#خاطرات_کتابدار
نمیدانم چرا و چهموقع به کتابخواندن علاقهمند شدم، فقط اینرا میدانم که اولین کتاب را خودم برای خودم خریدم؛ هشتساله بودم، دوم دبستان. یادم میآید یکروز از مدرسه که برمیگشتم به کتابفروشی سر راهم رفتم و یک کتاب داستان به اسم "خروس دانا" خریدم. قصهاش یادم نیست اما اسمش خوب یادم هست. چقدر پول توجیبی دوران مدرسه برکت داشت، با ۲ تومان میتوانستی یک کتاب داستان کودکانه بخری و مدتها با آن خوش باشی. اما امروز با حقوق ماهانهات که میخواهی کتاب بخری و ذهنت را فعال کنی، اول باید دودوتا چهارتا کنی و سرانجام هم سبد کتاب خودت را خالی ببینی. دنیای غریبی شده، فکرکردن و فکرخواندن خرج زیادی دارد و تو ترجیح میدهی کتاب را و خواندن را از خودت بدزدی و سبد خوراک جسمت را و پوشاک تَنَت را و مدرسه کودکت را و کرایه ماشینت را با آن پر کنی. البته چارهای هم نداری. بگذریم. بههرحال کسیکه کتاب دوست داشته باشد و بخواهد بخواند، مبلغ نماز استیجاری را صرف خریدن کتاب میکند و میخواند و به دیگران نیز امانت میدهد.
ادامه دارد ...
#هفته_کتاب_تا_پژوهش
#داستان_کوتاه
#پای_میز_خاطرات_کتابدار
#معاونت_پژوهش_حوزه_علمیه_شهید_مطهری_ره