کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
سخن گفتن با کلمات دشوار ترین کار است، زمانی که میدانم هرگز و هیچ موقع کافی نخواهند بود؛
در گلو میشکند نالهام از رِقت دل؛
قصهها هست ولی طاقت ابرازم نیست...
#هوشنگ_ابتهاج
#سبزینه_های_خیال
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنهای بر در این خانهی تنها زد و رفت
دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت
مرغ دریا خبر از یک شب طوفانی داشت
گشت و فریادکشان بال به دریا زد و رفت
چه هوایی به سرش بود که با دست تهی
پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت؟!...
بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید
قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت
دل خورشیدیاش از ظلمت ما گشت ملول
چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت
همنوای دل من بود به هنگام قفس
نالهای در غم مرغان هم آوا زد و رفت(((:
#هوشنگ_ابتهاج
#خاکستر_کوچه_های_ذهن
سرانگشتش گره میزد به گیسو
دلم میرفت و آنجا گیر میکرد:))))
#هوشنگ_ابتهاج
#سبزینه_های_خیال
صبر کن که بر آید به کام دل
آن آرزو که در دلِ امیدوار توست.
#هوشنگ_ابتهاج
#سبزینه_های_خیال
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو