#زندگی_به_سبک_شهدا
از مادر شهید حسن باقری پرسیدند:
چی شد که پسری مثل آقا حسن تربیت کردی؟!
جمله خیلی قشنگی گفتند:
نگذاشتم امام زمان در زندگیمان گم شود :)
ـــــــــــــــــــــــــ
سلام رفقا
صبحتون امام زمانی🌱
38649670167245.mp3
3.99M
"مظلوم مادر
بی کس مادر..🖤✨"
حاجمهدی رسولی
رزق فاطمی اولین صبح هفته 💚🥀
🥀بیاد تموم شهدابخصوص شهدای گمنام🌱
فاطمیه خط مقدم ماست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
#فاطمیه
#جان_فدا
#حاج_قاسم
@parastohae_ashegh313🦋
11.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 مَشــكِ رنجهایِ انقلاب را
به دندان ڪشــیدهایم
دست و پا دادهایــم؛
❣اما آن را رها نڪـردهایم . . !
#شهیدآرمانعلیوردی
#اللهمعجللولیکالفرج
#جان_فدا #حاج_قاسم #فاطمیه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#ارسالی_اعضا🦋
ـــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313🦋
#بخش3
نفس هاي تند و گرم مصیب بناگوش و صورتش را داغ کرد. ناگهان در يك حرکت، روي سر پشتك زد و مصیب، اسیر بدلكاري بهنام شد و به پل رفت. سالن کشتي از فرياد تماشاچي ها لرزيد. ديگر تمام سالن بهنام را تشويق مي کردند. فريادها لحظه اي قطع نمي شد. بهنام ديد که صورت مصیب ســرخ شــد و رو به تیرگي رفت. با يك فشــار، شانه هاي او را به تشك چسباند. کف دست داور که در کنار آن دو نیم خیز شده بود، محكم به تشــك خورد. مصیب از حال رفت. بهنام قل خورد و به پشــت، روي تشــك ولو شــد. زري باف دويد و بهنام را روي شــانه هايش انداخت و دور سالن دويد. همه نعره مي زدند: «بهنام... بهنام...!» بهنام با خستگي دست تكان داد. زري باف او را وسط تشك آورد. صورتش را بوسید و کنار رفت. بهنام به طرف مصیب رفت. مصیب زار زار مي گريست. بهنام دســت مصیب را گرفت و کمك کرد تا بلند شــود. مصیب ايســتاد. به چشمان بهنام زُل زد. بهنام شانه ي او را بوسید. مصیب، بهنام را بغل کرد و زير گوشش گفت: «تو معرکه اي کاکا! تا حالا هیچ کس مرا ضربه فني نكرده بود.» داور، دســت بهنام را بالا برد و ســالن بار ديگر از فرياد و تشــويق جمعیت لرزيد. بهنام، هاشم را ديد که با شور و حرارت بالا و پايین مي پرد و خوشحالي مي کند.
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313
🌹حیف است رحمی!
رُویش چه زیباست
🌹اهل زمین نیست
غواص دریاست....
شام سوم دی ماه ۱۳۶۵ شبی که غواصان برای عملیات کربلای ۴ به آب زدند و ۳۰ سال بعد با دستهای بسته بازگشتند.
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
ـــــــــــــــــــــــــــ
#فاطمیه #زندگی_به_سبک_شهدا
#حاج_قاسم #جان_فدا
@parastohae_ashegh313
#قسمت178
مطلع الفجر
حسين الله كرم
هوا در حال روشــن شدن بود. در راه نماز صبح را خوانديم. هنوز به منطقه انار نرسيده بوديم كه خبر شهادت غامعلي پيچك در جبهه گيان غرب همه ما را متأسف كرد. به محض رسيدن به ارتفاعات انار، يكي از بچه ها با لهجه مشهدي به سمت من آمد و گفت: حاج حسين، خبر داري ابراهيم رو زدن!! بدنم يكدفعه لرزيد. آب دهانم را فرو دادم وگفتم: چي شده؟! جواب داد: يه گلوله خورده تو گردن ابراهيم.
💙💙💙💙
رنگم پريد. ســرم داغ شــد. ناخودآگاه به سمت ســنگرهاي مقابل دويدم.
در راه تمام خاطراتي كه با ابراهيم داشــتم در ذهنم مرور مي شد، وارد سنگر امدادگرشدم و بالاي سرش آمدم.
@parastohae_ashegh313
زمستان یعنی
تــو نباشی و من مراقب باشم
یخ بغضم وا نشود...
یعنی سرمای روزگار را با یاد تو
به گرما بنشینم...
#جان_فدا
#روحت_شاد_حاج_قاسم
#أللهم_ٱرزقنا_شهادت 🤲
@parastohae_ashegh313