توی فیلم رهایم کن یه #دیالوگ بود که میگفت:
من با یه نخ به این دنیا وصلم
اون نخم ، تویی!
من عاشق خانم های شیرینی فروش تپل و مپلم😁
محیط شغلی با لایف استایلشون جوره.
«لا نتذّكر الأيّام، نَحْن نتذّكر اللحظات.»
روزها را به یاد نمیآوریم، ما لحظهها را به یاد میآوریم.
عشق بی دلیل می آید،هیچ محدودیتی برای آن وجود ندارد، با پول نمی آید،با زیبایی گرفته نمی شود،با سِن سنجیده نمی شود!
سرنوشت است...
محمود درويش
قوة الرجل لا تقاس بعضلاته
بل بحجم الضحكة التي يرسمها على وجه من يحب
زور مرد با ماهیچههایش مقایسه نمیشود
بلکه با میزان ِخندههایی که به صورت کسی که دوستش دارد، میآورد سنجیده میشود.
نزار قبانی
شادمهر توو يكي از اهنگاش ميگه:
با خودم بدونِ تو چیکار کنم؟
حالا خودمونیم اما واقعا اگه اونايي که دوسشون داریم نباشن دقیقا باید با خودمون چیکار کنیم؟
این حرف گوستاو فلوبر را بالاخره باید قبول کنیم:
«حسکردنِ بیشازحد، یک ضعف است.»
- معین دهاز
یکی از قشنگترین دیالوگهای شهرزاد اونجا بود
که خود شهرزاد گفت:
شما یه اِستکانم سرد و گرم کنی تَرَک برمیداره!
حالا دل آدمیزاد که جایِ خود داره :)
به هر حال اُمیدوارم یکی بیاد تو زندگیتون که مثِ اِبی با تمومِ وجودش بگه؛
تو از چشمای من خوندی
که از این زندگی خستم
کنارت اونقدر آرومم
که از مرگ هم نمیترسم:)
«نحنُ أحنّ مِن أن نَردّ الأذى بالأذى...!»
«ما مهربانتر از آنیم که رنجیدن را با رنجاندن تلافی کنیم...!»
آخه چجوری کسی که دوسش دارین
رو ناراحت میکنین؟!؟
من آدمایی که دوسشون دارم رو
یکی دیگه ام اذیت کنه
عذاب وجدان میگیرم چرا مواظبش نبودم
"تذّكر أنك حتى في الخصام يمكنك وضع رأسك على كتفي دون أن تعتذر
به یاد داشته باش که حتی در جِدال هایمان
می توانی بدون هیچ عذری سر بر شانه ام بگذاری"
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی
بشنود دوستش از نامزدش دل برده
مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی
که به پرونده جرم پسرش برخورده
خسته ام مثل پسربچه که در جای شلوغ
بین دعوای پدرمادرِ خود گم شده است
خسته مثل زن راضی شده به مهرِ طلاق
که پر از چشمِ بد و تهمتِ مردم شده است
خسته مثل پدری که پسر معتادش
غرق در درد خماری شده فریاد زده
مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس
پسرش ، پیشِ زنش ، بر سرِ او داده زده
خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم
دکترش گفته به دردِ سرطان مشکوک است
مثلِ مردی که قسم خورده خیانت نکند
زنش اما به قسم خوردنِ آن مشکوک است
خسته مثل پدری گوشه آسایشگاه
که کسی غیر پرستار سراغش نرود
خسته ام بیشتر از پیرزنی تنها که
عـــــید باشد ... نوه اش سمت اتاقش نرود !
خسته ام ! کاش کسی حال مرا می فهمید ...
غیر از این بغض که در راهِ گلو سد شده است
شدم ام مثل مریضی که پس از قطع امید
در پی معجزه ای ... راهی مشهد شده است ...
«این کاریست که کسانی که دوستت دارند، انجام میدهند؛ دستانشان را دورت حلقه میکنند و وقتی که خیلی دوست داشتنی نیستی، به تو عشق میورزند.»
دب کالتی
با تحکّم میپرسد «چه شد باز؟!»
هیچ! به ظاهر شاید هیچ چیزش نشده بود، امّا در باطن چرا؛ در باطن چلانده شده بود. چلانده میشد. یک حس گنگ و ناپیدا، یک گرهِ قدیمی در روح، پرتوی از آن حس کهنه آزارش میداد.
- محمود دولتآبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همونجا که خانومِ گوگوش میگه؛
تو تنها آدمی هستی که
هیچوقت باهاش احساسِ تنهایی نکردم .♥️
اونجایی که زورت به زندگی نمیرسه،
امیدوارم صدات به آسمون برسه...
#هانیه_طهرانی 🌾