تجویز جنسی پزشکان دربار برای شاه
روابط نامشروع و خلاف اخلاق محمدرضا پهلوى، یکى از موارد اختلاف شاه با فرح بود و اسدالله علم به عنوان وزیر دربار تأمین کننده زنان بدکاره براى شاه بود و پزشک شاه تجویزهای عجیب و غریبی در این زمینه داشته است!
جزئیات در:
fna.ir/5L1KUN
💠متن:
🔴«اخیراً والاگهر سروناز دختر والاحضرت عبدالرضا پهلوی جهت آشنایی با سیستمهای مختلف ارزیابی و تهیه برنامههای تلویزیون در پروژه iDi تلویزیون آموزشی مشغول به کار شده است.
نظریه شنبه: دوستی چند جانبه بین جیم کینگ و بهرام نادری و خانم فرزام و قماربازی نمودن آنها و استعمال مواد مخدر همه خطراتی است که والاگهر را تهدید مینماید زیرا والاگهر نیز بدون توجه به دوستی بیشائبه خود با این عده ادامه میدهد و اغلب شبها به بازی تخته نرد و صرف شام با خانم فرزام میپردازد.
نظریه سهشنبه: مفاد گزارش خبر صحیح به نظر میرسد. راسخ
۴شنبه: خبر قابل تحقیق و بررسی است.»
💠متن:
🔴«والا حضرت شاهپور حمیدرضا پهلوی اخیرا براثر معاشرت زیاد با اشخاص ناباب وآمد ورفت به اماکن عمومی ومنازل فحشاء به تریاک معتاد شده واغلب شب ها برای کشیدن تریاک به منزل حسین فرجاد واقع درخیابان روزولت چند کوچه بالا ترازامجدیه رفته ومدتی به کشیدن تریاک می پردازد.
این موضوع در محافل درباری انعکاس نامطلوب ایجاد کرده ودر صورت ادامهٔ آن ــ ممکنست موضوع در خارج انتشاروعکسالعمل بدی علیه دربارشاهنشاهی ایجاد کند.
💠متن تصویر بالا: سند ساواک، سازمان امنیت و اطلاعات کشور – حمیدرضا پهلوی
🔴«در پارهای از محافل راجع به دخالت والاحضرت شاهپور حمیدرضا پهلوی در امر قاچاق مواد مخدر (هروئین و کوکائین) و حمل و نقل مواد مزبور به نقاط مختلف کشور هنگام مسافرت به شهرستانها به عنوان شکار مطالبی به گوش رسیده و گفته میشود یکی از افسران ارتش (سرهنگ) هم در این مورد با ایشان همکاری نزدیک دارد و از جمله در مسافرت اخیر والاحضرت به ماکو به عنوان شکار مقداری هروئین و کوکائین وارده از کشور ترکیه توسط مشارالیه به تهران حمل گردیده است.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تیمسار متین محافظ شاه از هوس رانی محمدرضاشاه با اطلاع فرح پهلوی می گوید،فقط باید تاسف خورد 😱😱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روایتی از رزم آرا وزیر بهداری پهلوی
شاه در اثر مصرف زیاد قرص های تقویت جنسی مرد
😱😱😱😱
تاریخگزارش: 13/3/48
از: 20 ه 3
شماره گزارش: 13529/20 ه 3
موضوع: حاج ابوطالب سلیمانیفر
نامبرده بالا در یك صحبت خصوصی اظهار داشت در بهمن ماه 1347 مجله امید ایران عكسی از راهروهای زیرزمینی نیویورك كه در آنجا رجال با یكدیگر رابطه جنسی دارند انداخته كه در میان این رجال عكس شاه، نیز میباشد یك شماره از این مجله را شخصی به مسجد و تكیه دباغخانه آورده بود كه من دیدم سپس یادشده به دوست خود متذكر گردید كه این مجله را پیدا كرده و برایش خریداری كند.
به گزارش عملیاتی خبر توجه شود.
✳️ آیا حقیقت دارد از سال ١٣٤٥ به بعد شما با عروس خودتان فرح حرف نمیزدید و بکلی قهر بودید؟
تاج الملوک ملکه مادر: بله، حقیقت دارد .
قبلاً عرض کردم که حدودای سال ١٣٥١ محمدرضا دست دختر سرلشکر آزاد را که یک نفر افسر نیروی هوایی بود گرفت و به کاخ آورد. فرح که تا قبل از آن به این قبیل اعمال حساسیت نشان نمیداد در برابر این دختر بیچاره جبهه گرفت و حتی چند بار به گوش او سیلی نواخت و موهای او را کشید و جلوی کارکنان دربار و خدمه کاخ آبروریزی کرد.
علت هم این بود که زنهای قبلی که با محمدرضا رفت و آمد داشتند به این قشنگی نبودند.
این دختر که اسم او گیلدا بود موهای طلایی یکدست داشت و عینهو یک دختر فرانسوی یا آلمانی بود. محمدرضا اسم او را گذاشته بود طلا!
فرح از زیبایی و وجاهت این دختر خیلی به خودش میپیچید و نسبت به این همه قشنگی حسادت میکرد.
عاقبت کار محمدرضا و فرح به آنجا کشید که فرح گفت یا باید این دخترک را از کاخ بیرون کنید یا من از اینجا میروم و طلاق میخواهم!
محمدرضا که این دختر – طلا – را دوست داشت و از طرفی میدانست طلاق دادن فرح هم برای آبروی سلطنت خوب نیست با فرح به این توافق رسید که من بعد با هم کاری نداشته باشند، یعنی رسماً و اسماً زن و شوهر باشند و فرح هم حفظ ظاهر کند و همچنان به عنوان مادر ولیعهد و ملکه باقی بماند اما او راه خودش را برود و محمدرضا هم راه خودش را!
📚منبع:
#خاطرات_تاج_الملوک_ملکه_پهلوی
صفحه ٤٦٥.
✳️ اما فرح متاسفانه رعایت آبرو و پنهان کاری را نمیکرد و عمداً و عالماً کاری میکرد که به محمدرضا لطمه بخورد. یک روز آقای صاحب اختیار که از زمان پدر خدا بیامرزش در کاخ بزرگ شده و پدرش هم خادم ما بود و با من صمیمیت داشت پیش من آمد و من دیدم خیلی این پا و آن پا میکند و مثل این است که میخواهد چیزی بگوید ولی نمی تواند!
بالاخره زیر زبانش را کشیدم و با ترس و لرز و خجالت و هزار اما و اگر و ببخشید و جایی نگوئید و اینگونه مقدمات گفت: قربانت گردم. آیا این درست است که شهبانوی مملکت دوست پسر داشته باشد و او را با خود به داخل کاخ بیاورد؟ البته ما میدانستیم که فرح با فریدون جوادی قاطی شده است اما نه این که او را به کاخ بیاورد!
خوب چکار میتوانستم بکنم؟ اگر میخواستم به محمدرضا بگویم درست نبود و پسرم ناراحت می شد[!] این بود که خودم فرح را خواستم و به او نهیب زدم که زنیکه گدا زاده خجالت نمیکشی این قبیل کارها را در جلوی چشم کارکنان دربار انجام میدهی؟ فرح گفت درست گفتهاند شاه میبخشد شیخ علیخان نمیبخشد! خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته، آن وقت باید به تو حساب پس بدهم؟ من آزاد هستم و اختیار [...] را دارم!
خلاصه خیلی بیحیایی کرد و من هم به کلی با او قطع رابطه کردم و تا امروز که به خارج از کشور آمده ام بیشتر از ٥ سال است یک کلمه با او حرف نزدهام .
📚منبع:خاطرات_تاج_الملوک_ملکه_پهلوی
صفحه ٤٦٥.
✳️ فرح که آمد یک تشکیلات بزرگتر از دربار درست کرد و اسم آن را گذاشت دفتر مخصوص ملکه فرح ...در این دفتر همه رقم آدم دیده میشد. مثلا خانم لیلی جهانآرا (امیر ارجمند) که میگفتند در مدرسه رازی همشاگردی فرح بوده است. این خانم نمونه یک زن بی بند و بار و آزاد هر نوع قید و بند بود. کاخ را مِلک شخصی خودش میدانست و گاهی اوقات ده پانزده بیست زن از کارکنان دربار و ندیمهها و خدمه و دوستانش را لختِ لخت میکرد و در استخر کاخ بدون هیچگونه پوششی لخت مادرزاد شنا میکردند. من از این مطلب رنج میبردم و چون مایل نبودم روی فرح به من باز شود به خود او مستقیماً چیزی نمیگفتم و به محمدرضا نق میزدم که این کارها قباحت دارد و چه بسا که کارکنان کاخ و دربار که این مناظر را میبینند، موقع خروج از کاخ و در خانواده خود و در میان دوستان و آشنایان ماوقع بی عصمتی در کاخ را تعریف کنند و به پرستیز خانواده ما لطمه بخورد. اما محمدرضا هم تحت تاثیر این زن [لیلی امیر ارجمند] بود و فقط میگفت چشم. چشم! هیچ کاری نمیکرد. یک بار آقای صاحب اختیار سرپرست خدمههای کاخهای سلطنتی به خانم امیرارجمند گفته بود خانم! این کار خوبیت ندارد که شما و دوستانتان لخت مادرزاد جلوی چشم باغبانها و کارگران کاخ داخل استخر میروید و شنا و آب بازی میکنید. لیلی به جای آن که نصیحت این مرد ریش سفید را گوش کند به او گفت بگذار نگاه کنند (!) برای سوی چشمشان خوب است!
#تاج_الملوک
#خاطرات_ملکه_مادر
#ملکه_پهلوی
#لیلی_امیرارجمند
صفحه ۴۵۹.