eitaa logo
پرسمان اعتقادی
43.1هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
3.9هزار ویدیو
63 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
احترامى که جامعه براى حسین (ع) قائل بود بدان جهت بود که او با مردم زندگى مى کرد؛ از آنان و معاشرتشان کناره نمى جست؛ با جان جامعه هماهنگ بود، و بالاتر از همه، ایمان به خداوند او را غمخوار و یاور مردم ساخته بود. روزى از محلى عبور کرد، عده اى از فقرا بر عباهاى پهن شده نشسته بودند و نان خشکى مى خوردند، تعارفش کردند و امام هم پذیرفت، نشست و تناول کرد و بیان داشت: خداوند متکبران را دوست نمى دارد.(10)سپس فرمود: دعوت شما را اجابت کردم، شما هم دعوت مرا بپذیرید. آنها دعوت حضرت را پذیرفتند و همراه امام رفتند، حضرت دستور داد هر چه در خانه موجود است بیاورند، و بدین ترتیب پذیرایى گرمى از آنان به عمل آمد، نیز درس تواضع و انسان دوستى را با عمل خویش به جامعه آموخت.(11) 5- بخشش و کرامت امام حسین (ع): عربی بیابانی خدمت امام آمد و گفت : ضامن شده ام که دیه کامله اى را بپردازم ؛ اما توان آن را ندارم، ناچار نزد بخشنده ترین مردم ؛ یعنى شما خاندان پیامبر آمدم . حضرت فرمود: سه سؤ ال از تو مى کنم ، اگر به یکى پاسخ دادى ، یک سوم مال را به تو مى دهم ، اگر به دو سؤ ال پاسخ دادى ، دو سوم مال و اگر به سه سؤ ال پاسخ دادى ، همه آن مال را عطا خواهم کرد. مرد عرب گفت : شما از خاندان علم و فضیلتى ، چگونه مى توانم جواب سوالات کسى همانند شما را بدهم ! فرمود: از جدم فرستاده خدا شنیدم «المعروف بقدر المعرفه؛ باب معروف و بخشش را به اندازه معرفت مردم بگشایید». مرد عرب گفت : پرسش هایت را بگو، اگر بدانم پاسخ مى گویم و اگر نه، از شما یاد مى گیرم . حضرت فرمود: افضل عمل ها چیست ؟ اعرابى گفت : ایمان به خدا . امام فرمود: چه چیز سبب نجات مردم از هلاکت و نابودى است ؟ عرب گفت : توکل و اعتماد بر خداوند. امام فرمود: زینت انسان چیست ؟ عرب گفت : علمى که همراه عمل باشد. امام فرمود: اگر این شرافت را نیافت ، چه ؟ عرض کرد: مالى که با آن مروت و جوانمردى باشد. حضرت فرمود: اگر این را هم نداشته باشد؟ گفت : فقر و پریشانى که با صبر و شکیبایى توام گردد. امام فرمود: اگر این را نیز نداشت ؟ مرد عرب گفت : لایق چنین آدمى آن است که صاعقه اى از آسمان فرود آید و او را بسوزاند! در این حال امام خنده اش گرفت، سپس کیسه اى که در آن هزار دینار سرخ بود و انگشترى که نگین آن دویست درهم مى ارزید به او عطا کرد و فرمود: با این طلاها دیه را بده و پول این انگشتر را صرف زندگى‌ات کن. اعرابى این آیه را تلاوت کرد: «الله اعلم حیث یجعل رسالته».(12) مردى از انصار خدمت امام آمده تا در خواستی کند، حضرت فرمود: آبروى خود را نگهدار، و حاجت خود را در نامه‌اى نوشته بیاور،که خواسته‌ات را به خواست خدا بر آورده سازم. نوشت : فردی پانصد دینار از من طلب دارد و با اصرار آن را مى خواهد، به او بفرما به من مهلت دهد. چون امام نامه را خواند، وارد منزل شد، کیسه اى که هزار دینار داشت بیرون آورد و به او فرمود: با پانصد دینار آن بدهى خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر زندگى خود را بچرخان و جز نزد یکى از این سه نفرحاجت مبر: دیندار، جوانمرد، یا دارى شرافت خانوادگى. دیندار، دین خود را (با برآوردن حاجتت) حفظ مى کند؛ جوانمرد، از مردانگى خود شرم مى برد (که پاسخت را ندهد) اما با شرافت مى فهمد با رو انداختن به او از آبروى خود گذشتى، از این رو در حفظ آبرویت مى‌کوشد.(13) پرداخت بدهى عمرو بن دینار گوید: امام حسین نزد اسامة بن زید رفت، که بیمار بود. وى ناله کنان گفت : واى از این غم! بدهى من شصت هزار درهم است .فرمود: همة بدهى تو بر عهده من، آن را مى پردازم.عرض کرد: مى ترسم بمیرم، فرمود: تا بدهى تو را نپرداختم نخواهى مرد. حضرت پیش از مرگ بدهى او را پرداخت.(14) آزاد کردن غلام انس می‌گوید: خدمت امام حسین‌بودم‌. کنیزی داخل شد و یک شاخه گل خدمت امام ‌هدیه کرد. امام وی را آزاد ساخت‌، هنگامی که از علت این کار سؤال کردم فرمود: خداوند این ادب را به ما آموخته که می‌فرماید: «وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّة‌ٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَن‌َ مِنْهَآ؛(15) چون به شما درود فرستاده شد، به بهتر از آن درود بگویید." سپس اضافه فرمود: تحیت بهتر، آزاد کردن اوست‌."(16) عذر خواهی امام از کمی بخشش مردى اعرابى وارد مدینه شد و سراغ کریم ترین مردم را گرفت، امام حسین را معرفى کردند، وارد مسجد شد و آن بزرگوار را در حال نماز یافت ، پشت سر آن بزرگوار ایستاد و این شعر را خواند: لم یخب الان مَن رجاک و مَن حرّک مِن دون بابک الحلقه انتَ جواد و انتَ معتمد ابوک قد کان قاتل الفسقه لو لا الذى کان من اوائلکم کانت علینا الجحیم منطبقه آنکه به تو امیدوار شد، نا امید نگشته ، کسى که بر در خانه آمده، به امید بخشش آمده است. 👇👇👇
تو بخشنده و مورد اعتمادى. پدرت کشنده فاسقان بود. اگر هدایت جد و پدرت نبود، آتش جهنم ما را فرا مى گرفت . امام حسین نمازش را سلام داد و به قنبر فرمود: آیا از مال حجاز چیزى باقى مانده است ؟ گفت : بله ، چهار هزار دینار باقى مانده است . فرمود: آن را بیاور که نیازمند حقیقى آن آمده است . قنبر دینارها را آورد، امام دو برد خود را از تن در آورد و دینارها را در آن پیچید، زیرا به خاطر کم بودن دینارها از اعرابى خجالت کشید و فرمود: « این مقدار دینار را بگیر. به خاطر کمى آن از تو عذر مى خواهم و بدان که نسبت به تو مهربانم . اگر در آینده وسیله فراهم شد ثروت سرشارى به تو خواهم داد اما مردم زمان بیگانه پرستند و اینک دست ما خالى است». اعرابى دینارها را گرفته و گریه می کرد! امام فرمود: شاید آنچه عطا کردم به تو کم است که گریه مى کنى؟! اعرابى گفت: نه،گریه من براى این است که چرا این دست هاى باسخاوت زیر خاک خواهد رفت.(17) شعیب بن عبد الرحمن خزاعى مى گوید: چون حسین بن على (ع) به شهادت رسید، بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند، علتش را از امام زین العابدین (ع) پرسیدند، فرمود: این پینه ها اثر کیسه هاى غذایى است که پدرم شبها به دوش مى کشید و به خانة زن‌هاى شوهر مرده و کودکان یتیم و فقرا مى رسانید.(18) 6- بزرگوارى حتى با دشمن : در آستانه محاصره اقتصادى در کربلا، شمر در مجلس ابن زیاد برخاست و گفت : فرزندان ام البنین از قبیله ما مى باشند براى آنان امان نامه تنظیم کن. ابن زیاد براى حضرت ابوالفضل العباس و عبدالله و جعفر و عثمان امان نامه نوشت. شِمر آن را برداشته نزدیکى خیام اباعبدالله(ع) آمد و با صداى بلند فرزندان ام البنین را فراخواند اما کسى جواب نداد. امام اظهار داشت : جواب شمر را اگر چه فاسق است بگویید؛ زیرا از قبیله مادر شما است. حضرت عباس(ع) پیش رفت و پرسید: چه مى گویى ؟ شِمر گفت : براى شما امان نامه آورده‌ام ، دست از حسین بردارید که همه شما در امانید! حضرت عباس پاسخ داد: نفرین بر تو اى شمر! خدا تو و ابن زیاد نویسنده را لعنت کند، اى دشمن خدا! آیا به ما دستور مى دهى از یارى برادرمان حسین علیه السلام دست برداریم و از دشمنان خدا اطاعت کنیم ؟ (19) -------------------------------------------------------------------------------------------------- پی نوشت ها: پی نوشت ها: 1- بحار الانوار ج44 ص194. 2- سمو المعنى، ص 104. 3- ویژگی‌هاى امام حسین، ص 95. 4- شیخ عباس قمی، نفس المهموم ، 104. 5- مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 224؛ اسد الغابه، ج ،2 ص 20. 6- بحار الانوار، ج 73، ص15. 7- همان، ج 44، ص 192. 8- جامع الاخبار، ص 76. 9- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 133. 10- نحل(16) آیه 22. 11- تفسیر عیاشى، ج 2، ص 257. 12- بحار الانوار، ج44، ص 196. 13- حرانی ، تحف العقول، ص 178، چاپ بیروت. 14- بحار الانوار ، ج44، ص 189. 15. نساء (4) آیه (86). 16- همان ، ص 195. 17- مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4، ص65. 18- همان ، ج 2 ص 222. 19- سید ابن طاووس، لهوف، ص 87. 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰جلوه های عرفان در قیام عاشورا چیست؟ بوعلى‏ سینا (ره) در تعریف عرفان گفته است: «توجه مستمر درونى و انصراف فکرى به طرف قدس جبروت به منظور تابش نور حق، عرفان‏است.»(1) رسیدن به چنین حالتى، آرزوى همه سالکان راه حق است. همت عالى آنان این است که همه حجاب‌هاى ظلمانى و نورانى عالم ملک و ملکوت را پشت سر نهند و با چشم دل، بدون واسطه، رخ زیباى یار را ببینند و خود را فداى او کنند. این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست‏ روزى رُخَش ببینم و تسلیم وى کنم‏ در مناجات شعبانیه، که زمزمه همه امامان بوده است، آمده است: «اِلهى‏ وَ اَلْحِقْنى‏ بِنُورِ عِزِّکَ الْاَبْهَجِ فَاَکُونَ لَکَ عارِفاً وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خائِفاً مُراقِباً یا ذَااْلجَلالِ وَ الْاِکْرامِ؛(2) معبودا، مرا به نور گرانقدر خویش رسان تا نسبت به تو عارف گردم و از جز تو رخ برتابم و از تو ترسم و فرمانت برم، اى دارنده جلالت و کرامت.» این حالت عالى روحى در اثر تقواى الهى، پرهیز از گناهان ، انجام وظایف و پیشرفت درسیر و سلوک اخلاقى پدید مى‏آید . سالار شهیدان در دعاى عرفه از خدا ‏مى‏خواهد: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى‏ اَخْشاکَ کَاَنّى‏ اَراکَ؛(3) خدایا مرا در مرتبه‏اى از خوف از خودت قرار ده که گویا تو را مى‏بینم.» جلوه های عرفان در کربلا: 1- وصال به حق: آن امام همام و یاران او خود را به خدا نزدیک مى‏دیدند تا جایی که از همه هستى خویش گذشتند و هر سختى و تلخى را به جان خریدند. هر چه در راه جانبازى و جهاد جلوتر مى‏رفتند، آثار شیرین این حالت عرفانى برایشان بیشتر جلوه‏گر مى‏شد. در شب عاشورا پس از سخنان امام و اعلام وفادارى اصحاب، امام آنان را دعا کرد، سپس پرده از چشمانشان برداشت و آنان نعمتهاى بهشتى را که خدا عطایشان کرده بود دیدند و جایگاه خویش را شناختند.»(4) همچنین پس از نماز ظهر عاشورا به آنان فرمود: «یا کِرامُ هذِهِ الْجَنَّةُ فُتِحَتْ اَبْوابُها وَ اتَّصَلَتْ اَنْهارُها وَاینَعَتْ ثِمارُها وَ هَذا رَسُولُ اللَّهِ وَ الشُّهَداءُ الَّذینَ قُتِلوُا فى‏ سَبیلِ اللَّهِ یَتَوَقَّعُونَ قُدُومَکُمْ وَ یَتَباشَروُنَ بِکُمْ فَحاموُا عَنْ دینِ اللَّهِ وَ دینِ نَبیّهِ وَ ذُبُّوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ؛ اى بزرگواران! این بهشت است که دروازه‏هایش به رویتان گشوده شده و رودهایش به هم پیوسته و میوه ‏هایش شیرین گشته است. رسول خدا(ص) و شهدایى که در راه خدا کشته شده‏اند ، منتظر ورود شما هستند تا خوش‏آمد گویند، بنابراین از دین خدا و پیامبرش دفاع کنید و از ناموس پیامبر پاسدارى نمایید.» (5) حماسه‏سازان عارف کربلا آنچه را که دیگران در آینه نمى‏دیدند، در خشت خام مى‏دیدند و بصیرت و عرفانشان پرده‏هاى زمین و زمان را درنوردیده بود و بر بام دنیا گام نهاده ،چنین مقام ارجمندى را در پرتو همراهى با حضرت اباعبداللَّه (ع) به دست آورده بودند: زهیر بن‏قین آن‏گاه که آهنگ میدان کرد، دست بر دوش امام نهاد و گفت؛ «اینک راه خویش را به نیکى یافته‏ام و عارفانه قدم به میدان مى‏نهم و یقین دارم که به ملاقات نیاکان بى‏نظیر تو یعنى پیامبر و على و حسن و جعفر طیار و حمزه علیهم‏السلام مى‏شتابم.»(6) حضرت على‏اکبر(ع) نیز یک بار از میدان برگشت و در ظاهر از امام طلب آب نمود ولى در واقع آب حیات مى‏طلبید، امام به او فرمود: «پسرم، به میدان باز گرد که پس از اندکى جنگیدن، جدت محمد(ص) را ملاقات خواهى کرد و او چنان تو را سیراب خواهد کرد که پس از آن، هرگز تشنه نخواهى شد!» پس از سخنان امام(ع) آن مجاهد عارف به صف دشمن زد و حماسه آفرید. در آن میان‏منقذ بن‏عروه، او را هدف قرار داد و بر زمین افکند، على‏اکبر در میان خاک و خون، فریادبرآورد: «پدر عزیزم، درود بر تو، این، جدم پیامبر است که بر تو سلام مى‏فرستد و پیام مى‏دهد که هر چه زودتر به سوى ما بشتاب!»(7) 👇👇
راستى در عرفانگاه کربلا چه رخ داده است که پدر از پسر، پسر از پدر، برادر از برادر و خواهر از برادر ،دل مى‏کند و خود را تسلیم امواج بلا مى‏نماید؟ جز اینکه جملگى تصمیم گرفته‏اند از آوردگاه نینوا به بارگاه «دَنى فَتَدلَّى» پر بکشند و با زبان حال و قال بگویند: تَرَکْتُ الْخَلقَ طُرّاً فى‏ رِضاکا وَ اَیْتَمْتُ الْعَیالَ لِکَنى اَراکا فَلَوْ قَطَّعْتَنى‏ اِرْباً فَاِربا لَما حَنَّ الْفُؤادُ اِلى‏ سِواکا! تمامی مردمان را در راه رضایت تو ترک گفتم و عیالم یتیم گشت تا تو را ببینم اگر مرا قطعه قطعه کنی، دلم غیر ار تو را نمی‌خواهد.(8) همه عاشوراییان، مست جمال حسینى شدند و زیباترین سرود عاشقانه را پیام‏آور کربلا، حضرت زینب(س)، در کوفه ابراز داشت. وقتى اهل بیت(ع) به عنوان اسراى جنگى وارد مجلس عبیداللَّه شدند، او با نخوت و غرور از حضرت زینب(ع) پرسید: خدا با خاندان تو چه کرد؟ دختر پیامبر با اطمینان و صلابت پاسخ داد: «ما رَأَیْتُ إلاَّ جَمیلاً، هؤُلاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرزوُا اِلى‏ مَضاجِعِهِمْ ...؛(9) جز زیبایى ندیدم! این خیل (شهدا) کسانى هستند که خدا شهادت را برایشان مقرر کرده بود و آنان به مشهد خویش شتافتند.» 2. راز و نیاز با خدا: دعا و عبادت، زیباترین حالتى است که انسان پیدا مى‏کند و در خلوت انس خداى خویش مى‏نشیند. از نظر قرآن مجید، هدف نهایى آفرینش محسوب مى‏شود؛«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدوُنِ؛(10) جن و انسان را نیافریدم جز آنکه مرا بپرستند.» نیایش و پرستش خالصانه از ویژگى‏هاى دایمى امام حسین (ع) و یاران فداکار او بود. امام سجاد(ع)فرمود:«پدرم در شبانه‏ روز هزار رکعت نمازمى‏خواند.»(11) حضرت، در طول سفر، حتى در صبح و ظهر روز عاشورا نمازهاى واجب را همراه اصحابش به جماعت برگزار ‏کرد. عصر تاسوعا وقتى جنب و جوش دشمن را ملاحظه کرد، حضرت عباس(ع) را فرستاد تا از آنان خبر بیاورد، به او گفتند، قصد حمله دارند، امام برادر را به سوى عمر سعد فرستاد تا از او مهلت بگیرد جنگ را به فردا موکول کند تا یک شب دیگر به درگاه خدا عبادت کنند، آنگاه فرمود: «خدا مى‏داند که نماز، قرائت قرآن و دعا و استغفار را دوست ‏دارم.»(12) 👇👇👇
شب عاشورا تا صبح، مشغول نماز و دعا و استغفار و مناجات و تلاوت قرآن بودند.(13) حضرت مسلم(ع) هنگام عزیمت به سوى کوفه، براى وداع به مسجد النبى رفت و دورکعت نماز به جاى آورد.(14) در باره یکى دیگر از شهدا به نام «سوید بن‏عمر» نوشته‏اند:«انسانى شریف و پرنماز بود.»(15) حبیب بن‏مظاهر عصر تاسوعا خطاب به نیروهاى یزید گفت: «چه بد گروهى هستید ؛ فرداى رستاخیز در حالى به پیشگاه خدا حضور مى‏یابید که نسل و عترت پیامبرش را کشته‏اید؛ کسانى که عابدان این دیار و نمازشب‏خوان و ذاکر خدا بودند.»(16) به شهادت تاریخ و احادیث، امام حسین(ع) بیشترین محبت و شیفتگى را نسبت به خداوند داشت. وجودش سرشار از محبت خدا بود. از میان آن همه حالات، داستان ها و روایات و اخبار، یک جمله براى ما کافى است، که از مهم ترین قسمت هاى مناجات او در عصر عرفه در صحراى عرفات با خداى خویش است: «متى غبتَ حتى تحتاج الى دلیل یدلُّ علیک و متى بعدتَ حتى تکون الاثار هى التى توصل الیک، عمیت عینٌ لا تراک علیها رقیباً و خسرت صفقة عبد لم تجعل لَهُ من حبک نصیبا؛ تو کی از نظر پنهانی تا به دلیل و برهان محتاج باشی و کی از ما دور شدی تا آثار و مخلوقات، ما را به تو نزدیک سازد؟! کور باد چشمی که تو را نمی‌بیند، با آن که همیشه تو مراقب و همنشین او هستی. در زیان باد بنده‌ای که نصیبی از عشق و محبت نیافت.(17) کى رفته‏اى ز دل که تمنا کنم تورا کى رفته‏اى ز دیده که پیدا کنم تو را امام حسین(ع) همچون دیگر پیشوایان اسلام، با آن‏همه عشق و محبت به ذات اقدس ربوبى، بیشترین احساس ابهت و جلال و جمال و عظمت نسبت به پروردگار متعال را در وجود خود داشت که در موارد گونه‏گون تجلى و بروز مى‏کرد. امام تالحظه شهادت، ارتباط ناگسستنى و عشق سوزان به محبوب واقعى خود را به همراه داشت. در روز شهادت هر چه به زوال ظهر نزدیک مى‏گردید و ساعات بحرانى جبهه کربلا نزدیک‏تر مى‏شد، آن عاشق دلباخته با سپرى شدن ساعات فراق و نزدیک شدن وعدة وصل، قیافه‏اش مصمم‏تر، رنگ او برافروخته‏تر، سیمایش گلگون‏تر و چهره‏اش شکفته‏تر مى‏گردید و شور مخصوصى در امام دیده مى‏شد. (18) 👇👇👇
امام حسین در لحظه شهادت تبسم بر لبان خود داشت و خندان و شاداب بود. او آرام و شاد و بشاش و متبسم و خندان بود. شمر سراو را مى‏برید اما وى چون گل شکفته بود (19)چرا که وظیفه خود را به انجام رسانیده و اینک در آستانه وصال با معبود و معشوق ومحبوب خویش است. آرى این است نتیجه عشق و معرفت به پروردگار، و این است نتیجه ادای تکلیف و انجام مسؤولیت و وظیفه. آرامش خاطر و سکون و طمأنینه، حاصل ارزشمند انجام تکلیف است، و چه موهبتى از این ارزشمندتر. پیامبر اسلام(ص) درباره اصحاب امام حسین(ع)، آن عاشقان کوى دوست و شیفتگان وصال یار فرموده بود:« لا یجدون الم مس الحدید؛(20) آنان درد و رنج اصابت اسلحه آهن را نمى‏یابند». چگونه مى‏شود نیزه و خنجر به بدنى فرو رود و بیرون کشیده شود و خون جارى گردد اما احساس سوزش و درد در میان نباشد؟ پاسخ این است که اینان چنان شیفته و دلباخته کوى دوست و راهى به سوى آن دیار بودند که سر از پا نمى‏شناخته ، برخورد با سلاح‏هاى گوناگون را به چیزى نمى‏گرفتند و کوچک‏ترین اعتنائى‏به آن نداشتند . چنان در راه اداى تکلیف و انجام وظیفه اسلامى و انسانى خود سرمست موفقیت و کامیابى بودند که به هیچ چیز دیگر نمى‏اندیشیدند. وقتی یاران و اصحاب امام(ع) چنین بودند ، خود آن وجود سرشار و آن مصداق بارز «والذین آمنوا اشد حبا (21) للّه» چگونه بود؟ 3. تجلی رضا به قضا: در مقامات و مراحل عرفانی و سلوک، رسیدن به مقام «رضا» دشوار و ارجمند است. به راستی که حسین بن علی(ع) در میان آنان - که یکی به درد یا درمان و یکی به وصل یا هجران میاندیشید و آن را میپسندید - «آنچه را جانان پسندد» میپسندید. کربلا تجلیگاه رضای انسان به قضای خدا بود. حضرت در واپسین لحظات حیات در قتلگاه، زمزمه میکرد: «الهی رضی بقضائک». این مرحله از عرفان؛ یعنی خود را هیچ ندیدن و جز خدا ندیدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندی نداشتن. در آغاز حرکت از مکه به سوی کوفه نیز فرموده: «رضا الله رضانا اهل البیت ؛رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خدا است». (22) حضرت با مجاهدت، ریاضت و زهدورزى خالصانه به مقام رضا رسیده بود . این مقام درتمامی برخوردهاى حضرت با دشمن ظهور و بروز پیدا می کرد و کوفیان را نهیب مى‏زد که شما کسانى هستید که رضایت و خواسته‏هاى دل خویش را بر رضاى الهى ترجیح‏داده‏اید: «لا افلح قوم آثروا مرضاة انفسهم على مرضاة الخالق؛ (23) 👇👇
رستگار نخواهند شد قومى که رضایت خود را بر رضایت خداوند ترجیح دهند». ... هیچ یک از پیشامدهاى تلخ ظاهرى، خللى در ارادۀ مصمم حضرت در ادامه حرکت پدید نیاورد و با دلى راضى به پیشواز حوادث مى‏رفت. آن گاه که فرزدق ایشان را از اوضاع کوفه خبرداد در جواب فرمود: «همواره کار دست خدا بوده و هست. اگر قضاى الهى بر چیزى نازل شود که دوست داریم و مى‏پسندیم، خدا را بر نعمت‏هایش سپاس مى‏گوییم اما اگر قضاى الهى میان ما و امیدمان فاصله انداخت، باز از کسى که نیتش حق و شیوه‏اش تقوا باشد دور نیست». (24) این کلام امام(ع) در مدینه در وقت وداع با قبر جدش رسول خدا هم اعلام شد: «اسئلک...ما اخترتَ مِن أمرى هذا ما هو لک رضى؛ خدایا! از تو درخواست دارم آنچه را مایة خشنودی توست، برایم برگزینی.»(25) این خصلت حضرت در همراهانش نیز ظهور و بروز کامل داشت. حضرت زینب در مجلس ابن زیاد آن گاه که والى مغرور کوفه او را مورد طعن و خطاب قرار داد که: «چگونه دیدى رفتارى را که خدا با برادرت نمود؟»فرمود:«ما رأیتُ الا جمیلاً؛ غیر از خوبى و جمال چیزى ندیدم». (26) این برخورد از سر رضایت و عاشقانه، فضاى مجلس را علیه ابن زیاد دگرگون نمود و او را زمینگیر کرد. وقتى انسان به عظمت صفات و اسمای الهى پى ببرد، بهت زده مى‏شود و در آن وادى، پاى عقل را چوبین دیده ، در حرارت تمنا و خیرگى تماشا به یکباره مى‏سوزد، پس طبعاً اراده‏اى که در این آتش صیقلى مى‏شود، شکست ‏ناپذیر است. نه رهبر عاشورا و نه هیچ یک از اهل‏بیت و اصحاب با آن همه صحنه‏هاى دلخراش و فشارهاى سخت درونى و بیرونى از پاى در نیامدند و زبان اعتراض نگشودند. درک این حقیقت و این حالت ،درک مشکلى است، از آن جهت که عقل آدمى جز حیرت و شگفتى در این باره به چیزى نمى‏رسد و در مقابل حرکات اعجاب‏آمیز سیدالشهدا زانوى تسلیم و عجز بر زمین مى‏زند. امام زین‏العابدین در وصف این ویژگى در عمه خویش مى‏فرماید: «در سفر اسارت از کوفه تا شام، بارها شاهد بودم که عمه‏ام زینب غذاى خود را بین کودکان تقسیم مى‏نمود و خود از شدت گرسنگى و ضعف نماز شب را نشسته مى‏خواند ، در ایام سفر هیچ‏گاه نماز شب او ترک نشد». (27) -------------------------------------------------------------------------------------------------- پى‏نوشت‏ها: 1. عرفان و حماسه، آیت‏اللَّه جوادى آملى، ص‏35، نشر رجاء، 1372، به نقل از نمط نهم اشارات و تنبیهات. 2. مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه. 3. همان، دعاى عرفه. 4. مقتل الحسین، مقرّم، ص‏261، بصیرتى، قم، 1394ق. 5. همان، ص‏304. 6. همان، ص‏306. 7. لهوف، ص‏166، 167. 8. جامع الاسرار و منبع الانوار، سید حیدر آملى، ص‏11 مقدمه، تهران، 1347. (همه مردم را در راه خشنودى تو ترک گفتم، و خانواده‏ام را رها کردم تا تو را بینم، اگر مرا قطعه قطعه کنى، باز هم دلم به سوى دیگرى مشتاق نخواهد شد.) 9. نفس المهموم، ص‏371. 10. سوره ذاریات، آیه 56. 11. بحارالانوار، مجلسى، ج‏44، ص‏196. 12. مقتل، ابومخنف، ص‏106. 13. همان، ص‏112. 14. الفتوح، ص‏53. 15. لهوف، ص‏165. 16. مقتل، ابومخنف، ص‏105. 17. مفاتیح الجنان، بخشى از دعاى امام حسین(ع) در روز عرفه. 18. بحارالانوار، ج 44، ص 297 19. کنوز السعادة و رموز الشهاده، تألیف علامه حاج میرزا محمد رفیع نظام العلماء، چاپ 1322 ه.ق، تبریز، ص 150 151. 20. بحار الانوار، ج45، ص 80 21. بقره(2) آیه 165 22. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 328. 23. مقتل الحسین، خوارزمى، ج‏1، ص‏239، بحارالانوار، ج‏44، ص‏383. 24. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص‏336. 25. همان، ص‏328. 26. بحارالانوار، ج‏45، ص‏116. 27. زینب کبرا، اسماعیل منصورى، نشر آیه، ص 38. 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰عواملی که باعث قداست قیام عاشورا و جاودانگی آن پس از قرن‌ها شد، چیست؟ نهضت‏ها در برخى از عوامل مشترک بوده و در برخى اصول و عوامل تفاوت دارند. قیام امام حسین به رغم این که یک حادثه تاریخى است، اما از برخى مؤلفه‏ها و ویژگى‏ها برخوردار است که آن را از سایر نهضت‏ها متمایز کرده و آن را جاودانه و مقدس گردانیده است. مهم‌ترین آن عناصر و مؤلفه ها را در موارد ذیل می توان جستجو کرد: 1 - خدا محورى و اخلاص: انجام فعالیت‏ها بر اساس اخلاص و جلب رضایت خدا مهم‏ترین عامل قداست و بقا است. پیوند عمل با مقدس ترین و جاودانه ترین حقیقت که حقیقت وجود الهی است ، عمل را ماندگار و جاودانه می‌سازد. خدا فرمود:«ما عندکم ینفد و ما عند الله باق؛(1) آنچه نزد شما است از بین می‌رود و آنچه نزد خدا است ، باقی می ماند.» امام حسین حرکت و قیام خود را برای خدا و رضای او به انجام رسانید و با خداوند پیوند برقرار کرد ؛ پس او و قیام و حماسه اش ، مقدس و جاودان است . هنگامی که عمل رنگ خدایی یافت ، جاودانه ترین رنگها را خواهد داشت و از بین رفتنی نیست. بی‌تردید یکى از ویژگى‌های مهم قیام امام حسین(ع) در خدا محورى ، معنویت و اخلاص ظهور یافته است. امام براى خدا و بر اساس انجام تکلیف الهى قیام نمود و به صراحت و با کمال اخلاص به خدا عرض نمود : «الهی رضا برضائک و تسلیماً لأمرک لامعبود سواک؛(2) خدایا راضیم به رضایت . تسلیم فرمان توام و هیچ معبودی جز تو نیست». امام در وصیتنامه سیاسى - الهى و خطبه‏های خویش شائبه هر گونه قدرت گرایى و دنیا پرستى را نفى نمود. (3) در آخرین لحظات زندگى، به خدا عرض کرد: «مالی سواک ولا معبود غیرک یا غیاث من لاغیاث له ... ؛خدایا! جز تو کسی را ندارم و غیر تو معبودی نیست، تو یاور کسانی هستی که یاری ندارند».(4) 2 - آزادى خواهى و عزتمندى: آزادگی زیباترین واژه‏اى است که همگان، حتى ستمگران آن را دوست دارند. عزتمندى ریشه در آزادى خواهى دارد. یکى از علل مهم حرمت و قداست قیام امام، آزادى خواهى است. همه جهانیان آزادى را دوست داشته و آن را ارمغانى بزرگ مى‏دانند که طلایه دار و پرچمدار آن امام حسین (ع) رهبر آزادگان است که به منظور ستم ستیزى و حاکمیت حق و عدالت قیام نمود. از این رو محبوب جهانیان بوده و انقلاب او مقدس‏ترین انقلاب‏ها است. امام در یک جنگ نابرابر اثبات نمود که مرگ در راه خدا و رهایی از بندگی ستمگران ، افتخار است (5) و مرگ عزتمند بهتر از زندگى ننگین است. الموت اولى من رکوب العار و العار اولى من دخول النار (6) 👇👇👇
3 - پاسدارى از دین تا ایثار جان: دین وارزش‏هاى آن میان مسلمانان جایگاه بس مهم دارد؛ از این رو هر فعالیتى به منظور حفظ دین و ارزش‏هاى آن صورت گیرد، مقدس‏ترین عمل بوده و همیشه قداست خواهد داشت. بى تردید یکى از اهداف قیام امام حسین (ع) حفظ دین و سنت پیامبر اسلام(ص) است.(7) دین ستیزى امویان و دیگر حاکمان جابر به اوج خود رسیده بود، تا آن جا که یزید شعار کفر سر مى‌داد (8) و به اعمال خلاف دین عمل می‌کرد. دین در معرض تحریف و نابودی قرار می‌گرفته، مسلمانان از معارف دین فاصله گرفته بودند. در چنین فضایى امام حسین (ع) مرگ در راه دین را زینت خواند.(9) جاودانگی او در آن است که در این راه و هدف مقدس ، گرانبها ترین دارایی خود (جان ) را نثار کرد و از جان فرزندان عزیز و برادر و... نیز مایه گذاشت و به اسارت اهل بیت که بسیار سخت بود رضایت داد. 4- بصیرت و روشن بینی: یکی از ویژگی های فکری و عملی در نهضت عاشورا بصیرت و بینش امام(ع) و یارانش بود. این موضوع راه و عمل آنان را بسیار بزرگ و برجسته و جاودانه نمود. آنان به خوبی می دانستند که در یک جنگ نابرابر شرکت کردند و هیچ احتمال پیروزی ظاهری در آن نمی رفت ؛ از این رو یاران امام با رشد فرهنگی و با شناخت عمیق از امام و حجت خدا، نیز شناخت دشمنان دین و معرفت به حق و باطل به امام حسین(ع) پیوستند. جهاد و قیام آنان مکتبی و عقیدتی بود و بر اساس انجام تکلیف الهی به دور از هر گونه تعصبات قومی و جاهلی صورت گرفت. در حالی که عموم مسلمانان در غفلت و بیخبری بودند، حتی کسانی که سال‌ها در کنار علی جنگیده بودند، امروز در صف دشمن بودند! انقلاب حسین و یارانش همانند انفجار نور در تاریکی بود و چنین نوری هم مقدس است و هم جاودانه. امام سجاد(ع) یکی از ویژگی های عموی خود حضرت عباس (ع) را بصیرت و آگاهی او معرفی می‌کند: «کان عمّنا العباس بن علیّ نافذ البصیره صلب الایمان».(10) نافع بن هلال شب عاشوار پس از سخنان امام حسین(ع) برخاست و ضمن اعلام وفاداری گفت: «فانّا علی نیّاتنا و بصائرنا؛(11) همان انگیزه ها و بصیرت ها را داریم و از دست نداده ایم». 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰با توجه به غم زایی لباس سیاه و کراهت آن، چرا این لباس در مراسم عزاداری توصیه شده است ؟ ابتدا باید دید پوشیدن لباس سیاه در هر حال موجب غم و اندوه می شود. یافته‏هاى روان‏شناسی می‌گوید رنگ سیاه، زمانی مفهوم نیستى، پوچى و پایان یافتن را تداعى مى‏کند و غم زایی دارد که به عنوان انتخاب اوّل و یا یکى از سه انتخاب اوّل باشد؛ یعنى، در تمام حالات، اولین رنگ انتخاب شده و یا یکى از سه رنگ انتخابى اوّل باشد. پوشیدن لباس تیره و استفاده از رنگ سیاه - حتى در غیر پوشش - همیشه نامناسب نیست و به معناى رسیدن به پایان زندگى و تسلیم شدن نیست و تأثیر منفى و تخریب روانى در پى ندارد. پوشیدن لباس سیاه در عزا دارى‏ها و براى شخص مصیبت زده‏اى که احساس غمگینى مى‏کند، تسکین است و او را در اضطراب ناشى از فقدان شخص محبوب، به سمت آرامش دعوت مى‏کند، افزون بر این موجب همسو ساختن احساسات درونى با فضاى بیرون و باعث آرامش مى‏گردد. پس از دیدگاه علمى، رنگ سیاه تأثیرى منفى و نامناسب بر روان و روح آدمى ندارد و در مصایب، کاهش دهنده آلام مى‏باشد و این گونه نیست که علم آن را کاملا و در هر حال طرد ‏کند.حال باید دید آیا اسلام براى همیشه و در تمام حالات رنگ سیاه را توصیه مى‏کند و به تعبیر روان شناختى، براى اولین انتخاب‏ها یا سه انتخاب اوّل رنگ سیاه را بر مى‌گزیند و مسلمانان را به این انتخاب دعوت مى‏نماید؟ نگاه آغازین اسلام به رنگ سیاه، یک نگاه منفى است و هرگز آن را در حالات عادى و زمینه‏هاى روزمره زندگى، به عنوان یک رنگ برتر برنمى‏گزیند، حتی آن را رنگ شیطان و فرعون و نماد طغیان‏گرى، ستم و تاریکی معرفى مى‏کند و مى‏فرماید: «لباس سیاه نپوشید که لباس فرعون است»(1) رنگ برگزیده و انتخاب اوّل اسلام، رنگ سفید است که امام باقر(ع) مى‏فرماید: «هیچ لباسى بهتر از لباس سفید نیست».(2) .بعد از رنگ سفید، رنگ‏هاى زرد و سبز از طرف اولیاى دین توصیه شده اسلام است. از نظر اسلام، رنگ زندگى، حیات، حرکت و تلاش رنگ سفید است و آرامش بعد از تلاش و کوشش در رنگ سیاه (شب) مى‏باشد. پیامبر(ص) فرمود: "ألبسوا من ثیابکم البیاض فأنّها من خیر ثیابکم و کفّنوا فیها موتاکم؛(3) لباس سفید بپوشید زیرا آن بهترین لباس است و مرده هایتان را در لباس سفید کفن کنید". 👇👇👇
باز فرمود: «أحسن مازرتم الله عزّ و جلّ به فی قبورکم و مساجدکم البیاض؛ از بهترین لباس‌ها برای ملاقات با خدا در نماز و قبر، لباس سفید است».(4) استفاده از لباس سیاه ، در حال نماز مکروه است ، ولی در عزاداری استثنا شده است .(5) رنگ سیاه در مکتب اهل بیت(ع)، فقط در مصایب و سوگوارى‏ها مورد استفاده قرار گرفته است؛ یعنى، یک انتخاب نادر و استثنایى بوده است و نه انتخابى همیشگى. درنگاه ابتدایى رنگ سیاه، یک رنگ مکروه و ناپسند تلقى مى‏شود. رنگ سیاه در آخرین انتخاب قرار مى‏گیرد؛ آن هم از این جهت که به واسطه تأثیر روانى آن، موجب سکوت و سکون و آرامش گشته، شخص مضطرب را از مصیبت و حزن به آرامش روانى مى‏رساند و یاحداقل در این زمینه بسیار تأثیر دارد. اما در توجیه سیاه پوشی در مراسم عزاداری باید اموری را یادآور شویم: اوّلاً، سیاهپوشى سنت منطقى بشر در طول تاریخ بوده و در ایران باستان، یونان و اعراب رواج داشته است. شواهد تاریخى و ادبى نشان مى‏دهد رنگ سیاه از دیر باز در میان بسیارى از ملل و اقوام نشان عزا و اندوه بوده است. این امر به ایران یا دوران اسلام اختصاص ندارد و اعراب پیش از اسلام، ایرانیان و یونانیان باستان در عزا جامه سیاه یا کبود مى‏پوشیدند.(6) دوم، سیاهپوشى بر مصائب اهل بیت(ع) تداوم سیره انسانى است. گزارش‏هاى مستند تاریخى حکایتگر این حقیقت است که پیامبر و ائمه اطهار(ع) بر این سنت منطقى و رسم طبیعى مُهر تأیید گذاشته، در عزاى عزیزانشان سیاه پوشیده‏اند. به روایت ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه، امام حسن(ع) در سوگ امیرمؤمنان على(ع) جامه سیاه پوشید و با همین جامه براى مردم خطبه خواند.(7) براساس حدیثى که اکثر محدثان نقل کرده‏اند، زنان بنى هاشم در سوگ اباعبدالله الحسین(ع) جامه سیاه پوشیدند(8). از این حدیث شریف ـ که مورد اعتماد و حجّت بوده و شخصیّت‌هایی از مشاهیر و ثقات اهل بیت آن را روایت نموده‏اند ـ استفاده میشود: 1ـ پوشیدن لباس سیاه در ماتم و عزا از صدر اسلام مرسوم بوده، بانوان بنی‌هاشم در ماتم حضرت سیّد الشّهدا(ع) لباس سیاه پوشیدند. 2ـ تشویق و ترغیب امام(ع) از این عمل، دلیل بر رجحان و مطلوبیت آن است؛ و فهمیده میشود که ادامه آن جهت فراموش نشدن این واقعة بسیار بزرگ تاریخی و بزرگداشت قیام سیّد الشّهدا مستحب است. مرحوم کلینى نقل مى‏کند که سلیمان بن راشد از پدرش نقل کرد: امام سجاد(ع) را دیدم که جبّه‏اى جلو باز و سیاه رنگ و طیلسانى کبود رنگ پوشیده بود.(9) برخی نوشته اند که دختر "ام سلمه" و زنان انصار در عزای "حمزه" و شهیدان اُحد لباس سیاه پوشیدند و "اسما بنت عمیس" نیز در عزای "جعفر طیار" سیاه پوشید.(10 ابونعیم اصفهانی روایت می کند: زمانی که خبر شهادت امام حسین(ع) به ام سلمه رسید، در مسجد پیامبر(ص) خیمه سیاه برپا کرد و خود جامة سیاه پوشید.(11) 👇👇👇
پس از شهادت امام حسین(ع) و یاران او، زنان بنی هاشم و طایفة قریش برای امام حسین(ع) لباس سیاه پوشیدند.(12) پوشیدن لباس سیاه توسط امام دلیل بر جواز آن در هنگام عزاداری است؛ زیرا در اندیشه شیعیان گفتار و رفتار ائمه(ع) حجت و دلیل بر مشروعیت هر کاری است چرا لباس و پوشش سیاه؟ رنگ سیاه، از جهات گوناگون، آثار و خواص مختلف دارد و به اعتبار هر یک، در مورد یا مواردى خاص، به کار مى‏رود. یکى از خواص و آثار رنگ سیاه، آن است که به صورت طبیعى، حزن آور و دلگیر و مناسب عزا و ماتم است. از همین رو، بسیارى از مردم جهان از این رنگ براى اظهار اندوه در مرگ دوستان و عزیزان خود استفاده می‌کنند. البته انتخاب رنگ سیاه در ایام سوگوارى، علاوه بر نکته فوق، علتى منطقى - عاطفى نیز دارد. آنکه در ماتم عزیزان خویش جامه سیاه مى‏پوشد و در و دیوار را سیاهپوش مى‏کند، بااین عمل مى‏خواهد بگوید و بفهماند: عزیز از دست رفته، مایه روشنى چشم و فروغ دیدگانم بود و دفن پیکرش در دل خاک به سان افول ماه و خورشید در چاه مغرب، پهنه حیات و زندگى را در چشمم تیره و تار ساخته و زمین و زمان را در سیاهى و ظلمت فرو برده است. -------------------------------------------------------------------------------------------------------- پی نوشت ها: 1- بحارالانوار، ج 83، ص 248. 2- همان، ج 78، ص 330. 3- محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ح 18061. 4- همان، ح 18062. 5- محمد کاظم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص 572، منشورات مؤسسة العلمی للمطبوعات؛ آیت ا... محمد فاضل لنکرانی ، جامع المسائل، ج1، ص621، 2170 سؤال 2170. 6- تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى، آدام‏متز، ترجمه على‏رضا ذکاوتى قراگزلو، ج‏2،ص‏127؛ سیاهپوشى در سوگ ائمه نور، 53-93. 7- ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج 16، ص 22 8- بحارالانوار، ج 45، ص 188؛ وسائل الشیعه، ج 2، ص 890. 9- وسائل الشیعه، ج 3، ص 361. 10- حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، ص 104. 11- همان، ص 103. 12-همان، ص 105. 13- شورى (42) آیه 23؛ هود (11) آیه 29. 14- بحارالانوار، ج 44، ص 287 15- طوسى، امالى، ص 305. 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰در روان‌شناسی جدید از گریه نکوهش شده و آن را نشانه ضعف و زبونی دانسته‌اند، پس چگونه در عزاداری امام حسین(ع) به آن توصیه می‌شود؟ گریه‌ ظاهر و باطنی دارد‌. ظاهر آن‌ یک‌ امر فیزیولوژیک‌ است‌.باید تأثیرات‌ روانی‌، از طریق‌ محرک‌های‌ بیرونی‌ یا درونی‌ مثل‌ تفکر شکل‌ بگیرد.سپس‌ این‌ تأثرات‌، وارد چرخة‌ فیزیولوژی‌ مغز و اعصاب‌ بشود، بخش‌ خاصی‌ از مغز فعال‌شده‌ و غدد اشکی‌ چشم‌ را فرمان‌ فعالیت‌ بدهد و در نهایت‌ قطرات‌ اشک‌ جریان‌ پیدا کند. بسیاری می پندارند که گریه نشان‏دهنده تألّم و عواطف آدمی است. عده‏ای دیگر منتقدانه میگویند: گریه جز خمودی، چیز دیگری به ارمغان نمیآورد و حال آن که دنیای امروز، دنیای تحرّک و نشاط است و انسان طالب شادی است؛ نه گریه . اما همیشه گریه حاکی از غم ونشانه ضعف و زبونی نیست . گریه کردن غیر از غمِ نابهنجار و غمگین بودنِ بیمار گونه است که ازآن منفى تعبیر مى‏شود. از دیدگاه علمى - به ویژه بر اساس رویکرد روان شناختى - هر نوع غمگینى و غمگین بودنى، بیمارى و نابهنجارى تلقى نمى‏شود. غمگینى هنگامى بیماری محسوب مى‏شود که از لحاظ شدت و طول مدت، با در نظر گرفتن اهمیت این رویداد (رنج آور) جنبه افراطى پیدا کند؛ به خصوص وقتى که بدون علت ظاهرى آشکار شود. ماتم و غمگینى نابهنجار، هنگامى ایجاد مى‏شود که شدت ماتم به اندازه‏اى باشد که فرد را تحت فشار قرار دهد. به بیانى دیگر اگر غمگین بودن و عزادارى با علایمی مانند: 1. افول سلامتى، 2. کناره‏گیرى اجتماعى، 3. احساس بى ارزشى، 4. احساس گناه، 5. ایده خود کشى، 6. بیش فعالى بدون هدف، 7. طولانى بودن نشانگان غم و 8. بروز و ظهور نشانگان به طور ناگهانى؛ همراه باشد، باید آن را یک غم بیمار گونه تلقى کرد. حال باید دید که آیا غمگین بودن شیعیان در عزاى سرور شهیدان، با علائم جسمى و روحى فوق همراه است یا نه؟ آیا عزادارى براى امام حسین(ع) با از دست دادن سلامتى ، گوشه‏گیرى، احساس بى ارزشى و عدم کفایت، افکار خود کشى و احساس گناه همراه است؟ گریه تجسم عینی تأثرات درونی و عاطفی است و دارای اقسام گوناگونی میباشد که هر یک آثار و نتایج ویژه‏ای دارند. اشک چشم سوپاپ اطمینانی برای روح و جسم آدمی است که در اوضاع بحرانی (اندوه و یا شادمانی فراوان) موجب تعادل منبع میگردد. از نظرعرفا گریه زیباترین و پرشکوه‏ترین جلوه بندگی و اظهار عجز و تسلیم و عبودیت در پیشگاه معبود قادر متعال است. گریه انواع و اقسامی دارد(1) که مهم‏ترین آن با شرحی مختصر چنین است: 1. گریه ترس و هراس: این نوع گریه غالباً در اطفال وجود دارد و کودک به این وسیله، ترس خویش را نمایان میکند. 2. گریه جلب ترحّم: که بر دو قسم است: «طبیعی» که بسیار مؤثر و برانگیزاننده است؛ مانند گریه کودکی که پدر و مادر خویش را از دست داده است. «ساختگی» که در ظاهر به دیگران میخواهد بباوراند که ناراحت و اندوهگین است. 3. گریه غم و اندوه: این گریه انعکاس غمی است که درون را فرا گرفته است. جنبه مثبت این نوع گریه تنها تخلیه درون است، و به همین جهت پس از آن، آدمی احساس آرامش میکند. 4. گریه شوق و شادی: این نوع گریه ناشی از رقّت قلبی است که غالباً پس از دوره‏ای از یأس و ناامیدی درباره موضوعی نمودار میگردد. 5. گریه تقوا و رشد روحانی: این نوع گریه مختص مردان و زنان الهی است و بیان سوز درون و ابراز عجز و پشیمانی، پریشانی، توبه و عشق به معبود است. این گریه، موجب پالایش روح و زمینه‏ساز قرب به خداوند است. گریه تقوا و پرهیزگاری، اشکی است که اگر از سوز دل، بر گونه‏ها جاری گردد، توجه حضرت حق را به بنده جلب کرده، بستر رحم و فضل او را فراهم میسازد. تا نگرید ابر، کی خندد چمن‏ تا نگرید طفل، کی جوشد لبن‏ طفل یک روزه همی داند طریق‏ که بگریم تا رسد دایه شفیق‏ تو نمیدانی که دایه دایگان‏ کم دهد بیگریه شیر او را رایگان‏ گفت: فلیبکوا کثیراً گوش‏دار تا بریزد شیر فضل کردگار(2) 👇👇👇
برای این گریه عواملی شمارش کرده‏اند: ندامت از گناهان؛ شوق و محبت؛ خشیت؛ فقدان دوستان حقیقی؛ نداشتن فضایل و اوصاف راستین. آنچه که در آموزه‏های قرآنی و روایی بر آن تأکید شده است،گریه تقوا و رشد روحانی است. گریه‏ای که در این سوی پرده، «سوز دل» و در آن سوی پرده «آرامش، لذت، ابتهاج و کرامت» است. از سوی دیگر، نگاه‌ روان‌ شناختی‌ و داوری‌ ما در باب‌ پیامدهای‌ گریه‌ نیز دایر مدار تأثرات‌ عاطفی‌ است‌. اگر در روایات‌ آمده‌ است‌ که‌ گریه‌ کردن‌و گریاندن‌ و حالت‌ گریه‌ به‌ خود گرفتن‌، در مراسم‌ عزای‌ حسینی‌، منشأ اثر دنیوی‌ و اخروی‌است‌، به‌ تأثرات‌ درونی‌ نظر دارد و گرنه‌ می‌شود به‌ صورت‌ مصنوعی‌ ،چشمانی‌ گریان‌ داشت‌. باطن‌ گریه‌ به‌ چهار نوع‌ تقسیم‌ می شود، که‌فقط‌ نوع‌ اوّل آن‌، معطوف‌ به‌ خود و نیازهای‌ سرکوب‌ شده است‌ و می‌تواند با افسردگی ‌همبستگی‌ مثبت‌ داشته‌ باشد، اما سه‌ نوع‌ دیگر، امید بخش‌ است‌ و حرکت‌ آفرین‌ و رابطة‌ معکوس با افسردگی‌ دارد. نوع‌ اوّل‌، ناشی‌ از مرگ‌ واقعی‌ است‌ اما سه‌ نوع‌ دیگر، سوگ‌ واقعی‌ نیستند، اگر چه‌ در مراسم‌ سوگواری‌ حاصل‌می‌شوند. أ‌) گریه‌ ناشی‌ از علاقة‌ طبیعی‌ انسان‌ به‌ خود و متعلقات‌ خویش: این‌ گریه‌ به‌ هنگام‌غم‌ و مصیبت‌ و داغدیدگی‌ حاصل‌ می‌شود و اختیاری‌ نیست ‌و معمولاً بی‌ اراده‌، اشک‌جاری‌ می‌شود. تأثرات‌ فرد ناظر به‌ گذشته‌ است‌، مصیبتی‌ رخ‌ داده‌ و آثاری‌ گذاشته‌ و اکنون‌به‌ اصطلاح‌ عامیانه‌، عقده‌ها گشوده‌ می‌شود و اشک‌ می‌ریزد. این‌ گریه‌ به‌ اصطلاح‌ روان‌شناسان‌ و روان‌ درمان‌ گران‌، تخلیه روانی‌ - هیجانی‌ است‌ و به‌ فرد و نیازهای او بر می‌گردد. ب‌) گریه‌ای‌ که‌ ریشه‌ در اعتقادات‌ دارد، مثل‌ آنچه‌ در حال‌ مناجات‌ دیده می‌شود.فرد خود را در محضر خدا می‌یابد و رفتار و کردار خود را ضبط‌ شده‌ می‌داند و خود را گناهکارو... دعای‌ امام‌ سجاد (ع) در وداع‌ با ماه‌ رمضان‌ و یادآوری‌ رحمت‌های‌خداوندی‌ از این‌ نوع‌ است‌. این‌ گریه ریشه‌ دراعتقادات‌ دارد. مربوط‌ به‌ ترس‌های‌ دنیایی‌ و زندگی‌ روزمره‌ نیست‌. اکثر گریه‌ها درمناجات‌های‌ امامان‌ معصوم‌ (ع) از این‌ نوع‌ است‌. ج‌) گریه‌ای‌ که‌ از فضیلت‌طلبی‌ و کمال‌ خواهی‌ ناشی‌ می‌شود، مثل‌ گریه‌ای‌ که‌ در نبود‌ معلم‌ و مربی‌ اخلاق‌ و پیامبر و امام‌ و... رخ‌ می‌دهد. این‌ گریه‌ از این‌ روی‌ است‌ که‌ ما در عمق‌ وجودمان‌ کمال‌ و رشد را تحسین‌ می‌کنیم‌ و از بودن‌ آن‌ کمالات‌، ذوق‌ زده ‌می‌شویم‌ و از فقدان‌ آن‌ها ناراحت‌. گاهی‌ در مراسم‌ عزاداری‌، گریه‌هایی‌ از این‌ نوع‌ نیز وجود دارد، مثلاً در باب‌ شجاعت‌ و وفاداری‌ حضرت‌ عباس‌ (ع) بسط ‌سخن‌ داده‌ می‌شود، و ما با شنیدن‌ آن‌، اشک‌ می‌ریزیم‌. 👇👇👇
د) گریه‌ بر مظلوم‌: مانند گریه رسول‌ خدا بر علی‌ و حسین‌ علیهم السلام، پیش‌ ازشهادت‌ آن‌ها و مثل‌ گریه‌ و عزاداری‌ مسلمانان‌ در شهادت‌‌ ائمة‌ ‌ که‌ به‌ صورت‌مظلومانه‌ شهید شدند؛ مثل‌ گریه‌ به‌ هنگام‌ روضه‌ خوانی‌ حضرت‌ رقیه‌ و حضرت‌ علی‌ اکبر و حضرت‌ فاطمه‌ و دیگر مصایب‌ اهل‌ بیت‌ و... . گریه‌ در مراسم‌ عزاداری‌، از هر کدام‌ از انواع‌ چهارگانه‌ که‌ باشد، کارکردهایی‌ دارد و از چند جهت موجب از بین رفتن تمام پیامدهاى منفى داغ غم بر سینه نشسته مى‏گردد: 1. مرور خاطرات و ذکر حادثه جانگداز کربلا ، یکى از راه‏هاى کاهش آلام و تسکین درد جانکاه شهادت و اسارت اهل بیت(ع) است. آن گونه که صحبت کردن درباره شخص مورد علاقه و بیان ویژگى‏هاى خوب او - که چگونه انسانى بود و چه خصایل پسندیده‏اى داشت و براى چه جان شریفش را از دست داد و ... - جملگى در تسکین داغدیدگى بسیار مؤثر است.هر چند زنده نگه داشتن حادثه کربلا در اندیشه دینى، تنها به‏این سبب نیست. 2. آیین عزادارى و سوگوارى براى امام حسین(ع)که از دو منبع «سنت‏هاى الهى و آیین‏هاى مذهبى» و «آداب و رسوم بومى و ملى» شکل مى‏گیرد، از تمام رفتارهاى بى هدف و کنش‏هاى افراطى شیون گونه به دور است و خود یکى از راه‏هاى التیام بر دل‏هاى شکسته از غم امام حسین(ع) مى‏باشد. البته آن دلى که بند در گرو حسین(ع) دارد و اسیر محبت او و بسته به ریسمان اهل بیت(ع) است، چنین مى‏باشد. 3. در محفل سوگواران اباعبدالله حسین(ع) نشستن و احساس اندوه و غم نمودن و دل محزون را در فضاى غم آلود وارد کردن، براى کاهش درد داغدیدگى است. شخصى که غم دیده است، از حضور در محفل اهل غم، احساس آرامش بیشترى مى‏کند تا حضور در جمع انسان‏هاى شاد و یا افرادى که با احساسات وى بیگانه و بى‏تفاوت‏اند. 4- مراسم‌ عزاداری‌ یک‌ گروه‌ اجتماعی‌ را شکل می دهد. انسان‌ موجودی‌ اجتماعی‌ است‌ و بخش‌ بسیاری‌ از زندگی‌ خود را در گروه‌ها می‌گذراند. گروه‌های‌ خانواده‌، مدرسه‌، همبازی‌ها، همسالان‌، همکاران‌، گروه‌های‌مذهبی‌، سیاسی‌، اجتماعی‌ و...، از گروه‌هایی‌ هستند که‌ معمولاً بخش‌ قابل‌ توجهی‌ اززندگی‌ خود را با آن‌ها می‌گذرانیم‌. گروه‌های‌ مذهبی‌ نیز در همین‌ ردیف‌ است‌ و به‌ عنوان‌یک‌ گروه‌ بررسی‌ می‌شود. عزادارى مسلمانان بر اساس شناختى که عزاداران از حسین بن على(ع) و اهداف عالى آن حضرت و حرکت منتهى به شهادت ایشان دارند، انجام مى‏پذیرد. ازاین رو در حین مرثیه سرایى، سوگوارى روشنگرانه دارند، نه شیون بى هدف. آنان با عزادارى به تمام زندگى خود هدف مى‏بخشند و حیات خود را حسینى مى‏سازند و کسب نشاط مى‏کنند و به سمت زندگى با عزّت و فرار از مرگ ذلّت آفرین و احساس ارزشمندى گام برمى دارند. این افراد در دایره وصف امام صادق(ع) مى‏گنجند که مى‏فرماید: «شیعیان از سرشت ما خلق شده‏اند و به نور ولایت ما آمیخته‏اند و به امامت ما دل خوش دارند و ما نیز به پیروى و دوستى آنان راضى هستیم. مصیبت‏هاى ما به آنان سرایت مى‏کند و رنج و گرفتارى ما آنان را مى‏گریاند و اندوه ماآنان را اندوهگین مى‏سازد و نیز شادمانى ما آنان را شادمان مى‏کند. ما نیز از حال آنان باخبر و با آنها هستیم و رنج و پریشانى آنان ما را رنجیده خاطر مى‏سازد و آنان از ما جدا نمى‏شوند و ما نیز از آنان جدا نمى‏شویم ...».(3) 👇👇👇
پس غمگین بودن براى امام حسین(ع) نشان سلامت است، نه بیمارى و نه حالتى منفى و نابهنجار . چه بسا غمگین نبودن و سوگوارى نکردن براى یک فرد مسلمان، نشان بیمارى و یا رفتارى نابهنجار تلقى ‏گردد. افزون بر آن که سوگوارى نشانه سلامت و تأمین کننده سلامت است؛ چه اینکه گریستن براى شخص مصیبت زده و غم دیده، اثر شفا بخشى دارد. گریستن موجب رهایى از فشارهاى هیجانى مى‏گردد؛ در حالى که فشارهاى (روحى و روانى ناشى از داغدیدگى) موجب به هم خوردن تعادل شیمیایى در بدن مى‏گردد. گریستن این تعادل شیمیایى را به او باز مى‏گرداند. برخى معتقدند: گریستن موجب خروج مواد سمى از بدن مى‏شود و تعادل حیاتى را برقرار مى‏کند. گریه‌ و عزاداری‌ گاه‌ جنبه‌ عاطفی‌ دارد.انسان‌ با عاطفه‌ زنده‌ است‌، آنچه‌ در درون‌قفسه‌ سینه‌ او قرار دارد، قلب‌ است‌ نه‌ سنگ‌. اگر قلبی‌ با شنیدن‌ مناظر تکان‌ دهنده‌ کربلا به‌ درد آید،احساسش‌ جریحه‌دار گردد و شراره‌های‌ آتشین‌ خود را به‌ صورت‌ قطره‌های‌اشک‌ به‌ خارج‌ پرتاب‌ کند. این‌ نشانه‌ قوّت‌ و سلامت‌ دل‌ است‌، نه‌ علامت‌ ضعف‌. درمجالس‌ عزاداری‌، صحرای‌ رنگین‌ کربلا، بدن‌های‌ قطعه‌ قطعه‌ شده‌ شهیدان‌، سرهای‌عزیزان‌ پیامبر خدا بر نیزه‌ها و خیمه‌های‌ سوخته‌‌،بدن‌های‌ تازیانه‌ خورده‌،خرابة‌ شام‌، تازیانه‌ و لب‌های‌ مبارک‌ امام‌ حسین‌(ع)، هلهله‌ و شادمانی‌ مردم‌ کوفه‌ و شام‌،جسارت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، قد خمیده‌ زینب‌، و مصائب‌امام‌ سجاد(ع)... باز سازی‌ و یادآوری‌ می‌گردد. امکان‌ ندارد انسانی‌ از شنیدن‌ این‌ مصائب‌ به‌ شور و هیجان‌ نیاید و بر یزیدیان ‌نفرین‌ نکند و عملکرد آنان‌ را مورد اعتراض‌ قرار ندهد. به‌ این‌ ترتیب‌، گریه‌ بر امام‌حسین‌(ع) ویارانش‌ در نهایت‌ تبدیل‌ به‌ گریه‌ و اعتراض ‌می‌گردد؛ گریه‌ای‌ که ‌تجسم‌ اهداف‌ کربلا بر گونه‌هاست‌. تأثیر این‌ گریه‌ها به‌ مراتب‌ بیشتر از حرف‌ و ساز وکارهای‌ امروزی‌ است‌. پیروان‌مکتب‌ عاشورا می‌توانند از طریق‌ شعار دادن‌، سرود خواندن‌، برگزاری‌همایش‌ها و... پیوندشان‌ را با اهداف‌ عاشورا ابراز نمایند، اما عزاداری‌ و سوگواری،‌صادقانه‌تر می‌تواند بیانگر این‌ پیوند باشد زیرا مجالس‌ عزاداری‌ بازسازی‌ مصائب‌ کربلا و تجسم‌ افتخارات‌ عاشورائیان‌ است‌.اگر همه‌ مردم‌ بدانند در کربلا چه‌ گذشت‌، ‌ دانستن‌ تأثیر دارد، اما اگرصحنه‌های‌ عاشورا بازسازی‌ شود، شهر سیاه‌پوش‌ گردد، دسته‌های‌ عزاداری‌ راه‌ بیفتد، به‌مراتب‌ تأثیر بیشتری‌ دارد.این‌ اقدامات‌ اعلام‌ وفاداری‌ به‌ اهداف‌ والای‌ امام‌ حسین‌ است‌. 👇👇👇
حال‌ می‌دانیم‌ چرا امام‌ حسین‌ از حلقوم‌ بریده‌ فریاد کرد «او سمعتم‌ بغریب‌ٍ اوشهیدٍ فاندبونی‌؛ اگر خبر غریب‌ یا شهیدی‌ را شنیدید بر من‌ گریه‌ کنید» چون‌ گریه‌ برشهید هماهنگی‌ با روح‌ او، شرکت‌ در حماسه‌، و حرکت‌ در موج‌ اوست‌. عزاداری‌ بازسازی‌صحرای‌ خاطره‌آلود کربلاست‌.یادآوری‌ آن‌ در اعماق‌ قلب‌ خونسردترین‌ افراد ،جوش‌ وخروش‌ برمی‌انگیزد؛ حزن‌ و اندوه‌ و هیجان‌ شدید پدید می‌آورد و روح‌ را در معارج‌ کمال‌چنان‌ پرواز می‌دهد که‌ همة‌ دنیا در برابر آن‌ ناچیز جلوه‌ می‌کند. آری‌، عزاداری‌ رمز محبت‌ است‌. هیچ‌ قدرتی‌ نمی‌تواند این‌ محبت‌ خالص‌ و ارادات‌ بی‌شائبه‌ را که‌ شیعیان‌ به‌ ساحت‌ پیشوای‌ امام‌ شهیدان‌ تاریخ‌ ابراز می‌دارند از دل‌آنان‌ بیرون‌ کند. این‌ محبت‌ ما را زنده‌ می‌دارد و امید می‌دهد، زیرا این‌ نماد(الگو) راه‌ را به دوستدارانش نشان‌ می‌دهد و وجود آنان‌ را از آرمان‌های‌ والا سرشار می‌سازد. عزاداری‌ عرض‌تسلیت‌ به‌ محضر پیامبر گرامی‌ اسلام‌ است‌ چون‌ به‌ گفته‌ سید رضی‌(ره‌) اگر پیامبر خدا پس‌ از روز عاشورا زنده‌ بود همواره‌ دراین‌ روز به‌ عنوان‌ صاحب‌ عزا می‌نشست‌ تا همه‌ بیایند و به‌ او تسلیت‌ بگویند. گریستن در سوگ شهداى کربلا،تجدید بیعت‏با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیة ‏فکرى و روحى با این مکتب است و اشک ریختن،نوعى امضا کردن پیمان و قرارداد دوستی با سید الشهدا است. ائمه شیعه،گریستن بر مظلومیت اهل بیت و عزاى حسینى راتاکید کرده ، شهادت اشک را بر صداقت عشق،پذیرفته‏اند.امام صادق‏«ع‏»فرموده: «نزد هر کس که ما یاد شویم و چشمانش اشک‌‏آلود شود،حتى اگر به اندازه بال مگسى‏باشد،خداوند گناهانش را مى‏بخشاید،هر چند چون کف دریا فراوان باشد.»(4) به گفته صائب: در سلسله اشک بود گوهر مقصود گر هست ز یوسف خبر،این قافله دارد دستور امامان به گریستن بر امام حسین بسیاراست. امام رضا به ریان بن‏شبیب در حدیث مفصلى فرمود: «یابن شبیب! ان کنت ‏باکیا لشى‏ء فابک للحسین بن على بن‏ابى طالب فانه ذبح کما یذبح الکبش...؛(5) اگر بر چیزى گریه مى‏کنى،بر حسین بن على گریه‏کن،که او را همچون گوسفند،سر بریدند».در حدیث دیگرى فرموده:«محرم، ماهى‏است که مردم دوره جاهلیت جنگ در آن را ناروا مى‏دانستند، ولى در این ماه،دشمنان، خون ما را بناحق ریختند و هتک حرمت ما نمودند و فرزندان و بانوان ما را به اسارت‏گرفتند و به خیمه‏هاى ما آتش زدند وآنها را غارت کردند و براى رسول خدا هیچ‏حرمتى را رعایت نکردند. روز حسین( عاشورا)پلک هاى ما را مجروح و اشک هایمان راجارى کرد و ما از سرزمین کربلا،گرفتارى و رنج‏به میراث بردیم.پس باید بر کسى‏همچون حسین،گریه‏کنندگان بگریند،که گریه بر او، گناهان بزرگ را هم فرو مى‏ریزد.»(6) امام صادق فرمود:«هر ناله و گریه‏اى ناپسند ومکروه است، مگر نالیدن و گریستن بر حسین‏».(7) هم گریستن، هم گریاندن، هم خود را شبیه گریه‏کنندگان در آوردن(تباکى)پسندیده‏است و اجر دارد.این همه فضیلت که براى گریه بر حسین(ع)بیان شده و اینکه اشک‏ چشم،آتش دوزخ را فرو مى‏نشاند و غمگین شدن در سوگ شهیدان کربلا ایمنى از عذاب‏است، در صورتى است که گناه و فسق و آلودگى انسان در حدى نباشد که مانع رسیدن این‏فیض الهى گردد. اشکى که بیانگر پیوند عاطفى و رابطه مکتبى و اتصال روحى با راه و فکرو خط ائمه و سید‌الشهداست، حتما زمینه‏ساز پرهیز از گناه مى‏گردد. به تعبیر شهید مطهرى: «گریه بر شهید،شرکت در حماسه او و هماهنگى با روح او و موافقت‏با نشاط اوو حرکت اوست...امام حسین به واسطه شخصیت عالیقدرش، به واسطه شهادت ‏قهرمانانه‏اش، مالک قلب ها و احساسات صدها میلیون انسان است.اگر کسانى که بر این‏مخزن عظیم و گرانقدر احساسى و روحى گمارده شدند، یعنى سخنرانان مذهبى، بتوانند ازاین مخزن عظیم در جهت همشکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روح ها باروح عظیم حسینى بهره‏بردارى صحیح کنند، جهانى اصلاح خواهد شد.»(8) پس مهم، شناخت فلسفه گریه در راستاى احیاى عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم حسینى و فرهنگ کربلاست، نه گناه کردن و آلودگى، به امید پاک شدن با چند قطره اشک! معلوم‏نیست که دل و جان آلوده،آن همسویى را با امام داشته باشد که با یاد مصائبش گریه کند. 👇👇👇
گریه در فرهنگ عاشورا، سلاح همیشه بُرنده ای است که فریاد اعتراض به ستمگران رادارد.«اشک‏»،زبان دل است و گریه،فریاد عصر مظلومیت.رسالت اشک نیز پاسدارى از«خون شهید»است.امام خمینى‏«ره‏»فرمود:«هر مکتبى،تا پایش سینه‏زن نباشد،تا پایش‏گریه‏کن نباشد،تا پایش توى سر و سینه‏زن نباشد حفظ نمى‏شود...»،(9) «گریه کردن برشهید،نگهداشتن، زنده نگهداشتن نهضت است‏»،(10) «گریه کردن بر عزاى امام حسین،زنده‏نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معنى است که یک جمعیت کمى در مقابل یک‏امپراطور بزرگ ایستاد...،آنها از همین گریه‏ها مى‏ترسند،براى اینکه گریه‏اى است که گریه‏بر مظلوم است،فریاد مقابل ظالم است».(11) هر چند نیست درد دل ما نوشتنى از اشک خود، دو سطر به ایما نوشته‏‌ایم (12) اشک، سر فصل محبت و مودت است و برخاسته از عشقى است که خداوند در دلها قرار داده که نسبت‏به حسین بن على‏(ع)مجذوب مى‏شود.(13) به فرموده رسول خدا: «ان لقتل الحسین حرارة فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا؛(14) براى شهادت حسین‏ حرارت و گرمایى در دل هاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‏شود»(15). --------------------------------------------------------------------------------------------------- پى‏نوشت ها : 1. تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج 2، دفتر 2، ص 263 – 272. 2. مثنوی، ج 3، دفتر 5. 3.بحار الانوار، ج‏51، ص‏151. 4.وسائل الشیعه،ج 10،ص 391. 5.بحار الانوار،ج 44،ص 286. 6.همان،ص 283. 7.همان،ج 45،ص 313. 8.شهید(ضمیمه قیام و انقلاب مهدى)،ص 124 و 125. 9.صحیفه نور،ج 8،ص 70. 10.همان،ج 10،ص 31. 11.همان،ص 31. 12.صائب تبریزى. 13.جواد محدثى، فرهنگ عاشورا ص381 14.جامع احادیث الشیعه،ج 12،ص 556. 15.در پاسخ به این سوال ازکتاب پرسش هاوپاسخ دانسجویی،ج 13گروه مولفان دفتر نشر معارف استفاده شده است. 🔰 @p_eteghadi 🔰
مسئله دوبار مردن و زنده شدن با رجعت چه ارتباطی دارد و و امام حسین علیه السلام چگونه بعد رجعت به شهادت می رسند؟.mp3
2.77M
⭕️ سوال ❓مسئله دوبار مردن و زنده شدن با رجعت چه ارتباطی دارد و و امام حسین علیه السلام چگونه بعد رجعت به شهادت می رسند؟ 🎙 استاد محمدی شاهرودی 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سوال ❓چرا وقتی میریم زیارت بیشتر دلمون میخواهد ائمه به ما از مال دنیا بدهند تا مثلا از معنویات؟ 🎙 استاد محمدی شاهرودی 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ (صلی الله علیه و آله) از اصحاب خود پرسیدند : ❓فقیر کیست؟ اصحاب پاسخ دادند : 🍃 فقیر کسی است که پول نداشته و دستش از مال دنیا تهی باشد. 💠 حضرت فرمودند : 👌 آنکه شما می گویید فقیر واقعی نیست ، فقیر واقعی کسی است که روز قیامت وارد محشر شود در حالی که حق مردم در گردن اوست ، بدین گونه که یکی را فحش و ناسزا گفته ، مال کسی را خورده ، خون دیگری را ریخته ، چهارمی را زده ، اگر اعمال نیکو و کار خیری داشته در مقابل حقوق مردم از او می گیرند و به صاحبان حق می دهند ، و چنانچه کارهای نیکویش کفایت نکند ، از گناهان صاحبان حق برداشته و بر او بار می کنند ، و روانه آتش دوزخ می نمایند ، فقیر و بینوای واقعی چنین کس است. 📖 بحارالانوار ، ج 72 ، ص 6 🔰 @p_eteghadi 🔰
📓 نام : "بچه های فرات" ✍️ نویسنده: "لیلا قربانی" 📖 توضیحات: «بچه‌های فرات» نام داستانی به قلم لیلا قربانی است. 📕 داستانی که در سال ۶۱ هجری، در عراق و در کوفه می‌گذرد. در سالی که امام سوم شیعیان، حسین بن علی (ع) و همراهان صدیقش در صحرای کربلا با سپاه تزویر و کفر روبه‌رو شدند. 📗 این داستان روایت دوستانی نوجوان به نام‌های سعد، علی و مالک است که در کوفه و در عالم جوانی خود زندگی می‌کنند، اما زمانی که خبر آمدن حسین (ع) به کوفه را می‌شنوند ناگزیر از گرفتن تصمیم‌اند. تصمیم بر این که به کدام راه پای گذارند و به کدام دسته بپیوندند و در این میان پس از چالش‌های فراوان هرکس راه خود را انتخاب می‌کند. 📔 این داستان روایتی نو از واقعه کربلا است. در نوشتن این کتاب از منابع تاریخی استفاده شده تا تصویر قابل اطمینانی از وقایع آن زمان به‌دست‌دهد. 🔰 @p_eteghadi 🔰
. | | 💠 زنده کننده قرآن و سنت! ✾ أَیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِیدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ لِإِعَادَهِ الْمِلَّهِ وَ الشَّرِیعَهِ أَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الْکِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَیْنَ مُحْیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ؛ ▫️کجاست آن ذخیره برای تجدید فریضه ها و سنّت ها، کجاست آن برگزیده برای بازگرداندن دین و شریعت، کجاست آن آرزو شده برای زنده کردن قرآن و حدود آن، کجاست احیاگر نشانه های دین و اهل دین. ┈• فرازی از دعای ندبه ✍️ ادامه تلاش ها و کارویژه های حکومت مهدوی = » احیای دین و قرآن. ✧نکته ها ۱. اولین اقدام اولین اقدام حضرت پس از برقراری حکومت، تشکیل کلاس قرآن است: «السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه». در زمان حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به آموزش قرآن اهمیت فراوانی داده می شود. در این باره می فرماید: 🔅هنگامی که قائم آل محمد قیام کند، خیمه هایی برپا کند و قرآن را به ترتیبی که فرود آمده، به مردم بیاموزد. الإرشاد، ج ۲، ص۳۸۶. ۰۰۰۰۰ ۲. قرآنِ نزد امام فرمود: 🔅 به قرآنی که نزد من است، جز پاکان و جانشینان از فرزندانم به آن دست نمی یابند». عمر پرسید: «آیا زمان معلومی برای ظاهر کردن آن هست؟» آن حضرت فرمود: آری، وقتی قائم از فرزندانم قیام کند، آن را ظاهر می کند و مردم را به عمل کردن به آن وادار می نماید و سنت طبق آن جاری می شود». ۰۰۰۰۰ ۳. اندیشه های نادرست! در خطبه ۱۳۸ نهج البلاغه آمده است: 🔅 حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف رأی مردم را به قرآن باز می گرداند، در زمانیکه آنها قرآن را به رأی و اندیشه [خود] مبدّل کرده اند. هنگامی که مردم از قرآن چشم پوشیده و امور مختلف را بر اساس اندیشه نادرست خود پیش برند، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مردم را از به کار بستن اندیشه های نادرست، نهی و به رجوع به قرآن وا می دارد تا به دستور کتاب خدا رفتار کنند و مخالف آن را دور اندازند. ۰۰۰۰۰ ۴. همه زمین را فرا می گیرد! فرمود: 🔅هنگامی که قائم ما قیام کند، جایی بر روی زمین باقی نمی ماند، مگر اینکه در آنجا صدای اشهد ان لااله الاالله و اشهد انّ محمداً رسول الله بلند می شود. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۱۸۳. 📚 ، شرح قرآنی دعای ندبه 🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 دين ادب 🔹 فرمود: ﴿قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً﴾؛ با مردم ؛ اگر می‌ خواهید چیزی بنویسید، چیزی صادر كنید، چیزی وارد كنید، این طور نباشد که بگویید حالا آنها كافرند یا ملحدند یا مشرك‌ اند، من هر كالایی را صادر كنم، هر طوری حرف بزنم، هر ادبیاتی را به کار ببرم! فرمود این طور نباشد، بالاخره مردم انسان اند، با انسان باید ؛ فرمود: ﴿قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً﴾، نه «قولوا للمسلمین» یا «لأهل الكتاب» یا «للموّحدین». 🔹 شما كاری نداشته باش كه او مشرك است یا بت‌پرست است یا كمونیست؛ او انسان است، با انسان مؤدبّانه رفتار كنید! این جزء برنامه‌های رسمی ماست. آن ظرافت كار را ادب می‌ گویند! وقتی مهمان نزد آدم آمد، آدم یك میوه دستش بدهد این بر خلاف ادب است؛ ولی ظرف میوه را نزد او تعارف كند، این را می‌ گویند ادب! ادب است. فرمود ظریفانه با بشر حرف بزنید: ﴿قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً﴾؛ شما كار نداشته باش او مشرك است یا نه، حساب آن امر با خداست. 🔹 فرمود: ﴿وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ﴾؛ با مردم دنیا که دارید تجارت می ‌كنید، بهترین كالا و صحیح ‌ترین كالا و پاك ‌ترین كالا را بدهید؛ در هیچ چیزی «بَخْس» نكنید! نه مفهومی از مفهوم «شیء» جامع ‌تر است _ همین مفهومی كه جامع ‌تر از آن نیست در اینجا جمع بسته شد که شده اشیاء _ نه مفهومی از مفهوم «ناس» جامع ‌تر است؛ فرمود در چیزی كه با مردم در ارتباط هستید كم نگذارید؛ اگر خواستید كنید، بی ‌مطالعه منبر نروید؛ خواستید بگویید، بی ‌مطالعه تدریس نكنید؛ خواستید بنویسید، انبارداری نكنید که از این و آن جمع كنید؛ می خواهید درس خارج بگویید، باید بفهمید كه خارج، جمع سطوح نیست، بلکه نوآوری خود استاد است. چیزی را كم نگذارید؛ بی‌ مطالعه حرف نزنید، بی ‌مطالعه مقاله ننویسید، بی ‌مطالعه با كسی وعده نگذارید كه سخن بگویید، وقت مردم را نگیرید! در مسائل تجاری هم همین ‌طور است؛ اگر خواستید كالایی را مثلا میوه ای را برای یك كشور دیگر صادر كنید، بهترین و پاك ‌ترین و سالم‌ ترین میوه را صادر كنید؛ كم نگذارید، به هر حال آنها هستند، شما كار نداشته باشید كه مسلمان‌ اند یا بت‌پرست؛ ﴿لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ﴾. 📚 سوره مبارکه شوری جلسه 13 تاریخ: 1394/03/05 🔰 @p_eteghadi 🔰