🌺 فرماندهای از جنس خاک،
به قیمت افلاک...
توی صف غذا دیدمش.
رفتم جلو و بعد از سلام و احوالپرسی گفتم: شما چرا ایستادی توی صفِ غذا آقای برونسی؟
مگه شما فرماندهی گردان...
نذاشت حرفم تموم بشه. لبخند از لبهاش رفت و گفت: مگه فرمانده گردان با بسیجیهای دیگه فرق داره که باید بدونِ صف غذا بگیره؟
بسیجیها خیلی مانع توی صف ایستادنش شده بودند ، اما حریفش نمیشدند...
🌹خاطرهای از زندگی سردار شهید عبدالحسین برونسی
📚منبع: کتاب خاکهای نرم کوشک ، صفحه ۷۶
┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓
@Parastohae_ashegh313
┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛
#مــاه_دوازدهــم🌙
#یاحجت_ابن_الحســن🌟
آخرین روزهای سـال در گذر است💫
ای کـاش...
هر چه دوری و بیقراریست
به آخر بـرسد 🤲
و سـال جدید را بـا عـشق💞
و امید نفس بکشیم
و هر ثانیهاش پُر باشد از
شور و شادمانی🤲
#آخرین_جمعه_سال_است
#بیــا_آقـــا_جــان♥️
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
•••°•°•❁°•{🦋}•°❁•°•°•••
#نماز_شب
✍ #آیت_الله_بهجت (ره)
هروقت نیمه شب
بی اختیار بیدارشدید،
سریع نخوابید✔️
چون ملکی به اذن #خدا
شما را بیدارکرده
تا با "خدا" هم صحبت بشی،
اگه سخته بیدار شدن،
لااقل بلند شو بهشون سلام کن،
بعد دوباره بخواب 😊
#
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
روبـہقِبلِـہمینشینَمخستـہباحالیعَجیب
اَزتـہدِلمینِویسم...
#اَنتَفیقلبیحبیب(:❤️
@parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
روبـہقِبلِـہمینشینَمخستـہباحالیعَجیب اَزتـہدِلمینِویسم... #اَنتَفیقلبیحبیب(:❤️ @paras
آقایِمن ..
امروز ¹سالدیگـہاضافهمیشہ
بہعمرِ #نوکریمون... !🖐🏽
❤️🌿
بياييم حب نفس ها و خودمحوری ها
و عجب و كبر و فخر و غرور را كنار
بگذاريم ، و خالص تر باشيم
كاری كنيم كه رضای خدا باشد
نه رضای خودمان .
#شهید_محمدطاهرلطفی
@parastohae_ashegh313
•°|✨♥️
می دانی ؟
این بهارها فقط میآیند
آغازشان اما با آمدن توست !
🎉 مهربانم عیدت مبارک 🎉
#اللهمعجللولیڪالفرج
@parastohae_ashegh313
باخــ💫ــدا قهـــــرم! 😳
✍یکبار حرف از نوجوان ها و اهمیت به نماز بود.
ابراهیم گفت:زمانی که پدرم🧔🏻 از دنیا رفت خیلی ناراحت بودم.😞😭
شب اول، بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از خدا نماز نخواندم و خوابیدم.
به محض اینکه خوابم😴 برد،در عالم رویا پدرم 🧔🏻را دیدم!
درب خانه را باز کرد. مستقیم و با عصبانیت😠 به سمت اتاق آمد.روبروی من ایستاد. برای لحظاتی درست به چهره من خیره شد. همان لحظه از خواب پریدم.
نگاه پدرم حرف های زیادی داشت!
هنوز نماز قضا نشده بود. بلند شدم، وضو گرفتم و نمازم را خواندم.
#شهدا
#نماز
┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
@parastohae_ashegh313
┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسین_جانم🌷
ما اهل غم توأیم و فامیل #حرم
در مڪتب #عشق گرم تحصیل حرم
سرمنشاء سال نورے نوڪرهاسٺ
در ثانیہ هاے #سال_تحویل حرم
#ڪاش_یہسال_توڪربلاٺ_آقا❤️
#بچینم_یہسفره_هفٺ_سین🍎🌿
#صبحتون_کربلایی🌤❤️
─┅═☁️☀️☁️═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═☁️☀️☁️═┅─
#شهدا 🥀
#شهید_حسین_حریری🌹
دفعه دومی که میخواست کربلا برود، به او گفتم: «حسین جان! ما کربلا نرفتیم. ما پدر و مادرت هستیم. ما را هم کربلا ببر».
سال بعد، ما را هم کربلا برد.😊
اصلاً اهل بازار رفتن و خرید کردن نبود.
در نجف در راه که به زیارت میرفتیم به مغازهها و مردمی که خرید میکردند نگاه میکردم.
گفت: «مامان! از این که مردم اینجا میآیند و کفن میخرند و تبرک میکنند یا آب فرات را بهعنوان تبرک میبرند، بدم میآید».
گفتم: «مگر بد است»؟
گفت: «مگر امام حسین (ع) کفن داشت؟
این آب را باید روی آب ریخت. آب زمزم را باید برای تبرک برد».
حالا فکر میکنم و میبینم چه میگفته و به چه چیزهایی فکر میکرده است. چقدر فکرش بالا بوده؛
یک روز این جریان را برای پدرش تعریف کردم، پدرش هم میگفت: «این چیزها به فکر من که پدرش هستم، نمیرسد»💔
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝