•
«باید سیاههای تهیه کنی از کارهایی که دوست داری انجامشان دهی. باید آنها را روی کاغذ بیاوری؛ قطعات موسیقی و آوازهایی را که میخواهی چندبار دیگر به آنها گوش دهی. فیلمهایی را که میخواهی حداقل یکبار دیگر تماشایشان کنی، رفقایی را که میخواهی یکبار دیگر در آغوششان جای بگیری و یا صدایشان را یکبار دیگر بشنوی.»
📚حمیدرضا صدر / از قیطریه تا اورنج کانتی
@paragerafat
•
بعضی زخمها هستند که جوش نمیخورند. مزمن میشوند و با گذشت زمان عمیقتر.
📚 دو دنیا / گلی ترقی
@paragerafat
•
اهالی قدیمی عینحوض، در اردوگاه آوارگان میمردند و کلیدهای بزرگ و آهنی خانههایشان را به فرزندانشان میسپردند.
📚 [ زخم داوود ]
@paragerafat
•
بعد از جنگ، بیشتر بچههای کوچیک توی خواب جیغ میزدن و این خیلی چیز عجیبی نبود.
📚 [ زخم داوود ]
@paragerafat
•
بدون هیچ حقی، بدون خونه، بدون زمین و بدون ملیت، کم کم از تاریخ زمین محو میشدیم و همهی دنیا تولد یه کشور تازه رو تبریک میگفتن.
کشوری که روی استخونای ما ساخته میشد،
جایی که بهش میگفتن اسرائیل.
📚 [ زخم داوود ]
@paragerafat
•
آنها یاد گرفته بودند شهادت را جشن بگیرند، چراکه فقط در مرگ بود که میتوانستند آزادی را بیابند.
📚 [ زخم داوود ]
@paragerafat
•
اتفاق است و میافتد دیگر!
روزهای اول چلهنشینی، گاهی سیم تنبور گسسته میشود، گاهی نخ تسبیح.
فقط ای کاش بند دل پاره نشود! دشوار است جمع کردنش!
📚 [من آنِ توام]
@paragerafat
•
ببین چه دشوار شدهام و ناممکن!
مثل شکوفه دادنِ هیمهای خشکیده در اجاق تاریک.
📚 [من آنِ توام]
@paragerafat
•
دل آدم عین یک باغچه پر از غنچه است. اگر با محبت غنچهها را آب دادی باز میشوند. اگر نفرت ورزیدی غنچهها پلاسیده میشوند.
📚_ سووشون _
@paragerafat