💠شهید مجید پازوکی :
🍃🌸#آدم ها سه دسته اند:
خام،
پخته،
سوخته
🍃🌸خام ها که هیچ❌
🍃🌸پخته ها عقل #معیشت دارند و دنبال کار و #زندگے حلالند
🍃🌸سوخته ها #عاشقند،❤️
#چیزهای بالاترے مےبیینند👌 و مےسوزند که تو همان عشقِ آخر، خودش هم سوخته.
#شهید_مجید_پازوکی🌸🍃
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کبوتر می گفت:
عاشق آسمان است!
اما همیشه
روی گنبد تو می نشست...
آسمانی تر از شما مگر پیدا می شود
#امام_رضا
#شمس_الشموس
#امام_الرئوف
#ولادت_امام_رضا_ع_مبارک_باد
@parastohae_ashegh313
#پنجشنبههای_دلتنگی
دلگيـــــر که شدے از زمانہ
تعطیـــــل ڪن زندگـــے را
بـــــرس به داد ِدلَــــــــــٺ
حــــــرم اگـــــر راه نیافتے
🌷شـهــــــدا🌷
هستند، گلزارشان مےشود
مأمنـــــے برای دلـــــــــــٺ
باز پنج شنبه ویاد شهدا 🌹با صلوات
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
🌟🌸🌟🌸🌟
🌟🌼🍃🌼
🌟🌸
🌟
جمعه روز ولادت آقا امام رضا(ع) بود.
گفتم رمز حرکت آن روز، نام مبارک آقا علی بن موسی الرضا (ع) باشد تا عیدی را شب ولایت بگیریم.
تا چم هندی، باید نزدیک به بیست و دو کیلومتر می رفتیم.
احساس کردم روحیه ی بچه ها خوب نیست.
دنبال سوژه ای می گشتم تا بچه ها را از این حال و هوا بیرون بیاورم.
زمزمه ای گرفتم که نمی دانم از کجا به ذهنم آمد:
بگو یاعلی، غم هاتو از یاد ببر
بگو یا علی، بهشت و یک جا بخر
بچه ها هم این ذکر را زمزمه کردند و خنده بر لب ها نشست.
مزد ذکر آن روزمان و عیدی اربابمان، پیکر مطهر سه شهید بود.
به مقر برگشتم.
رفتم مخابرات عین خوش تا به مقر تلفن کنم و بگویم سه شهید با هویت کامل کشف شده است که اتفاق جالبی افتاد.
مسئول بسیج عین خوش مرا دید و گفت: نذر کردم پنج کبوتر بدهم که توی مقر، کبوتر حریم شهدا بشن.
وقتی وارد مقر شدم، همه چیز جور بود:
سه شهید❣🥀
پنج کبوتر 🕊
و شعر قربون کبوترای حرمت🌱🕊
منبع: آسمان مال آنهاست(کتاب تفحص)، صفحه:41
@parastohae_ashegh313
تا نیایی گره از کارِ بشر وا نشود،
دردِ ما جز به ظهورِ تو مُداوا نشود...
#اللهمعجللولیکالفرج💚
#جمعه_هایِ_انتظار💔
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
میگفت
امام رضا کسیهکه هرچی بخوای رو برات خیر میکنه
حتی اگه خیر نباشه...!
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی🌹🍃
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
ڪنجِحرمنشستم...
تماشاڪردمهرڪسیبازبانِخودشتورا،
صدامیـزد!
هرڪسیحاجتخودشراداشتوباڪولهباری
ازدرددلآمدهبود!
امادرایـنمیانآنچـهثابٺبود،لطفِتوبود! جوابتوهمیشهیڪیهست،
مهربانی و رأفت!♥️✨
#ولادٺامامرضـامبارڪ
@parastohae_ashegh313
✨🍃✨🍃
#متن دعای هفتم صحیفه که رهبر انقلاب، خواندن آن را توصیه کردند...
@parastohae_ashegh313
🌺🍃🌺🍃
🍃🌺🍃
🌺🍃
🍃
🌺شهدا با اهل بیت علیهم اسلام ارتباط دارند
☘بعد از جنگ در حال تفحص در منطقه کردستان عراق بودیم، که به طرز غیر عادی جنازه شهیدی را پیدا کردیم، از جیب شهید یک کیف پلاستیکی در آوردم داخل کیف وصیت نامه قرار داشت که کاملا سالم و این چیز عجیبی بود.
در وصیت نامه نوشته بود:
من سید حسن بچه تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم شهدا با اهل بیت ارتباط دارند.
اهل بیت شهدا را دعوت می کنند...
پدر و مادر عزیزم من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می رسم.
جنازه م هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه می ماند.
بعد از این مدت جنازه من پیدا میشود. و زمانی که جنازه من پیدا میشود امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می گویم.
به مردم دلداری بدهید
به آنها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان (عج) پشتوانه این انقلاب است.
بگویید که ما فردا شما را شفاعت می کنیم
بگویید که ما را فراموش نکنند.
بعد از خواندن وصیت نامه درباره عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است.
✍🏻 راوی :حاج حسین کاجی
📚 خاطرات ماندگار ص١٩٢ تا ١٩۵
🇮🇷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
✨🤲✨🤲
#یادت_باشه به من قورمه سبزی ندادی...☝️
✨حکایتی درباره #کرامت_امام_رضا علیه السلام
🍃در بیان آیت الله مصباح یزدی
یک کاروانی از زائران یزدی با اتوبوسی🚍 از راه طبس برای زیارت آمده بودند و چند روزی مشهد مشرف بودند.
روز آخری که میخواستند بروند، از جلوی مهمانسرای حضرت عبور میکنند.
اتفاقا آن روز قورمه سبزی😋 پخته بودند.
بوی قورمه سبزی🍲 اطراف ساختمان مهمان سرا پیچیده بود.
یه بچه ای👦🏻 همراه این کاروان بود.
به مادرش میگوید: « مامان این بوی قورمه سبزی از کجاست؟»
مادر میگه « این مال مهمان سرای حضرت است»🌟
پسر بچه میگه: خب ما هم برویم بخوریم 🥄 🍽
مادرش به او میگوید:
نه! باید نوبت بگیرند، ما دیگر امروز عازمیم،الان هم میخواهیم برویم حرکت کنیم.☹️
این پسر بچه همانطور که میرفته و دستش در دست مادر بوده، رویش را به طرف حضرت✨ میکند و میگوید:
« امام رضا !!!✨✨
یادت باشه یه قورمه سبزی به ما ندادی...»😞
سوار ماشین میشوند که برگردند یزد.
به طبس که میرسند، ماشین اشکال پیدا میکند؛ به قول خودشان میشکند.
مسافران پیاده میشوند و باید چند ساعتی صبر کنند تا وسیله که شکسته بود را از شهر تهیه کنند.
خلاصه چند ساعتی معطلی داشته است.
مسافرها که پیاده شده بودند در اطراف ماشین؛ یک آقایی از شهر می آید و میپرسد شما کی هستید؟🙋🏻♂
این ها میگویند که ما مشهد بودیم داریم برمیگردیم.
آن آقا میپرسد: بچه همراهتان هست؟
میگویند: بله
آن آقا میگوید: امروز همه شما منزل ما مهمان هستید.❣
میپرسند آخر به چه مناسبت؟!
میگوید: داستانی دارد... مسافرهایی که در راه مانده بودند میروند منزل این آقا
ناهار قورمه سبزی😳😍 درست کرده بودند.
آن آقا میگوید:
دیشب امام رضا✨ به خواب من آمدند و فرمودند:
فردا ما مهمان داریم.پسر بچه ای هست که مهمان من است.🍃✨
قورمه سبزی درست کن!🍲
کاروانی می آید اینجا میخواهم من از آن پسر بچه پذیرایی کنم!
آن پسر بچه👦🏻 گفته بود امام رضا یادت باشه به من قورمه سبزی ندادی!!!
این ماشین باید آنجا بشکند و شرایط فراهم شود تا به آن پسر بچه قورمه سبزی بدهند! ( البته آن پسر بچه هم یک لیاقتی داشته که امام رضا دستور دادند از او پذیرایی کنند. )
@parastohae_ashegh313
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅┅✿❀🌙❀✿┅┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅┅✿❀🌙❀✿┅┅┄
سلام امام زمانم🌸
نزدیکترین مسافر دور، سلام
آیینهی سبز قامت نور، سلام
بی تو همه خفته اند در این عالم
ای نفخهی دل نواز در صور، سلام
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
حاج احمد آرام دستش را بالا آورد و
به انتهای افق اشاره کرد و گفت:
بسیجی، آنجا انتهای افق است ...
من و تو باید پرچم خود را در آنجا در انتهای افق برافرازیم.
هر وقت پرچم را آنجا زدی زمین،
آن وقت بگیر و راحت بخواب؛
ولی تا آن وقت نه!
📆 ۱۴ تیر :
سالگرد ربوده شدن #حاج_احمد_متوسلیان و دیپلمات های ایرانی توسط وابسته های رژیم صهیونیستی
#حاج_احمد_متوسلیان
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
✨🍃✨🍃
#متن دعای هفتم صحیفه که رهبر انقلاب، خواندن آن را توصیه کردند...
@parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
✨🌼✨ حالا كه نيامدم دمت را بفرست من نيستم آن جا كرمت را بفرست گفتم كه مريضم و دوا مي خواهم پس گرد و
✨﷽✨
🌼شفاي عالمي وارسته توسط امام هشتم عليه السلام و اعطاي كرامت به وي
✍آيت الله وحيد خراساني نقل كرد : مدت بيست سال در مدرسه حاج حسن مشهد تحت سرپرستي مرحوم حاج شيخ حبيب الله گلپايگاني - كه سالها در مسجد گوهر شاد امام جماعت بود - بودم . ايشان روزي به من فرمود :
« مدتي در تهران مريض و بستري شدم . روزي به جانب حضرت رضا عليه السلام رو كرده گفتم : آقا ! من چهل سال تمام پشت در صحن، در سرما و گرما ،سجدهي عبادت پهن كرده ،نماز شب و نوافل مي خواندم و بعد خدمت شما شرفياب مي گشتم حال كه بستري شدهام، به من عنايتي بفرماييد . ناگاه در همان حال بيداري ديدم در باغ و بستاني خدمت حضرت رضا عليه السلام قرار دارم ايشان از داخل باغ گلي چيده به دست من دادند من آن گل را بوييدم و حالم خوب شد جالبتر آن كه دستي كه حضرت رضا عليه السلام به آن دست گل داده بودند، چنان با بركت بود كه بر سر هر بيماري ميكشيدم، بيدرنگ شفا مييافت ! البته در همان روزهاي نخست با يك مرتبه دست كشيدن بيماريهاي صعب العلاج بهبود مي يافت، ولي بعد از مدتي كه با اين دست با مردم مصافحه كردم، آن بركت اوليه از دست رفت و اكنون بايد دعاهاي ديگري را نيز بر آن بيفزايم تا مريضي شفا يابد .»
آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند آيا بود كه گوشهي چشمي به ما كنند
📚 بحارالانوار
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
#خجالت
#شهید_حسن_شوکت_پور
تا اومدم دست به کار بشم سفره رو انداخته بود.
یه پارچ آب 🍶 دو تا لیوان🥛 و دو تا پیش دستی🍽 گذاشته بود سر سفره.
نشسته بود تا با هم غذا رو شروع کنیم.
وقتی غذا تموم شد گفت: «الهی صد مرتبه شکر، دستت درد نکنه خانوم 😍
تا تو سفره رو جمع کنی منم ظرفها رو می شورم».
گفتم: «خجالتم نده، شما خسته ای، تازه از منطقه اومدی. تا استراحت کنی ظرف ها هم تموم شده»😍
نگاهی بهم انداخت و گفت: «خدا کسی رو خجالت بده که می خواد خانمشو خجالت بده»😌
منم سرم رو انداختم پایین ☺️ و مشغول کار شدم.
✍حدیث آرزومندی، صفحه108
#عاشقانه_شهدا
@parastohae_ashegh313
وقتی حال خوبی داری؛
یادت نرودعاقبت بخیری ات رابطلبی !
#حاج_اسماعیل_دولابی
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
خوشا آنانکہ بہر یاری دوست
بہ خون خویش غلتیدند و رفتند
❥❥
خوشا آنانکہ با عشق حسینے
شہادت راپسندیدند و رفتند ...
#شهیدابومهدیالمهندس
#شهیدحاجقاسمسلیمانی
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
@parastohae_ashegh313
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
ای مردم بدانید تا وقتی که از رهبری اطاعت کنید، مسلمان، مومن و پیروزید وگرنه هرکدام راهی به غیر از این دارید آب را به آسیاب دشمن میریزید، همچنان تا کنون بوده اید باشید تا مانند گذشته پیروز باشید و این میسر نیست به جز یاری خواستن از خدا و دعا کردن.
"شهید محمد حسین یوسف الهی"
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
لن تنالوالبر حتی تنفقوا مما تحبون
به بر و نیکی نمیرسید مگر اینکه از چیزهایی که دوست دارید انفاق کنید
به منظور ترویج فرهنگ علوی و کمک به هم وطنان عزیزمون در این شرایط سخت و حساس
پویش #فقط_برای_تو راه بیاندازیم
لذا بزرگوارانی که قصد و نیت دارند بانی خیر شوند به ایدی @khomool2
و یا نذورات خود را به شماره کارت
5859831035261758 بنام حجه الاسلام والمسلمین جلالیان واریز نمایند
ان شاالله همگی سر سفره کریمانه کریم اهل بیت مهمان شویم
@parastohae_ashegh313
🍃💛🍃
.
.
نشستھ بود توے اتاق مجتمع دارالقرانـ.
رفتم ایستادم مقابلش. تند تند داشت
سوال هاے فرم گزینش سپاھ رو گلچینـ
میڪرد تا ازم بپرسھ. با خندھ گفتم:"
چطورےشھید زندھ؟" از اونـلبخندقشنگـ
هاش زد و باهمون چھرھ ے معصومش
گفت:"سید دعاڪن تو سپاھجذب بشم."
.
برگھ رو داد دستم تا چند سوال عقیدتے
و سیاسے رو براش توضیح بدم. یھ نگاھ
بھ پشت برگھ انداختم.گفتم عارف جان
اینو چرا ننوشتے؟ گفت:" اگھ تو گزینش
ازمـ سوال کردنـ هدفتـ از اینڪھ میخواے
پاسدار بشے چیھ،باید اینو بھشونـ جواب
بدم. پشت برگھ نوشتھ بود:
[براے خدمت، براے جھاد ،براے شھادتـ]
.
.
" شھید محمد عارف ڪاظمے "
.
.
.
@parastohae_ashegh313
✨🍃✨🍃
#متن دعای هفتم صحیفه که رهبر انقلاب، خواندن آن را توصیه کردند...
@parastohae_ashegh313
فـرازے از وصیٺ✍
#شھـیدسیدمحمد_ناصر_علوے
بھـ خـواهرش🧕
"حجابٺ" را محڪمـ نگھـ دار...
نگـاه 👀 نڪن ڪہ اگـر
حجاب و فڪر درسٺ داشٺہ باشے
مسخـره اٺ میکنند😒
آنھـا شیطـان😈 هستند...
شما👈🏻 بہ حضرت زهـرا ( س ) 💚
نگــ👀ـاه ڪن ڪھـ چگـونـہ زیسٺ و
خودش را حفـظ ڪرد...😌
•┈┈••✾•🍃♥️🍃•✾••┈┈•
@parastohae_ashegh313
•┈┈••✾•🍃♥️🍃•✾••┈┈•
#خون_سرد
#شهید_حمید_باکری
صبح زود حمید می خواست بره بیرون.
براش تخم مرغ🥚 آب پز کرده بودم.
وقتی رفتم از روی گاز بردارم احسان اومده بود پشت سرم وایساده بود.
همین که برداشتم آبِ جوش ریخت پشت گردنش😱
هم عصبانی بودم😠 که اومده تو آشپزخونه، هم ترسیده بودم😰 که نکنه طوریش بشه.
حمید سریع خودشو رسوند توی آشپزخونه و با خون سردی بهم گفت:
«آروم باش.
تا تو آروم نشی بچه رو نمی برم دکتر».
این قدر با نرمی و خون سردی باهام حرف زد تا آروم شدم😍
یه هفته ی تموم می بردش دکتر.
بهم می گفت: «دیدی خودتو بی خود ناراحت کردی، دیدی بچه خوب شد».
✍نیمه پنهان ماه، صفحه26
@parastohae_ashegh313