حرم ها معمولا امن ترین و دنج ترین جای عالمند.
🌿 تمام غصه ها و خستگی ها و هول های عالم هم که روی دلت باشد، یک کنج صحن انقلاب، یا یک گوشه ی دیوار گوهرشاد، کافیست که غم عالم ببرد..
یااینکه نیمه شب در خلوت ِ سرد بهاری صحن اتابکی خانم جان، قدم بزنی و نفس های عمیق پشت هم زمان را متوقف کند.
اصلا جنس تنفس توی حرم ها فرق دارد..
مثلا کسی که بعد از چند روز خاک و غبار و خستگی و تاول پا و سوزش چشم و .. به بین الحرمین می رسد، همینکه از وردی باب السلام هوای حرم در دستگاه تنفسی اش می پیچد، احساس می کند به دستگاه اکسیژنِ معطر به عطر خفیف سیب متصل شده است و هر دم که فرو می برد ممد حیات است و چون که برآید مفرح ذات..
🍃 آن ها که به نجف سفر کرده اند خوب می دانند، که حس رسیدن به باب القبله مثل حس رسیدن به سر کوچه ی خانه ی پدری بعد از مدتها غربت است..که میخواهی بار سفر را همان دمدر رها کنی و مستقیم به سراغ آغوش پدر بروی و توی ایوان این خانه از شوق لبریز و دلتنگیِ بی امان اشک بریزی و بعد هم در آغوش حیاطِ مسما به نام مادر، بیهوش بشوی..
اصلا همه ی حرم ها امن ترین جای عالمند..
از همان روزی که پدرمان ابراهیم، از خدا خواست که مکه را شهری امن قرار دهد، به ضمانت همان روز همه ی حرم ها امن ترین مکان عالم شده اند..
حرم امامزاده ها، حرم عبدالعظیم حسنی، اصلا همین حرم شاهچراغ..
می بینی؟!
باوجود حادثه ی ۴ آبان،که انتظار میرفت مردم دیگر کیلومتر ها سمت محل حادثه نیایند، اما مردم از ۵ آبان پرشور تر از روزهای قبل، دوباره از در حرم وارد می شوند، زیارت می کنند، در هوای حرم تنفس عمیق مهمان سینه هاشان می کنند.. نمی ترسند..
می دانی چرا؟ چون خدا امنیت حرم ها را در قلب های مومنین ضمانت کرده..
حالا در مرور این روزهای کارزار آخر الزمانی
یکبار دیگر این کلمات را از زبان کسی که راه همه ی حرم ها را زیر آتش، وجب به وجب قدمبرداشته و دیده بانی کرده، مرور کنید:
«... عزیزان من،
امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی..»
#شاهچراغ
#داعش
#جمهوری_اسلامی
#حاج_قاسم_سلیمانی
✍ عطیه السادات حسینی
🌐https://eitaa.com/joinchat/115867850C87c0764798
برای نماز صبح صدام کرد
محمدحسن هم بیدار شد
رفتم وضو گرفتم و اومدم تو هال
محمدحسن رو گذاشته بود رو کابینت و از پشت پنجره، باغ همسایه رو تو تاریکی نشونش می داد
چادر رو که داشتم میذاشتم روی سرم گفت:
ابومهدی رو یادته؟
گفتم خب؟ همین پریشب تو اخبار میدیدمش
گفت آمریکایی ها ترورش کردن..
گفتم واااای، کجا، چجوری؟
گفت از فرودگاه بغداد که داشت می اومد، موشک زدن به ماشینش..
نفس عمیق سنگینی کشیدم و نماز رو بستم و کل دو رکعت نماز رو داشتم به اربعین فکر میکردم. که ای بابا.. حالا سفرهای اربعین چیمیشه.. چقدر سخت میشه.. چقدر اوضاع عراق سخت تر میشه..
چادرم رو جمع میکردم که بذارم کنار،
گفت: نمازت تمامشد؟
گفتم آره.
گفت: حاج قاسم هم تو اون ماشین بود..
چند ثانیه خیره شدم بهش و مبهوت و یخ زده و خیس اشکِ بی اراده نشستم رو پله ی آشپزخونه..
تا طلوع آفتاب زانوهام رمق نداشت برای از جا بلند شدن.
انگار داغ چند تا عزیز رو یکجا ریختن رویقلبم.
هنوز هم می سوزه از این داغ..
لا تبرد ابدا..
بااینکه غم داشتیم
صاحب علم داشتیم
عمومون رو کشتن
همین رو کم داشتیم..
#جانفدا
#سرداردلها
#حاج_قاسم_سلیمانی
#یک_وبیست
🏴🇮🇷✌️🇮🇷✌️🇮🇷🏴
✍ عطیه السادات حسینی
🌐https://eitaa.com/joinchat/115867850C87c0764798