eitaa logo
پنجِ پنج
339 دنبال‌کننده
1هزار عکس
199 ویدیو
4 فایل
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj 📱ادمین کانال @Khademshohadiran
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 وطنِ پایدار تیر ماه از نیمه گذشته بود که زمزمه‌ی عملیات رمضان را شنید. دلش در سینه بی‌تابی می‌کرد. در جای خود، غلطی زد. خواب به چشم‌هایش نیامد. آرام از جایش برخاست. سکوت همه‌ی سنگر‌ را فرا گرفته بود. کار هر شبش بود. یکی یکی نیروهایش را از نظر گذراند. انگار خود را مسئول مراقبت از جان تک تکشان می‌دانست. بار امانتداری روی دوشش سنگینی می‌کرد. از سنگر بیرون رفت. وضو گرفت و در دل شب با خدای خودش نجوا کرد. از خدایش خواست که فردا نیز مثل همیشه هوایش را داشته باشد. مبادا فرماندهی گردان مغرورش کند. مبادا جلوتر از او رزمنده‌ای برای فدا شدن پا تند کند. آخر چهار ساله بود که دیگر گرمای دستان پدر را بر سرش حس نکرد. شاید امروز و اینجا دلش نمی‌خواست فرزندی مثل او، طعم یتیمی را بچشد. عملیات که شروع شد مثل همیشه جلودار بود. فریاد زد: _تيرها و تركش‌ها! اگر با كشته شدن من، وطنم پايدار می‌ماند، مرا در برگيريد. چیزی نگذشت که در اولین روز عملیات رمضان، تیر سربی از میانه‌ی پیکرش رد شد. خون بر زمین جاری شد. وطن پایدار ماند. ✍اعظم چهرقانی تقدیم به شهید محمد طاهر لطفی (فرمانده گردان) 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۹روز مانده تا....... روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از فـرهنـگ اراڪ
ماه حزن 🏴هرگاه ماه محرم فرا می‌رسید، پدرم موسی بن جعفر علیه السلام دیگر خندان دیده نمی‌شد و غم و افسردگی و اندوه بر او غلبه می‌یافت تا آن که ده روز از محرم می‌گذشت، روز دهم محرم که می‌شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. آغاز ماه عاشقی حضرت ارباب اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام)خدمت همه عاشقان حضرت، تسلیت باد🖤 ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─     @farhang_arak https://eitaa.com/joinchat/3492216849C6e1424eaac
📚 به نام خلق می‌کشیم دیوار‌نگاره میدان امام خمینی(ره) من را به سی سال قبل برد. سوم تا پنجم مرداد سال ۶۷. جنازه‌هایی که در این میدان، هرکدام به یک طرف افتاده بودند. از کودکِ عروسک به بغل که در خون خود می غلطید تا زنِ باردار که در راه بیمارستان، ترور شد و هیچ وقت فرصت در آغوش کشیدن فرزند را به خود ندید. روزی که همه بیماران بیمارستان را به‌ روی هم ریختند و به رگبار بستند. برایشان فرقی نداشت. از بیمارانِ بستری که صدای ناله و نفرین‌شان بلند بود تا آنهایی که سِرُم به دست، در انتظار خالی شدن تخت‌ها، از درد به خود می‌پیچیدند. از پزشکان و پرستاران تا نیروهای امدادی و بسیجی، همه و همه از دم گلوله‌ها گذشتند. بیمارستانی که در طول جنگ، مجروحین زیادی را نجات داد، قتلگاه عده زیادی از پیرمردان، کودکان و زنان بی‌گناه شده بود. تمام شهر مثل آتش می‌سوخت. سهم‌ مردمش از شعار آزادیِ خلق؛ کشتار در روزهای تابستانی بود که منافقین ازشان به تنگ آمده بودند. همه جا رنگ ترس و وحشت داشت. هرکسی که می‌توانست با زن و بچه فرار می‌کرد. کسی هم که نمی توانست، محکوم بود به مرگ. همان روز من هم پا تند کردم به سمت خانه تا همسرم را راضی کنم، دست از خانه و زندگی بکشد و محله را ترک کنیم. در را که باز کردم همسرم با رنگ پریده و صورت خراشیده جلویم ظاهر شد. وحشت زده بود. مدام انگشت اشاره‌اش را به سمت اتاق تکان می‌داد. به داخل اتاق که پا گذاشتم و دخترک سه ساله‌ام را دیدم، شوکّه شدم. او هنگام بازی در حیاط، سرش از دمِ تیغ شغال‌ها گذشته و حالا در گوشه‌‌ای از اتاق به تماشای ما نشسته بود. نمی توانستم تصمیم بگیرم: "برای عزایش اشک ماتم بریزم و سینه چاک کنم، یا اول دفنش کنم تا همین سر جدا شده‌اش دوباره به دست شغالان نیفتد؟! نکند پوست سرش را مثل کودک همسایه، جلوی چشم‌هایمان جدا بکنند؟" به خودم نهیب زدم: " نه. نه! نباید مجال از دست داد. باید برای زن و بچه‌‌ام کاری کنم. حداقل آنها را نجات بدهم." زبان پسرم بند آمده بود. بالاخره پا روی دلم گذاشتم و دخترم را به خدا سپردم. دست پسر را گرفتم و با مادرش، خانه را به قصد کوه و بیابان ترک کردیم. رادیوِ مجاهدین خلق بعد از سه روز جنایت، به مردم کرمانشاه نوید داد که فردا به سوی آنها روانه می‌شوند. اما این‌بار فردایی به خود ندیدند... 💠💠💠💠 🍃 برگی از جنایات مجاهدین خلق در اسلام آباد غرب و شکست‌شان توسط دلاورمردان اراکی در پنجِ پنجِ شصت و هفت ✍فرهوده جوخواست 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۸ روز مانده تا..... روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌خاطره آقای محمدی از بازنشستگان کارخانه واگن پارس از روز حادثه بمباران ۱۳۶۵/۵/۵ 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۸ روز‌مانده تا ... روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
هدایت شده از یادواره نیوز
برگزاری یادواره شهید رحیم آبائی در منزل همسر شهید با حضور خواهران بسیجی 📌روایت‌گری: جانباز سید حسن سجادی 📌خاطره گویی همرزم شهید: آقای آبائی 📌شعرسرایی: شاعر عزیز سرکار خانم رحمانی پور 📌اجرای سرود پنج مرداد گروه بنات الحیدر 📌مداحی: کربلایی مهدی خلج 🏆با تقدیر از همسر شهید ضبط برنامه از صداوسیمای استان مرکزی انجام شد. علیها کانال تخصصی و جامع اطلاع رسانی یادواره های شهدای کشور 〰️〰️〰️〰️ 💠 در ایتا دنبال کنید👇 ┈┈••✾❀🔘⚫️🔘❀✾••┈┈• @yadvarehnews https://eitaa.com/joinchat/3581608139C9c301dff47
📚 بال برد نبوغ آسا نمی‌دانستم اسمش را درست شنیدم یا نه؛ اما چیزی را که شنیدم سرچ کردم. صفحات گوگل را پشت سر هم بالا پایین می‌کردم. هلی برد هلی بر هلی... بالاخره پیدایش کردم. باید تکنیک جالبی باشد. روی صفحه کلیک کردم. خواندم: در پنجم مردادماه، سال ۶۷ در عملیات مرصاد از تاکتیک خاصی به نام هلی‌برن استفاده شد. این تاکتیک، ریسک بسیار زیادی برای نیروها داشت. در‌ این نبرد، نیروها و تجهیزات از طریق بالگرد به منطقه مورد نظر منتقل می‌شد. حاشیه‌ی سمت چپ صفحه، عکس شهیدی توجه‌ام را جلب کرد. روی عکس کلیک کردم. احتمالا باید مربوط به این عملیات باشد: شهید حمیدرضا ناظم‌زاده، متولد تهران. مشتاق شدم بیشتر راجع‌ به ایشان بدانم. اولین سطر از وصیت‌نامه‌ی شهید توجه‌ام را جلب کرد. «هر وقت که امام صلاح بداند باید در همه سنگرها خدمت کنیم. تا چون کوفیان برای حسین نباشیم. شما هم مرا دعا کنید در این امر بتوانم از گذشته‌ای تاریک به آینده‌ای نورانی ارتقاء یابم.» ذهنم با خواندن این جمله درگیر شد‌. حتما من هم در این دوران وظیفه ای دارم. باید بدانم امام زمانم مرا در کدام سنگر فرا می‌خواند؟ تا من هم به این آینده روشن برسم. ادامه متن‌ را خواندم: ایشان جوانی بیست و سه ساله بود که به‌ همراه برادرش به جبهه اعزام شد. او در عملیات مرصاد که در ۶۷/۵/۵ اتفاق افتاد به خیل شهدا پیوست. ⚜تقدیم به شهدای غیور عملیات مرصاد⚜ ✍️نرجس خوش‌گفتار 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۷ روز مانده تا..... روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یادواره نیوز
یادواره شهید محسن عبدی در منزل پدر شهید با حضور خواهران بسیجی 📌روایت‌گری: جانباز سید حسن سجادی 📌اجرای سرود پنج مرداد دختران مهدوی 📌مداحی: کربلایی محمود هاشمی 🏆 تجلیل از مادر شهید به دست راوی بزرگوار ضبط برنامه از صداوسیمای استان مرکزی انجام شد. ─┅═🇮🇷═┅─🇮🇷─┅═🇮🇷═┅─ کانال تخصصی و جامع اطلاع رسانی یادواره های شهدای کشور 〰️〰️〰️〰️ 💠 در ایتا دنبال کنید👇 ┈┈••✾❀🔘⚫️🔘❀✾••┈┈• @yadvarehnews https://eitaa.com/joinchat/3581608139C9c301dff47
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰خاطره همسر شهید پرویز عباسی آن شبی که فرداش میخواست واگن پارس بمباران شود، خانه پدرم مهمان بودیم. صبح که همسرم می‌خواست برود سرکار، دخترم مریض بود. من از پشت سرشان رفتم داخل حیاط، به من گفتند: سمانه را با بابا، ببر دکتر. انگار میدانست دیگر برنمی‌گردد، دو بار رفت و برگشت داخل حیاط، دخترش را بوسید. وقتی رفتند کارخانه، ساعت ۹ _۱۰ هواپیماهای عراقی آمدند و کارخانه ها را بمباران کردند، ما تا ساعت شش غروب هیچ اطلاعی نداشتیم. هرکس چیزی می گفت. یکی می گفت: پرویز جانباز شده بردنش اصفهان! یکی می‌گفت: قم. دیگری می‌گفت: تهران. ساعت شش دایی ام آمد گفتند پرویز شهید شده است بردنش بهشت زهرا.... 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
به قولت عمل کن دوباره.mp3
3.11M
🔊 | 📝 به قولت عمل کن دوباره 👤حاج‌محمود ▪️ ویژه ؛ 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
🔰یادواره محله ای شهید والامقام وحید رضا لطفعلی نیا برگزار شد ⬅️همزمان با گرامیداشت پنجم مرداد روز ایثار و مقاومت شهر اراک و در ایام عزاداری سالار شهیدان یادواره محله ای شهید والامقام وحید رضا لطفعلی نیا با حضور خانواده معظم شهید و مردم محله برگزار شد. ➕قرائت زیارت عاشورا و ذکر مصیبت و عزاداری امام حسین علیه السلام با مداحی مادح اهل بیت، حاج مرتضی محسنی مهمترین محور این برنامه بود. ☑️☑️☑️ 🌷کنگره ملی نقش امام خمینی(ره) در دفاع مقدس و ۶۲۰۰ شهید استان مرکزی🌷 https://eitaa.com/joinchat/1487601690C599d1ff3ff
📌بخشی از سردار شهید علی اصغر فتاحی بسم الله الرحمن الرحيم آری! اين لباس که در بدن ما است کفن ما است. «لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظيم» بعد از شهيد شدنم از خدا می‌خواهم که همچون همرزمانم در عمليات رمضان بدون جسم باشم و مي خواهم همچون برادران همرزم جنازه ام در زير تانک های دشمن له شود. احياناً اگر جنازه ام به دستتان رسيد در کنار 72 شهيد جاويد الاثر عمليات رمضان دفن کنيد. 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
پنجِ پنج
📌بخشی از #وصيتنامه سردار شهید علی اصغر فتاحی بسم الله الرحمن الرحيم آری! اين لباس که در بدن ما ا
📚 رزمنده ام؛ شرمنده ام آرام گوشه‌ای نشسته بود. سرش پایین بود. توان چشم توی چشم شدن با پدر و مادر شهدا را نداشت. سخت است، فرمانده باشی و یکی یکی نیروهایت جلوی چشمانت پَر پَر شوند. سخت است، قضاوت مردمی که به خیال خودشان، بچه‌هایشان را جلوی گلوله فرستادی تا شهید شوند! حرف‌ها را می‌شنید و دَم نمی‌زد، برای خودش هم سوال بود چرا دعایش اجابت نمی‌شود. آرام فاتحه‌ای خواند. دلش پَر کشید به روزهای قبل، شوخی و خنده بچه‌های گردانش جلوی چشمانش رژه رفت. بچه‌هایی که با خنده به فرمانده می‌گفتند: این بار هم شهید نمی‌شوی. - فرمانده گردان را چه به شهید شدن. -اگر قرار بود شهید شوی تا الان شده بودی. یادآوری خاطرات، لبخند تلخی را گوشه‌ای لبش آورد. هربار بعد از هر عملیات، با کوله باری از خاطرات دوستان شهیدش بر‌می‌گشت. این بار اما سخت تر از همیشه گذشت؛ از سه گردانی که با خود برده بود، تنها یک گردان مانده بود. بغض داشت خفه‌اش می‌کرد. هوای شهر برایش سنگین بود. یارای ماندن در شهر را نداشت. دوستانش را قسم داد، حق برادری را ادا کنند. آری! چه برادرانه در آغوشش گرفتند؛ وقتی که چند ماه بعد، پیکرش روی دوش مردم شهر تشییع شد. تقدیم به شهید علی اصغر فتاحی(فرمانده گردان) ✍اعظم چهرقانی 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۶ روز‌ مانده تا ..... روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مناسبت پنج مرداد؛ روز مقاومت و ایثار اراک منزل سوم؛ یادواره شهید مسعود مطیع پور در منزل مادر شهید با حضور خواهران بسیجی 📌روایت‌گری: جانباز سید حسن سجادی 📌خاطره گویی برادر شهید و آزاده سرافراز؛ ناصر مطیع پور 📌اجرای سرود پنج مرداد گروه شوق پرواز 📌شعر سرایی سرکار خانم رحمانی پور در وصف مادر شهید 📌مداحی: ذاکر اهل بیت خانم کمال‌زاده 🏆با تجلیل از مادر شهید ضبط برنامه از صداوسیمای استان مرکزی انجام شد. 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
هدایت شده از فـرهنـگ اراڪ
🔖مراسم گرامیداشت روز ایثار و مقاومت شهر اراک «سالروز شهادت ۲۰۷ شهید اراکی در دوران دفاع مقدس» 🔖سخنران: سردار علی فدوی (جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) 🎼 اجرای گروه سرود ۲۰۷ نفره شهدای پنج مرداد با همراهی: حاج مسعود پیرایش 🎤با نوای: حاج محمود قاسمی 📌زمان: چهارشنبه ۴ مرداد ماه ۱۴۰۲، ساعت ۹:۳۰ صبح 📌مکان: مصلی بیت المقدس اراک 🔻با نشر این پوستر در زنده نگهداشتن یاد شهدا سهمی داشته باشید🔺 ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─     @farhang_arak https://eitaa.com/joinchat/3492216849C6e1424eaac