eitaa logo
پرسمان اعتقادی
42.1هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
67 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔مگر خداوند است و دست دارد که خدا در قرآن می گوید انسان را با دو دست خویش خلق کردم یا در آیاتی سخن از دست راست خداوند به میان آمده است ❕آیا این تناقض نقل و عقل نیست ❗️ 💠💠 ❕روشن است که جسميّت براى خداوند مساوى با نفى الوهيت و واجب الوجود بودن او است، چرا كه هر جسمى اجزائى دارد، و وجود کل وابسته به جزء است و این مستلزم خداوند است ، بعلاوه هر جسمى داراى زمان و مكان، و در معرض حوادث و تغيير است، و دائماً رو به فرسودگى و فنا مى ‏رود، و اينها اوصافى است كه هريك از آنها براى نفى الوهيت و واجب الوجوب بودن خداوند كافى است. 👌از اين گذشته اگر او جسم باشد و مانند دارد، و مى ‏دانيم در آيات متعدّدى از قرآن هرگونه شبيه و مانند از خدا نفى شده است‏ (لیس کمثله شی ء ) 📚پیام قرآن ج4 ص284 ❕امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « کسی که عقیده به جسمیت خدا داشت ، پشت سرش نماز نخوانید و به او زکات ندهید » 📚بحار الانوار ج3 ص303 👌خداوند به شیطان فرمود ؛ «يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ» « اى ابليس چه چيز مانع تو از سجده كردن بر مخلوقى كه با دو خود او را آفريدم گرديد؟ آيا تكبر كردى، يا از برترين بودى » ( ص 75) 👌بديهى است تعبير به « » (دو دست) به معنى دستهاى حسى نيست كه خداوند از هر گونه و جسمانيت پاك و منزه است، بلكه دست در اينجا كنايه از قدرت است، چرا كه انسان معمولا قدرت خود را با دست اعمال مى‏ كند، لذا در تعبيرات روزمره اين كلمه در معنى قدرت، فراوان به كار مى‏ رود، گفته مى‏ شود فلان كشور در دست فلان گروه است، يا فلان معبد و ساختمان بزرگ به دست فلان كس ساخته شده، گاه گفته مى‏ شود دست من كوتاه است يا دست تو پر است. 👌دست در هيچكدام از اين استعمالات به معنى مخصوص نيست، بلكه تمام اينها كنايه از قدرت و سلطه است. ❕و از آنجا كه انسان كارهاى مهم را با دو دست انجام مى‏ دهد، و به كار گرفتن دو دست نشانه نهايت توجه و علاقه انسان به چيزى است، ذكر اين تعبير در آيه فوق كنايه از عنايت مخصوص و اعمال قدرت مطلقه ‏اش در آفرينش انسان است. 📚تفسیر نمونه ج19 ص338 👌و نیز می فرماید ؛ « وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ » « آنها خدا را آن گونه كه شايسته است نشناختند، در حالى كه تمام زمين در روز قيامت در قبضه قدرت او است و آسمانها پيچيده در دست راست او، خداوند منزه و بلند مقام است از شريكهايى كه براى او درست مى‏كنند.» 🔰زمر 67 👌" قبضة" به معنى چيزى است كه در مشت مى ‏گيرند، و معمولا كنايه از قدرت و سلطه كامل بر چيزى است، همانگونه كه در تعبيرات روزمره مى‏گوئيم فلان شهر در دست من است و يا فلان ملك در قبضه و مشت من مى‏باشد. ❕تعبیر فوق اشاره به آن است که كسى كه طومارى را درهم پيچيده و در دست گرفته كاملترين تسلط را بر آن دارد، مخصوصا انتخاب" يمين" (دست راست) به خاطر آن است كه غالب اشخاص كارهاى مهم را با دست راست انجام مى‏ دهند و قوت و قدرت بيشترى در آن احساس مى‏كنند. 👌همه اين تشبيهات و كنايه از سلطه مطلقه پروردگار بر عالم هستى در جهان ديگر است، تا همگان بدانند در عالم قيامت نيز كليد نجات و حل مشكلات در كف قدرت خداوند است، تا به بهانه شفاعت و مانند آن به سراغ بتها و معبودهاى ديگر نروند مگر در اين دنيا زمين و آسمان به همين صورت در قبضه قدرت او نيست. 👌بنابراین تعبیر به دست راست اشاره به آن است که انسان كارهايى را كه با دست انجام مى ‏دهد از قدرت بيشترى برخوردار است، و به اين ترتيب« يمين » كنايه از قدرت است‏ 📚تفسیر نمونه ج19 ص530 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔چرا در سوره حمد معنی این سوره طوری است که انگار فردی از زبان خویش با خدا میکند در حالی که قران از زبان خداوند است ❗️برخی این طور اشکال می کنند آیا الله خودش را ستایش کرده و گفته ما را به راه راست هدایت کن؟پس نتیجه آن که ﺳﺨﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﯿﺴﺖ، بلکه ﺳﺨﻦ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﺍﺳﺖ ❕ 💠💠 👌 سوره حمد اساسا با سوره‏ هاى ديگر قرآن از نظر لحن و آهنگ فرق روشنى دارد به خاطر اينكه سوره ‏هاى ديگر همه بعنوان سخن خدا است، اما اين سوره از زبان است، و به تعبير ديگر در اين سوره خداوند طرز مناجات و سخن گفتن با او را به بندگانش آموخته است. 📚تفسیر نمونه ج1 ص2 ❕ از يك نظر اين سوره به دو بخش تقسيم مى‏شود، بخشى از حمد و ثناى خدا سخن مى‏ گويد و بخشى از بنده. 👌پیامبر گرامی فرمود ؛ ❕خداوند متعال چنين فرموده: من سوره حمد را ميان خود و بنده ‏ام تقسيم كردم نيمى از آن براى من، و نيمى از آن براى بنده من است، و بنده من حق دارد هر چه را مى ‏خواهد از من بخواهد هنگامى كه بنده مى‏ گويد" بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" خداوند مى‏ فرمايد بنده‏ ام بنام من آغاز كرد، و بر من است كه كارهاى او را به آخر برسانم و در همه حال او را پر بركت كنم، و هنگامى كه مى‏ گويد" الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ" خداوند بزرگ مى‏گويد بنده ‏ام مرا حمد و ستايش كرد، و دانست نعمتهايى را كه دارد از ناحيه من است، و بلاها را نيز من از او دور كردم، گواه باشيد كه من نعمتهاى سراى آخرت را بر نعمتهاى دنياى او مى‏ افزايم، و بلاهاى آن جهان را نيز از او دفع مى‏ كنم، همانگونه كه بلاهاى دنيا را دفع كردم و هنگامى كه مى‏گويد" الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" خداوند مى‏گويد: بنده‏ ام داد كه من رحمان و رحيمم، گواه باشيد بهره او را از رحمتم فراوان مى‏كنم، و سهم او را از عطايم افزون مى‏سازم. و هنگامى كه مى‏گويد" مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ" او مى‏فرمايد: گواه باشيد همانگونه كه او حاكميت و مالكيت روز جزا را از آن من دانست، من در روز حساب، حسابش را آسان مى‏ كنم، حسناتش را مى‏پذيرم، و از سيئاتش صرف نظر مى‏كنم.و هنگامى كه مى‏گويد" إِيَّاكَ نَعْبُدُ" خداوند بزرگ مى‏گويد بنده ‏ام راست مى‏گويد، تنها مرا پرستش مى‏كند، من شما را گواه مى‏گيرم بر اين عبادت خالص ثوابى به او مى‏دهم كه همه كسانى كه مخالف اين بودند به حال او غبطه خورند و هنگامى كه مى‏گويد" إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ" خدا مى‏گويد: بنده‏ ام از من يارى جسته، و تنها به من پناه آورده گواه باشيد من او را در كارهايش كمك مى‏كنم، در سختيها به فريادش مى‏رسم، و در روز دستش را مى‏گيرم. و هنگامى كه مى‏گويد" اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ ..." (تا آخر سوره) خداوند مى‏گويد اين خواسته بنده ‏ام بر آورده است، و او هر چه مى‏خواهد از من بخواهد كه من اجابت خواهم كرد آنچه اميد دارد، به او مى‏ بخشم و از آنچه بيم دارد ايمنش مى ‏سازم» 📚عیون الاخبار ص174 👌این روایت گفته قبلى ما است، كه گفتيم: اين سوره كلام خداى سبحان است، اما به نيابت از طرف بنده ‏اش، و زبان حال بنده ‏اش در مقام عبادت، و اظهار عبوديت است، كه چگونه خدا را ثناء گويد، و چگونه اظهار بندگى كند، و بنا بر اين سوره اصلا براى‏ درست شده، و در قرآن هيچ سوره ‏اى نظير آن ديده نميشود، که منظور از اين حرف چند نكته است. 1⃣اينكه سوره مورد بحث از اول تا به آخرش كلام خدا است، اما در مقام از بنده‏ اش، و اينكه بنده ‏اش وقتى روى دل متوجه بسوى او ميسازد، و خود را در مقام عبوديت قرار ميدهد، چه بگويد. 2⃣ اينكه اين سوره بدو قسمت تقسيم شده، از آن براى خدا، و نصفى ديگر براى بنده خدا است. 3⃣ اينكه اين سوره مشتمل بر تمامى معارف قرآنى است، و با همه كوتاهيش بتمامى معارف قرآنى اشعار دارد، چون قرآن كريم با آن وسعت عجيبى كه در معارف اصوليش، و نيز در متفرعه بر آن اصول هست، از اخلاقش گرفته تا احكام، و احكامش از عبادات گرفته تا سياسات، و اجتماعيات، و وعده‏ها، و وعيدها، و داستانها، و عبرت‏هايش، همه و همه بياناتش به چند اصل بر مى‏گردد، و از آن چند ريشه جوانه مى‏زند، اول توحيد، دوم نبوت، و سوم معاد، و فروعات آن، و چهارم هدايت بندگان بسوى آنچه مايه صلاح دنيا و آخرتشان است، و اين سوره با همه اختصار و كوتاهيش، مشتمل بر اين چند اصل ميباشد، و با كوتاه‏ترين لفظ، و روشن‏ترين بيان، به انها اشاره نموده است. 📚ترجمه تفسیر المیزان ج1 ص63 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
امیرالمؤمنین علیه السلام: دانش، بهترين همدم است العِلمُ أفضَلُ الأَنيسَينِ غررالحكم حدیث 1654 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم 📃 صفحه335 🎙 قاری: #منشاوی 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
335.mp3
1.2M
☀️ #تنفس_صبح 📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم 📃 صفحه 335 🎙 قاری: #منشاوی 🔊 بشنویم🔻 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔یکی از اخیرا گفته است که در روایات آمده شیطان جز با شیعیان با کس دیگری اصلا کاری ندارد ، پس نتیجه سخن ایشون اینه که سایرین رفته آند دنبال رفاه و آبادانی آزادی و استقلال و ما فقط بدنبال راندن شیطان از ❗️آیا چنین مطلبی معقول است ❕ 💠💠 👌در این شکی نیست که یکی از بزرگترین دشمنان انسان که قسم به کردن تمام انسانها خورده است ، ابلیس و شیاطین تحت امر او هستند چنان که قرآن از زبان او نقل می کند که می گفت ؛ « نعمتهاى مادى را در زمين در نظر آنها تزيين مى ‏دهم و همگى را گمراه خواهم ساخت ، مگر بندگان مخلصت‏ را » (حجر 39_40) «گفت به عزتت سوگند همه آنها را خواهم كرد ، مگر بندگان خالص تو از ميان آنها» (ص82_83) ❕شیطان گمراهی خود را مختص به افراد خاصی نکرده است ، بلکه طبق دو آیه مذکور ، قسم به گمراه کردن انسانها خورده است . 👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « برای تمام افراد بشر دو ندا است ، که یک ندا توسط ملک ( و فطرت ) صورت می گیرد که انسان را دعوت به نیکی ها می کند و ندای دیگر ، ندای شیطان است که او را دعوت به می کند » 📚الکافی ج2 ص266 👌در روایت دیگر آمده است ؛ « هر فرزندی که برای انسان به دنیا می آید ، در مقابل آن دو فرزند برای شیطان به وجود می آید ،و شیاطین همانند جاری شدن خون در رگ ، به بنی آدم نفوذ دارند » 📚بحار الانوار ج60 ص220 ❕روشن می شود که شیطان تنها اختصاص به شیعیان ندارد ، اما باید توجه کرد که وسوسه‏ هاى شيطان هرگز اختيار و آزادى اراده را از انسان نمى‏ گيرد بلكه او يك كننده بيش نيست، و اين انسانها هستند كه با اراده خودشان دعوت او را مى‏ پذيرند ، قرآن در رابطه با وضعیت روز قیامت می گوید ؛ « شيطان هنگامى كه كار مى‏ شود مى‏ گويد خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده (باطل) دادم و تخلف كردم، من بر شما تسلطى نداشتم جز اينكه دعوتتان كردم و شما پذيرفتيد، بنا بر اين مرا سرزنش نكنيد، خود را كنيد، نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من...» ( ابراهیم 23) ❕بنابراین دعوت و القای شیطان است و همه بنی بشر را شامل می شود ، اگر چه شکل و کیفیت این دعوت ، نسبت به افراد مختلف فرق می کند و دیگر آنکه این دعوت از انسان سلب اختیار نمی کند و انسان با اختیار خودش می تواند در برابر شیطان مقاومت کند و کند ، یا در برابر آن شود و در جا بزند . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔واژه سگ تو روایتی از امیرالمومنین اومده که می‌فرماید در سگ ده صفت هست که شایسته ست داشته باشه 🔷خصلت های ممتاز و نیکوی سگ!!! ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: ✅ ﺳﮓ ۱۰ ﺻﻔﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﻣﺆﻣﻦ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﺑﺮﺳﺪ ۱) ﺳﮓ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺪﺭ ﻭ ﻣﻨﺰﻟﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﺴﮑﯿﻨﺎﻥ ﻭ ﺑﯿﭽﺎﺭﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ۲) ﻣﺎﻝ ﻭﻣﻠﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﮓ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﺍﯾﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻔﺖ ﻣﺠﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ۳) ﺳﮓ ﻻ‌ﻧﻪ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻣﻌﯿﻨﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﺮﺟﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﻭﺩ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﯾﻦ ﻋﻼ‌ﻣﺖ ﻣﺘﻮﮐﻼ‌ﻥ ﺍﺳﺖ. ۴) ﺳﮓ ﺍﻏﻠﺐ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺩﺕ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ۵) ﺳﮓ ﺍﮔﺮﺻﺪ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺻﺎﺣﺐ ﺧﻮﺩ ﺑﺨﻮﺭﺩ، ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺖ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺍﺳﺖ. ۶) ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻧﻤﯽ ﺁﺭﺍﻣﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ. ۷) ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﻭﺳﺘﻢ ﺑﯿﻨﺪ، ﭼﻮﻥ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻟﮕﯿﺮﯼ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ ﻭﺍﯾﻦ ﺻﻔﺖ ﻓﺮﻭﺗﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ۸) ﻫﺮ ﺧﻮﺭﺍﮐﯽ ﮐﻪ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﺪ ﺭﺍﺿﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺖ ﻭ ﺣﺎﻝ ﻗﺎﻧﻌﺎﻥ ﺍﺳﺖ ۹) ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻟﺐ ﻓﺮﻭ ﺑﺴﺘﻪ ﻭﺧﺎﻣﻮﺵ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻋﻼ‌ﻣﺖ ﺧﺎﺋﻔﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ۱۰) ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﻫﯿﭻ ﻣﯿﺮﺍﺛﯽ ﺑﺮ ﺟﺎﯼ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺯﺍﻫﺪﺍﻥ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺍﺳﺖ.📚ﻣﻨﺒﻊ:ﮐﺘﺎﺏ ﻟﺌﺎﻟﯽ ﺍﻻ‌ﺧﺒﺎﺭ ﺝ ۵ – ﺹ ۳۸۷- ۳۸۸ﺗﺤﺮﯾﺮ ﺍﻟﻤﻮﺍﻋﻆ ﺍﻟﻌﺪﺩﯾﺔ، ﺹ: ۵ ❔ شخصیت عظیمی مثل خواجه نصیر الدین طوسی وصیت کردن اون آیه ی سوره ی کهف که مربوط به میشه رو سنگ قبرشون حک بشه واگر واکاوی در مفاتیح الجنان داشته باشیدیک شعری رو شیخ عباس قمی مستحب دونستن که توش از سگ استفاده شده اما شخصیتی مثل آقای ایت الله العظمی وحید خراسانی یا صافی گلپایگانی خودشون رو سگ اهلبیت قلمداد میکنن در اشعارشون ❕ ❔با تمام اینها باز هم می گویید گفتن جملات من حسین یا سگ رقیه هستم بد است ❕ 💠💠 1⃣روایت مذکور در مورد خصلت های ده گانه سگ سند معتبری ندارد ، زیرا در کتب متقدم و مورد استناد نیامده و در کتاب مذکور هم به صورت مرسل و بدون سند نقل شده است ، به فرض هم که روایت صحیحی باشد ، نهایتا دلالت بر آن می کند که انسان باید خصلت های خوب را از هر موجودی که باشد ، یاد بگیرد ، نه آنکه در نامگذاری خود را و مانند آن خطاب کند ، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « از خروس پنج خصلت را یاد بگیرید ، محافظتش بر اوقات نماز ، غیرت ، شجاعت ، سخاء و زیادی طروقه » 📚وسائل الشیعه ج4 ص110 ❔آیا بر اساس این نقل انسان باید بگوید من هستم زیرا خصلت های نیک او را یاد گرفته ام ❕ 2⃣در گذشته مفصلا بیان کرده ایم که آنچه از آیات و روایات وفتاوی برخی فقها به دست می آید ، آن است که تعابیری مانند من سگ حسین و ...هستم به جا نمی باشد و بهتر از آن است . 3⃣اگر علمایی از واژه مذکور در اشعار و تعابیر خود استفاده کرده اند ، معنای مورد نظر آنها بوده است و این با آنچه امروزه مورد سوء استفاده قرار گرفته و افراد در هر مجلس و محفلی خود را سگ معرفی می کنند ، تفاوت دارد . 👌ادامه 👇👇👇
👌ادامه 👇 ❕مرجع عالی قدر ، صافی می نویسد ؛ « امّا اينكه نوشته شده بعضى خود يا ديگران را سگ امام مى‏ شمارند و شرافت مؤمن به اين است كه آدم حقيقى باشد نه . 👌جواب اين است كه هيچ كس نمى‏ گويد مؤمن سگ است، و اين عبارات كه من سگ درگاه خدا يا سگ در خانه پيغمبر يا امام هستم، معنايش اين نيست كه من سگ هستم. اين الفاظ معناى لطيف و دل پسندى دارد كه خود به خود در ذهن شنونده وارد مى‏ شود و لذا كسى جز شما به گوينده آن اعتراض نمى‏ كند كه چرا خود را سگ خواندى و چرا دروغ گفتى. غرض اين است كه همان‏گونه كه سگ در خانه صاحبش را رها نمى‏ كند و اگر او را براند و دور كند به جاى ديگر روى نمى ‏آورد و وفا و ‏شناسى دارد و پاس احترام ولىّ نعمت خود را نگاه مى ‏دارد و از صاحبش‏ و خانه ‏اش دفاع مى‏ كند و عنايت كم و لقمه نان صاحبش را بر سفره‏ هاى چرب ديگران بر مى‏ گزيند، من هم بر سر كوى شما مقيم شده و در خانه شما را رها نمى ‏كنم، و به پاسبانى منزل محبوب و مراد خود افتخار مى‏ كنم. ❕اين تعبير بسيار عرف پسند و شيرين و عاطفى و مهيّج است و در اشعار شعرا و اهل ذوق عرب و ، بسيار است كه در درگاه خدا، يا پيغمبر يا امام، حقيرانه خود را سگ مى‏ شمارند؛ مانند اين اشعار: ❕لقمه نانى به اين سگ كن عطا كم نگردد از عطايت اى خدا شاها چو تو را سگى ببايد گر من بودم آن سگ تو شايد هستم سگكى ز حبس جسته بر شاخ گل هوات بسته‏ از مدح تو با قلاده زر زنجير وفا به حلقم اندر خود را به قبول رايگانت بستم به طويله سگانت‏ افكن نظرى بر اين سگ خويش سنگم مزن و مرانم از پيش‏ من سگ اصحاب كهفم بر در پاكان مقيم نيم نانى مى‏رسد تا نيم جانى در تن است‏ 👌و اين هم در منظومه مناجات على عليه السلام خطاب به آن حضرت عرض كرده‏ ام: «بسته سنبل گيسوى توام فخرم اين بس كه سگ كوى توام‏ ❕نابغه علم و ادب و افتخار جامعه شيعه و اسلام، شيخ بهاء الدين عاملى قدس سره براى كسى مثل شاه عباس كبير از بين تمام القاب شاهانه اين لقب را برگزيده و در آغاز كتاب" جامع عباسى" چنين مى‏ فرمايد: 👌 «چون توجّه خاطر ملكوت ناظر اشرف اقدس، كلب آستان على بن ابى ‏طالب عليه السلام شاه عباس الحسينى الموسوى ...» ❕به نظر ما اين جمله « آستان على بن ابى‏ طالب عليه السلام» براى معرفى شاه عباس كبير از تمام القاب نفرت‏ انگيز و پر از مبالغه‏اى كه براى شاهان صفوى و سلاطين ديگر گفته شده، دلپذيرتر و ارزنده‏تر و جذاب‏تر است و لطفى كه در اين جمله به كار رفته در هيچ يك از عناوينى كه در ابتداى كتاب‏ها براى پادشاهان نوشته شده، وجود ندارد. 👌هم اكنون از تاريخ وفات عضد الدوله ديلمى قريب يك هزار و بيست سال مى‏ گذرد، و اين افتخار در ضمن مفاخر او در كتاب‏ها نوشته مى‏ شود كه در روى سنگ قبر او در نجف اشرف، در جوار مرقد مطهر مولاى متقيان على عليه السلام اين آيه نوشته شده:«وَكَلْبُهُم باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ». ❕❕مع ذلك، ما نمى‏ گوييم گويندگان همه اين‏گونه الفاظ را در هر مجلس و منبر، يا در هر شعر و قصيده تكرار كنند و از طريق بلاغت و تكلم به حال بيرون روند. 📚سلسله مباحث امامت و مهدویت ج1 ص412 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔یکی از ملحدین کلیپی برایم فرستاده است که در آن سخنران از قدرت امام باقر در تیر اندازی می گوید ، آنگاه به نحو تمسخر می گوید کارتون ها و فیلمهای هالیودی از روایات ائمه شیعه برداری شده و برتری تیراندازی امام باقر از رابین هود و زورو ثابت می شود ❗️پاسخ چیست ❕❕ 💠💠 👌در این شکی نیست که امامان علیهم السلام دارای قدرت خارق العاده و بی نظیری به تعلیم الهی بوده اند ، به گونه ای که آگاه و قادر بر تمام علوم و فنون تلقی می شدند . ❕امام علیه السلام فرمود: « اسم اعظم خدا دارای هفتاد و سه حرف است .نزد آصف بن برخیا وصی سلیمان تنها حرف بود که توانست تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از فاصله دور حاضر کند و نزد ما اهل بیت هفتاد و دو حرف از آن است ( وقدرت ما بی شک قابل مقایسه با آصف نیست) و یک حرف را خداوند به ما تعلیم نداده است و اختصاص به خودش دارد» 📚بحار الانوار ج27 ص25 ❕در مورد تسلط امام باقر علیه السلام بر تیر اندازی ، در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است ؛ « در سالى از سال‏ها هشام بن عبد الملك به حجّ آمده در آن سال من در خدمت پدرم امام باقر به حجّ رفته بودم ... هشام ما را به مجلس خود طلبيد، چون داخل شديم هشام بر تخت پادشاهى خود نشسته و لشكر خود را مسلّح و مكمّل دو صف در برابر خود بازداشته بود، و آماج خانه (يعنى محلّى كه نشانه تير در آن نصب كرده بودند) در برابر خود ترتيب داده بود و بزرگان قومش در حضور او می انداختند . 👌چون در خانه او داخل شديم، پدرم پيش مى‏ رفت و من از عقب او مى‏ رفتم، چون به نزديك [او] رسيديم با پدرم گفت كه با بزرگان قوم خود تير بينداز ، پدرم گفت من پير شده‏ ام ...اگر مرا معاف دارى بهتر است. هشام سوگند ياد كرد كه به حقّ آن خداوندى كه ما را به دين خود و پيغمبر خود عزيز گردانيده تو را معاف نمى ‏گردانم، پس به يكى از مشايخ بنى اميّه اشاره كرد كه كمان و تير خود را به او بده تا بيندازد. 👌پس پدرم كمان را از آن مرد گرفت و يك تير از او بگرفت و در زه كمان گذاشت و به قوّت امامت كشيد و بر ميان نشانه زد، پس تير ديگر بگرفت و بر فاق تير اوّل زد كه آن را تا پيكان به دو نيم كرد و در ميان تير اوّل قرار گرفت، پس تير سيّم را گرفت و بر فاق تير دوّم زد كه آن را نيز به دو نيم كرد و در ميان نشانه محكم شد تا آن كه نه تير چنين پياپى افكند كه هر تير بر فاق تير سابق آمد و آن را به دو كرد ،و هر تير كه آن حضرت مى‏ افكند بر جگر هشام مى‏ نشست و رنگ شومش متغيّر مى ‏شد. تا آن كه در تير نهم بى ‏تاب شد و گفت انداختى اى ابو جعفر و تو ماهرترين عرب و عجمى در تيراندازى ... مثل اين كمان‏دارى هرگز نديده بودم، اى ابو جعفر، در اين امر مثل تو کسی هست؟ 👌حضرت فرمود ما اهل بيت رسالت علم و كمال و اتمام دين را كه حقّ تعالى در آيه: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً، به ما عطا كرده است از يكديگر ميراث مى‏ بريم و هرگز زمين خالى نمى‏ باشد از يكى از ما كه در او كامل باشد آنچه ديگران در آن ... 📚بحار الانوار ج46 ص306 📚منتهی الامال ج2 ص 1316 ❕چنان که گذشت ، این جریان نشان دهنده قدرت و تسلط بی بدیل امام باقر علیه السلام بر علوم و دنیوی و موافق عقیده شیعه در مورد امامان است و قابل یا تردید نمی باشد . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نظام تقديم 88.mp3
6.9M
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ 🔇 جلسه پانزدهم 🔔 @Aminikhaah_Media
🤔 ❔داستان ازدواج پیامبر با زینب همسر زید چی بوده ❕آیا حقیقت دارد که پیامبر زینب رو در حال کردن دید و عاشقش شد و کاری کرد تا زید زینب رو طلاق بده و خودش زینب رو بگیرد ❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « (به خاطر بياور) زمانى را كه به آن كس كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيزبه او نعمت داده بودى (به فرزند خوانده‏ ات «زيد») مى گفتى: «همسرت را براى خود نگاه دار و از خدا بپرهيز». و در دل خود چيزى را پنهان مى داشتى كه خداوند آن را آشكار مى كند؛ و از مردم مى ترسيدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى. هنگامى كه زيد نيازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هايشان- هنگامى كه از آنها بى نياز شدند (و آنها را طلاق دادند)- نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنى است (و سنّت غلط تحريم اين زنان بايد شكسته شود)» ( احزاب 37) ❕اين آيه با صراحت مى‏ گويد هنگامى كه اختلاف زيد و همسرش پيدا شد، پيامبر كراراً او را از طلاق دادن بازداشت، ولى هنگامى كه اين توصيف‏ها مؤثر واقع نشد و او همسرش را طلاق داد، پيامبر او را به همسرى خود درآورد تا از يك‏سو يك سنت غلط جاهلى را كه مى ‏گفت همسر پسر خوانده انسان همانند همسر پسر واقعى او بر انسان حرام است درهم بشكند، و از سوى ديگر شكست زينب همسر زيد را جبران نمايد؛ زيرا او دخترزاده عبدالمطلب و دختر عمه پيامبر و از يك خانواده بزرگ بود كه به توصيه پيامبر تن به ازدواج زيد كه برده آزاد شده ‏اى بود داده بود، و مسلّماً آن ازدواج براى او گران بود و اين جدائى گران‏تر. 👌آنچه در اين‏جا براى ما است و بايد به توضيح آن پرداخت دو جمله ‏اى است كه در آيه فوق آمده، وگرنه افسانه ‏هاى خرافى كه اثرى از آن در آيات قرآن وجود ندارد چيزى نيست كه ما بخواهيم مورد بررسى قرار دهيم و از آن دفاع كنيم. ❕در يك جمله مى‏ فرمايد وَ تُخْفى فى نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ «در دل خود چيزى را پنهان مى‏ داشتى كه خدا آن را آشكار مى ‏سازد». 👌و در جمله دوّم مى‏ خوانيم: وَ تَخْشَى الْناسَ وَ اللَّهُ احَقُّ انْ تَخْشهُ»: «از مردم بيم داشتى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى». آيا اين دو جمله با مقام پيامبر منافات ندارد؟ ❕جمله اوّل مفهومى ظاهراً سربسته دارد، ولى افسانه پردازان مطالب زيادى به آن بسته‏ اند و خوراك مناسبى به دست دشمنان اسلام داده تا پيامبر را- العياذ باللَّه- متهم كنند كه او نسبت به همسر زيد عشق و علاقه داشت. 👌در حالى كه اين مسأله را خود آيه تكذيب مى‏ كند؛ زيرا مى‏ گويد: «تو بارها به زيد توصيه مى ‏كردى كه همسرت را طلاق مده » توجه داشته باشيد كه جمله «اذْ تَقُولُ» به صورت فعل مضارع است و دليل بر استمرار مى ‏باشد و اگر مسأله آن‏گونه كه دشمنان پنداشته ‏اند بوده باشد، بايد پيامبر از طرح مسأله طلاق استقبال كند، يا لااقل سكوت اختيار كند؛ نه اين‏كه به طور مكرر از آن نهى نمايد. 👌در مورد جمله دوم نيز توجه به این نکته لازم است که خداوند به «زيد» كه پسر خوانده پيامبر اسلام بود نعمت ايمان را بخشيده بود، و پیامبر نيز او را مشمول نعمت خود قرار داد و آزادش ساخت و حتى او را همچون فرزند خود پذيرفت، و دختر عمه‏ اش را كه از يك خانواده سرشناس و با شخصيت بود به همسرى او درآورد. 👌پيامبر در ميان دو قرار گرفته بود از يك‏سو فكر مى‏ كرد اگر صلح ميان دو همسر حاصل نشود و كارشان به طلاق و جدايى بيانجامد بايد براى جبران شكستى كه دامن‏گير دختر عمه‏ اش زينب شده كه حتى برده آزاد شده ‏اى او را طلاق داده، وى را به همسرى خود برگزيند، و از سوى ديگر از اين بيم داشت كه مردم مخصوصاً منافقان كه منتظر بهانه بودند اين امر را از دو جهت بر او خرده گيرند: 1⃣ يك سنت ريشه ‏دار جاهلى عرب را درهم مى‏شكست كه همسر پسر خوانده را همچون همسر فرزند حقيقى مى‏ دانستند و ازدواج با او را همچون ازدواج با عروس خود مى‏ كردند. 2⃣ازدواج با همسر مطلقه يك برده آزاد شده را دون شأن پيامبر فكر مى‏ كردند و بر او عيب مى‏ شمردند. 👌ولى اراده خداوند بر اين تعلق گرفته بود كه بعد از آن جدايى، اين ازدواج صورت گيرد، و اين غلط درهم كوبيده شود، و همان‏گونه كه ذيل آيه مى ‏گويد: «مؤمنان در ازدواج با همسران مطلقه پسر خوانده خود هيچ محذورى نبينند» ❕بنابراين آنچه پيامبر در دل مخفى مى‏ داشت و سرانجام خداوند آن را آشكار ساخت همان ازدواج با همسر زيد بود، در صورتى كه زيد اصرار به طلاق او داشته باشد. 💠ادامه پاسخ 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❕ادامه 👇👇👇 👌و چيزى كه پيامبر از آن بيم داشت عكس العمل‏هايى بود كه انتظار مى‏ رفت در مقابل شكستن اين سنت جاهلى و همچنين ازدواج با زنى كه در شأن پيامبر نبود نشان دهند؛ ترس تا زمانى بود كه فرمان قطعى الهى صادر نشده بود؛ ولى هنگامى كه فرمان قطعى صادر شد كه تو وظيفه دارى با آن زن مطلقه ازدواج كنى و هر دو سنت غلط را درهم بشكنى و حتى صيغه اين عقد را خداوند جارى كرد همان‏گونه كه در متن قرآن آمده است زوَّجْنَاكَها از آن پس پيامبر هيچ‏گونه ترس و ترديدى در اين مسأله به خود راه نداد. 📚پیام قرآن ج7 ص152 ❕داستان ازدواج پيامبر اسلام با زينب با تمام صراحتى كه قرآن در اين مساله و هدف اين ازدواج به خرج داده و آن را شكستن يك سنت جاهلى در ارتباط با ازدواج با همسر مطلقه فرزند خوانده معرفى كرده باز مورد بهره‏ بردارى سوء جمعى از اسلام گرديده است، آنها خواسته ‏اند از آن يك داستان عشقى بسازند كه ساحت قدس پيامبر را با آن آلوده كنند و احاديث مشكوك و يا مجعولى را در اين زمينه دستاويز قرار داده ‏اند. 👌از جمله اينكه نوشته ‏اند هنگامى كه پيامبر براى حال‏پرسى زيد به خانه او آمد همين كه در را گشود به جمال زينب افتاد، و گفت: " سبحان اللَّه خالق النور تبارك اللَّه احسن الخالقين"!:" منزه است خداوندى كه خالق نور است و جاويد و پر بركت است خدايى كه احسن الخالقين مى‏باشد"! و اين جمله را دليلى بر علاقه پيامبر به زينب گرفته‏ اند. 👌در حالى كه شواهد روشنى قطع نظر از مساله نبوت و عصمت در دست است كه اين ‏ ها را تكذيب مى‏ كند. 1⃣زينب دختر عمه پيامبر بود و در محيط خانوادگى تقريبا با او بزرگ شده بود، پيامبر شخصا او را براى زيد خواستگارى كرد، و اگر زينب جمال فوق العاده ‏اى داشت و فرضا جمال او جلب توجه حضرت را كرده بود نه جمالش امر مخفى بود و نه ازدواج با او قبل از اين ماجرا مشكلى داشت، بلكه با توجه به اينكه زينب هيچگونه تمايلى براى ازدواج با زيد نشان‏ نمى‏ داد بلكه مخالفت خود را صريحا، بيان كرد، و ترجيح مى ‏داد همسر پيامبر شود بطورى كه وقتى پيامبر به خواستگارى او براى زيد رفت خوشحال شد زيرا تصور مى ‏كرد پيامبر او را براى خود خواستگارى مى‏ كند، اما بعدا با نزول آيه قرآن و امر به تسليم در برابر فرمان خدا و پيامبر تن به ازدواج با زيد داد. ❕با اين مقدمات چه جاى اين توهم كه او از چگونگى زينب با خبر نباشد؟ و چه جاى اين توهم كه ازدواج با او را داشته باشد و نتواند اقدام كند؟ 2⃣ هنگامى كه زيد براى طلاق دادن همسرش زينب به پيامبر مراجعه مى ‏نمايد حضرت بارها او را نصيحت مى‏ كند و مانع اين طلاق مى ‏شود، اين خود شاهد ديگرى بر آن افسانه ‏ها است. 3⃣ قرآن با صراحت هدف اين ازدواج را بيان كرده تا جايى براى گفتگوهاى ديگر نباشد. ❕آرى اگر پيامبر هرگز زينب را نديده بود و نشناخته بود و هرگز زينب تمايل با ازدواج او نداشت و زيد نيز حاضر به طلاق دادن او نبود (قطع نظر از مسئله نبوت و عصمت) جاى اين گفتگو و بود، ولى با توجه به نفى همه اين شرائط، ساختگى بودن اين افسانه ‏ها روشن مى‏ شود. 👌به علاوه تاريخ زندگى پيامبر به هيچ وجه نشان نمى‏ دهد كه او علاقه و تمايل خاصى نسبت به زينب داشت، بلكه همچون ساير همسران بلكه شايد از جهاتى كمتر از بعضى پيامبر بوده، و اين خود شاهد تاريخى ديگرى بر نفى آن افسانه‏ ها است. ❕ آخرين سخنى كه در اينجا اشاره به آن را لازم مى‏ دانيم اينكه ممكن است كسى بگويد شكستن چنين سنت غلطى لازم بود اما چه ضرورتى داشت كه شخص پيامبر اقدام به سنت‏ شكنى كند، مى‏ توانست مساله را به صورت يك قانون بيان نمايد و ديگران را تشويق به گرفتن همسر مطلقه پسر خوانده خود كند. 👌ولى بايد توجه داشت گاهى يك جاهلى و غلط مخصوصا مربوط به ازدواج با افرادى كه دون شان انسان از نظر ظاهرى هستند با سخن امكان پذير نيست، و مردم مى ‏گويند اگر اين كار خوب بود چرا خود او انجام نداد،؟ چرا او با همسر برده آزاد شده‏اى ازدواج نكرد؟! چرا او با همسر مطلقه فرزندخوانده‏اش عقد همسرى نبست؟ ❕در اينگونه موارد يك نمونه عملى به همه اين چراها پايان مى‏ دهد. و بطور قاطع آن سنت غلط شكسته مى‏ شود. گذشته از اينكه نفس اين عمل يك نوع ايثار و فداكارى بود. 📚تفسیر نمونه ج17 ص325 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❓می خواستم نظر اسلام را در مورد مراسم بدانیم که آیا جایز است یا خیر❗️❗️ 💠💠 👌مراسم چهار شنبه سوری و استفاده از مواد به خودی خود حرام نیست مگر آنکه مستلزم امور زیر باشد؛ 1⃣ مستلزم اذیت و آزار دیگران باشد . 🔶حضرت علی علیه السلام فرمود: « جایز نیست مسلمانی مسلمان دیگر را مورد اذیت و آزار قرار دهد و بترساند» 📚عیون الاخبار ج2 ص71 🔶پیامبر گرامی فرمود: « خداوند می فرماید هر کس بنده مومن من را مورد اذیت و و تحقیر قرار دهد به من اعلان جنگ کرده کرده است» 📚الکافی ج2 ص354 🔶امام علیه السلام فرمود: « زمانی که قیامت شود منادی ندا می دهد کجایند کسانی که اولیاء الهی و مومنان را اذیت می کردند .گروهی بر می خیزند که گوشت به صورت ندارند .آنان همان کسانی هستند که مومنان را اذیت می کردند» 📚بحار الانوار ج72 ص148 2⃣ مستلزم آسیب رسیدن به خود فرد شود؛ 🔷خداوند می فرماید: « خود را با دست خود به و نابودی نیفکنید» 🔶بقره195 👌در روایات ما به صورت کلی این بیان شده است: « لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» 📚وسائل الشیعه ج26 ص14 📚الفقیه ج4 ص334 ❗️به موجب این قاعده انسان حق وارد رساندن ضرر به خود و دیگران را ندارد. 🔶امام رضا علیه السلام فرمود: « هر آنچه در آن فساد نهفته شده و مایه ضرر برای و نفس است حرام شمرده شده است» 📚بحار الانوار ج100 ص51 3⃣مستلزم اسراف و صرف مال در امور پست و که نفعی برای دنیا و آخرت ندارد باشد. 🔶قرآن صراحتا می گوید: « اسراف نکنید» 🔷انعام 141 ❗️ومی فرماید: « مسرفان دوزخ هستند» 🔶غافر43 ❗️ومی فرماید: « خداوند کذاب را هدایت نمی کند» 🔶غافر28 👌این مضمون در روایات متعددی نیز وارد شده است. 📚بحار الانوار ج72 ص302 باب77 ❗️روشن است که سه ملاک مذکور در مراسم چهارشنبه سوری به صورت آشکار وجود دارد . 4⃣ملاک را که برخی علما افزوده اند این است که اگر این مراسم نشانه ای از آتش پرستی و یا دیگر مظاهر شرک باشد انجام آن جزء خرافات بوده و قابل قبول نمی باشد. 🔶محقق ارجمند آیت الله شیرازی می نویسد: « مراسم چهارشنبه سوری که در آن برای آتش احترام قائل می شوند سنتی از آتش پرستان است» 📚قهرمان توحید ، پاورقی، ص84 👌لذا فتوا داده اند: « چهار شنبه سوری و آتش بازی جزء است و باید از آن اجتناب کرد» 📚استفتاءات جدید ج1 ص526 👌ایت الله نیز چنین می نویسد: « مراسم چهار شنبه سوری از خرافات مجوس و جاهلیت است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده و سنت های الهی را به جای آن ها برقرار فرموده است .انجام این مراسم به هویت اسلامی است و احیاء آن حرام است» 📚معارف دین ، ج3 ص313 ❕شهید مطهری نیز چنین می آورد ؛ «آتش روشن كردن شعار آتش ‏پرستان است. از روى آتش پريدن در چهارشنبه آخر سال در اسلام بوى كفر مى‏ دهد. «سرخى تو از من زردى من از تو» در اسلام شرك و كفر است. اينها شعار گبرها و آتش‏ پرستهاست. اسلام براى مبارزه كردن با اينها آمده. اسلام دين اذان و دين لا اله الّا اللَّه است.» 📚مجموعه آثار ج25 ص387 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔فردی برایم این اشکال را فرستاده و تقاضای پاسخ را دارد ❕ ❔جواز خودارضایی توسط امام صادق با سند معتبر ✍️امام صادق می گوید:کسی که باخودش استمنا می کند، بر او نیست(اشکالی ندارد) 📗کتاب کافی ج۵ص۳۲۵ 💠💠 👌در این شکی نیست که استمناء و خود ارضایی از جمله گناهانی است که مورد خداوند است . ❕پیامبر گرامی فرمود ؛ « کسی که خود ارضایی می کند ، است » 📚مستدرک الوسائل ج14 ص355 ❕و فرمود ؛ « آگاه باشيد كه مورد لعن خدا، ملائكه و همه مردم خواهد بود كسى كه با دستمالى خود، خويش را مى‏ كند و كسى كه با كسى از مردان، لواط مى‏ کند » 📚کنزالعمال ج16 ص99 👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « از جمله كسانى كه خدا با آنها در روز قيامت سخن نمى ‏گويد و نظر رحمت به آنها ندارد و عذاب دردناكى، آنها را فرامى‏ گيرد، كسى است كه مى ‏كند.» 📚وسائل الشیعه ج20 ص353 👌و فرمود ؛ « استمنا، گناه بزرگى است كه خداى متعال در قرآن، از آن نهى كرده است. انجام دهنده اين گناه، همانند كسى است كه با خودش آميزش مى‏ كند. اگر بدانم كسى اين كار را مى‏ كند، هرگز با او نمى ‏خورم‏...» ❕از امام سوال شد از نظر شدّت گناه، زنا بزرگ‏تر است يا استمناء؟ كه امام اين‏گونه پاسخ داد ؛ «اين عمل (استمنا) گناه بزرگى است. بعضى‏ ها مى‏ گويند كه برخى گناهان، از برخى ديگر از گناهان سبك‏ترند، درحالى‏ كه همه گناهان نزد خداوند، بزرگ هستند؛ چراكه معصيت هستند و خداوند، ارتكاب گناه از بندگان خود را دوست ندارد.خداوند، ما را از گناهان نهى كرده؛ چراكه معصيت، عملى شيطانى است و فرموده است: (شيطان را عبادت نكنيد؛ به درستى كه شيطان، شماست. پس او را دشمن خود بدانيد، چراكه او پيروان خود را به آتش دعوت مى‏ كند). 📚بحار الانوار ج101 ص30 👌از امام عليه السّلام در مورد آميزش با حيوان و استمنا سوال شد ، ایشان پاسخ دادند ؛ «هرچيزى كه مانند اين دو، باعث منى مرد مى‏ شود، از مصاديق زنا محسوب مى‏ شود.» 📚الکافی ج5 ص541 ❕در نقل دیگری فرمود ؛ « مردی را به نزد امیر مومنان آوردند که با دست خود استمناء کرده بود ، علی علیه السلام ( از باب تعزیر ) بر دست او زد و از بیت المال برای او زن گرفت » 📚الکافی ج7 ص265 ❕حال آنچه مورد اشکال قرار گرفته است روایت زیر است . 👌در حديثى از امام صادق عليه السّلام از مالش آلت، از سوى خود فرد سؤال شد، امام فرمود: ناكح نفسه لا شى‏ء عليه. « او با خودش كرده چیزی بر او نیست » 📚وسائل الشیعه ج20 ص353 ❕علامه در توضیح روایت می گوید ؛ « چیزی بر او نیست ، یعنی حدی بر او نیست چرا که خودارضایی مشخصی ندارد ، بلکه صاحب آن تعزیر می شود ، بنابراین جمله مذکور با گناه بودن استمناء و صاحب آن منافاتی ندارد » 📚مراه العقول ج20 ص385 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔وقتی مسلم بن عقیل سفیر امام حسین(ع) در کوفه و در منزل هانی بود خبر رسید که ابن زیاد والی کوفه میخواد به عیادت هانی بیاید (البته برای ریا) و هانی از مسلم خواست که وقتی ابن زیاد آمد او را و خلاصه این که مسلم او را نکشت. ❔حالا سوال اینجاست که چرا مسلم عقیل ابن زیاد ملعون رو نکشت این که در جواب گفت به یاد سخنی از مولایم علی افتادم که فرمود :" ایمان مانع کشتن غافل گیرانه است" . این حرف درستی است که دچار چنین اشتباه بزرگی شد؟ آیا در فاسد بودن این ملعون شک داشت؟ درصورتی که اگر ابن زیاد زنا زاده را کشته بود دیگر کسی نبود تا در بین مردم فساد و فتنه کند و دیگر امام حسین(ع) در کربلا شهید نمیشد و تا زمانی که خبر مرگ ابن زیاد به یزید ملعون میرسید امام حسین(ع) به کوفه میرسید و کار تمام بود. ❔و اگر این حرف صادق است پس شهید نواب صفوی و یارانش و امثالهم که آدم های فاسد رو به این شیوه (غافل گیرانه و ترور) میکشتند انسانه های بی ایمانی بودند و بردن لفظ شهید برای چنین اشخاصی صحیح نیست ❗️❗️ 💠💠 👌ترور کردن و کشتن غافلگیرانه در اسلام ممنوع و مذموم بوده و اسلام معتقد است که جنگ و نبرد باید به صورت صورت گیرد . ❕علی علیه السلام فرمود ؛ « پیامبر نهی کرد که در بلاد مسلمین سم پخش شود ( و آنان به صورت غافلگیرانه کشته شوند )» 📚الکافی ج5 ص28 👌در نقل دیگری امام علیه السلام فرمود ؛ « رسول خدا هیچ گاه شبانه و به صورت غافلگیرانه به دشمن حمله نبرد » 📚وسائل الشیعه ج15 ص63 👌علی علیه السلام فرمود ؛ « به خدا سوگند ، معاويه، از من سياستمدارتر نيست، امّا او (براى پيش برد اهداف شخصى خود)، نيرنگ مى‏ زند و مرتكب انواع گناه مى‏ شود و اگر از خدعه و نيرنگ بيزار نبودم، من، از مردم بودم » 📚نهج البلاغه خطبه 200 ❕امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « رسول خدا از ترور و کشتن نهی کرد ، اسلام مانع ترور و کشتن غافلگیرانه است » 📚الکافی ج7 ص375 ❕ابن ابی الحدید می نویسد ؛ « چون پيامبر خدا رحلت فرمود و على عليه السلام مشغول ‏غسل و كفن و دفن‏ آن ‏حضرت گرديد و با ابوبكر بيعت شد، زبير و ابوسفيان و گروهى از مهاجران، براى مشورت، با عباس و على عليه السلام خلوت كردند و سخنانى تحريك ‏آميز و مهيّج گفتند. عبّاس رضى الله عنه، گفت: صحبتهاى شما را شنيديم. اما نه به دليل در اقليّت بودن از شما كمك مى‏ گيريم و نه از روى بدگمانى نظرات شما را رها مى ‏كنيم. پس، به ما فرصت دهيد كه بينديشيم ... به خدا سوگند اگر نبود كه اسلام كشتن غافلگيرانه را جلو گرفته است، هر آينه صخره‏ ها و تخته چنان به هم مى‏ خوردند و متلاشى مى‏ شدند كه صداى برهم خوردن آنها از جايگاه مرتفع شنيده مى‏ شد» 📚شرح نهج البلاغه ج1 ص218 👌در جریان ترور عبیدالله نیز آمده است ؛ « هانى به مسلم گفت من دوست ندارم كه او- ابن زياد- در خانه من كشته شود. وقتى مسلم [از نهانگاه‏] بيرون آمد، شريك به او گفت: چرا او را نكشتى؟ مسلم گفت: به دو سبب ، اول اين كه هانى خوش نداشت ابن زياد در خانه او كشته شود. دوم حديثى كه مردم از پيامبر صلى الله عليه و آله برايم روايت كرده ‏اند كه فرموده است: بندِ كشتنِ غافلگيرانه است و مؤمن غفلتاً نمى ‏كشد » 📚بحار الانوار ج44 ص344 ❕آری براى يك «سياستمدار الهى» پيروزى بر دشمن در درجه دوم اهميت است و در درجه اوّل حفظ ارزشها مهم است، ارزشهايى كه ماندنى است، و بهترين وسيله تكامل جامعه انسانى و پرورش انسانهاى شايسته و تشكيل «حيات طيبه» است. اختلاف اين دو ديدگاه در سياستهاى الهى و شيطانى سبب مى‏ شود كه گاه افراد ناآگاه به حاميان الهى خرده بگيرند و اعمال آنها را بر ساده ‏انديشى و عدم آگاهى به فنون سياست حمل كنند، غافل از اين كه آنها در عالم ديگرى سير مى‏ كنند كه اصول و ضوابط حاكم بر آن جز اين روش را اجازه نمى‏ دهد . 👌البته برخی از فقها چنین می آورند که ممنوعیت ترور و کشتن غافلگیرانه یک اصل است ، و ايمان كشتن غافلگيرانه (ترور) را ممنوع كرده است، و به مؤمن اجازه اقدام به چنين كارى نمى ‏دهد،اما هيچ مانعى ندارد كه بعضى از استثناهاى و داشته باشد (خصوصا آنجایی که راهی جز ترور و کشتن غافلگیرانه برای دفاع نباشد ‌). 📚پیام امام امیر المومنین ، مکارم شیرازی ، ج2 ص457 پاورقی 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا در هم خورشید و ماه است که به وسیله آن در بهشت هم شب و روز داشته باشیم یا خیر ❗️ 💠💠 👌خورشید و ماه و ستارگان در آستانه قیامت در معرض زوال و نابودی و قرار می گیرند ، چنانكه قرآن مى‏ گويد: «در آن هنگام كه طومار خورشيد درهم پيچيده شود و ستارگان تاريك گردد» اذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَ اذَا النُّجُومُ انْكَدَرَت‏ »( تکویر 1_2) ❕در سوره قيامت نيز مى‏ خوانيم: «در آن هنگام كه چشم‏ها در شدّت وحشت به گردش درمى‏ آيد، و بى‏ نور مى ‏گردد، و و ماه يكجا جمع مى ‏شود، و انسان مى‏ گويد راه فرار كجاست» ( قیامت 7_10) 👌و می فرماید ؛ «هنگامى كه ستارگان محو و شوند» (مرسلات- 8) ❕بنابراین خورشید و ماه و ستارگان در آستانه قیامت بی فروغ شده و از بین می روند و در بهشت از آنها نیست ، لذا خداوند می فرماید ؛ « بهشتیان نه خورشید ( و گرمای آزار دهنده آن را ) می بینند و نه سردی هوی را » ( انسان 13) 👌البته خداوند در آیه ای می فرماید ؛ « هر صبح و شام روزى آنها در بهشت است » ( مریم 62) 💠در تفسیر علی بن ابراهیم چنین آمده است ؛ « این که خداوند می گوید ، روزی بهشتیان در بهشت ، هر صبح و شام آماده است ، منظور بهشت دنیوی و برزخی قبل است ، زیرا خداوند می گوید روزی آنها صبح و شام به آنها می رسد ، در حالی که در آخرت صبح و شامی نمی باشد ( زیرا خورشید و ماه در آنجا نیست ) ، صبح و شام در بهشت برزخی و دنیوی است که ارواح پس از مرگ به آنجا منتقل می شوند که خورشید و ماه نیز بر آن پرده می افکند » 📚تفسیر قمی ج2 ص 52 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
امام على عليه السلام: اگر كار كردن مايه زحمت است، پيوسته بي كار بودن نيز موجب فساد است إنْ يَكُنِ الشُّغلُ مَجهَدَةً فاتِّصالُ الفَراغِ مَفسَدَةٌ ميزان الحكمه ج9 ص115 🔴 بمب ساعتی را جدی بگیرید 🔘 بنا به آماری اعلام شده، از حدود ۱۰/۵ میلیون جوان ۱۵ تا ۲۴ ساله ایرانی، ۳۰ درصد آنان نه در حال تحصیلند، نه مشغول مهارت‌ آموزی و نه در جایی مشغول به‌ کار هستند‍ ➖ نرخ بالای افراد بیکار، علاوه بر افزایش فشار اقتصادی به سرپرست خانوار، زمینه بزهکاری و آسیب‌ های اجتماعی فراوان را با خود دارد 📎 مشکلات اشتغال بر کسی پوشیده نیست ولی متاسفانه بسیاری از جوانان توقعات بسیار بالایی از شغل مورد نظر خود دارند و حاضر نیستند ابتدای کارشان را با حقوق پایین شروع کنند و بسیاری دنبال کار راحت و پشت میز نشینی هستند واز طرفی خانواده های مرفهی هم وجود دارند که به شکل غیر اصولی فرزندان را نازپروده بار می آورند و بدون اصول هر چقدر پول فرزندانشان بخواهند در اختیارشان قرار می دهند و باعث بی کار بار آوردن فرزند می شود و این بی کاری ها آثار سوء فراوانی دارد که زندگی فرد، خانواده و جامعه را تهدید می کند 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم 📃 صفحه336 🎙 قاری: #منشاوی 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
336.mp3
1.49M
☀️ #تنفس_صبح 📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم 📃 صفحه 336 🎙 قاری: #منشاوی 🔊 بشنویم🔻 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❓آیا زیارت قبور در پنج شنبه آخر سال که مرسوم است دلیل روایی دارد❗️❗️ 💠💠 👌زیارت قبور خصوصا زیارت قبر پدر و مادر در روزهای شنبه و دوشنبه و پنج شنبه و جمعه در هر هفته استحباب دارد و این استحباب در تمام ایام سال جاری است و اختصاص به پنج شنبه آخر ندارد. 🔶محمد بن مسلم می گوید: « به امام صادق گفتم ما به زیارت مردگان می رویم. ❗️ امام فرمود کار خوبی است. 🔶گفتم آنان متوجه حضور ما می شوند ؟ 👌فرمود: « بله به خدا سوگند آنان از حضور شما مطلع می شوند و شاد می شوند و با شما انس می گیرند» 📚الفقیه ج1 ص180 🔷حضرت فرمود: « مردگان خود را زیارت کنید زیرا آنان به زیارت شما خوشحال می شوند و حاجات خود را سر قبر پدر و مادر با دعا برای آنان از خدا بخواهید» 📚الکافی ج3 ص229 🔶در روایت دیگر فرمود: « فاطمه پس از پیامبر هر جمعه و دوشنبه و پنج شنبه به زیارت قبور شهداء می رفت» 📚وسائل الشیعه ج3 ص224 ❗️در روایت دیگر فرمود: « او هر شنبه به زیارت قبور شهداء و می رفت» 📚التهذیب ج1 ص465 👌وفرمود: « پیامبر در انظار صحابه غروب هر شنبه به بقیع می رفت و مردگان را با این جمله زیارت می کرد :« السلام علیک یا اهل الدیار رحمکم الله»» 📚کامل الزیارات ص320 👌پیامبر گرامی فرمود: « هر کس قبر پدر و مادرش و یا یکی از آنان را در هر جمعه زیارت کند خداوند گناهانش را می آمرزد و نام او را در ردیف نیکوکاران می نویسد» 📚بحار الانوار ج82 ص169 👌بنابراین زیارت قبور اموات در هر شنبه و دوشنبه و پنج شنبه و جمعه در هر هفته استحباب دارد و این استحباب به پنج شنبه آخر سال ندارد . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❔فلسفه رویش موهای زائد بدن در چیست ❗️چرا خدا این موها را ایجاد کرده تا نیاز به #گرفتن آنها باشد ❕آیا این کار لغوی در آفرینش خداوند محسوب نمی شود ❗️❗️ 💠پاسخ👇👇👇 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔فلسفه رویش موهای زائد بدن در چیست ❗️چرا خدا این موها را ایجاد کرده تا نیاز به آنها باشد ❕آیا این کار لغوی در آفرینش خداوند محسوب نمی شود ❗️❗️ 💠💠 👌گرفتن موهای زائد بدن خصوصا موهای زائد زیر شکم و زیر بغل مورد توصیه و تاکید روایات قرار گرفته است ؛ 📚وسائل الشیعه ج2 ص66 باب 29_30_31 📚حلیه المتقین ، ص93 ❔اما فلسفه رویش این موهای زائد در چه چیزی است ؟ در روایات اسلامی برای این سوال دو بیان شده است ؛ 1⃣فایده بهداشتی آن در این است که رویش و سپس گرفتن موهای زائد ، موجب دفع بسیاری از سموم بدن می شود و دیگر آنکه ، محل موهای زائد به دلیل رطوبت ، در معرض آلودگی است و شستشوی محل های مذکور ،سبب بهداشت بدن می شود . 2⃣فائده اخلاقی هم دارد زیرا انسان را مشغول به امور پست و گرفتن موهایی زائد می کند که این می تواند مقداری از تکبر و انسان را کاهش داده و انسان را متذکر به ضعف و ناتوانی خود کند . ❕مفضّل مى ‏گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم چه مى‏ شد اگر خداوند ، موهای زائد را خلق نمی کرد تا آدمى به اصلاح و كوتاه كردن نيازمند نباشد ؟ 👌امام عليه السّلام فرمود: خداوند متعال در اين كار، نعمتهايى نهاده كه آدمى از آنها آگاه نيست تا سپاس گويد. آگاه باش ، دردهاى بدن با خروج مو از منافذ بدن و با خروج ناخن از سر انگشتان مى‏ گردد؛ از اين رو به انسان فرمان داده شده كه هر هفته با نوره ماليدن و مو تراشيدن و كوتاه كردن ناخنها به اين كار اقدام كند. اين كار باعث مى‏ شود كه موى و ناخن با شتاب بيشترى برويند و دردها و بيماريها را سريعتر خارج كنند. اگر شخص چنين نكند، رشد آنها كوتاه و اندك مى‏ شود، در نتيجه، دردها در بدن مى‏ ماند و بيماريهاى مختلف پديد مى ‏آيد. ❕نيز از رويش مو در چند جاى بدن كه وجود آن براى انسان مايه رنج و زيان است جلوگيرى شده ،اگر مو در ديدگان مى‏ روييد آيا آدمى نابينا نمى‏ شد؟ و اگر در دهانش مى‏ روييد آيا خوردن و انسان دشوار و بى ‏لذّت نمى‏ گشت؟ اگر در كف دست رشد مى ‏كرد آيا انسان از لمس درست اشيا و انجام برخى از كارها باز نمى‏ ماند؟ يا اگر بر فرج زن و يا آلت مرد مى‏ روييد آيا لذّت مجامعت از اينان نمى‏ گرفت؟ پس نيك بنگر كه چگونه در جايى كه سود و مصلحتى در كار نيست نروييده. اينها مخصوص انسان نيست، بلكه در چهارپايان و درندگان و ديگر حيوانات توليد مثل‏ كننده نيز چنين است؛ از اين رو با اينكه بدن آنها از مو پوشيده است و ليكن اين مناطق، دقيقا به خاطر آنچه كه ذكر شد، مويى بر آنها نيست. نيك انديشه كن كه چگونه آفرينش از هر خطا، زيان و ناهماهنگى به دور است و يكسره حكمت و تقدير است و و سود. 👌اصحاب «مانى» و ديگران كه خواستند بر آفرينش و هدفمندى آن اشكال گيرند، رويش مو در روى زهار و زير بغل را ناروا شمردند، غافل از اينكه رشد مو در اين مكانها با وجود رطوبت در آنها مرتبط است و چنان كه گياه در جاى مرطوب مى‏ رويد، مو نيز در اين جايها رشد مى‏ كند. آيا نمى‏ بينى كه اين جايها براى پذيرش مواد زايد بدن از همه جا مناسبتر است؟ وانگهى اين امر باعث مى‏ شود كه [گذشته از تدابير الهى‏] خود انسان نيز قدرى به بدن خود برسد و از رهگذر بهداشت و نظافت، تنى سالم داشته باشد. همچنين با كوتاه كردن موهاى زايد بدن، روحيه‏ آتشين، تندى، سرمستى و خشم او شكسته شود و از پرداختن به گمراه‏ كننده و بيكارى پرهيز نمايد. 📚شگفتيهاى آفرينش (ترجمه توحيد مفضل)، ص: 67 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔لطفا در مورد بودن پیامبر توضیح دهید ❗️برخی می گویند پیامبر امی بوده یعنی اهل مکه که ام القری نامیده می شود بوده است ، نه بی سواد ،اضافه اینکه در روایات آمده پیامبر خواندن و نوشتن بلد بوده و اینکه امی به معنای بی نیست ❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » «آنها كه از فرستاده (خدا) پيامبر" " پيروى مى‏ كنند كسى كه صفاتش را در تورات و انجيلى كه نزدشان است مى ‏يابند و آنها را به معروف دستور مى‏ دهد و از منكر باز مى‏ دارد، پاكيزه‏ ها را براى آنها حلال مى‏ شمرد، ناپاكها را تحريم مى‏ كند، و بارهاى سنگين و زنجيرهايى را كه بر آنها بود (از دوش و گردنشان) برمى ‏دارد آنها كه به او ايمان آوردند و حمايتش كردند و ياريش نمودند و از نورى كه با او نازل شده پيروى كردند آنان رستگارانند » ( اعراف 157) ❕درباره مفهوم" امى" كه از ماده" ام" بمعنى « مادر » يا « امت » به معنى جمعيت گرفته شده است در ميان گفتگو است، جمعى آن را به معنى درس نخوانده مى‏ دانند، يعنى به همان حالتى كه از مادر متولد شده باقى مانده و مكتب استادى را نديده است، و بعضى آن را به معنى كسى كه از ميان امت و توده مردم برخاسته، نه از ميان اشراف، و مترفين و جباران، و بعضى به مناسبت اينكه مكه را" ام القرى" مى ‏گويند اين كلمه را مرادف" مكى" دانسته‏ اند. ❕روايات اسلامى كه در منابع حديث وارد شده نيز بعضى آن را به معنى درس نخوانده و بعضى آن را به معنى مكى تفسير كرده‏ اند ( براى اطلاع از اين روايات به تفسير نور الثقلين جلد 2 صفحه 78 و 79 و تفسير روح المعانى جلد 9 صفحه 70 ذيل آيه مورد بحث مراجعه فرمائيد.) 👌 ولى هيچ مانعى ندارد كه كلمه" امى" اشاره به هر سه مفهوم بوده باشد چرا كه استعمال يك در چند معنى، هيچگونه مانعى ندارد، و در ادبيات عرب شواهد فراوانى براى اين موضوع وجود دارد. 💢 بیشتر ؛ ♻️در اينكه پيامبر اسلام به مكتب نرفت و خط ننوشت، در ميان مورخان بحثى نيست و قرآن نيز صريحا در آيه 48 سوره عنكبوت درباره وضع پيامبر ص قبل از بعثت مى ‏گويد «وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ » پيش از اين نه كتابى مى‏ خواندى و نه با دست خود چيزى مى ‏نوشتى تا موجب ترديد دشمنانى كه مى‏ خواهند سخنان ترا ابطال كنند گردد » ❕اصولا در محيط حجاز به اندازه ‏اى باسواد بود كه افراد باسواد كاملا معروف و شناخته شده بودند، در مكه كه مركز حجاز محسوب مى‏ شد تعداد كسانى كه از مردان مى‏ توانستند بخوانند و بنويسند از 17 نفر تجاوز نمى ‏كرد و از زنان تنها يك زن بود كه سواد خواندن و نوشتن داشت . 📚فتوح البلدان ص459 👌 مسلما در چنين محيطى اگر نزد معلمى خواندن و نوشتن را آموخته بود كاملا معروف و مشهور مى‏ شد و به فرض اينكه نبوتش را نپذيريم او چگونه مى‏ توانست با صراحت در كتاب خويش اين موضوع را نفى كند؟ آيا مردم به او اعتراض نمى‏ كردند كه درس خواندن تو مسلم است، اين قرينه روشنى بر امى بودن او است. ❕و در هر حال وجود اين صفت در پيامبر در زمينه نبوت او بود تا هر گونه احتمالى جز ارتباط به خداوند و جهان ما وراء طبيعت در زمينه دعوت او منتفى گردد. 💠اين در مورد دوران قبل از نبوت و اما پس از بعثت نيز در هيچيك از تواريخ نقل نشده است كه او خواندن و نوشتن را از كسى فرا گرفته باشد، بنا بر اين به همان حال امى بودن تا پايان باقى ماند. ❕❕ولى اشتباه بزرگى كه بايد در اينجا از آن اجتناب كرد اين است كه درس نخواندن غير از بى‏ سواد بودن است و كسانى كه كلمه" امى" را به معنى" بى‏ سواد" مى‏ كنند، گويا توجه به اين تفاوت ندارند. 👌هيچ مانعى ندارد كه پيامبر به تعليم الهى خواندن يا خواندن و نوشتن را بداند، بى آنكه نزد انسانى فرا گرفته باشد، زيرا چنين اطلاعى بدون ترديد از كمالات انسانى است و مقام نبوت است. 👌شاهد اين سخن آن است كه در رواياتى كه از امامان اهل بيت نقل شده مى‏ خوانيم « پيامبر مى ‏توانست بخواند و يا هم توانايى خواندن داشت و هم توانايى . 📚 تفسير برهان جلد چهارم صفحه 332 ذيل آيات اول سوره جمعه. 👇