونههایی برای تبرج بیان کردهاند، مانند: راه رفتن محرک میان مردان، مخفی نکردن گوشواره، گردن و گردنبند، آشکار ساختن زیباییها برای نامحرم و آشکار کردن زینتهایی که سبب تحریک شهوت مردان است و... . خلاصه آنچه در روابط زن و مرد نامحرم به واسطه جلوهگری و خودنمایی سبب انحراف از زندگی طبیعی و مسیر رشد آنها قرار میگیرد تبرج نام داشته و مذموم است .3
مصادیق تبرج و خودنمایی
1) استعمال عطر و زینت کردن: عطر زدن و به طور کلی زینت کردن برای خانمها نه تنها اشکالی ندارد، بلکه مستحب است، به ویژه که برای همسر باشد، آنچه در اسلام ممنوع است؛ زینت کردن و عطر زدن زن مسلمان برای مرد نامحرم است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: هر زنی که به خود عطر بزند و از خانهاش خارج شود تا وقتی که به خانه بر گردد لعنت و نفرین میشود.4
2) لباس شهرت: یکی از دستوراتی که درباب لباس پوشیدن به ما دادهاند این است که لباس نباید طوری باشد که انسان را در بین مردم انگشت نما و متمایز نماید؛ یعنی نه آنچنان فاخر و گران قیمت و نه آنچنان ساده و بیارزش و مندرس که انسان انگشت نما شود5 و نیز باید با عرف جامعه سازگاری داشته باشد، مشروط به اینکه لباس مرسوم در جامعه مفسده انگیز نباشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «کسی که در دنیا لباس شهرت بپوشد خداوند در روز قیامت بر او لباس ذلت خواهد پوشاند .»6
3) پوشیدن لباس نازک و بدن نما: پوشیدن لباس نازکی که با برهنگی تفاوت چندانی ندارد و حتی در اکثر مواقع، نما و جلوه بیشتری برای نامحرم دارد، از مصادیق بارز خودنمایی، جلوهگری و تبرج است. پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: « بر شما باد كه لباسهاى ضخيم بپوشيد كه هر كس لباس نازك بپوشد، دينش هم نازك و ناتوان خواهد شد. هيچ كدام از شما با لباس بدن نما در برابر خداوند متعال نايستد.»7
4) سخن گفتن محرک شهوت در برابر نامحرم: زن به علت جاذبه طبیعی خود در همه جنبههای رفتاری میتواند بر مردان تأثیر بگذارد، از جمله در حین تکلم با نرم و نازک کردن صدای خود و استفاده از لحن فریبنده حرکات لب و دهان و شوخیها میتواند دلهای بیمار را بلرزاند. «پس به گونهای هوس انگیز سخن مگویید که بیماردلان در شما طمع کنند...»(احزاب/32)
نتیجه:
برای تبرج و خودنمایی مصادیقی در آیات و روایات ما ذکر شده است:
1. استعمال عطر و زینت کردن
2. پوشیدن لباس شهرت
3. پوشیدن لباس نازک
4. سخن گفتن محرک شهوت در برابر نامحرم
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید مقدماتی ذکر شود:
۱ـ حقیقت حجاب: این واژه در اصل لغت به معنای «حائل و مانع» است؛ از اینرو هر چیزی که چیز دیگر را بپوشاند یا هر مانع و فاصل میان دو یا چند چیز را «حجاب» گویند.1 استعمال کلمه «حجاب» به معنای پوشش انسان، در اصطلاح فقهای قدیم رایج نبوده، بلکه از واژه «ستر» استفاده میکردند که مربوط به احکام پوشش برای انسان اعم از مرد و زن است. اما به مرور زمان، اصطلاح «حجاب» در مورد پوشش مخصوص زنان رایج شد به این معنا که زنان در معاشرت با مردان، مو و بدن خود را بپوشانند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازند.2 پس حجاب در شرع مقدس اسلام، شامل دو رکن است:
۱ـ پوشاندن محدوده هایی از بدن؛
۲ـ عدم تبرّج و خودنمایی در افعال و رفتار اعم از پوشش، نگاه، کلام، راه رفتن و ...
این دو رکن حجاب، در سوره نور آیه 31، آمده که خداوند در خصوص پوشيده بودن زن از مرد نامحرم فرموده است:« «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ ابْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ الَّا ما ظَهَرَ مِنْها وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ الَّا...؛ و به زنان مؤمن بگو: ديدگان خويش را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زيور خويش را آشكار نكنند، مگر آنچه پيداست و مقنعههاى خويش بر گريبانها بيندازند و زيور خويش را آشكار نكنند مگر برای...»
فلسفه حجاب نیز در قرآن کریم، ایجاد فضایی أمن در جامعه برای زنان بیان شده است که البته امنیت روانی برای مردان را هم به دنبال خواهد داشت. در سوره احزاب آیه 59 خداوند می فرماید: « يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ...؛ اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابها (روسرىهاى بلند) خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براى اينكه ( آلودگان و زنان ناشایسته) باز شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است... ».
۲ـ حقیقت عفاف
«عفاف» و «عفت» در لغت به معنای «مناعت و خویشتن داری» است؛3 یعنی حاصل شدنِ حالتی در درون انسان که بواسطه آن از غلبه و تسلّط شهوت جلوگيرى مىشود.4 خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ آنانكه قدرت تزويج ندارند خود نگهدارى و عفّت پيش گيرند تا خدا از فضل خويش آنها را بىنياز گرداند»(نور/33). هدف الهی نیز از ارسال رسل و انزال کتب، تربیت انسان کامل است که برابر حرامهای الهی و اعمال ناشایست خود کنترلی و خویشتنداری داشته باشد؛ یعنی عفیف باشد.
انسان عفیف، کسی است که با تمرین و ریاضت، حالتی از عفت و مناعت را برای خود ایجاد میکند که میتواند به کمترین هر چیزی اکتفاء کند و خود را از طغیان شهوت و امیال حیوانی نگه دارد.5 البته عفت دارای شدت و ضعف است و درجات آن برای انسانهای مختلف متفاوت است؛ چه بسا یک فرد در تمام افعال و رفتار خود اعم از نگاه، کلام، پوشش، تغذیه و ... عفیف باشد یا فقط در برخی از امور ملکه عفت برایش حاصل شده باشد. چنانچه در قرآن کریم به مصادیق گوناگون عفت از جمله: خویشتن داری در اظهار فقر6، قناعت7، پاکدامنی8 و پوشش سراسری9 اشاره شده است.
علمای اخلاق نیز عفت را در دو مفهوم عام و خاص بکار بردهاند؛ مفهوم عام آن، خویشتنداری برابر هر گونه تمایل افراطی و نفسانی است و مفهوم خاص آن، خویشتنداری برابر تمایلات بی بند و باری جنسی است.10 خواجه نصیر الدین طوسی، «عفت» را همان تهذیب قوه شهوت میداند.11 ملااحمد نراقی نیز اعتدال قوه شهوت را به «عفت» تعبیر میکند که همان مطیع و منقاد شدنِ قوه شهویه برای قوه عاقله است.12
رابطه حجاب و عفاف
عفاف و حجاب در اکثر موارد با هم استعمال میشوند ولی مترادف نیستند، چه رابطهای بین این دو موضوع هست؟ آیا رابطه علت و معلول دارند یا رابطه باطن و ظاهر؟ یعنی آیا حجاب ظهور عفاف است؟
👇👇👇
با توجه به توضیحاتی که در مورد حقیقت حجاب و عفاف داده شد، روشن میگردد که حجاب میتواند علامت عفاف باشد، اما این به معنای رابطه ضروری و تلازم علی و معلولی بین آن دو نیست. عفت بر خلاف پوشش وحجاب، امر پنهانی و باطنی است که ظهور و علامت آن، انجام اعمال شایسته، مثل پوشش کامل، محدود کردن اعمال جنسی به ازدواج و ... است؛ بنابراین ملکه عفت نمیتواند تصنعی باشد، اما علامت و هر چیزی که ظهور دارد، میتواند ساختگی و منافقانه باشد. مانند اینکه برخی از زنان، حجاب دارند؛ یعنی میزان لازمی که در شرع مقدس دستور داده شده را میپوشانند، اما عفیف نیستند؛ زیرا حجاب آنها به گونهای تحریک کننده و مهیّج است که نوعی خودنمایی و جلوه گری محسوب میشود. در مقابل، برخی زنان غیر محجبه که حدود شرعی برای پوشش را رعایت نمیکنند، اما عفیف هستند به معنای عام کلمه که در بالا به آن اشاره شد؛ زیرا عفاف به این معنا از فطرت سرچشمه میگیرد و بهترین عامل برای کنترل اعمال و رفتار است13 و منوط به دستور دین نیست.
پس عفت و حجاب واقعی رابطه حقیقت و ظاهر دارند، به طوری که حجاب علامت عفت است و آنچه در نظام دینی اولویت دارد عفاف است، به همین جهت اولین آیه حجاب در سال پنجم14 هجری نازل شده که مربوط به زنان پیامبر است، اما بحث عفت از موضوعات اولیه دین بود و همچنین آیات مربوط به حجاب در مقایسه با آیات راجع به عفاف کمتر است.
در مورد رابطه حجاب و عفاف به معنای خاص که همان ترک گناه جنسی است، میتوان گفت؛ هرچند که میل به پوشش و حجاب امری فطری و ثمرۀ حیا است؛ حیایی که در روایات اسلامی همراه و قرین عقل قرار داده شده است،15 اما اگر به هر دلیلی نور عقل کمرنگ گردد16 و شهوت غالب شود، بیحیایی و به دنبال آن بیعفتی و تن دادن به گناه جنسی بروز میکند که نشانة بارز آن بیحجابی است. از نظر اسلام، حجاب شامل پوشش ظاهری، تقوا و عفاف درونی است17. رابطه میان عفاف به معنای خاص و حجاب را میتوان بدین گونه ترسیم کرد که هر عفافی حجاب است، ولی هر حجابی عفاف نیست؛ پس اگر کسی با داشتن پوشش ظاهری به تبَرّج و خودنمایی بپردازد و موجب تحریک جنسی در مردان نامحرم گردد، حکم حجاب را رعایت نکرده است. در این صورت نه تنها خودش عفیف نیست، بلکه عفت مردان را نیز مورد تهاجم قرار داده و امنیت روانی آنها را مخدوش کرده است.
نتیجه:
۱ـ حقیقت حجاب در اسلام، فقط محدود به پوشاندن میزان لازمی از بدن که در شرع مقدس، معین شده، نیست، بلکه عدم تبرّج و خودنمایی را هم شامل میشود.
۲ـ عفت به معنای خاص، ملکهای نفسانی است که سبب ترک گناه جنسی میشود.
۳ـ رابطه حجاب و عفاف، رابطه باطن و ظاهر است، حجاب حقیقی، علامت و نشانة عفاف است.
۴ـ اگر متولیان امور فرهنگی بخواهند جامعهای باحجاب داشته باشند، باید توجه کنند عفاف، حجاب تولید میکند و حجاب سبب تثبیت و محکم شدن عفاف میشود. چنان که ایمان، عمل صالح ایجاد میکند و عمل صالح نیز سبب افزایش و تقویت ایمان میشود.
۵ـ هدف از وجوب حجاب در اسلام، حفظ افراد جامعه از گناه جنسی و محدود کردن غریزه جنسی در چارچوب خانواده است، پس اینکه برخی زنانِ باحجاب، آلوده به گناه جنسیاند و برخی زنان بیحجاب نیز پاک از چنین گناهی هستند به این دلیل است که :
1. زنان آلوده به گناه جنسی، عفیف نیستند؛ پس حجاب آنها، به معنای حقیقی حجاب نیست.
2. حجاب، علت تامه برای پیشگیری از گناه جنسی نیست، بلکه میتواند یکی از موانع مؤثر در این امر باشد.
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
براى پاسخ به این پرسش ابتدا مفهوم ومعنای عدل بیان میشود:
واژه عدل در لغت به معنای قصد در امور و نقطه مقابل جور است1 و در عرف به معناى رعایت حقوق دیگران در برابر ظلم (تجاوز به حقوق مردم) است. عدل، نقطه مقابل «ظلم» است؛ بنابراين، جامعترين معناى عدل، «نهادن هر چيز در جايگاه ويژه آن» است.2 در حديثى از امام على عليهالسلام، به اين معناى جامع، اشاره شده است:
«العَدلُ يَضَعُ الأُمورَ مَواضِعَها. عدل، قرار دادن امور در جايگاههاى خود است.»3
واژه عدل در اصطلاح دارای معانى گوناگونی است، مانند متوازن بودن اجزای یک مجموعه، رعایت حقوق افراد ، نفی تبعیض و...؛ اما معنایى که از عدل به خداوند نسبت مىدهیم؛ عبارت است از فیض عام و بخشش گسترده در مورد همه موجوداتى که امکان هستى یا کمال معیّنى را دارند؛ بدون هیچگونه امساک و خوددارى. به عبارت دیگر عدل الهى بیان دیگرى از حکمت و عنایت او است. طبق این مطلب عدل الهی در نظام تکوین، به این معنا است که هر موجودی، درجهای از وجود و کمال وجودی را دریافت میکند که استحقاق و امکان آن را دارد و ظلم؛ یعنی منع فیض و امساک از وجودی که استحقاق کمال را دارد4.
عنایت الهی؛ یعنی نظام موجود آفرینش ، بهترین نظام ممکن و به عبارتی نظام احسن است. آنچه در نظام خلقت وجود دارد، تفاوت است؛ نه تبعیض و آنچه مذموم و ناعادلانه مىباشد، تبعیض است، نه هرگونه تفاوت و چندگونگى؛ زیرا تبعیض یعنى در شرایط مساوى میان افراد و موجودات فرق بگذارند که این ظلم است؛ امّا تفاوت مربوط به شرایط مختلف است. برابر قرار دادن همه انسانها یا همه اشیا به معنای عدل نیست. براى مثال معلم عادل، کسى نیست که به همه شاگردان - خواه کوشا باشند و خواه تنبل - یکسان امتیاز دهد؛ بلکه او باید هر یک از شاگردان را به اندازه استحقاقشان ستایش یا نکوهش کند.
پس مقتضاى حکمت و عدل الهى، این نیست که همه مخلوقات را یکسان بیافریند. اقتضاى حکمت این است که جهان را به گونهاى خلق کند که موجودات مختلف متناسب با قابلیت و لیاقت خود در جهت هدف نهایى باشند. در این رابطه اجزاى عالم را نباید گسسته و جدا از یکدیگر در نظر گرفت؛ بلکه باید آنها را به صورت مجموعهاى نظاممند ارزیابى کرد که هر عضوى، جزئى از یک کل است و برای هدف معینی در حرکتند.
به طور اساسی اگر تفاوت وجود نداشته باشد، کثرت و تنوع نیز نخواهد بود و اگر کثرت و تنوع نباشد، دیگر مجموعه و نظام، مفهومى نخواهد داشت. اگر همه انسانها مرد یا همه موجودات از یک نوع و همه اجزاء یک نوع مشابه باشند و یکنواختى محض حاکم باشد، دیگر جهانى به این نظم و زیبایى وجود نخواهد داشت، برای مثال یک ماشین برای اینکه ماشین باشد و حرکت کند؛ موتور، چرخ، فرمان، دنده، صندلی و بنزین نیاز دارد و اینها باهم متفاوت هستند و کارآرایی یکسانی ندارند. حال اگر تفاوت بین اجزا نباشد و همه موتور باشند، ماشین حرکت نمیکند؛ بنابراین اگر همه مردم از همه جنبه ها یکسان باشند، رشد و کمالى به وجود نخواهد آمد. اگر همه داراى یک شکل و یک تُنِ صدا و کاملاً شبیه یکدیگر باشند، نمىتوان آنها را شناخت. اساساً نظام تعاون، همکارى، همیارى و محبّت، در زمانى است که تفاوتى وجود داشته باشد.5
نکته دیگر اینکه هرکس متناسب داشتههایش مورد مواخذه قرار میگیردو مقتضاى عدل الهى این است که خداوند هر انسانى را به اندازه استعدادش تکلیف کند، «لا یکلّف الله نفساً الا وسعها»6 و سپس با توجّه به توانایى و تلاش اختیارى وى درباره او قضاوت کند، «و قضى بینهم بالقسط و هم لا یظلمون»7 و سرانجام پاداش یا کیفرى در خور کارهایش به او عطا فرماید؛ به عنوان مثال اگر در يك اداره افراد با سطوح مختلف كاري و توانمندي ، مشغول كار باشند، هر كس به مقداري كه تلاش مي كند، پاداش ميگيرد.
نتیجه
1- عنایت الهی یعنی نظام موجود آفرینش، بهترین نظام ممکن و به عبارتی نظام احسن است.
2- آنچه نقض بر عدالت یا حكمت مىتواند باشد، تبعیض است نه تفاوت، و آنچه در جهان وجود دارد تفاوت است نه تبعیض.
3- مقتضاى عدل الهى این است که خداوند هر انسانى را به اندازه استعدادش مورد تکلیف قرار دهد.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مگه در بهشت خورشید هست که قرآن می فرماید در بهشت سایه هست؟
پرسمان اعتقادی #استادمحمدی
🔰 @p_eteghadi 🔰