هدایت شده از مهارتهای پژوهشی
🔹🔸🔹آموزش دستور زبان فارسی (۱۲)
🌟 ادامه انواع اسم🌟
💠 اسم معرفه
اسمی است که نزد مخاطب نشانگر فرد یا مفهومی معیّن از یک جنس باشد.
مثال:پیامبر قرآن تلاوت می فرمود.
معمولا اسم نکره علامت ندارد و آن را از معنى باید شناخت.
💠 اسم مفرد
اسمی است که بر یک موجود یا مفهوم دلالت کند.
مثال:درس/کتاب
💠 اسم جمع
اسمی است که هم بر بیش از یک موجود دلالت کند و هم داراى نشانه جمع (ها ـ ان) باشد.
مثال:دروس/کتابها
✅ گاهی اسم جمع اسمى است که بر واحدى دلالت دارد که آن واحد بیش از یک فرد یا شىء را شامل مى شود. اسم جمع داراى نشانه جمع نیست.
مثال: رمه، لشکر، مردم
اسم جمع مى تواند جمع بسته شود.
💠 اسم ذات
اسمی که بطور مستقل مفهومی خارج از ذهن داشته باشد و قابل لمس باشد.
مثال :خانه/ میز
💠 اسم معنی
اسمی که به طور مستقل در خارج از ذهن وجود ندارد و وجود آن وابسته به مفهوم دیگریست.
مثال:ادب/هوش
💠 اسم مصدر
اسمى است که حاصل و نتیجه معناى مصدر را نشان مى دهد، بى آن که خود داراى علامت مصدر باشد.
مثال:دانش/ستایش
✳️ حاصل مصدر همان اسم مصدر است، منتها ساختى خاص از آن، یعنى: اسم یا صفت + ى; همچون: شادى (نتیجه شاد بودن)، مَردى (نتیجه مَرد بودن).
✳️ دیگر ساخت هاى مشهور اسم مصدر از این قرارند:
1. بن مضارع + ـِ ش: دانش.
2. بن مضارع + هاى غیر ملفوظ: گریه.
3. بن ماضى + آر: گفتار.
4. بن مضارع + آن: حنابندان.
5. اسم + آن: چراغان.
6. بن مضارع: دو.
7. بن ماضى + و + بن مضارع: گفتگو.
🔹🔸🔹آموزش دستور زبان فارسی(۷)
💠 فعل ماضى💠
✅ نشان مى دهد که آغاز انجام معناى فعل در زمان گذشته است.
✳️ انواع فعل ماضى
✅ - مطلق یا ساده : (نوشتم – نوشتی – نوشت – نوشتیم – نوشتید – نوشتند)
✅ - استمرارى :( می نوشتم – می نوشتی – می نوشت – می نوشتیم – می نوشتید- می نوشتند)
✅ - نقلى : (نوشته ام – نوشته ای – نوشته است – نوشته ایم – نوشته اید –نوشته اند)
✅ - نقلى مستمر: (می نوشته ام- می نوشته ای- می نوشته است – می نوشته ایم – می نوشته اید – می نوشته اند)
✅ - بعید (نوشته بودم- نوشته بودی – نوشته بود- نوشته بودیم – نوشته بودید- نوشته بودند)
✅ - التزامى :( نوشته باشم – نوشته باشی – نوشته باشد- نوشته باشیم- شنوشته باشید- -شنوشته باشند)
✅ -ابعد:(نوشته بوده ام – نوشته بوده ای – نوشته بوده است – نوشته بوده ایم – نوشته بوده اید – نوشته بوده اند)
✅ -ملموس:( داشتم می نوشتم – داشتی می نوشتی – داشت می نوشت –داشتیم می نوشتیم – داشتید می نوشتید –داشتند می نوشتند)
✨🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿✨
واحد پژوهش مدرسه علمیه حضرت خدیجه سلام الله علیها
🌐 @pajohesh12
☎️ ۰۵۱۳۸۴۷۰۶۴۰
🔹🔸🔹آموزش دستور زبان فارسی(۸)
💠 فعل مضارع 💠
✳️ نشان مى دهد که آغاز تحقّق معناى فعل، در زمان حال یا آینده است.
🔰 انواع فعل مضارع🔰
❇️ - ساده:( روم – روی – رود – رویم – روید – روند )
❇️ - اِخبارى :( می روم – می روی – می رود – می رویم – می روید – می روند )
❇️ - التزامى :( بروم – بروی – یرود – برویم – یروید – یروند )
❇️ - ملموس :(دارم می یروم – داری میروی – دارد می رود – داریم می رویم – دارید می رویم – دارند می روند)
💠 فعل مستقبل💠
❇️ نشان مى دهد که آغاز تحقّق معناى فعل، در زمان آینده خواهد بود.
✅- (خواهم نوشت – خواهی نوشت – خواهد نوشت – خواهیم نوشت – خواهید نوشت – خواهند نوشت )
✨🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿✨
واحد پژوهش مدرسه علمیه حضرت خدیجه سلام الله علیها
🌐 @pajohesh12
☎️ ۰۵۱۳۸۴۷۰۶۴۰
🔹🔸🔹آموزش دستور زبان فارسی(۹)
✳️ تقسیم بندى فعل از لحاظ نیاز به مفعول:
💠 لازم 💠
✳️ فعلی که به مفعول نیاز ندارد: «از دکتر اجازه گرفتم و باز راهى میدان نبرد شدم.»
💠 متعدّى 💠
✳️ فعلی که به مفعول نیاز دارد: «او دندانهایش را مسواک می کرد.»
💠 دو وجهى 💠
✳️ فعلی که گاه به صورت لازم و گاه متعدّى به کار مى رود: «اى دل! اگر مى شکنى بیصدا بشکن.» (وجه لازم)
✅ «هرگز دلى را نشکن.» (وجه متعدّى)
💠 معلوم 💠
❇️ فعل معلوم فعلى است که نهادش فاعلِ آن باشد یعنی فاعل آن معلوم است.
✳️ ( شاگردان آمدند.)
💠 مجهول 💠
✳️ فعل مجهول فعلى است که نهاد در حقیقت مفعولِ آن باشد. این فعل همیشه متعدی است.
❇️ ساخت فعل مجهول: بن ماضى از فعل متعدّى + هاى غیر ملفوظ + فعل معین از مصدرِ «شدن» متناسب با هَر فعل و ساختِ آن. مثال: خورد + ه + خواهد شد= خورده خواهد شد.
✅ نکته نگارشى: فعل مجهول تنها در جایى به کار مى رود که نویسنده به هر دلیل بخواهد فاعل را پنهان سازد. یا فاعل معلوم نباشد.
✅-(در بسته شد.)
✨🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿✨
واحد پژوهش مدرسه علمیه حضرت خدیجه سلام الله علیها
🌐 @pajohesh12
☎️ ۰۵۱۳۸۴۷۰۶۴۰
🔹🔸🔹آموزش دستور زبان فارسی(۱۰)
💠 افعال غیر خاص 💠
✳️ افعالی هستند که معنای کاملی ندارند و معنای آنها با آوردنکلمه ای دیگر کامل می شود.
💠 فعل معین 💠
✳️ فعلى است که خود داراى معناى خاصّى نیست و تنها به ما کمک مى کند که ساخت هاى گوناگون افعال را به کار بریم.
✳️ فعل هاى معین پرکاربرد از این مصدرها هستند: اَستن، بودن، شدن، گردیدن، گشتن، خواستن، شایستن، بایستن، داشتن.
✅ نکته: وظیفه چهار فعل معین مهم تر از این قرار است:
از مصدر خواستن: ساخت فعل مستقبل.
از مصدر بودن: ساخت فعل هاى بعید و التزامى.
از مصدر اَستن: ساخت فعل نقلى.
از مصدر شدن: ساخت فعل مجهول.
💠 فعل ربطى 💠
✳️ فعلى است که داراى فاعل نیست، بلکه تنها میان مسنَدٌالیه (نهاد) و مسنَد رابطه برقرار مى کند:
«مدینه، آشفته و سرگشته شد.»
💠 فعل هاى ربطى از این مصدرهایند: استن، بودن، شدن، گشتن، گردیدن.
✳️ نکته: بعضى از فعل ها مى توانند گاه خاص، گاه معین، و گاه ربطى باشند. مثل فعل :است
❇️ ـ خاص: یاد تو همواره با ما است (= وجود دارد.)
❇️ ـ معین: یاد تو در هر جا شوری برپا کرده است.
❇️ـ ربطى: یاد تو همواره زنده است.
🔹🔸🔹آموزش دستور زبان فارسی (۱۱)
🌟 انواع اسم🌟
✳️ اسم کلمه اى است که معنى مستقل دارد; زمان خاصّى را نشان نمى دهد; براى نامیدن موجودات به کار مى رود.
گروه اسمى = اسم + وابسته.
❇️ گروه اسمى دو گونه است:
موصوف + صفت
مضاف + مضافٌ الیه.
💠 اسم مشتق
اسمى است که در ساخت آن، بن فعل وجود داشته باشد.
. مثال :( بن مضارع +ش= آرامش)
«من به برکت این پیام خداوند، آرامش یافتم.»
💠 اسم جامد
اسمی است که در ساختمانش بن فعل نباشد.
مثال:گلاب/کتاب/رخسار
💠 اسم خاص
اسمی که بر فرد یاافرادی خاص و معین دلالت میکند.
مثال:مدیترانه/خزر
💠 اسم عام
اسمی که شامل همه گروه همجنس باشد.
مثال:دریا
💠 اسم ساده
اسمى است که داراى بیش از یک جزء معنادار نباشد.
مثال:قلم/ کتاب
💠 اسم مرکّب
اسمى است که در عین برخوردارى از مفهوم واحد، داراى بیش از یک جزء باشد،
مثال: روزگار، روزنامه، قلمدان، گریه
💠 اسم نکره
اسمى است که نزد مخاطب، بر فردى نامعیّن از یک جنس دلالت کند.
مثال:مردی کتاب می خواند.
🔹🔸🔹آموزش دستور زبان فارسی (۱۲)
🌟 ادامه انواع اسم🌟
💠 اسم معرفه
اسمی است که نزد مخاطب نشانگر فرد یا مفهومی معیّن از یک جنس باشد.
مثال:پیامبر قرآن تلاوت می فرمود.
معمولا اسم نکره علامت ندارد و آن را از معنى باید شناخت.
💠 اسم مفرد
اسمی است که بر یک موجود یا مفهوم دلالت کند.
مثال:درس/کتاب
💠 اسم جمع
اسمی است که هم بر بیش از یک موجود دلالت کند و هم داراى نشانه جمع (ها ـ ان) باشد.
مثال:دروس/کتابها
✅ گاهی اسم جمع اسمى است که بر واحدى دلالت دارد که آن واحد بیش از یک فرد یا شىء را شامل مى شود. اسم جمع داراى نشانه جمع نیست.
مثال: رمه، لشکر، مردم
اسم جمع مى تواند جمع بسته شود.
💠 اسم ذات
اسمی که بطور مستقل مفهومی خارج از ذهن داشته باشد و قابل لمس باشد.
مثال :خانه/ میز
💠 اسم معنی
اسمی که به طور مستقل در خارج از ذهن وجود ندارد و وجود آن وابسته به مفهوم دیگریست.
مثال:ادب/هوش
💠 اسم مصدر
اسمى است که حاصل و نتیجه معناى مصدر را نشان مى دهد، بى آن که خود داراى علامت مصدر باشد.
مثال:دانش/ستایش
✳️ حاصل مصدر همان اسم مصدر است، منتها ساختى خاص از آن، یعنى: اسم یا صفت + ى; همچون: شادى (نتیجه شاد بودن)، مَردى (نتیجه مَرد بودن).
✳️ دیگر ساخت هاى مشهور اسم مصدر از این قرارند:
1. بن مضارع + ـِ ش: دانش.
2. بن مضارع + هاى غیر ملفوظ: گریه.
3. بن ماضى + آر: گفتار.
4. بن مضارع + آن: حنابندان.
5. اسم + آن: چراغان.
6. بن مضارع: دو.
7. بن ماضى + و + بن مضارع: گفتگو.
🔹🔸🔹آموزش دستور زبان فارسی(۱۳)
🌟 نقش هاى اسم🌟
✳️ نقشِ اسم یعنى وظیفه اى که اسم در جمله بر عهده دارد. این وظیفه در دانش نحو (Syntax) بررسى مى شود، در مقابل دانش صرف یا تکواژشناسى (Morphology) که صرفاً نوع کلمه را بررسى مى کند.
نقش هاى گوناگون اسم از این قرارند:
🔶 نهاد
اسمى که فعل به آن نسبت داده مى شود:
الف. کننده کار (فاعل):محمد آمد.
ب. پذیرنده کار (نایب فاعل): ماه دیده شد.
ج. داراى صفت یا حالتى (مسندٌالیه) :علی با هوش است.
🔶 مسند
اسمى که با فعل ربطى به نهاد نسبت داده مى شود.
مثال :خراسان استان است.
🔶 مفعول
اسمى که فعل بر آن واقع شود:
مثال :سعید را دیدم.
تنها افعال متعدّى، مفعول مى پذیرند. مفعول معمولا پیش از حرف نشانه را مى آید.
🔶 متَمِّم (مفعول با واسطه)
اسمى که به وسیله حرف اضافه، معنى فعل را در جمله تکمیل کند.
مثال :علی تکالیفش را در کلاس با خودکار در دفترش نوشت.
✳️ هم فعل متعدّى چنین مفعولى را مى پذیرد و هم فعل لازم.
✳️ وجوه معانىِ فعل که با متمّم تکمیل مى شوند، از این قبیلند: زمان، مکان، غرض و منظور، ابزار، و چگونگى وقوع فعل.
حروف اضافه مشهور : از،به، با، در، براى، بر.
🔶 قید
اسم یا گروه اسمى که بدون واسطه حرف اضافه، راجع به فعل و گاه غیرِ فعل توضیح دهد:
مثال :"در همان دقایق اول یکدیگر را شناختیم."
✳️ قید ممکن است مانند مثال شامل حرف اضافه و متمم باشد.
🔶 بدَل
اسمى که پیش یا پس از اسم دیگر مى آید تا آن را بهتر بشناساند، مثلا لقب، مقام، یا پیشه اش را بیان کند:
مثال:«پدرم ...به پشتوانه ابوطالب، بزرگِ سرزمینِ بَطحا، در برابر طوفان قامت راست مى کرد.»
🔹🔸🔹آموزش دستور زبان فارسی(۱۴)
🌸🌸🌸 انواع ی در فارسی:
1- ی نکره مانند کتابی- کودکی- مردمی
2- ی وحدت: علامت یکی بودن
3- ی شناسه: آمدی، رفتی
4- ی استمراری: رفتمی، بودندی
5- ی مصدری: خستگی، زیبایی
6- ی لیاقت: صفت، لیاقت رفتنی
7- ی سنبت: تهرانی، مشهدی (ی نسبت گاهی مفهوم فاعلی دارد مرد جنگی، گاهی معنی مفعولی دارد، تیر پرتابی، ارسالی، راز نهانی)
8- ی میانجی (رابطه) خدای بزرگ، خدای من
9- ی بدل یا جانشین فعل هستی:توحاضری، توخوبی
10- ی تعجب: چه برف شدیدی
11- ی احترام: مقام رهبری، نورچشمی
12- ی دلسوزی: طفلکی، حیوانی
13- ی کثرت، تشابه بسیاری: بسی
14- ی زائد: پای، جای ((به کلماتی که آخرشان به صورت (ا) و (و) است، می پیوندد)) بوی، موی، خدای
15- ی میان خواب: در قدیم به جملات بیان خواب حرف ی می افزودند
دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی کز عکس روی شب هجران سرآمدی
16- ی شرط: در قدیم جمله های دارای مفهوم آرزو، شرط یا تردید بود فعل جمله را با حرف ی می آوردند
اگر نرفتی به مازندران
به گردن برآورده گرز گران
17- ی تمنا: کاشکی اندر جهان شب
🔹🔸🔹آموزش دستور زبان فارسی(۱۵)
🌟 ضمیر 🌟
✳️ ضمیر کلمه اى است که به جاى اسم مى نشیند و نقشهای مختلف آنرا می پذیرد. مرجع ضمیر همان اسمى است که ضمیر جانشینِ آن شده است. البتّه گاه ضمیر مرجع ندارد، یعنى خود به حالت اسم بروز مى کند . مرجع معمولا قبل از ضمیر، و گاه پس از آن مى آید.
✳️ ضمیر داراى هشت گونه است: شخصى، مشترک، اشاره، پرسشى، مبهم، تعجّبى ،شمارشی،ملکی(اختصاصی)
💠 ضمیر شخصى 💠
✳️ ضمیرى که جانشین شخص مى شود، خواه گوینده، خواه شنونده، و خواه دیگرى.
این ضمیر، خود، دو گونه دارد: گسسته (منفصل) و پیوسته (متّصل).
💠 ضمیر شخصى منفصل 💠
✳️ ضمیری است که تنها به کار مى رود و معنی مستقل دارد: من، تو، او، ما، شما، ایشان.
💠 ضمیر شخصى متّصل 💠
✳️ضمیری است که به کلمه دیگر مى پیوندد و معنی مستقل ندارد: م، ت، ش، مان، تان، شان. این ضمیر معمولا به اسم و گاه به فعل و حرف مى پیوندد .
💠 ضمیر مشترک 💠
✳️ ضمیرى که همواره یک صورت دارد و میان شش ساخت مشترک است: خود، خویش، خویشتن. جز در زبان محاوره، این ضمیر جمع بسته نمى شود.
✳️ همان صفت هایى که در این چهار دسته جاى دادیم، اگر داراى موصوف نباشند، ضمیر محسوب مى شوند.
💠 ضمیر اشاره 💠
✳️ ضمیریست که مرجع آن به اشاره معلوم شود:آن/ این و ترکیباتش مثل اینان/ آنها
- (کتاب را بگیر و آنرا بخوان.)
💠 ضمیر پرسشى 💠
✳️ واژه های پرسشی اگر به تنهایی در جمله بیایند .(بدون همراهی اسم): که/ چه/کدام/کی/ کجا/چگونه/چند/چقدر
- (تا یار که خواهد و میلش به که باشد.)
💠 ضمیر مبهم 💠
✳️ واژه هایی که بر شخص یا مقدار مبهمی دلالت می کنند.
🔹🔸🔹آموزش دستور زبان فارسی(۱۶)
🌟 صفت 🌟
✳️ صفت کلمه یا گروهی از کلمات است که قبل یا بعد از اسم مى آید ،و آن را با ویژگى یا مفهومى همراه مى کند و درباره آن توضیح می دهد.
✳️ صفت هاى پیشین، پیش از اسم مى آیند و صفت هاى پسین، پس از اسم. هر گاه صفت به جاى اسم بنشیند، کارکرد اسم را پیدا مى کند:
♦️ مثال:«آیا هنوز ریزش باران بر گونه هایت، تو را شاداب مى کند؟»
✳️ اسمى که پیش یا پس از صفت قرار مى گیرد و صفت، ویژگى آن را بیان مى کند، موصوف نام دارد.
💠 انواع صفت از نظر مفهوم💠
🔰 صفت بیانى
❇️ صفت بیانى ویژگى اسم را از نظر چگونگی و خصوصیات نشان مى دهد و انواع آن عبارتند از: ساده، فاعلى، مفعولى، نسبى، لیاقت
🔰 صفت بیانی ساده
❇️ صفت بیانى ساده تنها بر چگونگى موصوف دلالت مى کند:
♦️ هوای خوب/ اتاق گرم
🔰 صفت فاعلی
❇️ صفت فاعلى نشان مى دهد که موصوف کننده کارى است; و ساخت هایى دارد از این قبیل:
♦️ـ بن مضارع + ـَ نده: گوینده/گیرنده
♦️ ـ بن مضارع + آن: دعاگویان / گریان. این ساخت را صفت حالیّه نیز مى نامند، زیرا بر گذرا بودنِ وصف دلالت مى کند.
♦️ ـ بن مضارع + آ: شنوا / دانا. این ساخت برابر است با صفت مشبّهه در عربى و معمولا پایدارىِ وصف را مى رساند.
♦️ ـ بن ماضى + آر: خواستار/ خریدار.
♦️ ـ بن ماضى یا بن مضارع یا اسم + گار: آفریدگار/ پرهیزگار/ یادگار.
♦️ ـ بن ماضى یا بن مضارع یا اسم + گر: رُفتگر/ توانگر.
♦️ -اسم یا بن فعل یا ساخت امر+کار:ستمکار / طلبکار
🔹🔸🔹آموزش دستور زبان فارسی(۱۷)
🌟 ادامه صفت 🌟
🔰 صفت لیاقت
✳️ صفتی است که شایستگی و قابلیت موصوف را می رساند.
♦️ -مصدر +ی: خوردنی/ پوشیدنی.
✅ درجه هاى صفت بیانى:
1. صفت مطلق : بدون سنجش با دیگری ، حالت و چگونگی موصوف را بیان می کند.مثل:خوب / بزرگ.
2. صفت برتر (= تفضیلى):این صفت نشان مى دهد که موصوف در داشتن یک ویژگى، از موصوف یا موصوف هاى مورد سنجش ـ و نه همه موصوف هاى دایره بحث ـ برتر است. نشانه این صفت، تر است که پس از صفت می آید.مثل:خوبتر / بزرگتر.
3 .صفت برترین (= عالى): این صفت نشان مى دهد که موصوف در داشتن یک ویژگى، از همه موصوف هاى دایره بحث برتر است. نشانه این صفت ترین است که بعد از صفت مى آید.مثل: خوبترین /بزرگترین.
🔰 صفت شمارشى
✳️ صفت شمارشى صفتى است که شماره و تعداد موصوف را نشان می دهد. این صفت دوگونه دارد: ساده، ترتیبى
🔰 صفت شمارشى ساده
✳️ تنها تعداد موصوف را بیان مى کند: یک/.....بیست....
🔰 صفت شمارشى ترتیبى
✳️ ترتیب و جایگاه قرار گرفتن موصوف را نشان مى دهد و ساخت آن چنین است:
♦️صفت ساده + ـُ م یا ـُ مین: اولین / ششمین
✅ این صفت معمولا پیش از موصوف و گاه پس از آن مى آید
🔰صفت اشاره
✳️ صفت اشاره صفتى است که موصوف را مورد اشاره قرار مى دهد: این، آن، همین، همان، چنین، چنان، این قدر، این گونه.
✳️ این صفت نیز باید همانند دیگر صفات همراه با موصوف بیاید تا صفت نام گیرد. در این مورد، اگر کلمات مزبور با موصوف همراه نشوند، ضمیر اشاره اند. این صفت معمولا پیش از موصوف قرار مى گیرد.
♦️"این گل را از آن باغ چیدم."