🔰آیا ابهامی در دین هست؟
🔰وجود ابهام؛ یکی از مهمترین ویژگیهای دین
🌀 #ابهام_لازمۀ_امتحانات_الهی- ج۱-قسمت اول
⭕️کارِ دین با «آیه» و نشانه است و نشانه هم طبیعتاً با نوعی ابهام همراه است
⭕️ابهام در دین را جدّی بگیریم و نگذاریم کسی با سوءاستفاده از این ابهام، ما را دچار انحراف کند
⭕️اگر فلسفۀ ابهام در دین را ندانیم، آن را جزو ضعفهای دین و عامل عقبماندگی جامعۀ دینی تلقی خواهیم کرد!
⭕️فقط خدا نیست که ابهام ایجاد میکند، خودمان هم باید گاهی اینکار را بکنیم؛ مثل تغافل پدر و مادر نسبت به خطای فرزند
⭕️یکی از فواید ابهامهای دین: انگیزههای درونیِ افراد، بیدار میشود و فرصت رشد پیدا میکنند
⭕️اگر ابهام را در دین نپذیریم «دین داعشی» پیدا خواهیم کرد!
____________________________________
#علیرضا_پناهیان:
🔶معمولاً وقتی از دین صحبت میکنیم، سعی میکنیم روشنگری کنیم و ابهامات موجود دربارۀ دین را برطرف کنیم. اما کمتر گفته میشود که آیا اساساً ابهامی در دین هست که نیاز به روشنگری داشته باشد؟ فلسفۀ این ابهامها چیست؟ این ابهامها چه گستره و تنوعی دارد؟
🔻یکی از مهمترین ویژگیهای دین-که به آن کمتر پرداخته شده- این است که «دین ابهام دارد» برخی از ابهامها در متن دین تعبیه شده است، البته این ابهامها با تأمل و تفکر و تبیین انبیاء و اولیاء الهی، روشن میشود؛ اما نه همۀ آنها!
🔶دین-به تعبیری- شبیه «معما» است؛ بههمین دلیل دینداری میتواند هیجانانگیز و هوشمندانه باشد. خیلیها از ابهام دین سوءاستفاده میکنند و ممکن است خیلیها به این دلیل دچار گمراهی شوند. موضوع ابهام در دین را در آموزشهای دینی باید بسیار جدی تلقی کنیم، تا جلوی خامیها و خطاهای خود را بگیریم، نگذاریم کسی از این ابهام سوءاستفاده کند و ما را دچار انحراف و اشتباه کند.
🔻یک بخش از ابهامات دین، مربوط به «درک دین» است؛ یعنی در مقام علم است. آیهها و نشانههایی که میخواهد دین را برای ما روشن کند با یکمقدار ابهام همراه است. اصلاً خود «آیه» (که در دین مدام با «آیهها» سر و کار داریم) یعنی «نشانه»؛ نشانه هم طبیعتاً با نوعی ابهام، همراه است. در دین، خیلی چیزها را به ما «نشان نمیدهند» بلکه نشانه میدهند؛ همین فرقِ بین «نشاندادن» با «نشانهدادن» یک ابهام تولید میکند.
🔶بخش دوم ابهامات دین، مربوط به تشخیص مصداق و امتحان است؛ یعنی در «مقام عمل» اتفاق میافتد. بعضی از اوقات تشخیص تکلیف، پیچیده میشود.
🔻بخش سوم ابهامات دین، مربوط به «نتیجۀ دینداری» است؛ مثلاً اینکه معلوم نیست عملِ خوبمان قبول شده یا نه؟ اثربخش بوده یا نه؟ خیلیها در این مرحله دچار اشتباه میشوند؛ مثلاً یک کار خوب انجام داده و بعدش یک بلایی بر سرش آمده است، لذا فکر میکند آن کار خوبش خراب بوده است! قبل از اسلام(در ادیان گذشته) وقتی دینداران عبادتی انجام میدادند و قربانی میدادند، صاعقهای از آسمان میآمد به آن قربانی میخورد و از این طریق میفهمیدند که عبادت یا قربانیشان قبول شده است. علامۀ طباطبائی میفرماید: بعد از ظهور اسلام، این سنت الهی منسوخ شد.
🔶غیر از این سه بخش، دربارۀ آدمها و دینداران هم ابهام وجود دارد چون خوبی و بدیِ آدمها پنهان است. گاهی اوقات ظاهر آدمها غلطانداز است، لذا ما که میخواهیم دیندارانه در جامعه زندگی کنیم، دچار اشتباهات فراوان میشویم.
👈ادامه مطلب در پست بعد👇👇
@Panahiyan
👈ادامه مطلب بحث:
🔴 #ابهام_لازمۀ_امتحانات_الهی- ج۱-قسمت اول
🔻اگر فلسفۀ ابهام در دین را ندانیم، این ابهامها را جزو بههمریختگیهای دین و ضعفهای دینداری و عامل عقبماندگی جامعۀ دینی تلقی خواهیم کرد! درحالیکه اینها حُسن دین و فضای دینداری است. چقدر قشنگ است که آدم منافق از مؤمن، شناخته نمیشود! چقدر قشنگ است که درجات مؤمنین پنهان میماند. میدانید فایدۀ این ابهامها چیست؟ انسانها یکمقدار بیشتر فرصت پیدا میکنند که رشد کنند، تصمیم بگیرند و انگیزههای درونیِ آنها بیدار شود.
🔶فقط خدا نیست که این ابهام را ایجاد میکند، بلکه ما هم باید یکجاهایی در زندگیمان ابهام را رعایت کنیم. مثلاً پدر باید گاهی با فرزندانش با «تغافل» برخورد کند؛ همین چشمپوشی و ندیدهگرفتنِ خطاها نوعی ایجاد ابهام است.
🔻این بحث، فواید بسیاری در سبک زندگی ما هم دارد. باید زندگیمان را به این سمت ببریم که تصمیم بگیریم همهچیز را شفاف نکنیم، یعنی زیاد روشن و با بیان جزئیات، برخورد نکنیم. اگر آدم همهجا شفاف برخورد کند، زندگیاش بد خواهد شد. صداقت هم جا و معنا دارد؛ صداقت یعنی دروغی که منجر به خیانت و کلاهبرداری شود، نگویی! نه اینکه همهچیز را فاش و برملا کنی!
🔶اگر ابهام را در دین نپذیریم «دین داعشی» پیدا خواهیم کرد! مهمترین ویژگی داعشیها تصلّب و تحجّر بر یکسری ظواهر است؛ بدون انعطاف و بدون تحلیل. اخلاقی که در فرهنگ غرب وجود دارد مثل دین داعشیهاست، هر دو از یک قاعده تبعیت میکنند. همهجا در حیات بشر پیچیدگی وجود دارد؛ اگر سطحی برخورد کنی، حتی اگر عالم حوزه هم باشی، میشوی متحجّر؛ مذهبت میشود سلفیگری و داعشی، اخلاقت میشود اخلاق سکولار غربی! و نمیتوانی در شرایط مختلف انعطافپذیر باشی و ارزشها را در جای خودش درک کنی!
🚩دانشگاه صنعتی شریف- ۹۷.۰۲.۲۹
@Panahiyan
🔰فلسفۀ وجود ابهام در دین، طبق کلام امیرالمؤمنین(ع)
🌀 #ابهام_لازمۀ_امتحانات_الهی- ج۱-قسمت دوم
⭕️ما با ابهاماتی که برایمان پیش میآید امتحان میشویم
⭕️اگر همهچیز روشن و بیابهام باشد که دیگر جایی برای امتحان باقی نمیماند!
⭕️علی(ع): خدا بندگانش را به چیزهایی مبتلا و امتحان میکند که اصل (دلیل) آن را نمیدانند
⭕️ابهام و جهل در امتحان، موجب میشود که استکبار و خودخواهیِ آدمها رو بیاید
⭕️آدم متواضع همیشه یک حسابی برای جهل خودش باز میکند، لذا هیچ موضعی را محکم نمیگیرد؛ مگر اینکه واقعاً ابهامش برطرف شده باشد
___________________
#علیرضا_پناهیان
🔶در اینجا با استفاده از خطبۀ قاصعۀ نهجالبلاغه سراغ این موضوع میرویم که چرا در دین ابهاماتی هست؟ امیرالمؤمنین(ع) یک دلیل یا فلسفۀ این ابهامات را در این خطبۀ شریف بیان فرموده است:
🔻علی(ع) دربارۀ خلقت آدم میفرماید: اگر خدا میخواست، آدم را از نوری خلق میکرد که از شدت زیبایی او چشمها فرو میافتاد و با عطری میآفرید که همه را مدهوش میکرد. اگر خدا اینکار را میکرد، گردنها به تواضع خم میشد و امتحان برای ملائکه آسان میشد (...وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الْأَعْنَاقُ خَاضِعَةً وَ لَخَفَّتِ الْبَلْوَی فِیه عَلَی الْمَلاَئِکَةِ» (نهجالبلاغه/ خطبۀ 192)
🔶اما خداوند آدم را از گِل آفرید-که پایینتر از جنس فرشته و جن است- و این موجب شد که ابلیس و فرشتههای الهی دربارۀ حضرت آدم دچار اشتباه شوند. فرشتهها گفتند: موجودی را میخواهی بیافرینی که ظلم میکند؟ (بقره/30) ابلیس هم گفت: آدم از گل است و من از نار؛ پس من بهترم(اعراف/12)
🔻حضرت در ادامه، میفرماید: «وَ لکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یجْهَلُونَ أَصْلَهُ» اما خداوند متعال بندگانش را به چیزهایی مبتلا و امتحان میکند که اصلش را نمیدانند! اگر همهچیز روشن و بیابهام باشد دیگر جایی برای امتحان باقی نمیماند!
🔶گاهی اولیاء خدا در پاسخ به سؤال مردم دربارۀ علت رفتارهای خودشان میفرمودند: «اگر من این کار را نکنم، خدا چگونه مردم را امتحان کند؟» یعنی خودشان را جزئی از امتحان خدا میدانستند. مثلاً به امام حسین(ع) میگفتند: آقا به سمت کوفه نروید، این راه خطرناک است! حضرت فرمود: اگر من نروم پس چگونه مردم امتحان بشوند؟ (فَإِذَا أَقَمْتُ فِی مَکَانِی فَبِمَا یُمْتَحَنُ هَذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ وَ بِمَا ذَا یُخْتَبَرُونَ؛ لهوف/67) به أمیرالمؤمنین(ع) هم گفتند: چرا همان روز اول-بعد از رحلت پیامبر(ص)- برای خلافت نیامدی و سراغ تدفین بدن مطهر پیغمبر(ص) رفتی؟ فرمود: اگر من میآمدم، مردم چگونه امتحان میشدند؟
🔻در عبارت مشهور «من کنتُ مولاه فهذا علیٌّ مولاه» کلمۀ «مولا» چند تا معنا دارد، لذا یک ابهامی در آن هست. اما فلسفه این ابهام چیست؟ پیامبر(ص) این کلمه را استفاده کرد تا مردم را امتحان کند و بعضیها هم سوءاستفاده کردند.
🔶حالا چرا خداوند این ابهام را ایجاد میکند؟ علی(ع) پاسخ میدهد: «تَمْيِيزاً بِالاخْتِبَارِ لَهُمْ وَ نَفْياً لِلِاسْتِكْبَارِ عَنْهُمْ» (همان) در انسانها چیزی وجود دارد به نام «تکبر» که راه از بینبردنش همین ابهام و جهل در بستر امتحان است. بین تکبر، فهم، جهل، ابهام و امتحان رابطه وجود دارد.
👈ادامه مطلب در پست بعد👇👇
@Panahiyan
👈ادامه مطلب بحث:
🔴 #ابهام_لازمۀ_امتحانات_الهی- ج۱-قسمت دوم
🔶طبق این حدیث شریف، وجود ابهام و جهل در امتحان، موجب میشود که استکبار و خودخواهیِ آدمها مشخص شود و رو بیاید. این ابهام انواعی دارد، یکی از انواعش «ابهام در فلسفۀ دستور» است (وقتی دستوری به انسان بدهند که فلسفهاش را نمیداند، تکبرش رو میآید) یکی دیگر از انواعش، ابهامی است که «راه توجیه را باز میگذارد» این ابهام باعث میشود که آدمِ متکبر برای راهِ غلطی که انتخاب کرده، توجیه داشته باشد.
🔻اگر ابهامی وجود نداشته باشد و راه توجیه باز نباشد، تکبرِ انسان رو نمیآید. تکبر جایی رو میشود که آدم برای راهی که انتخاب کرده-و احیاناً راه غلطی است- توجیه دارد، تکبر از جهل و ابهام استفاده میکند و خودش را نشان میدهد. آدم متواضع همیشه یک حسابی برای جهل خودش باز میکند لذا هیچ موضعی را محکم نمیگیرد؛ مگر اینکه واقعاً ابهامهایش برطرف شده باشد.
🔶علی در ادامه میفرماید: «فَاعْتَبِرُوا بِمَا کانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَجَهْدَهُ الْجَهِیدَ» (همان) ابلیس در یکچنین امتحانی قرار گرفت ولی دست از آن استکبار درونی خودش برنداشت و بدبخت شد. همانطور که ابلیس و ملائکۀ آسمان امتحان شدند، همۀ انسانهای روی زمین هم امتحان میشوند! ما هم با ابهاماتی که برایمان پیش میآید امتحان میشویم؛ هم در امتحانات فردی و هم اجتماعی.
🔻وقتی بنا شد حضرت موسی(ع) به محضرِ خضر(ع) برود و یک دورۀ تربیتی داشته باشد، حضرت خضر(ع) فرمود: شما نمیتوانی صبر کنی (إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً؛ کهف/67) و بعد فرمود: اگر صبر میکنی، پس سؤال نکن! «سؤال نکن» یعنی ابهام را بپذیر! حضرت موسی نتوانست ابهام را بپذیرد لذا دچار نابردباری شد و سؤال کرد.
🚩دانشگاه صنعتی شریف- ۹۷.۰۲.۲۹
@Panahiyan
🔰 چرا خدا شرایط امتحان را پیچیده میکند؟
🌀 #ابهام_لازمۀ_امتحانات_الهی- ج۲ - قسمت دوم
⭕️ علی(ع): اگر خدا انبیائش را با معادن طلا و باغهای سرسبز میفرستاد، امتحان از بین میرفت
⭕️ خداوند ضعفهایی به پیغمبران داده که خیلیها را به شک میاندازد که او واقعاً پیغمبر است یا نه؟
⭕️ وقتی بشر بودنِ پیامبر(أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ) برایت جاافتاد، آنوقت اگر به او ایمان بیاوری هنر کردهای!
⭕️ چرا خداوند کعبه را در یک موقعیت جغرافیایی بسیار خشن قرار داده است؟
⭕️ خدا اینهمه امتحانهای پیچیده از انسان میگیرد تا تکبر را از دل او بیرون کند
___________________
#علیرضا_پناهیان
🔶علی(ع) در خطبۀ قاصعۀ نهجالبلاغه میفرماید: «وَ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِأَنْبِیائِهِ حَیثُ بَعَثَهُمْ أَنْ یفْتَحَ لَهُمْ کُنُوزَ الذُّهْبَانِ...» اگر خدا میخواست انبیائش را با گنجهایی از طلا، معادن جواهر و باغهای سرسبز، همراه با پرندگان آسمان و وحوش زمین-مثلاً یک گله شیر درنده- مبعوث کند، این کار را میکرد. آنوقت همه ساکت میشدند و قبول میکردند.
🔶«وَ لَوْ فَعَلَ لَسَقَطَ الْبَلَاءُ وَ بَطَلَ الْجَزَاء...» اگر خدا این کار را میکرد هم زمینۀ امتحان از بین میرفت هم جزا و پاداشی در کار نبود؛ آنوقت کسانی که حق را قبول کردند اجر نمیبردند و مؤمنین هم ثواب محسنین نمیگرفتند، چون ایمانآوردن هنر نبود! دیگر وحی و اخبار آسمانی هم بیفایده بود. اصلاً دیگر چه نیازی به قرآن بود؟! وقتی فضا مبهم باشد، لازم است که قرآن بیاید.
🔶 بله، قرآن برای هدایت بشر آمده؛ اما در چه شرایطی لازم شد که قرآن بیاید؟ خدا انسان را در وضع ابهام قرار میدهد، و قرآن هم اشارهها و نشانههایی میدهد برای هدایت در این وضع مبهم! و الا دیگر لازم نبود قرآن نازل شود.
🔶مثلاً اگر بچهها در اول سنّ بلوغ، در خواب، بهشت و جهنم را میدیدند، طبیعتاً همگی برای نماز و روزه و انجام واجبات، با اشتیاق عمل میکردند، اما در اینصورت، دیگر انجام اینکارها هنر نبود!
🔶«وََ لکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِی قُوَّةٍ فِی عَزَائِمِهِمْ وَ ضَعَفَةً فِیما تَرَی الْأَعْینُ مِنْ حَالاَتِهِمْ» ولی خدا به پیغمبرها قدرت عزم داد و ضعفهایی به پیغمبرها داد، که خیلیها را به شک میاندازد که آیا او واقعاً پیغمبر است یا نه؟! انبیاء باید آدمهای معمولی باشند؛ اگر انبیاء قدرتهایی داشتند که کسی نمیتوانست با آنها بجنگد، امتحان از بین میرفت.
👈ادامه مطلب در پست بعد👇👇
@Panahiyan
👈ادامه مطلب بحث:
🌀 #ابهام_لازمۀ_امتحانات_الهی- ج۲ - قسمت دوم
🔶در جنگ احد، پیامبر(ص) بهشدت مجروح شدند، یکی از جراحتها این بود که زنجیر کلاهخود در چانۀ حضرت فرو رفته بود و نمیتوانستند آن را از استخوان فک حضرت بیرون بکشند. بنا بر نقلی وقتی أمیرالمؤمنین علی(ع) کمی زخمهایش التیام پیدا کرد، آمد با دست این آهن را از فک حضرت بیرون کشیدند! این قسمتهای تاریخ به راحتی «بشر بودنِ پیامبر(ص)» را جا میاندازد، کمااینکه قرآن میفرماید: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» (کهف/110) وقتی بشر بودنِ پیامبر(ص) برایت جاافتاد، آنوقت اگر به او ایمان بیاوری هنر کردهای!
🔶در برخی فیلمها، ائمه(ع) را با چهرهای از نور نمایش دادهاند. میدانید اینکار چه اشکالی دارد؟ برخی از مردم میپرسیدند: چرا مخالفان حضرت، با دیدنِ این چهرۀ نورانی، امامت ایشان را قبول نمیکردند؟! بعد از ظهور هم برخی از منتظران، منکر امامزمان(ع) میشوند و احتمالاً خواهند گفت: اگر ایشان امام زمان است باید نور خاصی از چهرهاش تلألؤ کند!
🔶علی(ع) در ادامه روایت میفرماید: «أَلاَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ، سُبْحَانَهُ، اخْتَبَرَ الْأَوَّلِینَ ...» مگر نمیبینید خداوند از همان اول که حضرت آدم را مبعوث کرد، به او فرمود: به این نقطۀ پر از سنگ برو که مکان مکرمی است... و خانۀ خودش را از سنگ بنا کرد، سنگی که نه میبیند، نه هیچ فائدهای دارد، نه گیاهی دارد. آنهم در یک موقعیت کوهستانی بسیار خشن!
🔶حاجیها درحالیکه غبارآلوده هستند و موی بههم ریخته دارند، باید هروله کنند! لباسهایشان را باید کنار بگذارند، موهایشان را نباید اصلاح کنند، عطر هم ممنوع است، به آینه هم نباید نگاه کنند! همهچیز در بدترین شرایط است! در چنین وضعی خدا میفرماید: «حالا من را عبادت کن!» هیچ عوامل تبلیغاتی و دلگرمکنندهای را نگذاشته است! چرا خدا این کارها را کرده است؟
🔶«ابْتِلَاءً عَظِيماً وَ امْتِحَاناً شَدِيداً وَ اخْتِبَاراً مُبِينا و...» همۀ اینها بهخاطر امتحان است، درحالیکه خدا میتوانست کعبه را از زمرد و یاقوت درست کند و نوری داشته باشند که چشمها را بگیرد، «لَخَفَّفَ ذلِکَ مُضَارَعَةَ الشَّکِّ فِی الصُّدُورِ وَ لَوَضَعَ مُجَاهَدَةَ إِبْلِیسَ عَنِ الْقُلُوبِ...» اگر اینطور بود شک در دل کسی راه پیدا نمیکرد و دیگر ابلیس نمیتوانست هیچ دلی را منحرف کند و تردید از دلهای مردم برطرف میشد.
🔶خداوند بندگانش را به انواع سختىها امتحان مىكند و به امور ناخوشايند مبتلا میکند که تكبر را از دلهايشان بيرون كند «إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّر مِنْ قُلُوبِهِمْ» خدا همۀ این کارها را انجام میدهد و این امتحانهای پیچیده را ایجاد میکند تا تکبر را از دل بیرون بیاورد. بیرونآوردن تکبر از دل، اینقدر پیچیده است! این پیچیدگی به قدری مهم است که اگر کسی به آن بیتوجهی کند، منحرف خواهد شد.
🚩دانشگاه صنعتی شریف- ۹۷.۰۲.۳۰
@Panahiyan