بسم الله
به نظرم میرسد
یکی از فلسفه های انتظار و نسبتی که با غیبت پیدا کرده و در مسئله #منجی و حضور ولی عصر مورد پژوهش است،
عبارت است از اینکه فلسفهی قصه، درک #محرومیت است!
#غیبت آن کلیدواژهی درک ما از بحث محرومیت است!
یعنی بنا بوده به این برسیم که بدون " او " نمیتوانیم زندگی کنیم!
پیش از این، قالب های دیگری برای فهم این تلنگر و نیاز ما، در جوامع بشری و مکاتب الهی و حضور انبیا و اولیای خدا مورد استفاده قرار گرفته بود
اما برای ظهور کسی که قرار است نتیجهی همه خلقت باشد خدای متعال به همه، مزه ای از محرومیت میچشاند تا با اوج گیری نیاز ما به منجی، "#ظهور" تحقق پیدا کند
ولی یک ریزعنوانی در فهم محرومیت ضروریست
با این مقدمه بگویم که دیده اید مدل بعضی از افراد اینگونه است که اگر از محبوبشان دور باشند بهتر با او ارتباط برقرار میکنند، بهتر با چالش های گفت و گو و تعامل با او برمی آیند!
آیا چنین کسی ناظر به فهم محرومیتِ دوری از او به این روز افتاده است؟! در قالب موارد پاسخ منفی!
با یک تعبیر عرفانی این افراد هیچ وقت #عشق حقیقی را تجربه نمیکنند چون به دنبال اتصال حقیقی نیستند!
"#انتظار" ولع ما برای رفع محدودیت است
محدودیتی که مانع اتصال شده!
منتظر واقعی منتظر اتصال واقعی به مقصود است در حالی که بسیاری از به ظاهر " منتظران "، اتفاقا در دوره غیبتِ مقصود، مشتاق و محب او هستند
در مضمون روایات فراوان داریم: عده ای که مدام از حضرت حجت دم میزدند ولی وقتی حضرت تشریف آوردند علیه او موضع دارند و در جبهه مخالف او قرار میگیرند!
این ها همان عاشقان دوران غیبتند!
یعنی اگر بخواهیم منتظر واقعی باشیم باید اتصال ما "حقیقی" بشود! نه اینکه صرفا ارتباط خوشایندی برقرار باشد که مثلا او را دوست داریم!
گاهی ما درگیر " فضای " انتظار منجی هستیم! نه درگیر خود منجی!