eitaa logo
فرزندان روح الله
144 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
885 ویدیو
32 فایل
هدف از تشکیل این کانال ایجاد انسجام و همدلی، تبادل نظرات و پیشنهادات در خصوص برنامه های فرهنگی مسجد حضرت صاحب الزمان (عج)شهر خنداب می باشد. ●نکات اخلاقی و آموزشی ●معرفی‌شهدای‌مسجد ●برگزاری مسابقات #باولایت_تا_شهادت #لبیک_یا_خامنه_ای✊️ #باما_همراه_باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
❣عشق رنگین❣ درهمین حین یکی از گارسونهای کافی شاپ دوتا شربت البالو آورد,من که ازشدت استرس,فشارم افتاده بود وکل بدنم میلرزید,ساره هم دست کمی از من نداشت. ساره ,دستبرد یک شربت البالو برداشت وداد دست من ویکی هم خودش شروع کردبه سرکشیدن واشاره کردبه من وگفت:سمیه جان,شربتت رابخور ,حالت بهترشد تکلیف اشکان خاااان رامشخص میکنیم. یه ذره ازشربت راخوردم ,خیلی خنک وشیرین بود ,تا تهش راسرکشیدم... ای وااای یه جورایی سرگیجه گرفتم,نگاه کردم به ساره اونم مثل من بود,شک نداشتم داخل شربت لعنتی چیزی ریخته بودند. هنوز کمی هوشیاری برام مونده بود,دست ساره راگرفتم وگفتم:باید ازاینجا بریم بیرون,ساره هم که مثل من بود بدون کوچکترین مقاومتی پاشد که بریم بیرون اشکان خودش راانداخت جلو.ورو به ساره گفت :کجااااا؟؟ ساره باهمون بی حالی زدش کناروگفت:آشغال عوضی ,میرم یک راست پیش پلیس...فهمیدی؟ اشکان یک نگاه به من کرد وگفت:نه نه نه,خانم کوچلوی خوشگل ,یادت نرفته که اخرین حرفم را.الان وقت تسویه حسابه,تشریف داشته باشین... با تمام توانم کیفم رازدم روسینه اش ,همینجورکه تلوتلو میخورد,به گارسون پشت سرش خورد. گارسونه رو به اشکان گفت:جلوشون رابگیرم؟ اشکان یه چشمک بهش زد وگفت:نه واسه چی؟بزار برن ما کارخلاف قانون نکردیم تابترسیم. باهزار زحمت چندتاپله رابالا اومدیم وسوار ماشین ساره شدیم ویک خواب سنگین چشام رادربرگرفت ودیگه چیزی نفهمیدم... دارد..... 💦⛈💦🕊💦⛈ 🙏 ---------------------------------- 🆔 @p_seyedahmad