شهدای گمنام(زندگی به سبک شهدا)
🌷 🍃 🍃 🌷 🍃 🍃 🌷
عرفان حقیقی در #جبهه هاست
لاجرم عارف حقیقی راباید درجبهه ها یافت
عارف آن است که از قید #جان گذرد وکیست عارف تر از #شهید
وشهید است🌷 که روی عارفان کذایی را سیاه می کند وآبروی #عرفان را باز می خرد
#شهید_حمید_باکری
#یاد_شهدا_باصلوات
#شبیه_شھـــــدا_رفتار_ڪنیم
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
#رمز_موفقیت
#شهید_حمید_باکری
#ساده_زیستی
همسر حمید در حال جمع کردن لباس ها بود .
حمید متوجه او شد . پرسید : این لباسها مال توست ؟
کدام لباس ها را می گفت ، این چند دست لباس که سالها همراه او بوده و فقط چند تای آنها را تازه خریده بود .
آره همه اش مال منه چطوره ؟
تو که از همه ی اینها استفاده نمی کنی ؟
نه ! خب هر لباس جای خودش به درد می خورد ، همیشه که یک جور نمی شود لباس پوشید تنوع هم لازمه .
به نظر من یکی دو دست کافیه . خودتو با اینها مشغول نکن . آنها را بده به زلزله زده ها . من می خواهم یک همفکر ، یک دوست ، یک مبارز همراه من باشد ، نه خدای نکرده یک عروسک!
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
#رمز_موفقیت
#شهید_حمید_باکری
بعد از شهادت حمید رفته بودیم منطقه. آقای صارمی از اولین دیدارش با حمید می گفت.🕊🕊🕊
می گفت: حامل پیغامی از آقا مهدی به حمید بودم. تا آن موقع هم ندیده بودمش. رسیدم به خط ساموپا. جوانی لاغر اندام کنار سنگر نشسته بود. توی خودش بود. سراغ حمید باکری را گرفتم. با سستی خاصی گفت: برادر چه کارش داری؟🕊🕊🕊
گفتم: برو بابا! با تو کاری ندارم.🕊🕊🕊
رفتم داخل سنگر که یکی گفت: حمید آقا! بی سیم شما را می خواهد و رفت سمت همان جوان لاغر اندام.
🕊🕊🕊
رفتم پیشش و پیغام را دادم و عذرخواهی کردم و گفتم: ببخشید اگر نشناختم تان.
🕊🕊🕊
تبسمی کرد و با همان لحن خسته اش گفت: عیبی ندارد برادر جان! برو به سلامت.🕊🕊🕊
•┈┈••✾•🇮🇷🕊🇮🇷•✾••┈┈•
@parastohae_ashegh313
•┈┈••✾•🇮🇷🕊🇮🇷•✾••┈┈•
#خون_سرد
#شهید_حمید_باکری
صبح زود حمید می خواست بره بیرون.
براش تخم مرغ🥚 آب پز کرده بودم.
وقتی رفتم از روی گاز بردارم احسان اومده بود پشت سرم وایساده بود.
همین که برداشتم آبِ جوش ریخت پشت گردنش😱
هم عصبانی بودم😠 که اومده تو آشپزخونه، هم ترسیده بودم😰 که نکنه طوریش بشه.
حمید سریع خودشو رسوند توی آشپزخونه و با خون سردی بهم گفت:
«آروم باش.
تا تو آروم نشی بچه رو نمی برم دکتر».
این قدر با نرمی و خون سردی باهام حرف زد تا آروم شدم😍
یه هفته ی تموم می بردش دکتر.
بهم می گفت: «دیدی خودتو بی خود ناراحت کردی، دیدی بچه خوب شد».
✍نیمه پنهان ماه، صفحه26
@parastohae_ashegh313
▫️دفتری که قرار گذاشته بودیم اشکالاتِ هم را در آن بنویسیم، تقریبا همیشه با ایرادات من پُر میشد. حمید میگفت: تو به من بیتوجهی! چرا اشکالات مرا نمینویسی؟
گوشه چشمی نگاهش کردم و گفتم تو فقط یک اشکال داری! دستهایت خیلی بلند است. تقریباً غیر استاندارد است. من هر چه برایت میدوزم، آستینهایش کوتاه میآید.
حمید مثل همیشه خندید. برایم جالب بود و لذت بخش که او به ریزترین کارهای من مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن، کتاب خواندن و... دقت میکرد.
#شهید_حمید_باکری🕊
@parastohae_ashegh313
#دمی_باشهدا
#آقـــــازاده
آقازاده نبود اما خیلی ها #آقازاده صدایش می کردند. از بس که به امام علاقه داشت.دلباخته امام خمینی(ره) بود. به طرز خاصی امام را آقا صدا می زد.
اصلا به خاطر عشق به امام و مبارزه با رژیم طاغوت بود که در آلمان درس ومشق را رها کرد و به سوریه و فلسطین رفت وشیوه مبارزه آموخت ودر ادامه برای دیدار با امام سر از پاریس درآورد. پس از آشنایی با امام عزمش برای مبارزه بیشتر شد. درس و مشق را برای همیشه رها کرد و شد فدایی امام.
#شهید_حمید_باکری】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
@parastohae_ashegh313
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
✨زیارت نامه شهدا
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یَا اَولِیاءَ اللهِ و اَحِبّائَهُ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم
یااَنصَارَدینِ اللهِ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم
یااَنصارَرَسُولِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَاَمیرِالمُومِنینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ فاطِمَةَ
سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ
بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ،
بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ،
وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها
دُفِنتُم ،
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا،
فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم
فَاَفُوزَمَعَکُم.
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#شهید_حمید_باکری
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313