eitaa logo
پرسمان اعتقادی
39.4هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
81 فایل
✳️برای رزرو تبلیغات در مجموعه اَسرا بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2186347655C6187e57a27 شماره مرکز ملی پاسخگویی به شبهات 096400
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔متنی خوندم راجع به اینکه حضرت خضر حضرت موسی بوده و چندبار مقام صبر و اطاعت حضرت رو امتحان کرده که هربار شکست خورده ❕حالا سوال اینه که تاوقتی که شخصی مثل خضر بوده که از موسی داناتر و عالم تر بوده چطور شریعت ودین به وحی میشه و اون میشه راهنمای مردم ❗️پیامبر وقت همیشه از تمام افراد روی زمین داناتروآگاه تره...و چطور پیامبر مرسل و دارای شریعت خودش از شخص دیگه ای تعلیم میدید ❕❕ 💠💠 👌در حديثى از پیامبر گرامی نقل شده است که فرمود ؛ ❕« يك روز موسى در ميان بنى اسرائيل مشغول خطابه بود، كسى از او پرسيد در روى زمين چه كسى از همه اعلم است؟ موسى گفت كسى عالمتر از خود سراغ ندارم، در اين هنگام به موسى وحى شد كه ما بنده‏ اى داريم در" مجمع البحرين" كه از تو دانشمندتر است، در اينجا موسى از خدا تقاضا كرد كه به ديدار اين مرد عالم نائل گردد، و خدا راه به اين هدف را به او نشان داد . 📚مجمع البیان ج6 ص481 👌نظير اين حديث از امام علیه السلام نيز نقل شده است . 📚نور الثقلین ج3 ص275 ❔ در اينجا اين سؤال پيش مى‏آيد كه آيا نبايد پيامبر اولوا العزم و صاحب رسالت فرد زمان خودش باشد ❕ 👌در پاسخ مى‏گوئيم بايد دانشمندترين آنها نسبت به قلمرو ماموريتش، يعنى نظام، تشريع باشد، و موسى چنين بود. ❕قلمرو ماموريت دوست یعنی حضرت خضر قلمرو جداگانه ‏اى بود كه ارتباطى به عالم تشريع نداشت و آن عالم تکوین بود . ❕به تعبير ديگر حضرت خضر از اسرارى آگاه بود كه دعوت نبوت بر آن نبود. 👌اتفاقا در حديثى كه از امام صادق علیه السلام نقل شده با صراحت مى‏ خوانيم كه موسى از خضر آگاه‏تر بود. 📚بحار الانوار ج13 ص303 👌 يعنى در علم عالم تر بود و شايد نيافتن پاسخ براى اين سوال سبب شده است كه بعضى اين موسى را موسى بن عمران ندانند، و بر شخص ديگرى منطبق سازند، اما با حل اين مشكل جايى براى آن سخن باقى نخواهد ماند. 📚تفسیر نمونه ج12 ص515 ❕از حديثى كه از امام على بن موسى الرضا ع نقل شده نيز اين نكته استفاده مى ‏شود كه قلمرو اين دو بزرگوار با يكديگر متفاوت بوده و هر كدام در كار خود از ديگرى آگاهتر بود. 📚بحار الانوار ج13 ص279 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔یک دلیل واضح بر رد نبوت محمد ؛ ⚡️طبق ایه۷رعد کسانی که اسلام را قبول ندارند می گویند چرا محمد بر اثبات ادعاش معجزه نمیاورد؟محمد هم میگه من فقط میدم(معجزه ای هم ندارم) ❔بدون اثبات، ادعایی قبول نیست ❗️❗️ 💠💠 👌آیاتی از قرآن بیان کننده این حقیقت است که پیامبر گرامی در مواردی از آوردن معجزه و اجابت درخواست امتناع می ورزید چنان که می فرماید ؛ « و گفتند ما هرگز به تو ايمان نمى‏ آوريم مگر اين‏كه چشمه ‏اى از اين سرزمين (خشك و سوزان) براى ما خارج سازد- يا باغى از نخل و انگور در اختيار تو باشد و نهرها در لابه ‏لاى آن جارى سازى- يا قطعات (سنگ‏هاى) آسمان را- آن چنان كه مى‏ پندارى- بر سر ما فرود آرى، يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى- یا خانه‏ اى پر نقش و نگار از طلا داشته باشى، يا به آسمان بالا روى، حتى به آسمان رفتنت ايمان نمى‏ آوريم مگر آن‏كه نامه‏اى بر ما نازل كنى كه آن را بخوانيم! بگو منزه است پروردگارم (از اين سخنان بى ‏اساس) مگر من جز بشرى فرستاده خدا مى ‏باشم؟ 🔹اسراء 90_93_یونس77 ❕این سخن در آیات دیگری نیز مورد اشاره قرار گرفته است مانند هود 12_ رعد 7_ انعام 37 1⃣حال برای پاسخ باید توجه داشت که لحن اين آيات نشان مى ‏دهد كه هدف نفى معجزات حقيقى نبوده بلكه هدف، نفى بوده است. ❕توضيح اين‏كه آنچه وظيفه پيامبران است، اثبات صدق دعوى خود، از طريق معجزات يا طرق ديگر مى‏ باشد، بنابراين هرگاه به قدر كافى معجزه نشان دهند ديگر هيچ‏گونه وظيفه ‏اى در اين رابطه ندارند، پيامبر يك العاده‏ گر نيست كه در جايى بنشيند و هركس از در وارد شود مطابق ميل و سليقه خود پيشنهاد معجزه ‏اى كند، و پيش از مشاهده آن اگر مايل بود باز پيشنهاد ديگرى مطرح كند، و قوانين و سنن آفرينش را به بازى بگيرد، و بعد از اين همه نيز دعوت پيامبر را بپذيرد يا اگر ميلش اقتضا نكرد به بهانه‏ اى شانه خالى كند. 💠به تعبير ديگر، او مأمور است كه معجزات را براى حق جويان و حق‏ طلبان به مقدار اتمام حجت ارائه دهد، ولى هرگز ندارد به معجزات اقتراحى يعنى‏ معجزاتى را كه بهانه جويان، مطابق هوس‏هاى خود نه براى تحقيق حق، بلكه به خاطر بدست آوردن دستاويزى براى فرار از حقيقت پيشنهاد مى‏ كنند پاسخ گويد. 👌نوع پيشنهادهايى كه در نخستين آيه، مطرح شده دليل بسيار روشنى براى اين موضوع است، از يكسو مى ‏بينيم تقاضاى معجزه كردند! در حالى كه براى افراد حقجو يك معجزه كافى است. 🔹از سوى ديگر معجزاتى طلبيدند كه بعضاً مايه نابودى آنها بود، مثلًا گفتند: «ما ايمان نمى‏ آوريم تا سنگ‏هاى آسمانى را آن‏چنان كه مى‏ پندارى بر سر ما فرود آرى»! 🔸واضح است هيچ انسان ‏جويى معجزه ‏اى را كه مايه نابودى او شود نمى ‏طلبد، زيرا هدف از معجزه ايمان است نه مرگ و نابودى. 🔹از سوى سوّم امورى را كه مى‏ طلبيدند كه اصلًا محال بوده، مثل اين‏كه پيشنهاد كردند بايد خدا و فرشتگان را در برابر ما بياورى! 👌واضح است كه خداوند ندارد كه از آن‏جا برخيزد و نزد اين بهانه جويان آيد. 🔷از سوى چهارم بعد از تقاضاى معجزه‏ اى كه خودشان مطرح كرده بودند با صراحت مى ‏گويند اگر اين كار را هم انجام دهى از تو نمى ‏پذيريم تا فلان كار ديگر را انجام دهى! «گفتند ما به تو نمى ‏آوريم تا به آسمان بالا روى، و اگر به آسمان بالا روى باز ايمان نمى ‏آوريم مگر اين‏كه نامه‏اى (از سوى خدا) بر ما نازل كنى كه آن را بخوانيم» 👌با توجه به آنچه گفته شد به وضوح مى ‏فهميم كه هدف آنها چيزى جز معجزات اقتراحى نبوده است، و هيچ پيامبرى نيست كه در مقابل اين گونه درخواست‏ها تسليم گردد. 💠ادامه پاسخ 👇👇👇
🤔 ❔روحانی امروز می گفت که امام صادق نسبت به تمام زبان ها و حتی زبان حیوانات هم آگاه بوده است ❗️آیا در این مستندی هم است ❕ 💠💠 👌امام صادق عليه السّلام ، دانا به تمام زبان‏هاى دنيا بوده است و با اهل هر زبانى با زبان خود او سخن مى ‏گفته است. اينك به رواياتى در اين زمينه توجّه كنيد ؛ 1⃣ ابو بصير روايت مى‏ كند كه نزد ابو عبد اللّه امام جعفر صادق عليه السّلام بودم و ديدم كه مردى نزد آن حضرت است و آن حضرت با او به زبانى كه من نمى‏ فهمم صحبت مى ‏كند آن زبان فارسى بود. 📚الاختصاص ص 183 2⃣همچنين روايت مى‏ كند كه گروهى از اهل به ديدار امام صادق عليه السّلام آمدند. امام صادق به آن‏ها فرمودند: «من جمع مالا يحرسه عذّبه اللّه على‏ مقداره». آن‏ها به زبان فارسى به امام صادق عرض كردند: ما عربى نمى‏ دانيم. و امام عليه السّلام به زبان به آنان فرمودند: «هركه درم اندوزد، جزايش دوزخ باشد» 📚الخرائج و الجرائح ج 2 ص 753 3⃣ ابان بن تغلب روايت مى ‏كند كه از منزل خود در مدينه خارج شدم و مى‏ خواستم به ديدار امام صادق عليه السّلام بروم. هنگامى كه به در خانه آن حضرت رسيدم، ديدم گروهى نزد آن هستند و من آن‏ها را نمى ‏شناختم و تاكنون كسانى را خوش‏ چهره ‏تر و خوش‏رفتارتر از آن‏ها نديده بودم كه در نهايت آرامش و طمأنينه بودند؛ امام صادق عليه السّلام حديث مى‏ فرمود و در آن مجلس پانزده نفر از زبان‏هاى مختلف را به حديث خود تفهيم كرد كه در ميان آن‏ها عرب، فارس، نبطى، حبشى و صقلبى بودند. عرب مى ‏گفت حديث عربى بگو. فارسى مى ‏گفت به فارسى بگو. حبشى مى‏ گفت به حبشى بگو و صقلبى آن حضرت را به سخن گفتن به زبان خود مى‏ خواند. امام صادق عليه السّلام به يكى از اصحاب خود فرمودند: يك حديث است كه من براى هر آن را به زبان آن گروه بيان كردم. 📚بحار الانوار ج 47 ص 99 4⃣ بين امام عليه السّلام و عمّار ساباطى، گفت‏ وگويى به زبان نبطى درگرفت. عمّار ساباطى مبهوت شد و همچنان كه مى‏ رفت، مى‏ گفت نديدم كسى فصيحتر از شما به زبان نبطى سخن بگويد. امام صادق عليه السّلام به او فرمودند: «اى عمّار، و به زبان‏ها» 📚همان مدرک ص 81 5⃣روايت دیگر است از صفوان بن يحيى، از جابر كه گفت ، نزد حضرت صادق عليه السّلام بودم، پس بيرون شديم با آن جناب كه ناگاه ديديم مردى بزغاله ‏اى را خوابانيده كه ذبح كند، آن بزغاله چون حضرت را ديد كشيد، حضرت فرمود به آن مرد كه قيمت اين بزغاله چيست؟ گفت: چهار درهم. 👌حضرت از كيسه خود چهار درهم در آورد و به او داد و فرمود بزغاله را رها كن براى خودش، پس گذشتيم. ناگاه برخورديم به شاهينى كه عقب درّاجى را گرفته صيد كند، آن درّاج صيحه كشيد، حضرت صادق عليه السّلام اشاره كرد به آن شاهين با آستين خود، آن شاهين از درّاج گذشت و برگشت. ❕من گفتم: ما امرى عجيب ديديم از شما. فرمود: بلى همانا آن بزغاله كه آن شخص او را خوابانيده بود ذبح كند چون نظرش بر من افتاد گفت: استجير باللّه و بكم اهل البيت، ممّا يراد منّى طلب مى ‏كنم از خدا و شما اهل بيت كه مرا رهايى دهيد از كشتن، و درّاج نيز همين را گفت، و اگر شيعيان استقامت داشتند هرآينه مى‏ شنوانيدم به شما منطق طير را » 📚الخرائج ج 2 ص 216_ منتهی الامال ج 2 ص 1383 6⃣ابو يزيد فرقد گوید خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم غلامى اعجمى را فرستاد از پى كارى غلام برگشت و شروع به تغيير كرد ،نميتوانست خوب‏ توضيح دهد بطورى كه من خيال كردم امام عصبانى خواهد شد فرمود ،« با هر زبانى كه مايلى صحبت كن من ميفهمم چه ميگوئى » 📚بصائر الدرجات ج 1 ص 338 ❕این مضمون در روایات دیگری نیز وارد شده است که جهت آگاهی رجوع شود ؛ 📚بحار الانوار ج 47 ص 63 باب 5 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔روحانی امروز می گفت که امام صادق نسبت به تمام زبان ها و حتی زبان حیوانات هم آگاه بوده است ❗️آیا در این مستندی هم است ❕ 💠💠 👌امام صادق عليه السّلام ، دانا به تمام زبان‏هاى دنيا بوده است و با اهل هر زبانى با زبان خود او سخن مى ‏گفته است. اينك به رواياتى در اين زمينه توجّه كنيد ؛ 1⃣ ابو بصير روايت مى‏ كند كه نزد ابو عبد اللّه امام جعفر صادق عليه السّلام بودم و ديدم كه مردى نزد آن حضرت است و آن حضرت با او به زبانى كه من نمى‏ فهمم صحبت مى ‏كند آن زبان فارسى بود. 📚الاختصاص ص 183 2⃣همچنين روايت مى‏ كند كه گروهى از اهل به ديدار امام صادق عليه السّلام آمدند. امام صادق به آن‏ها فرمودند: «من جمع مالا يحرسه عذّبه اللّه على‏ مقداره». آن‏ها به زبان فارسى به امام صادق عرض كردند: ما عربى نمى‏ دانيم. و امام عليه السّلام به زبان به آنان فرمودند: «هركه درم اندوزد، جزايش دوزخ باشد» 📚الخرائج و الجرائح ج 2 ص 753 3⃣ ابان بن تغلب روايت مى ‏كند كه از منزل خود در مدينه خارج شدم و مى‏ خواستم به ديدار امام صادق عليه السّلام بروم. هنگامى كه به در خانه آن حضرت رسيدم، ديدم گروهى نزد آن هستند و من آن‏ها را نمى ‏شناختم و تاكنون كسانى را خوش‏ چهره ‏تر و خوش‏رفتارتر از آن‏ها نديده بودم كه در نهايت آرامش و طمأنينه بودند؛ امام صادق عليه السّلام حديث مى‏ فرمود و در آن مجلس پانزده نفر از زبان‏هاى مختلف را به حديث خود تفهيم كرد كه در ميان آن‏ها عرب، فارس، نبطى، حبشى و صقلبى بودند. عرب مى ‏گفت حديث عربى بگو. فارسى مى ‏گفت به فارسى بگو. حبشى مى‏ گفت به حبشى بگو و صقلبى آن حضرت را به سخن گفتن به زبان خود مى‏ خواند. امام صادق عليه السّلام به يكى از اصحاب خود فرمودند: يك حديث است كه من براى هر آن را به زبان آن گروه بيان كردم. 📚بحار الانوار ج 47 ص 99 4⃣ بين امام عليه السّلام و عمّار ساباطى، گفت‏ وگويى به زبان نبطى درگرفت. عمّار ساباطى مبهوت شد و همچنان كه مى‏ رفت، مى‏ گفت نديدم كسى فصيحتر از شما به زبان نبطى سخن بگويد. امام صادق عليه السّلام به او فرمودند: «اى عمّار، و به زبان‏ها» 📚همان مدرک ص 81 5⃣روايت دیگر است از صفوان بن يحيى، از جابر كه گفت ، نزد حضرت صادق عليه السّلام بودم، پس بيرون شديم با آن جناب كه ناگاه ديديم مردى بزغاله ‏اى را خوابانيده كه ذبح كند، آن بزغاله چون حضرت را ديد كشيد، حضرت فرمود به آن مرد كه قيمت اين بزغاله چيست؟ گفت: چهار درهم. 👌حضرت از كيسه خود چهار درهم در آورد و به او داد و فرمود بزغاله را رها كن براى خودش، پس گذشتيم. ناگاه برخورديم به شاهينى كه عقب درّاجى را گرفته صيد كند، آن درّاج صيحه كشيد، حضرت صادق عليه السّلام اشاره كرد به آن شاهين با آستين خود، آن شاهين از درّاج گذشت و برگشت. ❕من گفتم: ما امرى عجيب ديديم از شما. فرمود: بلى همانا آن بزغاله كه آن شخص او را خوابانيده بود ذبح كند چون نظرش بر من افتاد گفت: استجير باللّه و بكم اهل البيت، ممّا يراد منّى طلب مى ‏كنم از خدا و شما اهل بيت كه مرا رهايى دهيد از كشتن، و درّاج نيز همين را گفت، و اگر شيعيان استقامت داشتند هرآينه مى‏ شنوانيدم به شما منطق طير را » 📚الخرائج ج 2 ص 216_ منتهی الامال ج 2 ص 1383 6⃣ابو يزيد فرقد گوید خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم غلامى اعجمى را فرستاد از پى كارى غلام برگشت و شروع به تغيير كرد ،نميتوانست خوب‏ توضيح دهد بطورى كه من خيال كردم امام عصبانى خواهد شد فرمود ،« با هر زبانى كه مايلى صحبت كن من ميفهمم چه ميگوئى » 📚بصائر الدرجات ج 1 ص 338 ❕این مضمون در روایات دیگری نیز وارد شده است که جهت آگاهی رجوع شود ؛ 📚بحار الانوار ج 47 ص 63 باب 5 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔یک دلیل واضح بر رد نبوت محمد ؛ ⚡️طبق ایه۷رعد کسانی که اسلام را قبول ندارند می گویند چرا محمد بر اثبات ادعاش معجزه نمیاورد؟محمد هم میگه من فقط میدم(معجزه ای هم ندارم) ❔بدون اثبات، ادعایی قبول نیست ❗️❗️ 💠💠 👌آیاتی از قرآن بیان کننده این حقیقت است که پیامبر گرامی در مواردی از آوردن معجزه و اجابت درخواست امتناع می ورزید چنان که می فرماید ؛ « و گفتند ما هرگز به تو ايمان نمى‏ آوريم مگر اين‏كه چشمه ‏اى از اين سرزمين (خشك و سوزان) براى ما خارج سازد- يا باغى از نخل و انگور در اختيار تو باشد و نهرها در لابه ‏لاى آن جارى سازى- يا قطعات (سنگ‏هاى) آسمان را- آن چنان كه مى‏ پندارى- بر سر ما فرود آرى، يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى- یا خانه‏ اى پر نقش و نگار از طلا داشته باشى، يا به آسمان بالا روى، حتى به آسمان رفتنت ايمان نمى‏ آوريم مگر آن‏كه نامه‏اى بر ما نازل كنى كه آن را بخوانيم! بگو منزه است پروردگارم (از اين سخنان بى ‏اساس) مگر من جز بشرى فرستاده خدا مى ‏باشم؟ 🔹اسراء 90_93_یونس77 ❕این سخن در آیات دیگری نیز مورد اشاره قرار گرفته است مانند هود 12_ رعد 7_ انعام 37 1⃣حال برای پاسخ باید توجه داشت که لحن اين آيات نشان مى ‏دهد كه هدف نفى معجزات حقيقى نبوده بلكه هدف، نفى بوده است. ❕توضيح اين‏كه آنچه وظيفه پيامبران است، اثبات صدق دعوى خود، از طريق معجزات يا طرق ديگر مى‏ باشد، بنابراين هرگاه به قدر كافى معجزه نشان دهند ديگر هيچ‏گونه وظيفه ‏اى در اين رابطه ندارند، پيامبر يك العاده‏ گر نيست كه در جايى بنشيند و هركس از در وارد شود مطابق ميل و سليقه خود پيشنهاد معجزه ‏اى كند، و پيش از مشاهده آن اگر مايل بود باز پيشنهاد ديگرى مطرح كند، و قوانين و سنن آفرينش را به بازى بگيرد، و بعد از اين همه نيز دعوت پيامبر را بپذيرد يا اگر ميلش اقتضا نكرد به بهانه‏ اى شانه خالى كند. 💠به تعبير ديگر، او مأمور است كه معجزات را براى حق جويان و حق‏ طلبان به مقدار اتمام حجت ارائه دهد، ولى هرگز ندارد به معجزات اقتراحى يعنى‏ معجزاتى را كه بهانه جويان، مطابق هوس‏هاى خود نه براى تحقيق حق، بلكه به خاطر بدست آوردن دستاويزى براى فرار از حقيقت پيشنهاد مى‏ كنند پاسخ گويد. 👌نوع پيشنهادهايى كه در نخستين آيه، مطرح شده دليل بسيار روشنى براى اين موضوع است، از يكسو مى ‏بينيم تقاضاى معجزه كردند! در حالى كه براى افراد حقجو يك معجزه كافى است. 🔹از سوى ديگر معجزاتى طلبيدند كه بعضاً مايه نابودى آنها بود، مثلًا گفتند: «ما ايمان نمى‏ آوريم تا سنگ‏هاى آسمانى را آن‏چنان كه مى‏ پندارى بر سر ما فرود آرى»! 🔸واضح است هيچ انسان ‏جويى معجزه ‏اى را كه مايه نابودى او شود نمى ‏طلبد، زيرا هدف از معجزه ايمان است نه مرگ و نابودى. 🔹از سوى سوّم امورى را كه مى‏ طلبيدند كه اصلًا محال بوده، مثل اين‏كه پيشنهاد كردند بايد خدا و فرشتگان را در برابر ما بياورى! 👌واضح است كه خداوند ندارد كه از آن‏جا برخيزد و نزد اين بهانه جويان آيد. 🔷از سوى چهارم بعد از تقاضاى معجزه‏ اى كه خودشان مطرح كرده بودند با صراحت مى ‏گويند اگر اين كار را هم انجام دهى از تو نمى ‏پذيريم تا فلان كار ديگر را انجام دهى! «گفتند ما به تو نمى ‏آوريم تا به آسمان بالا روى، و اگر به آسمان بالا روى باز ايمان نمى ‏آوريم مگر اين‏كه نامه‏اى (از سوى خدا) بر ما نازل كنى كه آن را بخوانيم» 👌با توجه به آنچه گفته شد به وضوح مى ‏فهميم كه هدف آنها چيزى جز معجزات اقتراحى نبوده است، و هيچ پيامبرى نيست كه در مقابل اين گونه درخواست‏ها تسليم گردد. 💠ادامه پاسخ 👇👇👇