چه می توانم بگویم از حال و هوای دیروز؟!🕊
شما میهمان که نه، به راستی که میزبان بودید.
از کجا بگویم؟از آن هنگام که دیدم آن سه تابوتی که پرچم سه رنگ زیبای میهنم زینت بخش آنها شده بود و بانوان این دیار مادرانه گل های پرپر شده را برای استقبال از فرزندان گمنام خویش به دست باد می سپردند.🥀
البته که نامردی است اگر شما را گمنام بخوانم.گمنام منم خوشنام تویی عزیزِجانم.
یا بگویم از آن هنگامه که اولین تابوت به سمت بانوان روانه شد و لمس کلمه ی (الله) روی کفن سه رنگ تابوتت شیرینی عجیبی در دلم نشاند.🇮🇷
از آنجا بگویم که تا وارد مکان مشخص شده برای ادامه ی مراسم شدم چشمم به تابوت زیبای تو و مادران و خواهرانی بس عاشق افتاد که هرکس به شیوه ی خویش از احوالات دلش برایت میگفت و تویی که مرا فرا خواندی به نزدیکی خودت و این دل دیگر نتوانست جدا شود از تو و تا آخر کنارت ماند.💕
اولین بوسه بر تابوت حال و هوایم را آسمانی کرد.همانجا قلمم را برداشته و من بی لیاقت از حال دلم برایت نوشتم و قلمم دست به دست میان دیگر عاشقان شما چرخید و هرکس جمله ای نوشت و حال خویش را بیان کرد. و قلمم روی تابوتت جا ماند به عنوان یادگاری از یک خسته دل❗️
شرمنده ی تو هستم عزیز برادرم که اشک های بی پایان من حقیر و بی لیاقت باعث به لرزه افتادن دل مادران این دیار شد و از من خواستند برایشان دعای ویژه کنم!آن هم من بی لیاقت...🖤
#نمایشگاه_فاطمی_شهرستان_ایوان
#معراج_الشهدا_نمایشگاه
🆔️ @tarh_shahid_abbasdaneshgar
کانال رسمی طرح #شهید_عباس_دانشگر 🥀