eitaa logo
{ پادمیرا ..♡
397 دنبال‌کننده
71 عکس
5 ویدیو
0 فایل
پادمیرا؟ نگهبان عشق🥲♥️ قلم در دستم و تیرش به جانم ✒ نویسنده اصلی کانال "‌‌‌‌‌دختری‌ازتبارایران‌" مدیریت کانال بر عهده "‌ماهلین‌بانو‌" کپی؟ نه دیگه ناشناسمون: https://daigo.ir/secret/4512871294 راه ارتباطی با مدیر : @Aa00aaa
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام پروردگاری که عشق را آفرید و جهان را از نور محبت منور نمود♥️
کانال پاکسازی شد و آغاز دوباره‌ای رو از اهالی ِآپرانیک خواهیم داشت☺️🌱
اینجا محلی خواهد بود برای اهالی دل و نوشتن از دلمان تا که بر جانتان بنشیند♥️🌱 بنده نویسنده اصلی کانال آپرانیک هستم و مفتخرم که شما رو به اینجا، کنجی برای اهل‌شعر و ادبیات دعوت کنم🌸 نوشته‌های بنده رو با بشناسید. ماندگار و پایدار باشید♥️🌱
سلام دوست عزیز🤗 اینجا برای ی نیمچه نویسنده شاعر با رفیق فابشه...🙂 الان کتاب دیزی دارکرو قسمت بندی کردیم داریم می‌ذاریم 👀 قراره کلی کتاب بخونیم🦦 بقیه فعالیتامونم می‌بینید دیگه👀 https://eitaa.com/apranikkk
هدایت شده از { پادمیرا ..♡
به نام پروردگاری که عشق را آفرید و جهان را از نور محبت منور نمود♥️
لحظه ای روی برگرداندم و سیهی شب را در موی شب‌تاز تو دیدم لحظه ای روی برگرداندم و سپیدی صبح را در صورت گلگون تو دیدم...
هر صبح بی‌قرار توام چشم انتظار رسیدن به تو و نگاه ِمن به آن درخت سیبی‌ست که آخرین بار آخرین میوه‌ی شیرین زندگی‌ام را باتو از آن خوردم...🍏
اگه ی روز نبودم بادیدن ماه، بارون، کتاب ها، سرسبزی طبیعت، روشنایی شمع، اهنگ های غمگین و صدای پیانو یاد من بیفت🥲:)
من نمی‌دانستم معنی هرگز را، تو چرا بازنگشتی دیگر... -ابتهاج
می بینی ؟ حتی نرسیدن به تو هم داستان پر از رویای خودش را دارد یادت باشد عاشق را نه شب تهدید می کند، نه مرگ فقط فاصله...🍃 - راوۍ
287.4K
نوازش روح🎶🎼 کدوم کوه و کمر، بوی تو داره یار کدوم ماه جلوه‌ی روی تو داره؟ همون ماهی که از قبله زند فریاد نشون از داغ ابروی تو داره... مجنون نبودم، مجنونم کردی از شهر خودم، بیرونم کردی، یار مجنون نبودم، مجنونم کردی از شهر خودم، بیرونم کردی، یار♥️
نمونده دیگه احساساتی ک بخوام خرجت کنم:)
دوستان عزیز🌸 از امروز قراره همراهتون باشیم با خوندن کتابای مختلف و معروف به صورت قسمت‌بندی شده و تایپ شده. اولین کتابی که همراه‌ هم می‌خونیم کتاب "دیزی‌دارکر" اثر آلیس‌فینی خواهد بود. روند ارسال قسمت‌ها بدین صورت خواهد بود: هرروز یک قسمت از کتاب، به استثناء جمعه‌ها و روز‌های تعطیل. پیشاپیش ممنون از همراهیتون. امیدوارم از خوندن کتاب‌ها لذت ببرید♥️🌱 کپی در هیچ صورتی پذیرفته نمی‌شود و لذا خودداری بفرمایید.
دست تنهایی ات را به سمت هیچ کس دراز نکن. " تا منت هیچ خاطره ی اشتباهی، بر سر بی کسی ات نباشد." --سیمین بهبهانی
سلام و احترام🌸 ایراندخت هستم، نویسنده‌ی کانال. نکته‌ای که باید خدمتتون عرض کنم اینه که سنتورنوازی‌ها رو بنده ضبط می‌کنم و خودم می‌نوازم پس لطفا تحت هیچ‌شرایطی کپی نفرمایید. و نکته دوم اینکه کتاب‌هایی که قسمت‌بندی میشن و برای شما عزیزان و اهالی گرانقدر آپرانیک فرستاده میشن؛ توسط بنده و ماهلین‌بانو تایپ میشن و کلی براشون وقت گذاشته میشه. خواهشمندم از کپی پرهیز بفرمایید. ممنون از همراهی شما عزیزان🌱
هر بار که آینه را نگاه می‌کنی فقط نقص‌های خودت را نبین کن تو بهتر از آن حرف‌هایی که دیگران می‌زنند تو بهترین خودتی😊💛
شما رو دعوت می‌کنم به خواندن قسمت‌اول کتاب "دیزی‌دارکر" اثر آلیس‌فینی.
"دیزی‌دارکر" |قسمت اول| (فصل یک) با قلبی بیمار متولد شدم. اولین روزی که وارد این دنیای کوچک تنها شدم، همان روزی بود که برای اولین بار مُردم. آن روزها هیچ‌کس متوجه بیماری‌قلبی‌ام نشد. در سال ۱۹۷۵، مسائل به اندازه حالا پیچیده نبودند و رنگ کبود پوستم را نتیجه نحوه‌ی تولد سختم در نظر گرفتند. به صورت بریچ در رحم مادرم قرار گرفته بودم و همین موضوع را سخت کرده بود. دکتر که خسته شده بود از پدرم خواسته بود بین من و مادرم یکی را انتخاب کند و با لحنی عذرخواهانه و کمی هم آغشته به بی‌صبری توضیح داده بود که فقط می‌تواند یکی از مارا نجات دهد. پدرم پس از مکثی کوتاه مادرم را انتخاب کرده بود که همین باعث شد تا آخر عمر تاوانش را بدهد؛ ولی قابله مرا مجبور به نفس‌کشیدن کرده بود _باوجود احتمال بسیار ضعیف آن و برخلاف میل خودم_ و وقتی من گریه کرده بودم غریبه‌های حاضر در آن اتاق بیمارستان لبخند زده بودند؛ همه خوشحال بودند به جز مادرم. او حتی حاضر نبود نگاهی به من بیندازد. مادرم یک پسر می‌خواست. وقتی من به‌دنیا آمدم دو دختر دیگر هم داشت و روی همه‌ی ما اسم‌ گل‌ها را گذاشته بود. بزرگ‌ترین خواهرم [رز] نام دارد که کاملا نام مناسبی است؛ چون زیباست، ولی خار دارد و بی‌عیب نیست. خواهر بعدی‌ام که از من چهارسال بزرگ‌تر است لیلی نام دارد. فرزند وسط در خانواده‌ی گلی ما؛ رنگ‌پریده و قشنگ، و در عین‌حال برای بعضی‌ها سمی. مادرم تا مدت‌ها حاضر نبود روی من اسمی بگذارد، ولی وقتی زمانش رسید اسم مرا دیزی گذاشت. مادرم از آن زن‌هاست که برای هرچیزی تنها یک راه‌حل در نظر می‌گیرند، به همین دلیل هیچ‌کدام ما اسم دوم نداریم. انتخاب‌های دیگر _بهتر_ هم بودند، ولی او اسم گلی را رویم گذاشت که اغلب یا چیده می‌شود، یا زیر پا له می‌شود، یا در تاج گل به کار می‌رود. بچه‌ای که موردعلاقه‌ی مادرش نیست همیشه از این موضوع آگاه است... ادامه دارد...
امشب از اون شباست که چند وقت طول میکشه تا صبح شه.
بازم نشد ببینمت...🍃 چقدر دیگه باید تو محله دنبالت باشم تا پیدات بشه؟
چرا هرکجا که می‌روم فقط اسمت پیداست؟ خودت کجایی؟ تا کی باید منتظر دیدنت باشم؟ چرا اینقدر باید سرشلوغ باشی؟ گناه من چیست؟ آها. خودم هم می‌دانم عاشق تو شده‌م... تویی که نمی‌دانی چگونه قلبم برای دیدنت پر می‌کشد♥️🕊
شبتون شیک✨🙂
00:00 تایم🌿
هدایت شده از { پادمیرا ..♡
به نام پروردگاری که عشق را آفرید و جهان را از نور محبت منور نمود♥️
سرخوشم گرچه با باده و می نیست ولی جان من، جان تو، بمان برایم که رفاقت کافیست...♥️🌱
هیچ‌چیز به اندازه دشمن مشترک انسان‌ها را به یکدیگر نزدیک نمی‌کند. [ تکه‌ای از کتاب محکم در آغوشم بگیر‌‌ ]
من همونیم که زبونم شیش متره ولی کافیه دلم بشکنه💔لال میشم:)
بامن راجب مودی بودن حرف نزنید. من میتونم صبح قهقهه بزنم و جیغ و داد کنم و شب حوصله خودمم نداشته باشم؛ فقط یه گوشه بشینم و موزیک گوش بدم و از همه بدم بیاد.
دلفریبان نباتی همه زیور بستند، دلبر ماست که با حُسنِ خدا داد آمد! - حافظ