43.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ سوال
❓مگر حضرت آدم(علیهالسلام) مرگ را دیده بود که شیطان به او وعده جاودانگی داد؟
🎙 استاد محمدی شاهرودی
📎 #امام_زمان
📎 #حجاب
🔰 @p_eteghadi 🔰
73.1K
⭕️ سوال
❓ آیا مطلقا هر کسی مخالفتی با فرموده های مقام معظم رهبری داشتن منافق اند؟
🎙 استاد محمدی شاهرودی
📎 #امام_زمان
📎 #حجاب
📎 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسش:
در باره آیات ابتدایی سوره «روم» و غلبه رومیان، ابهام هایی وجود دارد:
مراد از «أدنی الارض» یعنی چه و این منطقه کجاست؟ هم چنین این آیات هیچ زمان مشخصی را مطرح نکردند لذا ما نمی دانیم دقیقا منظور کدام سال و کدام جنگ است؛ زیرا جنگ های مختلفی بین ایران و روم رخ داده و بالاخره هر دفعه یکی از آن ها برنده و دیگر بازنده جنگ بوده است و این طبیعی است، لذا معجزه بودنش چیست؟ اگر این آیات به عنوان معجزه و پیشگویی هستند، چرا دقیقا جزئیات را مشخص نکره اند؟
👇👇👇
پاسخ:
«غُلِبَتِ الرُّومُ * في أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُون * في بِضْعِ سِنينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُون * بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الرَّحيمُ * وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون»
روميان مغلوب شدند، (و اين شكست) در سرزمين نزديكى رخ داد؛ امّا آنان پس از (اين) مغلوبيّت بزودى غلبه خواهند كرد؛ در چند سال، همه كارها از آن خداست؛ چه قبل و چه بعد (از اين شكست و پيروزى)؛ و در آن روز، مؤمنان (بخاطر پيروزى ديگرى) خوشحال خواهند شد؛ به سبب يارى خداوند؛ و او هر كس را بخواهد يارى مى دهد؛ و او صاحب قدرت و رحيم است؛ اين وعده اى است كه خدا كرده؛ و خداوند هرگز از وعده اش تخلّف نمى كند؛ ولى بيشتر مردم نمى دانند.(1)
مقدمه
برای ترسیم فضای نزول، نکاتی عرض می شود:
ـ سوره «روم» از سوره های مکی است و حدود سال هشتم بعثت نازل شده است.
ـ امپراطوری روم متعلق به مسیحیان بود که وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) نامه دعوت به اسلام را به پادشاه آن ها ارسال فرمود، پادشاه، به اسلام نگروید ولی در مقابل هدایایی فرستاد.
ـ امپراطوری فارس (ایرانیان) متعلق به مجوسیان و مشرکان (دوگانه پرست) بود که وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) نامه دعوت به اسلام را به پادشاه آن ها (خسرو پرویز) ارسال فرمود، خسرو پرویز نامه را پاره کرد و دستور قتل پیامبر را صادر کرد.
ـ جنگی بین ایرانیان و رومیان درگرفت و ایرانیان پیروز شدند و رومیان شکست خوردند.
ـ گرچه رومیان غیر مسلمان بودند ولی چون اهل کتاب بودند، مسلمانان بیشتر طرف آن ها بودند.
ـ مشرکان مکه این پیروزی را به فال نیک گرفتند و آن را دلیل بر حقانیت شرک دانسته و گفتند همانطور که مجوسیان بر مسیحیان، پیروز شدند، سرانجام شرک و بت پرستی نیز بر اسلام پیروز می شود.
ـ این فضا برای اقلیت مسلمانی که تحت فشار مشرکان مکه بودند، سنگین و سخت بود؛ تا این که آیات سوره روم نازل شد و بطور قاطع، خبر از پیروزی رومیان بر ایرانیان و نیز اتفاقی خوشایند برای مسلمانان را بشارت داد.
ـ برخی پیروزی رومیان را مقارن با پیروزی مسلمانان در جنگ بدر دانسته اند که مسلمانان، بزرگان مشرکان بت پرست را شکست داده و پیروز شدند. برخی نیز پیروزی رومیان را مقارن با صلح حدیبیه می دانند.
ـ غالب شدن يک جمعيت مغلوب (رومیان)، آن هم در نزديک ترين و نيرومندترين مرزهايش، در يک مدت كوتاه، غير منتظره است و قرآن صريحا از اين حادثه غير منتظره خبر مى دهد.
ـ این که يک انسان با علم عادى، چنين قاطعانه از حادثه اى به اين مهمى خبر دهد، حتى فرضا اگر قابل پيش بينى سياسى هم باشد ـ كه نبود ـ بايد به صورت احتمال بگويد، نه اين چنين با صراحت و قاطعيت كه اگر تخلف آن ظاهر گردد، بهترين سند براى ابطال ادعای نبوت، به دست دشمنان خواهد افتاد.
👇👇👇
ـ بیان یا عدم بیان جزئیات، تاثیری در اصل این خبر ندارد؛ زیرا خود این خبر، به اندازه خود، مهم و اساسی است و اگر بیان جزئیات، مهم و برای هدایت مردم، لازم بود، قطعا آن ها نیز بیان می شدند، ولی نیامدن آن ها خودش دلیل بر عدم تاثیر در هدایتگری مردم است.
ـ نکته مهم این که این پیش بینی واقع شد و همه شاهد وقوع آن بودند و به صدق و حقانیت این پیشگویی، پی بردند.
أدنی الأرض
ظاهرا مراد از كلمه "أرض" سرزمين حجاز و مراد از "أَدْنَى الْأَرْضِ" نزديكی هاى اين سرزمين است، و الف و لام در كلمه "الأرض" الف و لام عهد است.(2)
امپراطوری روم بسیار گسترده بود و از مدیترانه تا بخشی هایی از شامات، از جمله سوریه، اردن، قدس، لبنان و عراق کنونی را هم در بر می گرفت.(3)
برخی احتمال داده اند مراد از «أدنی الارض» نزديک به شما مردم مكه است، در شمال جزيره عرب، در اراضى شام، در منطقه اى ميان "بصرى" و "اذرعات". و از اين جا معلوم مى شود كه منظور از "روم" روم شرقى است نه روم غربى.
احتمال دیگر این كه منظور نقطه نزديكى به سرزمين ايرانيان بوده است يعنى در محلى واقع شد كه نزديک ترين نقطه ميان ايران و روم بود.
احتمال سوم اين كه منظور از اين زمين، زمين روم است يعنى آن ها در نزديک ترين سرحداتشان با ايران گرفتار شكست شدند. و اين اشاره به اهميت و عمق اين شكست است چرا كه شكست در نقطه هاى دور دست و مرزهاى بعيد، چندان مهم نيست، مهم آن است كه كشورى در نزديك ترين مرزهايش به دشمن، كه از همه جا قويتر و نيرومندتر است گرفتار شكست شود. بنا بر اين ذكر جمله "فِي أَدْنَى الْأَرْضِ" اشاره اى خواهد بود به اهميت اين شكست.(4)
تطبيق تاريخى
براى اين كه بدانيم شكست روميان از ايرانيان و سپس پيروزى آن ها در چه مقطع تاريخى واقع شده است كافى است بدانيم كه در تواريخ امروز، در دوران خسروپرويز، به يک دوران جنگ طولانى ميان ايرانيان و روميان برخورد مى كنيم كه بيست و چهار سال دوام يافت، و از 604 ميلادى تا 628 به طول انجاميد.
در حدود سنه 616 ميلادى دو سردار معروف ايرانى به نام "شهربراز" و "شاهين" به قلمرو روم شرقى حمله كردند، آن ها را شكست سختى دادند و منطقه شامات و مصر و آسياى صغير را مورد تاخت و تاز قرار دادند. دولت روم شرقى كه گرفتار شكست سختى شده بود تا آستانه انقراض پيش رفت و دولت ايران تمام متصرفات آسيايى او را با مصر تسخير كرد.
و اين در حدود سال هفتم بعثت پيامبر (صلی الله علیه و آله) بود.
ولى پادشاه روم "هرقل" از سال 622 ميلادى تهاجم خود را به ايران شروع كرد و شكست هاى پى در پى به سپاه خسروپرويز وارد ساخت و تا سال 628 ميلادى اين جنگ هايى كه به نفع روميان بود ادامه يافت، "خسروپرويز" شكست سختى خورد و مردم ايران او را از سلطنت خلع كرده و پسرش "شيرويه" را به جاى او نشاندند.
با توجه به اين كه ميلاد پيامبر (صلی الله علیه و آله) در سال 571 و بعثت پيامبر (صلی الله علیه و آله) در سال 610 ميلادى واقع شد، شكست روميان منطبق بر سال هفتم بعثت و پايان پيروزى روميان و شكست خسروپرويز بر سال پنجم تا ششم هجرت منطبق مى شود، و مى دانيم در سال پنجم [هجرت] فتح خندق اتفاق افتاد و در سال ششم صلح حديبيه اتفاق افتاد، البته انتقال اخبار جنگ ايران و روم به منطقه حجاز و مكه نيز معمولا مقدارى از زمان را اشغال مى كرده است و به اين ترتيب تطبيق تاريخى اين خبر قرآنى روشن مى شود.(5)
پی نوشت ها:
1. روم: 30/ 2 – 6.
2. طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج 16، ص 233.
3. صادقى تهرانى، الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه، ناشر: فرهنگ اسلامى- قم، 1406ه.ق، چاپ دوم، ج 23، ص 114.
4. مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 16، ص 361و362.
5. همان، ص 369.
🔰 @p_eteghadi 🔰
305.7K
سلام جامعه امروز چه نیازی به این همه #طلبه و #روحانی دارد اگر کسی #سوال_شرعی دارد به گوگل یا سایت مراجع تقلید رجوع میکند یا حتی سوال کلامی به سایت های و کانال ها پاسخ گو مثل حضرت عالی مراجعه میکند
به استثنای افراد خاص که تولید کننده هستند
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سوال
❓چطور در زمان ظهور امام زمان (عج) به دنیا برگردیم؟
🎙 استاد محمدی شاهرودی
🔰 @p_eteghadi 🔰
پاسخ:
«إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ»؛ کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود (به نام مقدس او) را به بهای ناچیزی می فروشند، آن ها بهره ای در آخرت نخواهند داشت؛ و خداوند با آن ها سخن نمی گوید و به آنان در قیامت نمی نگرد و آن ها را (از گناه) پاک نمی سازد؛ و عذاب دردناکی برای آن هاست.(1)
آیه شریفه مفهومی وسیع دارد و می تواند هر نوع عهد شکنی را شامل شود؛ عهد شکنی های بزرگ، مثل مخالفت و دشمنی با آیات الهی و دین اسلام و پیامبر، و یا عهد شکنی های کوچک مثل انجام گناهان کوچک؛ البته جریمه این دو، یکی نیست و هر کدام به حسب خود، محاسبه می شوند ولی در نفس عهد شکنی، هر دو، عهد شکنی محسوب می شوند.
از طرفی تصور نشود به محض گناه یا لغزشی، این جریمه ها برای انسان حتمی است؛ خیر، چنین نیست چون فرصت و امکان اصلاح و جبران فراهم است و با توبه و بازگشت به خداوند متعال، میتوان آن گناه و لغزش را پاک کرد.
لذا آیه شریفه ناظر به کسانی است که تا آخر عمر، هیچگاه در صدد جبران و توبه بر نمی آیند و با همان حال عهد شکنی و نافرمانی، از این دنیا می روند.
مطلب دیگر؛
عهد و قراری که یک مؤمن با خودش می گذارد برای پاک بودن و برای بندگی صحیح؛ تلاشی مقدس و پاک است و جنسش با این عهد شکنی که آیه شریفه می گوید، تفاوت دارد؛ لذا تصور نشود اگر در مسیر بندگی و تهذیب نفس، عهد کردیم گناه نکنیم و یا فلان کار مکروه را انجام ندهیم، اگر لغزشی به وجود آمد، دچار عذاب شدید می شویم؛ خیر؛ هم این تلاش برای پاک بودن، تلاشی مقدس و ارزشمند است، هم راه توبه و جبران خطا و لغزش فراهم است، و هم خداوند متعال لطفش بسیار است و نسبت به بندگان مؤمنش، رئوف و رحیم است: «او کسی است که بر شما درود و رحمت می فرستد، و فرشتگان او (نیز) برای شما تقاضای رحمت می کنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوی نور (ایمان و علم و تقوا) رهنمون گردد؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است.»(2)
پی نوشت ها:
1. آل عمران: 3/ 77.
2. احزاب: 33/ 43.
🔰 @p_eteghadi 🔰
💢 #آیه_نگاشت | وعدههای پوشالی
🌿 مراقب وعدههای شیاطین انساننما باشید.
⚠️ شیطان به جهنمیان میگوید: «وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ... فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلَا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ»
من به خلاف حقیقت، شما را وعده دادم و خلف وعده کردم... پس تنها شما را فراخواندم و شما اجابتم کردید، پس مرا ملامت مکنید؛ بلکه نفس خود را ملامت کنید.
📚 سوره ابراهیم، آیه 22.
📎 #امام_زمان
📎 #حجاب
🔰 @p_eteghadi 🔰
پاسخ:
بنا بر نظر برخی از صاحب نظران، «ابلیس» و «شیطان» اسم خاص نیست بلکه وصف است، یعنی موجود شروری است که از رحمت الهی مأیوس و از خیر به دور است.
در «قاموس قرآن» آمده:
مراد از «إِبلِیس» در قرآن، موجودی است زنده، با شعور، مکلّف، نامرئی، فریبکار و... که از امر خداوند سر پیچید و به آدم سجده نکرد، در نتیجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن گردید.
او در قرآن اکثرا به نام شیطان خوانده شده و فقط در یازده محلّ ابلیس به کار رفته است.
در این که آیا این کلمه عَلَم شخص است و نام مخصوص اوست و یا صفت است و به واسطه یأس از رحمت خدا، به او ابلیس گفته شده، باید گفت اگر ثابت شود که اسم اصلی او «عزازیل» و کلمه «ابلیس» عربی است، صفت بودن آن بهتر به نظر می رسد. مؤید این نظر، روایتی است که از حضرت رضا (علیه السلام) نقل شده که می فرمایند: «نام او حارث بوده، ابلیس نامیده شد زیرا که از رحمت خدا مأیوس گردید.»(1)
«شیطان» وصف است نه اسم خاص آن روح شریر، و به مناسبت دوری از خیر و از رحمت حق تعالی، وصف شیطان بر او اطلاق شده است.(2)
بنابراین؛ به هر موجود شروری که مأیوس از رحمت خدا و دور از خیر باشد، اعم از این که از جنس انسان باشد یا جن، میتوان به او «ابلیس» یا «شیطان» اطلاق کرد.
پی نوشت ها:
1. ر.ک: قرشی، قاموس قرآن، ج 1، ص 226 و 227.
2. همان، ج 4، ص 33.
🔰 @p_eteghadi 🔰
✍پیامبر گرامی اسلام صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ وَ سلّم فرمودند:
جهنم را دری است که کسی از آن وارد نمیشود مگر با معصیت خدا خشم خود را فرو نشانده باشد.
مثال: کسی که غیبتی پشت سر خود شنیده است و خشمگین شده و برای فرونشاندن خشم خود به بردن آبروی آن فرد متوسل شده است، یا رئیس ادارهای یکی از کارکنان شرکت را در حالت چرت زدن دیده است و برای نشان دادن ابهت و فرو نشاندن خشم خود آن فرد را از کار اخراج کرده است. پس هر گونه مجازات غیرمتناسب و به حق برای فرونشاندن خشم ما است و این امر برای حقتعالی بسیار سنگین است طوری که یکی از درهای جهنم مختص چنین افرادی است.
📚میزان الحکمه
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰🔰شهید مصطفی چمران نامی ماندگار در تاریخ دفاع مقدس و بهویژه «عملیات سوسنگرد» است که رشادت و رهبری او سبب پیروزی در این عملیات حیاتی شد. او دانشمندی بزرگ در عرصه علم و فرماندهای خلاق در جبهه نبرد بود. هرچند امروزه واژه «نخبه» در مورد کسانی به کار رود که در یک جنبه برجستگی ویژه داشته باشند و یا حتی گاهی برای کسانی که شایستگی ندارند، به کار میرود، اما در مورد شهید چمران قضیه متفاوت است. او نخبه واقعی در عرصه علم، میدان جنگ و نبرد با نفس بود .
اعتقادات درست؛ پایه انسانسازی
بیتردید راز سبک زندگی الهی و نخبگی شهید چمران را باید در باورها و اعتقادات او جستجو نمود. درواقع هر رفتاری از هرکسی سر میزند، ناشی از باورهایی است که دارد. اگر باور شخصی، مطابق با واقع بوده و گرایشهای او متناسب با باورش باشد، رفتارهای او نیز همسو با آن دو میشود. ازاینرو اگر چمران در عرصههای مختلف درخشیده است، ناشی از درخششی است که باور به مکتب اهلبیت علیهمالسلام در وجود او ایجاد نموده است. البته روشن است که انسان با اختیار خود به کمالات میرسد و ممکن است شخصی برخلاف اعتقادات خود رفتار کند.
نسبت به دنیا
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، اسوه و الگوی کامل بیتوجهی به دنیا هستند. امامی که خلیفه حق مسلمین بود، ولی مظاهر دنیا در نگاهشان پشیزی ارزش نداشت. ازاینرو میفرمایند: «أُعْزُبی عَنّی فَوَ اللَّهِ لااذِلُّ لک فَتَسْتَذِلّینی، وَ لااسْلَسُ لَک فَتَقُودینی»؛[1] «ای دنیا از من دور شو، به خدا سوگند من رام تو نخواهم شد تا خوارم سازی و اختیارم را به تو واگذار نمیکنم تا هرکجا خواستی ببری».
حال دیدن فضیلت اخلاقیِ بیاعتنایی به دنیا و امور دنیوی از یکی از پیروان امیرالمؤمنین علیهالسلام جای تعجب ندارد. رفتار شهید چمران شاگرد این مکتب، نسبت به دنیا، باید مورد توجه جوانان و بهویژه مسئولین جمهوری اسلامی باشد.
شهید چمران بهراستی زاهد نسبت به دنیا بود و سودای شهرت نداشت: «چمران، دنیا و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کی تمام بشود، برایش اهمیتی نداشت. با انصاف بود، بیرودربایستی بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازکمزاجی شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک سرباز سختکوش بود».[2]
نسبت به میدان جهاد
خداوند در قرآن از وصف عدهای از مؤمنان میفرماید: «اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِه صَفًّا کَاَنَّهُم بُنیانٌ مَرصوص»؛[3] «خدا کسانی را دوست دارد که صف زده در راه او جهاد میکنند [و از ثابتقدمی] گویی بنایی پولادین و استوارند».
با بررسی زندگی شهید چمران، مییابیم او از نمونههای این افراد است. او مجاهدی در عرصه علم و عمل بود. او در اوج علم، متعهد به اسلام و انقلاب اسلامی بود و ایمانی ستودنی به خداوند و اهلبیت علیهمالسلام داشت: «دانشمند فیزیک پلاسماىِ در درجهی عالی، در کنار شخصیت یک گروهبانِ تعلیمدهنده عملیات نظامی، آنهم با آن احساسات رقیق، آنهم با آن ایمان قوی و با آن سرسختی، چه ترکیبی میشود».[4]
این شهید مجاهد در راه خدا تا لحظه شهادت از جهاد خسته نشد، از حضور در جبهه کردستان گرفته تا فعالیت در کنار امام موسی صدر جهت تقویت جبهه اسلام در لبنان.
چمران؛ الگوی جوانان
با توجه به آنچه نگاشته شد، شهید چمران الگویی کمنظیر برای نوجوانان و جوانان ماست. ازاینرو جوان ما نباید به دنبال الگوهای ساختگی و ناقص غربی برود و دانشگاهها در جمهوری اسلامی باید شبیه دکتر چمران را تربیت کنند؛ به تعبیر مقام معظم رهبری «ما دیگر امروز دچار فَقدِ الگو نیستیم که سراغ فلان آدم تاریخی بیگانه برویم؛ امروز در زندگی خودمان، جلوی چشم خودمان [الگو داریم]. شهدای هستهای ما یکی از الگوهای بزرگاند؛ شهید چمران یک الگو است؛ شهید چمران یک دانشمند به معنای واقعی کلمه بود؛ دانشمند بود، درسخوانده و تحصیلکرده بود امّا یک مبارز واقعی، یک مجاهد واقعی هم بود، به معنای واقعی کلمه».[5]
👇👇
پایانی عاشقانه با چمران
بهترین حسن ختام برای این نوشتار، توجه به نیایشی کوتاه از شهید چمران میتواند باشد: «خدايا میدانی که در زندگی پرتلاطم خود، لحظهای تو را فراموش نکردم.همهجا به طرفداری حق قيام کردهام. حق را گفتهام. از مکتب مقدس تو در هر شرايطی دفاع کردهام ... در آن روزگاری که طرفداری از اسلام به ارتجاع و به قهقرا گری تعبير میشد و کمتر کسی جرئت میکرد که از مکتب مقدس تو دفاع کند، من در همهجا، حتی در سرزمين کفر، علم اسلام را برمیافراشتم و با تبليغ منطقی و قوی خود، همه مخالفين را وادار به احترام میکردم و تو ای خدای بزرگ! خوب میدانی که اين فقط بر اساس اعتقاد و ايمان قلبی من بود و هيچ محرک ديگری جز تو نمیتوانست داشته باشد».[6]
پینوشت:
[1]. نهجالبلاغه، نامه 45.
[2]. بیانات رهبری در دیدار اعضای بسیجی هیات علمی دانشگاهها،۰۲/۰۴/۱۳۸۹.
[3]. سوره صف، آیه4.
[4]. بیانات رهبری در دیدار اعضای بسیجی هیات علمی دانشگاهها،۰۲/۰۴/۱۳۸۹.
[5]. بیانات رهبری در دانشگاه فرهنگیان، 19/2/1397.
[6]. چمران، مصطفی، نیایش ها، ناشر بنیاد شهید چمران، 1396، ص71.
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ سوال
❓آیا لباس روحانیت، تقلیدی کورکورانه از لباس خاخامهای یهودی و ترویج فرهنگ بیگانگان است؟ چرا با مقایسه برخی تصاویر با یکدیگر، شباهتهایی بین لباس روحانیت شیعه و دیگر فرقهها و ادیان مشاهده میشود؟
🔸 قبا و عبا(شنل) از لباسهای بین المللی و بسیار کهن در جهان هستند و شاید بتوان قبا را یک لباس کهن و رایج میان ایرانیان باستان دانست و شواهد تاریخی بر این مطلب خصوصا در سنگ نگارهها وجود دارد. عمامه یا دستار نیز لباس رایج در آسیا بوده و هست و از این جهت وجود شباهت بین لباس روحانیت و دیگر لباسها امری معقول و عادی است.
🔹 صرف شباهت دلیل بر تقلیدی بودن نیست. قبا و عبا در مواردی چون پوشش کامل بدن و حفظ وقار و نیز تعهد به ریشههای کهن ایران زمین و اصالت مورد پسند روحانیت بوده است و علاوه بر آن در پوشیدن عمامه و عبا به روایات و سیره اهل بیت علیهمالسلام توجه شده است.
📎 #اعتقادات
📎 #امام_زمان
📎 #عمامه
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 بسیج قرآنی
🔸 بسیج و آمادگی و آماده بودن در #فرهنگ_دین به دو قسم تقسیم می شود:
1️⃣ بسیج علمی و فرهنگی
2️⃣ بسیج نظامی
🔸 هر دو را قرآن كریم تبیین كرده است. آن #بسیج_فرهنگی_و_علمی عبارت از آن است كه عده ای از علاقه مندان و مستعدان فراگیری علوم الهی از منطقه های گوناگون حركت كنند بسیج بشوند به مراكز علمی اعم از حوزه یا دانشگاه بروند و ره توشه های دینی را بردارند تا هم از #علم_صائب باخبر بشوند هم از #عمل_صالح و هم خود عمل بكنند هم دیگران را آگاه كنند. از چنین بسیج فرهنگی قرآن كریم به این صورت یاد كرده است: ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ﴾.
🔸 قسمت دوم #بسیج_نظامی است؛ بسیج نظامی عبارت از آمادگی رزمی است تا بیگانه نه به #زمینه_فكری كسی تعدی كند نه به #زمین_زندگی كسی طغیان بورزد؛ یعنی هم زمینه فكری جامعه، مستقل و آزاد باشد و هم زمین زندگی آنها. نَفر و بسیج نظامی را در آیاتی از قبیل ﴿انْفِرُوا خِفَافَاً وَ ثِقالاً﴾ و مانند آن تنظیم كرده است.
#آغاز_هفته_بسیج
#آیت_الله_جوادی_آملی
📚 سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران
تاریخ: 1380/08/11
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ سوال
❓ از چه راههایی می توانیم خدا را بشناسیم؟
🔰 پاسخ
🔷 خدا بهعنوان موجودی که خالق انسان است را میتوان از راههای گوناگونی شناخت. درواقع راههای متفاوتی که برای شناخت خدا وجود دارد، راه شناخت خدا را برای همگان ممکن میسازند. به تعبیر دیگر با توجه به تفاوت استعداد، قدرت فهم، سطح علمی و... انسانها، هرکسی با استفاده از این راهها میتواند به شناختی از خدا دست یابد.
🔸 یکی از این راهها، شناخت خداوند از طریق فطرت است. هر انسانی بهمقتضای نوع آفرینش خودش، شناختی از خداوند، یعنی کسی که او را آفریده و میتواند نیازهایش را برطرف کند، دارد. این چیزی است که هرکسی با اندکی توجه در درون خود، میتواند آن را با علم حضوری بیابد.
🔹این شناخت به خداوند، گرچه عمومی است، ولی ممکن است در مورد برخی افراد مبهم و ضعیف باشد؛ مانند کسی که در دریای گناهان غرق شده و آینه فطرتش غبار گرفته است.
🔸 منظور از شناخت فطری خدا یا علم حضوری آن است كه مرتبهای از درک و ادراک در همهٔ انسانها وجود دارد كه شدت و ضعف دارد و درجه ابتدایی آن در همهٔ مردم وجود دارد، هرچند مورد آگاهی كامل نباشد. البته این علم در اثر تكامل نفس و متمركزكردن توجه قلب به ساحت قدس الهی و بهوسیله عبادات و اعمال صالحه تقویت میشود و در اولیای خدا به درجهای از وضوح میرسد كه خدا را از هر چیزی روشنتر میبیند، چنانكه در دعای عرفه آمده است: «أيَكونُ لِغَيرِكَ مِنَ الظُّهورِ ما لَيسَ لَكَ حتّى يَكونَ هُوَالمُظهِرَ لَكَ؟!»؛[1] «آيا جز تو را ظهورى است كه تو را نيست تا اینکه آنان آشكاركننده تو باشند؟!».[2]
🔹این نکته قابل توجه است که بشر معمولاً در مشکلاتی که راهحلی برایشان تصور نمیشود، به اینکه قدرتی وجود دارد که میتواند مشکل او را برطرف کند، متوجه میشود و در این حالات بهتر میتواند متوجه خدا شود.
📚 پینوشت
[1]. دعای عرفه.
[2]. علامه مصباح یزدی، محمدتقی، خداشناسی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، چاپ سوم، 1396، ص 75.
📎 #مباحث_خداشناسی
📎 #خداشناسی_سه
📎 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔰 @p_eteghadi 🔰
5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_23908015.jpg
144.8K
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛ یک طرف پیشنهاد رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسۀ دینی باکو بود؛ و طرف دیگر مسئولیتی سنگین و رنگین در همین قم خودمان.
▫️اینکه از فضای معنوی قم دور شوم و در باکو که فضایش با قم زمین تا آسمان فرق داشت زندگی کنم، نگرانم میکرد.
▫️برای مشورت پیش آقای بهجت رفتم. توی دلم گفتم: «خُب معلوم است که میگوید بمان قم!»
▫️حرفهایم را که شنید، گفت: «طبیب باید آنجا برود که مریض زیاد است؛ بروید باکو!»
▫️دوباره تاکید کردم و گفتم: «اگر از امور معنوی دور شوم چه؟»
▫️محکم گفت: «نخیر آقا! ویرانیهای آنجا را در نظر بگیرید. خیال میکنید سیر و سلوک به این است که تسبیحِ هزاردانه دست بگیرید و ذکر بگویید؟! این نیست آقا، بروید...»
📚 به شیوه باران، ص١٨
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ سوال
❓#برهان_امکان_وجوب چگونه خدا را اثبات می کند؟
🔷 براهین متعددی برای اثبات وجود خداوند وجود دارد. یکی از این براهین معتبر، متقن و بسیار مشهور در فضای اسلامی و حتی غربی، برهان امکان و وجوب است. این برهان را به صورتهای گوناگون میتوان تقریر کرد که شکل ساده تقریر آن بدین صورت است:
1️⃣ موجودی هست؛ اثبات این مقدمه آسان است؛ چراکه هر کسی حداقل به وجود خودش علم دارد.
2️⃣ این موجود یا واجب الوجود است یا ممكن الوجود و هیچ موجودى عقلا خارج از این دو فرض نیست. (ممکن الوجود یعنی موجودی که نیازمند است و وجود برایش ضرورت ندارد. واجب الوجود یعنی موجودی که هیچ نیازی ندارد و وجود برایش ضرورت دارد).
3️⃣ ممكن الوجود برای به وجود آمدن، نیاز به علت دارد. حال علتش یا ممکن الوجودی دیگر است یا واجب الوجود؛ اگر علتش، ممکن الوجود باشد، در هر صورت فایدهای ندارد؛ زیرا یک موجود نیازمند وجود، نمیتواند به موجود نیازمند دیگری وجود ببخشد. در واقع مانند اینست که شخص کوری، بخواد کور دیگری را از خیابان عبور دهد.
4️⃣ وقتی ممکن الوجود نمیتواند به آن وجود بدهد، پس واجب الوجود است که به او وجود میبخشد؛ زیرا او هیچ نیازی ندارد و وجود برایش ضرورت دارد و میتواند غیرخودش دیگر را به وجود بیاورد.
☑️ در نتیجه واجب الوجود وجود دارد.
ذکر این نکته نیز لازم است که واجب الوجود همان موجودی است که ما آن را خدا میدانیم.
📎 #مباحث_خداشناسی
📎 #خداشناسی_هفت
📎 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅قرآن داروخانه ای است که برای تمام مریضی ها ما، داروی مناسب دارد و کسی که با قرآن انس دارد و تلاوت زیاد او را به تسلط رسانده، در هنگام هر مرض می داند که باید از کدام دارو استفاده کند:
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِین؛[اسرأ/۸۲] و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى كنیم.»
«قَدْ جَآءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَآءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ؛[یونس/۵۷] از سوی پروردگارتان اندرز و شفا دهنده دلها نازل شد.»
امام علی(ع) میفرماید: «از این كتاب بزرگ آسمانی برای بیماریهای خود شفا بخواهید و برای حل مشكلاتتان از آن یاری بطلبید؛ چرا كه در این كتاب درمان بزرگترین دردهاست: درد كفر و نفاق و گمراهی و ضلالت.»[۱]
البته این ضرورت برای کسی که متوجه پوشیده بودن امراض روحی است و به ضرورت سلامت روحی پی برده، واضح تر است. و الا بعضی متوجه مرض های روحی نیستند تا آنجا که این مرض ها مانند سرطان پیشرفت کند و زمانی متوجه آن شوند که کار از کار گذشته است. و همچنین عده ای تنها زندگی زودگذر و فانی دنیا را می طلبند و برای آنها جنبه متعالیشان اصلا اهمیتی ندارد و خود را در همین هفتاد سال محبوس کرده اند و مرگ را پایان کار می دانند، بنابراین آن ها نیز احساس نیاز به قرآن نمی کنند.
در حالی که اگر کسی سالک به سمت خدای متعال باشد، هر لحظه نیازش نسبت به قبل گسترده تر می شود، چرا که قرآن مراتب مختلفی از هدایت را دارد.
«أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ؛[بقره/۱۸۵] ماهِ رمضان است ماهى كه قرآن، براى راهنمایى مردم نازل شده.»
«هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ؛[اعراف/۲۰۳] مایه هدایت و رحمت است براى جمعیّتى كه ایمان مى آورند.»
«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ؛[بقره/۲] آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزكاران است.»
«هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنینَ؛[لقمان/۳] مایه هدایت و رحمت براى نیكوكاران است.»
هدایت ناس با هدایت مومن، با هدایت متقی و با هدایت محسن فرق می کند و برای سالک هر لحظه هدایت بیشتر از قبل می شود:
«وَ یَزیدُ اللَّهُ الَّذینَ اهْتَدَوْا هُدىً؛[مریم/۷۶] (امّا) كسانى كه در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایتشان مى افزاید.»
البته می توانیم از تاثیر تلاوت قرآن در کاهش اضطراب ها و استرس ها بگوییم. از تاثیر قرآن بر ابعاد مختلف تمدن و علم و ادبیات و ... بگوییم. اما همه این ها برای کسانی پررنگ است، که قرآن را نه برای زندگی جاودان و بی انتها، بلکه بیشتر برای زندگی مادی و فانی می طلبند.
در حالی که اگر کسی ارزش قلب خود را بداند، می فهمد که این جلا دهنده، چقدر عظیم است:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ لَتَصْدَأُ كَمَا یَصْدَأُ الْحَدِیدُ وَ إِنَّ جَلَاءَهَا قِرَاءَةُ الْقُرْآن؛[۲] رسول خدا فرمود كه همانا این دلها زنگار میگیرد همان طورى كه آهن زنگار میگیرد و همانا جلوهى دلها بخواندن قرآنست.»
[۱]. ترجمه نهجالبلاغه، محمّد دشتی، خ ۱۷۶، ص ۳۳۲ـ۳۳۴، افق فردا.
[۲]. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج۱، ص: ۷۸.
🔰 @p_eteghadi 🔰
هدایت شده از پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
52.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺مهمتر بودن حفظ نظام جمهوری اسلامی از حفظ جان امام عصر علیه السلام !!!!
❕اخیرا سخنانی از مرحوم امام خمینی مورد بحث و نقد قرار گرفت که ایشان فرموده بودند که اهمیت حفظ نظام از حفظ جان امام عصر ع هم بیشتر است , ما در کلیپ فوق در جهت تبیین و توضیح این سخنان , نکات مفیدی ارائه داده ایم و از بیان مرحوم امام خمینی رفع شبهه کرده ایم !!!!
@Rahnamye_Behesht
چرا قرآن به تفسیر احتیاج دارد؟
هیچ شكی نیست كه قرآن كریم برای توده مردم نازل شده تا آنها را به سمت كمالات متعالی و قرب الی الله رهنمون باشد
«وَ مَا هِىَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ؛[مدثر/۳۱] و آن، جز تذكّری برای انسانها نمیباشد»
و از این رو آیات زیادی در قرآن انسان را به تدبّر و تعقّل در قرآن بدون هیچ قیدی كه آن را مختص به افراد خاص كند، فرامیخواند. مانند:
«أَ فَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلىَ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛[محمد/۲۴] آیا آنها در قرآن تدبر نمیكنند یا بر دلهاشان قفل نهاده شده است؟»
👇👇👇
دعوت و ترغیب همة انسانها به تدبر در قرآن كریم و توبیخ آنها بر نیندیشیدن در آیات قرآنی، شاهد گویایی است بر فراگیر بودن فهم معارف آن[۱]. همه اقشار مردم در هر رتبه از فهم و درك و مراتب علمی و روحی كه باشند، میتوانند از آن بهره ببرند.
و نیز آیاتی كه قرآن را به «نور»، «كتاب مبین» (روشن و روشنگر)، «برهان» (نور سپید و درخشان) توصیف كرده و آن را برای پند گرفتن سهل و آسان معرفی كرده:
«وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْءَانَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِر؛[قمر/۱۷] ما قرآن را برای تذكر آسان ساختیم، آیا كسی هست كه متذكر شود؟»
همه اینها دلالت بر همگانی بودن فهم آن دارد. و لكن هر اندیشمند آگاه با اندك آشنایی با قرآن و معارف آن، به خوبی میداند كه علوم و معارف نهفته در آن دارای سطوح و مراتب مختلفی است. فهم سطحی از این معارف، برای عموم آسان و دلالت آیات بر آن، آشكار و بیّن است و هر كسی در صورتی كه به زبان عربی و یا با مطالعه ترجمه صحیح آن آشنا باشد، بدون نیاز به تفسیر میتواند، آن معارف را از قرآن فرا بگیرد. و خود را شاگرد قرآن بداند نه اینكه نظر خود را بر قرآن تحمیل كند بلكه با ذهنی پاك و ضمیری باصفا در معارف آن تدبّر نماید. به میزان دانش و استعداد خود، از هدایت و اندرز این كتاب نیز بهرهمند خواهد شد.
حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «كسی با قرآن همنشین نشد مگر آنكه بر او افزود یا از او كاست، در هدایت او افزود و از كور دلی و گمراهیاش كاست».[۲] حتی معارف بلند را نیز خداوند متعال به صورت مَثل یا داستان و یا با بیان ساده و همه كس فهم بیان كرده است تا عامه مردم به بهانه پیچیدگی و عمیق بودن معارف آن، خود را از آن محروم نبینند.[۳]
فهمیدن بخش عمدهای از معارف بلند این كتاب عظیم كه در سطحی فراتر از فهم توده مردم است، و برای بسیاری از افراد، بدون تفسیر میسّر نیست. بنابراین انسان یا باید خود مقدمات لازم برای توانایی بر تفسیر را طی كند و دانش و شرایط لازم برای تفسیر را كسب نماید و به تفسیر آیات بپردازد، و یا از تفاسیر معتبر مفسّران مورد اعتماد بهره گیرد.
افزون بر دو بخش یاد شده بخش دیگری از معارف این كتاب عظیم كه در مرتبهای بالاتر قرار دارد با كمك تفسیر مفسران و یا تحصیل مقدمات تفسیر و كسب شرایط و دانشهای لازم نیز، قابل دسترسی نیست و فهم آن ویژه راسخان درعلم (نبی اكرم و ائمة طاهرین ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ) است و تنها راه پیبردن به آن معارف بلند، رجوع به راسخان در علم، و تفسیری است كه از آنان نقل شده است.
بنابراین معارف قرآن كریم از جهت ظهور و خفا، سهولت و صعوبتِ فهم آن ، در سه مرتبه قرار دارد: یك مرتبه از آن بینیاز از تفسیر است و یك مرتبه از آن ویژه راسخان در علم است، و یک مرتبه آن با تفسیر به دست می آید. این دستهبندی، در روایات نیز مطرح شده است، در روایتی كه در كتاب احتجاج از قول امیرالمؤمنین (ع) آمده است،: «همانا خداوند متعال كلامش را بر سه قسم تقسیم كرد، قسمتی از آن را عالم و جاهل میشناسند و درك میكنند و قسمتی از آن را فقط افرادی كه دارای صفای ذهن و حس لطیف و دارای قدرت تمییز بین حق و باطل باشند و خداوند شرح صدر برای اسلام به آنان داد، آن قسم را درك میكنند، و قسم دیگر را به غیر از خداوند متعال و انبیای الهی و راسخون در علم، كس دیگر را توانایی در فهم آن نیست.»[۴]
و در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه فرمودند: كتاب خدا (قرآن) بر چهارگونه است: عبارات، اشارات، لطایف و حقایق.
عبارت قرآن برای عامه مردم است، اشارات برای خواص، لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیاست.
بنابراین ما میتوانیم از ترجمه قرآن، معانی و مطالب ابتدایی آن را درك كنیم ولی اگر بخواهیم، به معارف عمیق و بالاتر آن پی ببریم ناگزیر هستیم مانند هر رشته و فنی كه در آن مهارت نداریم به متخصص رجوع کنیم، و از تفاسیر بهره مند شویم و برداشتهای ابتدایی خود را با نظرات آنها بسنجیم تا از اشتباه و تفسیر به رأی محفوظ بمانیم.
[۱]. آیت الله جوادی آملی، تسنیم، (تفسیر قرآن كریم)، (قم، مركز نشر: اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸)، ج ۱، ص ۳۶.
[۲]. نهج البلاغه، خطبة ۱۷۶.
[۳]. آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن كریم (قم، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸) ج ۱ (قرآن در قرآن)، ص ۴۳۱.
[۴]. تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۱۳، حدیث ۱۸، به نقل از احتجاج طبرسی.
🔰 @p_eteghadi 🔰