eitaa logo
گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
3.1هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
360 ویدیو
3 فایل
🌟کانال اطلاع رسانی پنج ستاره👇👇 @panjsetare 🌟کانال واریزی ها👇👇👇 @varizpanjsetare 🌟لینک گروه اول گسترده👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3287023647Cf6d6ab52e0 ✅ثبت سفارش؛ @Hadi774
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️🔞 کسانی که فـیلم میبینن! و یامرتکب گُـناه کـبیره میشن فقط یک لحظه فقط یک لحظه این کلیپ رو ببینید😓 به وللّه این کلیپ5دقیقه‌اے زندگی خیلی هارو عوض‌کرده وتغـیرشون داده پیشنهاد می کنم فقط یکبار این کلیپ وببینید😭 ✅جهت دیدن کلیپ کلیک کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/3713204300Cce6be2ffd3 📌فیلم سنجاق شده است👆
شوخی جوان یزدی با رهبر انقلاب و عکس العمل جالب رهبر😊 سالن منفجر شد😂😂😂😂😂 نبینی از دستت رفته😁😁👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2793078800Ca339fe0efb
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 🌟 🌟گسترده 🌟 🌟 🌟 🌟تبلیغ داریم🌟 🌟 تبلیغ پست 10 🌟مذهبی،خبری،طبی،سیاسی 🌟محدود 100k 🌟 سوم👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/245956642Caf3edf4762
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 🌟 🌟گسترده 🌟 🌟 🌟 🌟تبلیغ داریم🌟 🌟تبلیغ پست آزاد 🌟عمومی 🌟نامحدود 🌟 اول 👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3287023647Cf6d6ab52e0
💛💛فروشگاه چادر مشکی💛💛 ⭕️فروش ویژه مشکی با کیفیت فوق العاده و قیمت مناسب🤩 چادر های👇 🔹🔷ســـــــــاده🔷🔹 🔸🔶مـــــلــــــی🔶🔸 🔹🔷لــبــنــانــی🔷🔹 🔸🔶دانشجویی🔶🔸 🔹🔷بـحـریــنـی🔷🔹 بزن روی مدلی که میخوای😍👆 ❌یه عالمه مدل دیگه هم داره پس همین حالا عضو شو همراه با چادر هدیه بدون قرعه کشی هم برنده شو👇 http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469
🌟🌟بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌟🌟 🌟گسترده 🌟 تبلیغات صبح👇🌟👇🌟 ✅پست 10 روزانه عمومی 👈محدود 100k خالی❌❌❌ پر✅✅✅ ✅پست آزاد 👈عمومی👈 نامحدود پر✅✅✅ خالی❌❌❌ جهت رزرو پی وی مراجعه کنید 😍👏👏 @hadi7769
😍😍 😍😍 🐝 🎺 ویژژژژه ➰🐡 بزرگترین و ملزومات حجاب ،برای اولین بار در سراسر کشور انقلاب میکند😳😳😳 ست های ارزان قیمت و متنوع با هدایای بی قید و شرط😍😍 تخفیفاااااات ویژه🙃🙃 به مدت 😒 سریع عضو بشید👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2691760149C505dd3e785 👆بدووووو تا تموم نشده😍👆
رسول خدا (ص) فرمودند: هر صدقه اى که براى میّت داده مى شود، فرشته اى آن را به مانند طبقى از نور مى گیرد و به کنار قبر مى آورد و مى گوید: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْقُبُورِ» این هدیه را خانواده شما براى شما فرستاده اند. آنگاه آن میّت این هدیه را تحویل مى گیرد و وارد قبرش مى کند که همین سبب فراخى قبرش (و آسایش و آسودگى او) مى گردد.✨ نماز و روزه استیجاری و ختم قرآن برای اموات هدیه هایی بزرگ و ارزشمند هستند از آنها دریغ نکنیم، تعدادی از مؤمنین و طلاب که برای خواندن نماز، روزه گرفتن، ختم قرآن، سایر ختمها اعلام آمادگی کرده اند، منتظر سفارشات شما هستند.😍 ⇩راه ارتباطی جهت سفارش⇩ @Nadebon314 ⇩آیدی کانال⇩ @Nemez_12
🌟تبلیغ پست 10 🌟عمومی بجز رمان و فروشگاهی 🌟محدود 🌟 اول 👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3287023647Cf6d6ab52e0
رمان آنلاین وجنجالی دو زانو نشستم زمین و زیر لب گفتم : -نه دایی ....اونو نخور . نگاه همه جلب من و التماسم شد. دایی بی توجه به من و التماسم یه قاشق پر از سالاد رو گذاشت دهنش و من بلند گفتم : _واای . و بعد برای اینکه چهره ی سرخ شده دایی رونبینم دستمو جلوی چشمام گرفتم . فاصله ی بین عکس العمل من و عکس العمل دایی فقط چند ثانیه بود.صدای فریاد دایی همه رو متعجب کرد : _سوختم ...وای سوختم ... طاهره آب بیار . زن دایی دوید و ماست و آب و خیار و همه رو با هم کنار دست دایی گذاشت ولی اون یه قاشق آتش فلفلی که من زدم به سالاد ، حالا حالاها قصد خاموش شدن نداشت .حالا من مونده بودم و صدای خنده ی حسام که انگار داشت ، فیلم طنز می دید و از خنده غش کرده بود . با اخم و تخم های مادر و پدر حسام هم میون خنده هاش گفت : _ من بارها به بابا گفتم که از خیر هوس های شکمی بگذر که بد جوری عذاب داره ...اینم نمونه اش . این وسط دایی تنها کسی بود که با صورتی سرخ شده داشت به من نگاه میکرد https://eitaa.com/joinchat/2125529114Cdc33bb954c
خلاصه : دختری شر و شیطون ، که با پسر دایی مذهبی اش حسابی لج افتاده ، در یک ظرف سالاد یک قاشق فلفل میریزه و میزاره جلوی پسر دایی اش ، ولی دایی شکموش اون رو بر میداره و میخوره 😂😂😂😂😂 رمان انلاین به قلم زیبای نویسنده محبوب ایتایی ها 😍😍 رمانی سراسر عاشقی و کل کل و لجبازی های توووووووپ🙊🙈 https://eitaa.com/joinchat/2125529114Cdc33bb954c
رمان آنلاین وجنجالی دو زانو نشستم زمین و زیر لب گفتم : -نه دایی ....اونو نخور . نگاه همه جلب من و التماسم شد. دایی بی توجه به من و التماسم یه قاشق. پر از سالاد رو گذاشت دهنش و من بلند گفتم : _واای . و بعد برای اینکه چهره ی سرخ شده دایی رونبینم دستمو جلوی چشمام گرفتم . فاصله ی بین عکس العمل من و عکس العمل دایی فقط چند ثانیه بود.صدای فریاد دایی همه رو متعجب کرد : _سوختم ...وای سوختم ... طاهره آب بیار . زن دایی دوید و ماست و آب و خیار و همه رو با هم کنار دست دایی گذاشت ولی اون یه قاشق آتش فلفلی که من زدم به سالاد ، حالا حالاها قصد خاموش شدن نداشت .حالا من مونده بودم و صدای خنده ی حسام که انگار داشت ، فیلم طنز می دید و از خنده غش کرده بود . با اخم و تخم های مادر و پدر حسام هم میون خنده هاش گفت : _ من بارها به بابا گفتم که از خیر هوس های شکمی بگذر که بد جوری عذاب داره ...اینم نمونه اش . این وسط دایی تنها کسی بود که با صورتی سرخ شده داشت به من نگاه میکرد https://eitaa.com/joinchat/2125529114Cdc33bb954c