eitaa logo
پایگاه 2 مقاومت بسیج امام خمینی ره
177 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
131 فایل
پایگاه 2 بسیج دانش آموزی امام خمینی ره طرح شهید بهنام محمدی برای اطلاع رسانی دانش آموزان ساخته شده است : مدرسه امام حسن عسگری ع ، نور ،شهید حسین افسر و... ارتباط با ادمین 🆔️ @admin_paiegah2
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت هشتاد و هشتم شهید رحمان فروزنده رحمان فروزنده در 2 بهمن سال 1342 در شهر زنجان ديده به جهان گشود و در آغوش گرم خانواده رشد کرد. فروزنده در سال ۱۳۵۹ ابتدا وارد سپاه شد ولی در سال ۱۳۶۰ بعد از قبولی در دانشگاه افسری امام علی ، به آنجا رفت. وی ۱۳۸ ماه سابقه حضور در مناطق عملیاتی، در جریان جنگ ایران و عراق را داشت و در عملیات‌های والفجر ۸ ، محرم، کربلای ۶، نصر ۶، مرصاد  حضور داشت و در عملیات‌های شرهانی و کربلای ۶ و عملیات پدافندی فکه، بارها مجروح شد.رحمان فروزنده تمام دوره‌های آموزش نظامی از جمله تکاوری و چتربازی را با به پایان رساند و بعد از گذراندن دوره دافوس در رشته  استراتژیک در دانشگاه دفاع ملی  موفق به گذراندن دکترا  گردید. فروزنده مراتب فرماندهی گروهان و گردان را در جنگ ایران و عراق در لشکرهای ۱۶ زرهی قزوین  و ۷۷ پیاده خراسان و فرماندهی تیپ ۴۵ تکاور و جانشین لشکر ۷۷ پیروز ثامن الائمه خراسان طی کرد و از دو سال قبل به فرماندهی لشکر ۲۱ حمزه الشهدا آذربایجان  منصوب شده بود. کتاب انتظار شیرین: بر اساس زندگی نامه رحمان فروزنده چاپ شده‌است. تیپ تکاور ۱۲۱ شهید سرلشکر رحمان فرونده و چند میدان و خیابان در تبریز و زنجان به یادبود وی نامگذاری شده‌است. روز یکشنبه ۲۱ آذرماه ۱۳۸۹ هنگام بازگشت از رزمایش بزرگ جنوب کشور که تحت نظارت ستاد کل نیروهای مسلح در جریان بود، به هنگام مراجعت به تبریز، بر اثر واژگونی خودرو به همراه سروان اوردیخانی درگذشت.در روز تاسوعا  در زنجان دفن شد. شادی روح شهید فروزنده پنج صلوات🌷 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
قسمت هشتاد و نهم شهید کاووس رحمانی شهید "کاووس رحمانی" در 14 اردیبهشت ماه 1345 در روستاي اسلام آباد (ميانده) شهرستان فسا در خانواده مذهبي ديده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و تحصيلات ابتدايی را در دبستان حافظ ميانده گذراند. او از کودکي با معارف اسلامي بخصوص قرآن آشنا شد. پس از طي دوره راهنمايي در دبيرستان سلمان فارسی موفق به اخذ ديپلم در رشته علوم اقتصادی شد . کاووس پيش از رسیدن به سن تکلیف به راز و نياز با خدا می پرداخت و سرشار از هوش و ذکاوت بود و با قرآن انس داشت .  سال 61 داوطلبانه به خدمت مقدس سربازي رفت و مشتاقانه به حراست از دستاوردهاي انقلاب پرداخت ، پس از طي دوره آموزشي در پادگان ژاندارمري جهرم به جبهه هاي حق عليه باطل عزيمت نمود و مدت 9 ماه در جبهه های حق عليه باطل با دست نشاندگان استکبار به مبارزه پرداخت. وی سرانجام در 23 آذر سال 1364 در دهلران ارتفاعات بيات به شهادت رسید. شادی روح شهید رحمانی پنج صلوات🌷 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
قسمت نودم شهید فرامرز دادبین سال ۱۳۵۷و در اوج درگیری های مردمی با رﮊیم پهلوی ، جلسه ی سخنرانی در مسجد جامع کرمان ترتیب داده شد رﮊیم که از عواقب چنین سخنرانی هایی به خوبی مطلع بود، با نیروهایی که از قبل بر پشت بام و اطراف مسجد مستقر کرده بود، به مردم حمله کرد. این اقدام رﮊیم نیز نتوانست مانع مردم شود درست یک ماه بعد از این ماجرا در روز ۲۴ آذر بعد از شهادت "حسن توکلی” ، نخستین شهید طلبه استان کرمان در پاییز سال ۵۷ مردم برای برگزاری آیین هفتمین روز درگذشت وی در محل مسجد امام خمینی‌(ره) کرمان تجمع کردند. درگیری بین مردم و نیروهای رﮊیم شروع شد. هرکس با هر چه می توانست به نیروهای ساواک حمله می کرد در این درگیری یکی از نیروهای ساواک با کلت به یکی از مردم که مشغول سنگ ﭘرتاب کردن بود حمله برد و او را زخمی کرد مردم برای کمک به سمت او رفتند. شهید دادبین فرد زخمی را سوار ماشین کرد تا به بیمارستان برساند در همین حین تیری به سمت دادبین شلیک شد و قلب او را مورد هدف قرار داد. در آن حادثه علاوه بر مهندس دادبین سه نفر دیگر  نامجو ،مهدوی و حسینی به شهادت رسیدند. شهید دادبین بسیار متواضع و خوش برخورد ، شوخ طبع و متین بود با افراد در کمال متانت و احترام برخورد میکرد دوستدار ضعفا و محرومین بود از همه مهمتر اینکه اهل تجمل نبود و بسیار ساده زندگی میکرد و به خودش متکی بود  شادی روح شهید دادبین پنج صلوات🌷 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
قسمت نود و یکم شهید مهدی نصیبی شهیدمهدی نصیبی در سال 1342، در شمیران تهران و در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا سوم دبیرستان ادامه داد، تا اینکه پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، با فعالیت‌های انقلابی خود، پس از مدتی وارد کمیتة انقلاب اسلامی شد تا به پاسداری از انقلاب و دستاوردهای آن مشغول شود. شایستگی‌ وی باعث شد پس از مدتی یکی از محافظان آقای دکتر ولایتی (وزیر امور خارجة وقت) شود. او برای انجام حج به مکة مکرمه شرفیاب شد و پس از بازگشت، آمادة سفر به جبهه شد. او چندین‌بار به جبهه رفت؛ او در منطقة دهلران، عملیات والفجر مقدماتی، والفجر یک، آزادسازی فاو و کربلای 8 دلاوری‌های بسیار به‌یاد ماندنی از خود به‌یادگار گذاشت. شهید همچنین سمت مربی آموزش لشکر روح الله و فرماندهی یکی از گردان‌های لشکر روح الله را نیز در کارنامة خدمتی افتخارهای خود دارد. سرانجام وی در روز پنج شنبه، 20 فروردین‌ماه 1366، در عملیات کربلای 8، منطقة عملیاتی شرق بصره به درجة رفیع شهادت رسید. شادی روح شهید نصیبی پنج صلوات🌷 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
قسمت نود و دوم شهید محمدرضا زمانی سال 1357 آغاز ورق خوردن ایام زندگی محمد بود وهنوز 2 سال بیشتر نداشت که مادر هجرت اخروی اش را حکایت کرد واو پیوسته در کنار پدرش که معلم بود بر سر کلاس درس می رفت. از همان کودکی به همه مهر می ورزید وعلاقه ای به مادیات نداشت. اسباب بازی هایش برای همه بود ودر خورد وخوراک وپوشاک بهانه گیر نبود. او که با کلاس های مدرسه از خردسالی انس گرفته بود در 7 سالگی دانش آموز کلاس اول دبستان شهید فضل الله شد ودر همان دوران مکبر مسجد حضرت ابوالفضل(ع) شهرری گردید. محمد از دوره ابتدایی در ایام ماه مبارک رمضان سعی می کردتا می تواند چیزی نخورد. دوره راهنمایی را در مدرسه مکتب صدوق گذراند ودر سال اول راهنمایی به عضویت بسیج مسجد دوران کودکی اش درآمد ودر کنار فعالیت در بسیج همواره می کوشید تا در کسب علم نیز نفر برتر باشد. با ورود به دوره دبیرستان فعالیتش بیشتر شد ودر مدرسه بسیج دانش آموزی را تشکیل داد وبا راه اندازی هیئت در ایام مختلف، در برگزاری مراسم ها می کوشید. او توانست در رشته تجربی دیپلم خود را بگیرد.  حال وهوای دوران انقلاب وجنگ محمد را نیز بی نصیب از پرس وجو نکرده بود زیرا در هر خانواده ای نشانی از عزیز سفر کرده ای در دفاع از اسلام بود واو هم در پی همین سوال وجواب ها وآشنایی با روحیات شهدا، دائم در حال پرورش روح خود بود.از این دوران بود که به همراه دوستانش برای بازدید به مناطق جنگی سفر می کرد وگلزار شهدای تهران ماوای لحظه های حضور بی قرارش بود. با ورود به سپاه منبع درآمدی پیدا کرد واو یاد گرفته بود که دست دیگران را بگیرد. به چند خانواده که فرزند یتیم داشتند کمک خرجی می رساند. اگر کسی مریض بود یا به وام نیاز داشت تا کسی ضامن شودحتما پیش قدم می شد ولی هیچ وقت از موقعیتش در محیط کار ودر جاهای دیگر سوء استفاده نمی کرد. همیشه راضی به حق خودش بود. در سال 1378 به عضویت رسمی سپاه شهید بروجردی درآمد ولی از کارها ومسئولیتش برای کسی حرفی نمی زد. در همان سال هیئت” یازینب(س)” را تاسیس کرد وخود مداحی و میانداری می کرد. محمد، هنگامی که در تهران بود سعی می کرد حتما به خانواده شهدای مفقودالاثر سر کشی کند. اوهمیشه طوری رفتار می کرد که انگار تمام دوران جنگ را در منطقه بوده وهمتی رزمنده گونه داشت. وی در برگزاری مراسم یادواره شهدا و مناسبت های بسیج فعالیت می کرد واز آنجایی که روابط عمومی خوبی داشت در تهیه امکانات برای این قبیل کارها تلاش زیادی می کرد. آخرین بار که می خواست برای تفحص برود یک شب بعد از شب های قدر بود. باتک تک افراد خانواده خداحافظی کرد حتی از فردی که او را در مسیر تا جایی رسانده بود نیز حلالیت طلبیده بود. محمد قبل از شهادت، دفترچه تلفن وکارت هایش را در دستگاه خردکن ریخت وبه عکاس سفارش کرد تا از او عکس بگیرد که بعدا به دردش می خورد. حتی انگشترش را هم بخشید واینها آخرین ورق های دفتر خاطرات زندگی اش بود وبالاخره در 26 آذرماه سال 1380 در منطقه فکه بعد از عید فطر حرفی که همیشه می زد به حقیقت پیوست:”  :” من مال این دنیا نیستم” وشعرش که دائم زمزمه می کرد بر سنگ مزارش نقش گرفت: عشق است در آسمان پریدن عشق است در خاک وخون غلطیدن و عاشقان شهادت، برسنگ یادبودش دربهشت زهرا(س) قطعه 27 و مزارش در امامزاده عباس چهاردانگه، آوای یس و الرحمن می سرایند تا عهد دوستی وپویندگی راهش را همواره به یاد داشته باشند. شادی روح شهید زمانی پنج صلوات🌷 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
قسمت نود و سوم شهید مهرداد قاجاری شهید مهرداد قاجاری در بیستم مرداد ماه سال 62 در شهرستان ممسنی به دنیا آمد. دوران ابتدایی تا متوسطه را در شهر خومه ‌زار گذراند و در سال 1381 موفق به اخذ دیپلم شد . بعد از اتمام تحصیلات در مقطع کاردانی رشته  میکروبیولوژی در دانشگاه کازرون پذیرفته شد. در سال 1387به عنوان سرباز معلم در آموزش‌ و پرورش بخش دشت ارژن و مدرسه راهنمایی مهدیه شیراز به مدت 16 ماه خدمت کرد. و دو سال بعد از آن را در نهاد آموزش‌ و پرورش در لباس مقدس  معلمی سپری نمود در سن 26سالگی با دختر عموی خود ازدواج کرد.شهید قاجاری در تاریخ 14شهریور91 بعنوان بسیجی تکاور وارد تیپ تکاور امام‌سجاد(علیه‌السلام) کازرون شد و بعد از اتمام دوره‌های آموزشی و با عشق به ولایت و پرچم مقدس جمهوری‌ اسلامی ایران  با چندین ماموریت به شمال غرب کشور «ارومیه» اعزام شد. در آذر94 برای مبارزه با تکفیرها و دفاع از حرم مطهر عمه سادات حضرت‌زینب (سلام‌الله‌علیها) آگاهانه در جبهه سوریه حاضر شد. سرانجام در ۲۷ دی ۹۴ بعد از نماز مغرب و عشا در اثر  اصابت ترکش  خمپاره به ناحیه  سر، سینه و  به فیض شهادت نائل آمد.و طی تشییع با شکوه در گلزارشهدای شهر خومه زار  به خاک سپرده شد. شادی روح شهید قاجاری پنج صلوات🌷 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
قسمت نود و چهارم شهید محسن قدیانی ساختمان پلاسکو یکی از ساختمان‌های بزرگ و تجاری تهران بود که قدمت 53 ساله داشت ولی صبح روز پنجشنبه 30 دی ماه دچار آتش سوزی گسترده شد و علی رغم تلاش های چند ساعته ماموران آتش نشانی، تخریب گردید و تعدادی از این ماموران آتش نشانی که برای نجات مردم و تلاش برای مهار آتش به داخل ساختمان رفته بودند، زیر آوار رفتند و سرانجام به شهادت رسیدند و از آن روز به بعد بود که عشق و علاقه ماموران آتش نشانی بار دیگر در افکار عمومی طنین انداز شد و مردم که غصه ای همچون شهادت این ماموران خدوم را دل داشتند، با حضور در ایستگاه های آتش نشانی، به شهدای این حادثه ادای احترام کردند. پدر شهید قدیانی گفت: محسن پس از شهادت دوست آتش نشانش "مهدی حاجی پور" که تاسوعای امسال شهید شد، همیشه میگفت برایم دعا کنید تا من هم شهید شوم و خواب شهادت را دیده بود. هر روز قسم‌نامه‌ای از سوی آتش‌نشانان قرائت می شود که در بخشی از قسم‌نامه آتش‌نشانان آمده است: «اگر مصلحت باشد جان خود را فدا می‌کنیم» که در عملیات‌های سخت آتش‌نشانی این بخش از قسم‌نامه به خوبی اجرایی می‌شود، زیرا بسیاری از ماموران آتش‌نشان برای رهایی دیگران از حادثه، جان خود را فدا می‌کنند.  محسن بسیار اهل نماز  اول وقت و روزه، بچه مسجدی و هیئتی  بود؛ همیشه از پدر و مادرش میخواست تا برایش دعا کنند تا بلیط برنده شود. وقتی از او می پرسیدند که چه بلیطی؟ در جواب می گفت که بلیط شهادت. وی به همکارانش در ایستگاه آتش نشانی وصیت کرده بود که اگر شهید شد، او را در کنار دوست صمیمیش  یعنی شهید آتش نشان "محسن حاجی پور" دفن کنند، چرا که سه ماه قبل نیز این دوست و همکارش را از دست داده بود. هر چند این خواسته اش حاصل نشد و او را در کنار شهدایان حادثه پلاسکو به خاک سپردند اما یقینا این شهدان اکنون در کنار یکدیگرند و نزد خدا روزی می خورند. بعد از یافتن پیکرشهدای حادثه پلاسکو، مراسم تشییع این شهیدان عزیز روز دوشنبه 11 بهمن با حضور گسترده مردم برگزار شد و بار دیگر مردم شهید پرور ایران اسلامی نشان دادند که قدردان شهدای خود هستند و برایشان ارزش قائلند، چرا که به اعتقاد ماموران آتش نشانی،جانفشانی و ایثارگری برای این چنین مردم قدرشناس و با عاطفه‌ای افتخار است و امروز این مدال افتخار ایثار و از خودگذشتگی بر سینه آتش‌نشانان غیور نشسته است. مسلما اگر عشق به آتش‌نشانی در وجود پرسنل آتش‌نشان وجود نداشته باشد با وجود حقوق و مزایای اندکی که دریافت می‌کنند، حاضر نخواهند بود از دل و جان کار کنند، اما در حال حاضر می‌بینیم که آتش‌نشانان ما با تمام توان در این عرصه ورود پیدا کرده‌اند. شادی روح شهید قدیانی پنج صلوات🌷 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
قسمت نود و پنجم شهید محمد رضا فخیمی شهید محمدرضا فخیمی هریس، دلیر مرد ۲۴ ساله از اهالی شهرستان هریس و ساکن تبریز بود که در مواجهه با تکفیری های جبهه النصره در حلب سوریه به شدت زخمی و پس از دو روز به فیض عظیم شهادت نائل آمد و 29 آذر 94 در گلزار شهدای وادی رحمت آرام گرفت. بسمه تعالی اینجانب بنده گناهکار درگاه خداوند از شما امت شهید پرور تقاضا دارم که مطیع محض ولایت حضرت امام خامنه ای نه در حرف بلکه در عمل، اینگونه نباشید که به خاطر حرف این و آن و عده ای منحرف ، حرف ولی در روی زمین بماند یا اگر حرف ولی را مخالف با میل شخصی دیدیم به آن عمل نکنیم. حال که دست بنده از دنیا کوتاه است و زمان ظهور حضرت ولیعصر (عج) را ندیدم، اگر ایشان را دیدید و زمان ظهور را درک کردید سلام بنده را به ایشان اعلان فرمایید در پایان از همه بستگان ، دوستان ، همسفران و کسانی که با آنها معاشرت داشتم طلب حلالیت دارم.  شادی روح شهید فخیمی پنج صلوات🌷 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
قسمت نود و ششم شهید محسن فرامرزی شهید مدافع حرم محسن فرامرزی، از نیروهای شجاع جبهه مقاومت بود که حماسه‌های بسیاری از وی ثبت شده است؛ شناسایی انبار موشک‌های حرارتی و سه هزار کرنت داعشی‌ها، نقش‌آفرینی بزرگ و برجسته در فتح احرارالشام که سه سال در تصرف تکفیری‌ها بود، برگرداندن پیکر چهار شهید و یک زخمی ‌و... تنها گوشه‌ای از کارهای عظیمی ‌بود که محسن فرامرزی انجام داده بود.  شهید فرامرزی  از اعضای تیم محافظت از آیت‌الله امامی‌کاشانی (امام جمعه موقت تهران) بود که در دفاع از حرم حضرت زینب 30 آذر سال 94 در سوریه به شهادت رسید. وی در زمان شهادت، دانشجوی کارشناسی ارشد فقه و حقوق، دارای سه فرزند بود. محمدرضا فرامرزی فرزند بزرگ شهید فرامرزی هم گفته بود: «پدرم قبل از رفتن گفت: من فقط یک سفر برای رضای خدا می‌روم که شاید برنگردم؛ بچه‌های گلم اگر برنگشتم هیچ وقت فکر نکنید من شما را تنها می‌گذارم و سرتان را جلوی هیچ‌کس پایین نیندازید؛ اگر به کمک نیاز بود یک حمد بخوانید و سه بار اسم من را صدا بزنید و مطمئن باشید من به کمکتان می‌آیم.» شادی روح شهید فرامرزی پنج صلوات🌷 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
قسمت نود و ششم شهید سیده طاهره هاشمی شهید سیده طاهره هاشمی در اول خرداد سال 1346در روستای شهید آباد شهرستان آمل ،در خانواده ای متدین و انقلابی به دنیا آمد و تحت تربیت پدر و مادر بزرگوارش که هردو از سادات بودند،رشد و پرورش یافت. وی از کودکی با قرآن، نهج ابلاغه و سایر کتب اسلامی انس و الفت خاصی پیدا کرده بود و به دلیل جو فرهنگی و مذهبی خانواده، روح تشنه اش با عمیق ترین مفاهیم دینی و معنوی سیراب شد. سیده طاهره از وقتی که نخستین گام ها رابرای آموزش در مدرسه برداشت، لحظه ای از مطالعه غافل نبود.عشق به مطالعه در کتب اسلامی و اندیشه های متفکران بزرگ انقلاب، از او دختری با شعور و بادر کی بالاتر از سنش ساخته بود.او بینش و بصیرت سیاسی بسیار قوی داشت،به طوری که در محیط مدرسه علاوه برکسب علم،به انجام  فعالیت های سیاسی و تربیتی  نیز می پرداخت.حضورش در صف مقدم راهپیمایی ها  و تجمعات ضد رژیم پهلوی،او را با مواضع انقلاب اسلامی و آرمان های امام خمینی آشنا کرده بود.او همچنین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی  یکی از اعضای موثر انجمن اسلامی مدرسه و عضوفعال پایگاه بسیج محله بود. او دختر مهربان ،دلسوز و دانش آموزی نمونه و موفق و درس خوان بود و هرگز در ادای تکالیف واجب دینی کوتاهی نمی کرد و مستحبات را تا جایی که می توانست به جا می آورد.به حجابش خیلی مقید بود.قبل از انقلاب هم با چادر به مدرسه می رفت. حتی سرکلاس هم چادر را سرش برنمی داشت.مسئولان مدرسه به او گفته بودنداینجا روسری هم حق نداری سرکنی ،چه برسد به چادر!اما زیر بار نرفته بود. سیده طاهره لحظه ی شهادت هم چادرش را برروسری اش سنجاق کرده بود. سیده طاهره در کار های هنری چون خطاطی، طراحی ، گلدوزی ،نگارش مقاله، تهیه ی روزنامه دیواری و نیز اداره ی برنامه های فرهنگی بسیار موفق و بسیاری از برنامه های فرهنگی ،اجتماعی  و حرکت های سیاسی مدرسه برعهده ی او بود. او بسیار خوش فکربود وطرح های زیبا و آموزنده ای را برنامه ریزی کرده و به بهترین شکل ممکن اجرا می کرد.برگزاری انتخابات نمادین برای بچه ها،راه اندازی کتابخانه ی مدرسه و اجرای نمایشنامه های انقلابی در قالب بازی های کودکانه ازاقدامات به یاد ماندنی اوست. او همچنین مفاهیم سیاسی وانقلابی را در طرح های هنری و گرافیکی اش به تصویر می کشید. "طاها"تخلصی بود که با آن آثار خود را امضا می کرد .تخلصی که خیلی ظریف و دقیق از ابتدای اسم و فامیلش گرفته شده بود.طا هره حتی در برخورد با دانش آموزانی که تحت تاثیر تبلیغات گروهک های منحرف قرار گرفته بودند،بسیار مهربان،با حوصله و دلسوز بود و از فرط مهر و دوستی ،آن ها را به خود جذب می کرد. روز ششم بهمن سال 1360گروهک های معاند انقلاب اسلامی با اشغال شهر آمل با نیرو های بسیجی و مردمی درگیر شده بودند. ان روز درست مصادف با مراسم عقذ خواهرش بود.شب تا صبح درگیری شدیدی بین اعضای ملحد اتحادیه ی کمونیست های ایران و نیرو های مسلح شهر به خصوص سپاه پاسداران اتفاق افتاده بود. مدارس تعطیل شده بود و سیده طاهره با جمع آوری دارو، رساندن نان به مدافعان شهر و...در کمک به بسیجیان و پاسداران تلاش می کرد.سرانجام اودر غروب روز ششم بهمن سال 1360در سن چهارده سالگی،در حال کمک به نیرو های مدافع شهردر اثر اصابت دو گلوله به گردن و قلبش به فیض شهادت نایل آمد... شادی روح شهیده هاشمی پنج صلوات🌷 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
قسمت نودو هفتم شهید حاج جواد خداکرم در مسير زندگي از كوچه هاي جنوب شهر تا ميدان مبارزه جواد حاج خداكرم در يازدهم آذرماه سال 1334 در يكي از محله هاي جنوب تهران در يك خانوادة مذهبي به دنيا آمد . از همان كودكي به اهل بيت عصمت ، عشق مي ورزيد و يكي از بنيانگذاران هيأت محبان الهادي بود . او ضمن ادامة تحصيل به ورزش باستاني علاقه داشت و يكي از پيشكسوتان اين ورزش بود . در دوران جواني تحت تأثير برادر بزرگتر خود ( شهيد ابراهيم حاج خداكرم ) قرارگرفت و مبارزات سياسي خود را شروع كرد . او در پخش رساله ، اعلاميه ها و بيانيه هاي حضرت امام كوشش فراوان نمود . وي در طي سال هاي 56 و 57 به همراه برادرش يكي از برپاكنندگان تظاهرات و راه پيمايي در شهر تهران بودند . شاهدي در كنارِ شهيد با ورود حضرت امام به ميهن ، عضو كميتة استقبال بود و پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، لباس مقدس كميتة انقلاب اسلامي را به تن كرد و كميته هاي مسجد علي ابن ابيطالب ( ع) و مسجد ابوالفضل(ع) را تشكيل داد . با شروع غائلة كردستان در سال 57 و فرمان حضرت امام به كردستان رفت و در كنار شهيد قرني و شهيد دكتر چمران ، حضور يافت و در عمليات هاي مختلف ، شركت فعال داشت . هنگامي كه عراق به مرزهاي ايران اسلامي حمله ور شد ، در حاليكه در بيمارستان قلب بستري بود ، در لباس كميته خود را به جبهه رساند . در آنجا به همراه دكتر چمران در جنگ هاي نامنظم به دشمن يورش برد و آنها را كه به خرمشهر نفوذ كرده بودند ، تا مرز شلمچه به عقب راند . در همين واقعه بود كه برادر بزرگتر او (ابراهيم) به شهادت نائل آمد . تا شهادت... او ، پس از پايان جنگ در حفاظت از كيان دين و ايران ، به تلاش شبانه روزي خود استمرار بخشيد . در سال 1374 فرماندة منطقة انتظامي شهرستان قم شد . در همان سال به جانشيني ناحية انتظامي سيستان و بلوچستا ن نيز درآمد . و يك سال بعد ، به عنوان فرماندة ناحية انتظامي استان سيستان و بلوچستان گمارده شد تا با ايادي كفر و سوداگران مرگ مبارزه كند . بيست و پنجم آبان سا ل 1376 بود كه در منطقة عملياتي شيلر ، از توابع شهرستان زابل ، در رويارويي با اشرار به شهادت رسيد . شادی روح شهید خداکرم پنج صلوات🌷 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
قسمت شانزدهم شهید مصطفی احمدی روشن شهید مصطفی احمدی روشن در 17 شهریور سال 1358 در روستای سنگستان استان همدان متولد شد. وی دوران کودکی خود را در خانواده ای فقیر گذراند. خانواده وی در محله ای واقع در پشت امامزاده یحیی همدان به نام محوطه آقاجانی بیگ و در خانه ی اجاره ای و قدیمی، با امکاناتی اندک زندگی می کردند. پدر وی راننده مینی بوس بود و در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سال های بسیاری را به مبارزه با دشمن بعثی پرداخت. وی تحصیلات خود را در زادگاه خویش آغاز کرد. دوره تحصیلی راهنمایی را با رتبه عالی از مدرسه خیام همدان فارغ التحصیل شد و به دبیرستان ابن سینا رفت. شهید احمدی روشن هشتاد و پنجمین شهید دبیرستان ابن سینای همدان است. پس از آن نیز در آزمون سراسری سال 77 شرکت کرد و وارد دانشگاه صنعتی شریف تهران شد و سپس در سال 81 از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. وی دانش آموخته رشته مهندسی پلیمر از دانشگاه صنعتی شریف بود. شهید احمدی روشن با سن پایین حدود 32 سال، دارای مقالات متعدد علمی در رشته پلیمر بود. وی در سال 1380ش و در دوران تحصیل خود در این دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جدا سازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام می شد، همکاری داشت. او همچنین دارای چندین مقاله ISI به زبان های انگلیسی و فارسی بود و در زمان شهادت دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می رفت که مسئولیت معاونت بازرگانی سایت هسته ای نطنز را نیز به عهده داشت. به گفته دوستانش وی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بود. شخصی شوخ و باصفا و در عین حال مدیری جدی و قاطع. سرانجام این مرد الهی در 21 دی 1390 پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران، میدان کتابی ترور شد. از شهید احمدی روشن یک فرزند به نام «علی» به یادگار مانده است. بسم الله الرحمن الرحیم الهی انت کما احب واجعلنی کما تحب الهی هب لی کمال انقطاع الیک سلام و درود خداوند بر ارواح پاک حضرت محمد (ص) و آل محمد و درود و سلام ما و خدا به مولا و آقای عالم حضرت بقیه‌الله(عج)؛ شهادت می‌دهم که خداوند یگانه است و محمد(ص) خاتم رسولان و برترین بنده خداست و امیر المومنین علی مرتضی(ع) برادر و وصی او بود و فرزندان معصوم مولا، امامان پس از او هستند و تا قیامت امامت در خاندان پاک محمد (ص) قرار دارد و لاغیر "و رضیت بذلک". خداوندا دو چیز را لااقل از اختیار انسان خارج کردی و آن اولی مرگ و دومی تولد است که انسان به اندازه ذره‌ای در آن دخالت ندارد. ابتدا خدا را شاکرم که به من نعمت وجود را عطا کرد و پس بر آن شاکرم که در موجودات از جمله موجوداتی هستم که حرکت می‌کنند. در میان این موجودات مرا انسان خلق کردی و در میان انسان‌ها مرا عاقل خلق کردی و در میان عاقل‌ها مرا یکتاپرست خلق کردی، در میان یکتاپرستان مرا مسلمان آفریدی و در میان مسلمانان شیعه و در میان شیعیان شیعه‌ی اثنی عشری آفریدی و ای کاش در میان این شیعه‌ها مرا از ذریه‌ی زهرا خلق می‌کردی و در میان آن‌ها از جمله کسانی بودم که مادر و پدرم هر دو سید می‌بودند. خداوندا باز هم بگویم به من چه دادی؟ چرا؟! مگر من با آن بچه مسیحی و بچه یهودی و آن کافر چه فرقی داشتم...، خدایا چه دادی که شکرش را به‌جا آوردم؟ و شاید «علی جان»! به یمن والدینی خوب و عشاق/ مرا عبد و غلامت آفریدند خدایا! بهشت را بهشته‌ام/ بهشت من علی بود خدایا! اگر روزی آمد که محبت علی را از من گرفتی جان من در بدنم نباشد. خدایا حال می‌دانم که علی چرا چیزی را جز دل چاه برای درد دل انتخاب نکرد. خیلی چیزها را نمی‌توان به هیچ‌کس گفت؛‌ خدایا جان آن امام زمان را سالم بدار که او امید شیعه است. در طول 1400 سال شیعه را کشتند به خاطر مولایشان به خاطر یک کلام "عشق چهارده تن" چرا؟! برای شفاعت شدن در روز قیامت توسط شهدا پنج صلوات🌷 🏴 🏴 🚩 🚩 🏴 🏴 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈