🔰 به امید روزی هستم ڪه امام عصر(عجلالله)... ظهور ڪند و جهان را از ظلم و بیدادگری، رهایی بخشد.
#شهیدجلیلمحدثیفر
#شبتونمهدوی💚
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🩸 بســـم الـلـه الـــــرحمـن الـــرحیــم🩸
🕊زیارتنـامـه ی #شهـــــــداء🕊
🌹🌱اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَولِیـاءَ اللـهِ وَ اَحِبّـائَـهُ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَصفِیَـآءَ الـلهِ وَ اَوِدّآئَـهُ🌷 اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یا اَنصَـارَ دیـنِ اللهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ رَسُـولِ الـلهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَمـیرِالمُـومِنـینَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ فاطِـمَةَ سَیِّـدَةِ نِسـآءِ العـالَمیـنَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی مُحَمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـیٍّ الـوَلِیِّ النّـاصِـحِ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی عَبـدِ اللـهِ🌷 بِـاَبـی اَنـتُم وَ اُمّـی طِبـتُم🌷وَ طابَـتِ الـاَرضُ الَّتـی فیها دُفِنـتُم ، وَفُـزتُـم فَـوزًا عَظـیمًا🌷فَیا لَیـتَنی کُنـتُ مَعَکُـم فَـاَفُـوزَ مَعَـکُم🌹🌱
🩸ســــــلام بـــر شهـــــــــدآء🩸
🌷@parastohae_ashegh313🌷
هیچگاهمستَقیمبہنامحرمنگاهنمیکرد
وبہشدتمقیدوچشمپاڪبود.
اوقاتیکہدرمھمانیهایخانوادگیبود،
اگربانوانحضورداشتندحریمشرعیرا
رعایتمیکرد.
اگرجمعبابتموضوعیمیخندیدندسرش
راپایینمیانداختومیخندید..! :)
- #شھیدمحمدرضادهقانِامیری
@parastohae_ashegh313
╰━━🌷🌷🕊🕊🌷🌷━━╯
فصل۲۴
بهنام از خواب پريد، شنید که صداي گريه مي آيد. هنوز مست خواب بود به زحمت هوش و حواسش را جمع کرد. ديد که جهان آرا ـ فرمانده سپاه خرمشهر ـ خانم ها را گوشه ي حیاط جمع کرده و برايشان صحبت مي کند. خانم ها گريه مي کردند. «شما بايد برويد. ما که مانده ايم، با امام عهد کرده ايم که تا پاي جان مقاومت کنیم. اما هیچ حجتي بر شــما نیســت. حق با شیخ شــريف است. نمي گويم از شــهر دور شويد، برويد آن طرف پل و در کوت شیخ مستقر شويد. مي دانم که دلتان نمي آيد شهر را ترك کنید. چاره اي نیست. اگر توانستید به تهران برويد، برويــد پیش امام. در شــهرها بگرديد و مظلومیت بچه هاي خرمشــهر را براي مردم تعريف کنید. بايد مردم بفهمند که چه بر ســر ما آمده، برويد و ما را دعا کنید!»در راديو، يك مجري با شور و حرارت شعار مي داد و رجز مي خواند: «اي دلاوران مســجد جامع، مقاومت کنید! اي حماســه آفرينان شهر خون، مقاومت کنید!» مش محمد با ناراحتي گفت: «عراقي ها هرچقدر هم نفهم باشــند، باز مي فهمند که در مســجد جامع چه خبر است. ما سلاح و مهمات مي خواهیم و راديو فقط شعار پخش مي کند!» يــك گلوله ي توپ به گنبد مســجد خورد. تكه هاي ســنگ و آجر تو حیاط پاشید. همه نیم خیز شدند. جهان آرا گفت: «ياالله خواهرا، میني بوس دم در است، معطل نكنید!» يكي از زن هاي مسن با گريه گفت: «شوهر و دو پسر من اينجا شهید شدند. چطور دلم مي آيد خرمشهر را ترك کنم؟!» جهان آرا با صداي بغض دار گفت: «ما هستیم مادر، ما هم پسر شما. انتقام شهدا را مي گیريم.» زن ها گريان و نالان آماده ي رفتن شــدند. توپي ديگر به گنبد مسجد جامع خورد. مش محمد، عراقي ها را نفرين مي کرد: «خدا ازتان نگذرد، به خانه ي خدا هم رحم نمي کنند!»
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#روایتی از #شهیدمحمدابراهیمهمت
🎙#حاجحسینیکتا
♥️ صلیاللهعلیکیااباعبداللهالحسین
#پنجشنبههایشهدایی
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
✨ بسمہ ربّ الحسین علیه السلام ✨
#سالروز_شهادت
#شهیدحجتاللهرحیمی
⚘متولد۲۴/۱۲/۱۳۶۸در شهر باغملک استان خوزستان دیده به جهان گشود
⚘شهید حجت الله رحیمی در حالی که تنها 7 روز تا تولد 22 سالگی اش باقی مانده بوددرساعت10صبح مورخه 139/12/18 درشهرستان خرمشهر منطقه شلمچه براثر سانحه رانندگی دعوت حق را لبیک گفت وبه فوز عظیم شهادت نائل آمد.
🌹 شهید حجت الله رحیمی بارها آرزوی شهادت را طلب می نمود و بر این اساس در سال 1387 اتاق خود را تبدیل به حجره شهدا نمود، دست نوشته ها و مطالب نوشتاری وی حاکی از آن است که وی بارها آرزوی شهادت را طلب نموده بود وی بر همین اساس وصیت نامه عاشقانه و سراسر معنوی خود که حاکی از روح بلندش بود را به رشته تحریر در آورد.
💌 فرازی از #وصیتنامه_شهیدسرافراز
❤️ بارالها !...خدایا ! دوری خانه ، پدر ، مادر ،برادر و خواهر راخدایا ! بی خوابی های فراوارن را
🤲🏻خدایا ! دنیا و خواری هایش و همه چیز خوب و بدش را تحمل میکنم ولی دوری تو را یک لحظه تحمل نخواهم کرد.
🤲🏻خدایا ! تو را سپاس میگذارم که این بار سعادت را نصیبم کردی تا در راه خودت و اهل بیتت و شهدای خالصت حضور داشته باشم و آرزو دارم خالصانه از من بپذیری .
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبجمعهیادشهدا
بر روی مزارت بنویسند .
بچه شیعه .
اهل غیرت 💔
رفت تا #انتقامسیلیحضرتزهرا سلام الله رو بگیره..
#شهیدسیدمصطفیصدرزاده
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#قسمت252
خمس
مصطفي صفار هرندي
از علمائــي كه ابراهيم به او ارادت خاصي داشــت مرحوم حاج آقا هرندي بود. اين عالم بزرگوار غير از ساعات نماز مشغول شغل پارچه فروشي بود. اواخر تابســتان 1631 بود. به همراه ابراهيم خدمت حاج آقا رفتيم. مقداري پارچه به اندازه دو دست پيراهن گرفت.
هفته بعد موقع نماز ديدم كه ابراهيم آمده مسجد و رفت پيش حاج آقا. من هم رفتم ببينم چي شــده. ابراهيم مشــغول حســاب ســال بود و خمس اموالش را حساب مي كرد! خنده ام گرفت! او براي خودش چيزي نگه نمي داشت.
🥀🥀🥀
هر چه داشت خرج ديگران مي كرد. پس مي خواهد خمس چه چيزي را حساب كند؟! حاج آقا حساب ســال را انجام داد. گفت 400 تومان خمس شما مي شود. بعد ادامه داد: من با اجازه اي كه از آقايان مراجع دارم و با شناختي كه از شما دارم آن را مي بخشم. امــا ابراهيم اصرار داشــت كه اين واجب دينــي را پرداخت كند. بالاخره خمس را پرداخت.
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313
خدایا دست ما رو هم بگیر...
ماهم دل مون میخواد شهید و عاقبت بخیر بشیم..
#پنجشنبههاویادشهدا
صلوات🌹
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313
19.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #درمحضرشهدا
🎙#شهیدحجتاللهرحیمی
#شبزیارتارباب
صلیاللهیااباعبداللهالحسین♥️
شبجمعهبایادشهدا🌹
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#نماز_اول_وقت✨#سیره_شهدا
💚 سيدمحمد اعتقاد محكم و استواري داشت و در اوقات نماز خيلي مراقبت مي نمود، حتي بعد از شهادتش نيز زمان نماز را به نيروها يادآوري مي كرد.
يك بار كه گردان به خاطر عمليات سنگين شبانه، صبح خوابش برد، يك نفر از بچه ها، قبل از اين كه نماز قضا بشود، گردان را بيدار كرد و گفت: «من الآن آقا سيد (1) را خواب ديدم كه زمان نماز را به من گوشزد كرد.» همه بيدار شدند و نمازشان را خواندند.
1- #شهيدسيدمحمدزينالحسيني
🌹راوي : همرزم شهيد آقايصمدزاده
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
📘 #کتاب_گویای «#نیمه_پنهان_ماه» بیانگر داستان زندگی #شهیدسیدعلیحسینی» است.
💠 شهیدی که اعتقادش به بیتالمال و حقالناس در سراسر زندگی پُربارش به چشم میخورد و با این خصایص ارزشمند بسیار شناخته شده است. شنیدن این کتاب را به شما پیشنهاد می کنیم.
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🔰 سفارشش #نماز_اول_وقت بود...
بعداز نماز کار همیشگیش
خواندن #زیارت_عاشورا بود
حتی اگر مهمانی بود
یا کار داشت یا وقت غذا بود
تا زیارت عاشورا نمیخواند
نمی آمد...!
#شهیدیداللهکلهر
#شبجمعهقرائتزیارتعاشورابهنیابتازشهدا
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🩸 بســـم الـلـه الـــــرحمـن الـــرحیــم🩸
🕊زیارتنـامـه ی #شهـــــــداء🕊
🌹🌱اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَولِیـاءَ اللـهِ وَ اَحِبّـائَـهُ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَصفِیَـآءَ الـلهِ وَ اَوِدّآئَـهُ🌷 اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یا اَنصَـارَ دیـنِ اللهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ رَسُـولِ الـلهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَمـیرِالمُـومِنـینَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ فاطِـمَةَ سَیِّـدَةِ نِسـآءِ العـالَمیـنَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی مُحَمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـیٍّ الـوَلِیِّ النّـاصِـحِ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی عَبـدِ اللـهِ🌷 بِـاَبـی اَنـتُم وَ اُمّـی طِبـتُم🌷وَ طابَـتِ الـاَرضُ الَّتـی فیها دُفِنـتُم ، وَفُـزتُـم فَـوزًا عَظـیمًا🌷فَیا لَیـتَنی کُنـتُ مَعَکُـم فَـاَفُـوزَ مَعَـکُم🌹🌱
🩸ســــــلام بـــر شهـــــــــدآء🩸
🌷@parastohae_ashegh313🌷
#تلنگرانه
#شهدا
پیکر پاره پاره شهید علم الهدی را از قرآنش شناختند
ما را به چه خواهند شناخت؟
🌷@parastohae_ashegh313🌷
فصل۲۵
فرمانده ي تكاورها گفت: «پســرجان، براي من مسئولیت دارد. نمي توانم اجازه بدهم تك و تنها بروي تو دل دشمن. تو فرمانده ات کیه؟» بهنام گفت: «من فرمانده ي خودم هستم. تمام سوراخ سنبه هاي اينجا را مثل کف دست بلدم. قول مي دهم شناسايي خوبي بكنم و برگردم.» فرمانــده تكاورها در برابر اصرار بهنام، کم آورد. بهنام نارنجكش را گوشــه ي حیاط، زير جعبه ي خالي میوه پنهان کرد. موهاي سرش را آشفته کرد، آستین بلــوزش را جر داد و کتاني ســوراخش را از پا کند. فرمانــده تكاورها با تعجب گفت: «چرا خودت را اين ريختي کردي؟»«توقع داري با لباس پلوخوري جلو بروم؟ من به کار خود واردم.» بهنام، پابرهنه از آنها دور شد. يك شلوار سیاه گشاد به پا داشت که به جاي کمربند، طناب از قلاب کمربندش رد کرده و روي شــكم محكم کرده بود. بلوز آبي رنگ چهارخانه اي تنش بود. موهاي بلند ســرش آشــفته تر از همیشه بود. شــروع کرد به گريه کردن. زار زد و جلو رفت. بــا دقت به اطراف نگاه مي کرد. چند موضع تك تیراندازهاي عراقي را به ذهن سپرد. سر کوچه ي بلورچي، يك سنگر خمپاره ي 021 میلي متري را ديد. با تعجب نگاهش مي کردند. ديدن يك پســرك تنها و گريان آنها را از هرگونه واکنشــي برحذر مي کرد. بهنام ديد که يكي از خانه ها مقر اصلي عراقي هاست. رفت و آمد آنجا زياد بود. رفت تو حیاط. چند سرباز در اتاق خواب بزرگ رو به حیاط استراحت مي کردند. چند نفر ديگر داشــتند اسلحه شــان را با گازويیل مي شستند. چند نفر در حال سق زدن نان و خوردن کنسرو تن ماهي بودند.
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313
فصل۲۵
بهنــام جلو رفت و کنار عراقي هــا که غذا مي خوردند، نشســت و مظلومانه نگاه شــان کــرد. يكي از عراقي ها با دهان پر، به زبــان عربي چیزي گفت. بهنام خود را به نشنیدن زد. به دست آنها نگاه کرد. همان عراقي شانه ي بهنام را تكان داد و غر زد. بهنام به دهان و گوشش اشاره کرد و به آنها حالي کرد که کرولال است. ديد که ترحم در چشمان يكي از عراقي ها جا خوش کرده. همان عراقي، کنسرو و کمپوت و نان به بهنام داد. بهنام قوطي ها را در يك تكه لحاف پیچید. عراقي ها ســرگرم کار خود بودند. در يك آن، چند نارنجك و خشــاب را هم تو لحاف گذاشت و سريع گره زد و انداخت بر شانه و بلند شد. با اشاره ي دست از عراقي ها تشكر کرد و از خانه بیرون زد. هر آن منتظر بود که دنبالش کنند و به خاطر دزديدن خشاب ها و نارنجك ها حسابش را برسند. خبري نشــد. تو يك کوچه پیچید. ديد که يك تانــك حیاط خانه اي را خراب کرده و در آنجا متوقف شــده. خدمه هاي تانك زير تانك اســتراحت مي کردند. بهنــام تصمیــم خود را گرفت، به آرامــي يك نارنجك از تــو بقچه اش درآورد. حلقه ي ضامن را کشید و نارنجك را داخل لوله ي تانك هل داد. سريع بقچه اش را برداشــت و فرار کرد. هنوز به سر کوچه نرسیده بود که صداي انفجار مهیبي بلند شد. بهنام تندتر دويد. به کوچه ي ديگري رسید. از در باريك خانه گذشت. رفت روي پشت بام. از آنجا محل تانك ها و مقر عراقي ها را به خوبي مي ديد. تكه کاغذي از جیب درآورد و ســريع کروکي محل تانك ها و مقر عراقي ها را کشید. تكه کاغذ را چند لا کرد و تو جیبش گذاشت. هنوز غروب نشــده بود که به مقر تكاورها رسید. فرمانده ي تكاورها با ديدن بهنــام نفس راحتي کشــید. محمد نوراني هم آنجا بــود و خودخوري مي کرد. نوراني با ديدن بهنام جلو آمد و تشر زد: «بچه، معلومه چكار مي کني؟ جان به سرمان کردي!» بهنام بقچه اش را باز کرد و گفت: «بیا آقا محمد، برايتان کنســرو و نارنجك و خشاب آوردم. کروکي تانك ها و مقر عراقي ها را هم کشیدم.» تكه کاغذ را به نوراني داد. چشمان نوراني از پس شیشه ي عینكش، گرد شد. فرمانده تكاورها خنديد و گفت: «برادر نوراني، اين وروجك براي خودش يك پا نیروي اطلاعاتي و جاســوس کار کشته است!» بهنام يكي از نارنجك ها را برداشت. «اين براي خودم!»نورانــي بي حرکت مانده بود. بهنــام رفت، نارنجك خودش را از زير جعبه ي خالي میوه برداشت و تو تاريكي شب به سوي مسجد جامع روانه شد.
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313
#قسمت253
خمس
مصطفی صفار هرندی
كار ابراهيــم مرا به ياد حديثي از امام صــادق(ع) انداخت كه مي فرمايد: «كســي كه حق خداوند(مانند خمس)را نپردازد دو برابــر آن را در راه باطل صرف خواهد كرد» بعــد از نماز با ابراهيم به مغازه حاج آقا رفتيم. به حاجي گفت: دو تا پارچه پيراهني مثل دفعه قبل مي خوام. حاجي با تعجب نگاهي كرد وگفت: پســرم، تــو تازه از من پارچه گرفتي. اين ها پارچه دولتيه، ما اجازه نداريم بيش از اندازه به كسي پارچه بدهيم.
🥀🥀🥀
ابراهيم چيزي نگفت. ولي من قضيه را مي دانستم وگفتم: حاج آقا، اين آقا ابراهيم پيراهن هاي قبلي را انفاق كرده! بعضي از بچه هاي زورخانه هستند كه لباس آستين كوتاه مي پوشند يا وضع ماليشان خوب نيست.
ابراهيم براي همين پيراهن را به آن ها مي بخشد! حاجي در حالي كه با تعجب به حرف هاي من گوش مي كرد، نگاه عميقي به صورت ابراهيم انداخت وگفت: اين دفعه براي خودت پارچه را مي ُبرم، حق نداري به كسي ببخشي. هركسي كه خواست بفرستش اينجا.
@parastohae_ashegh313
🌷 دانش آموز بسیجی
#شهیدمجتبیمنتظر
متولد ۶ تیر ۱۳۴۶ تهران
شهادت ۱۲ آبان ۱۳۶۲ عملیات والفجر ۴ پنجوین عراق ارتفاعات کانی مانگا
سن موقع #شهادت۱۶ سال
فرازی از #وصیتنامه این شهید عزیز
🌷 این انقلاب، احتیاج به خون دارد، باید آبیاری شود با این خون ها و با این خون ها رشد می کند
⭕️ آمریکا از همین شهادت ها می ترسد
رسالت شما در مقابل اسلام و این همه شهید، کیفیت ادامه دادن راه شهدا و رساندن پیام شهدا به همه جهانیان، سنگین است
#نمازجمعه و #دعایکمیل را فراموش نکنید چون دشمنان انقلاب مخصوصا منافقین از همین نماز جمعه، می ترسند.
💟 درلحظات زندگی خود، قرآن و دستورات اسلام و زندگی ائمه اطهار {علیهمالسلام} را الگوی خود بدانید
🌷 شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه و #صلوات
دعای خیر شهدا بدرقه زندگیتان ان شاء الله 🤲🏻
#لبیکیاخامنهای #الله_اڪبر
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
✨گفتن بسم الله الرحمن الرحیم قبل از غذا✨
از پیغمبر اكرم(ص) سوال شد:
«آیا شیطان میتواند با انسان هم غذاشود؟» فرمود:
«آری»، هر غذائی كه نام خدا بر آن برده نشود، شیطان با آنان هم غذا میگردد و خداوند بركت را از آن سفره بر میدارد.»
📚بحارالانوار،ج٩٢ ص٢۵٨
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#درمحضرشهدا
🎙#شهیدسردارحاجقاسمسلیمانی
💎 ویژگی حکومت #امام_زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف
🌺جنگ ما مملو از بهشتیانی بود که بهشت مشتاق دیدارشان بود
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313