eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
پاسدار شهید محمدعلي غضنفري در سال 1335 در يك خانواده كشاورز و مذهبي به دنيا آمد.   دوران ابتدائي را در روستاي طايقان گذرانده و براي ادامه تحصيل عازم روستاي خورهه و شهر محلات و سپس تهران شد.  او در كنار تحصيل و به منظور كمك به امرار معاش خانواده به كسب و كار نيز پرداخت و در تهران در یک شركت تزئيناتي مشغول به كار شد.  در سال 1357 و در دوران انقلاب اسلامی به طور مرتب بین تهران و طایقان در حال رفت و آمد بوده و به همین خاطر با وجود خطرهای فراوان ; شعارهای تظاهرات مردم تهران را به طایقان منتقل و در اختیار جوانان انقلابی روستا قرار می داد و در تظاهرات روستای طایقان  همدوش بقیه جوانان و دیگر اهالی روستا حضور و شرکت فعالی داشت .  به محض اعلام خبر بازگشت حضرت امام خمینی (ره) از پاریس به تهران ; شهید محمدعلی غضنفری همراه با گروهی از اهالی روستای طایقان با یک دستگاه مینی بوس عازم تهران شدند .  این شهید والامقام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ازدواج و  در تهران سکونت کرده و همچنان به کسب وکار قبلی خود ادامه داده و طبق گفته یکی ازدوستان صمیمی و قدیمی خود و در حالی که مشکل اقتصادی و کسب و کار هم نداشته ; تصمیم گرفت که به نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بپیوندد و خیلی زود تصمیم خود را عملی کرده و بعد از سیر مراحل گزینشی سپاه ; در اواخر سال 1360  در دوره 22 پاسداری  پادگان امام حسین (ع) تهران شرکت و علاوه بر دوره عمومی ; آموزش تخصصی دیده بانی و تخریب را با موفقیت پشت سر گذاشت .  بعد از اتمام دوره آموزشی چندین ماه در مجلس شورای اسلامی مشغول انجام وظیفه بود تا این که با اصرار زیاد در دی ماه 1361 عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد .  در مدت کوتاهی که در جبهه بود ; از فضای معنوی جبهه بهره های فراوان برده و در نامه هایی که از جبهه می فرستاد ; دوستان و بستگان را به حضور در جبهه سفارش می کرد .  در جبهه، فرماندهی بخشی از  گردان تخريب لشكر  27 محمد رسول الله (ص) را برعهده داشته و مسئولیت خنثی کردن میدانهای مین و بر طرف کردن موانع و باز کردن معبر برای عبور رزمندگان اسلام  در عمليات والفجر مقدماتي را برعهده داشت.  بعد از عمليات والفجر مقدماتی و در حالی که به همه رزمندگان برای دیدار با خانواده و تجدید روحیه مرخصی داده بودند ، شهید محمدعلی همچنان در منطقه باقی ماند و به شناسایی منطقه ادامه داده تا این که در تاریخ 1361.11.29در پاسگاه مرزی طاووسيه و در حالی که همه دوستان و اقوام بخصوص همسر مکرمه و تنها دختر دو ساله و دلبندش منتظر دیدارش بودند ; به شهادت رسيد و حسرت این دیدار  بر دل همه بازماندگان و دوستان باقی ماند .  پيكر پاك و مطهر اين پاسدار رشيد اسلام در روز چهارم اسفند ماه در منطقه وحيديه تهران تشييع و سپس بنا بر وصيت شهيد به روستاي زادگاهش منتقل و بعد از تشييع باشكوه مردم قدرشناس روستاي طايقان و روستاهاي مجاور ، درضلع شرقی امام زاده ( گلزار شهداي روستا ) در كنار ديگر شهداي گلگون كفن روستا به خاك سپرده شد. ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
♥️ســاعــت هشــت عــاشــقــے بــه افــق مــشــهد مــقــدس♥️ ✨ السلام علیڪ یا شاه خراساڹ ✨ 🌺بسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم 🌺 اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
♥️ســاعــت هشــت عــاشــقــے بــه افــق مــشــهد مــقــدس♥️ ✨ السلام علیڪ یا شاه خراساڹ ✨ 🌺بسْم
عاشقانه ها می نویسند در گره خوردن دستان عاشق و معشوق من که عالم را می دهم... تا دستانم در شبکه های پنجره فولادت گره بخورد...♥✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ سلام مےڪنم بہ تو، توئے ڪہ نور دیده اے✨ توئے ڪہ سالها ز من، بہ جز بدے ندیده اے✨ سلام مےڪنم بہ تو، غریب غائب از نظر✨ توئے ڪہ وقٺ بے ڪسے، بہ داد من رسیده اے✨ #سلام_صبحتون_مهدوی سلامتی و ظهور اقا #صلوات #عید_بیعت @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫 💫 📚«شهید مجید آینه بند» در سیزده سالگی به شهادت رسید. وی در این سن کم ، علاوه بر هوش سرشار و فعالیت های علمی ، رعایت اخلاق و آداب اسلامی را نیز می نمود. 👌هرچند هنوز دستورات دینی بر او واجب نشده بود ولی هیچگاه به نا محرم نگاه نمی کرد . و زمان روبرو شدن با نامحرم سرش را پائین می انداخت . هر گاه به جایی وارد می شد و میدانست که نامحرم وجود دارد و یا زمانی که به منزل می آمد ، چون احتمال میداد که نامحرمی آمده باشد، بلند می گفت :« ». 📝مادر شهید مجید آینه بند میگوید: روزی به منزل آمد و زن عمویش مهمان ما بود و در اتاق بدون حجاب نشسته بود. 🚪مجید پشت در ایستاد و چند بار گفت : « یا الله » ، ولی زن عمو حجابش را برسر نکرد. 📣 بلند گفت :« به زن عمو بگویید میخواهم بیایم داخل ، روسریش را بپوشد. » 👈 زن عمو گفت : « بیا داخل ، تو مثل پسرم میمانی ، در ضمن هنوز که به تو چیزی واجب نشده است!.. » 🔴 ولی بازهم تکرار کرد ... زن عمو، مجبور شد حجاب بپوشد تا «شهید مجید» به اتاق وارد شود.... 🗂پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : 📛« نگاه به نامحرم تیری زهرآلود از تیرهای شیطان است و هر کس از ترس خدا نگاه به حرام و نامحرم را ترک کند ، خداوند ایمانی به او عطا میکند که شیرینی آن را در دل خود احساس خواهد کرد.» @parastohae_ashegh313
🌸 پنج شنبہ براے من یڪ روز مثل تمام روزهاست ؛ ولے براے او ! یڪ قرار است و یڪ دل تنگ و بوسہ اے ڪہ هر هفتہ مـےنشاند ، بجاے گونہ ے پسر بر روے سنگ ❤ ┈┅━✿🌹🌼🌹✿━┅┈ @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾❀💎❀✾••┈┈•
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#زندگی_به_سبک_شهدا ✅ جلسه دوم : نماز 👱🏻 استاد جلالیان سلام بسم رب الشهدا و الصدیقین یا زهرا
✅ جلسه سوم : نماز 👱🏻 استاد جلالیان سلام بسم رب الشهدا و الصدیقین یازهرا بحث در مورد نماز بود و اینکه با نماز که صحنه ای کوچک از زندگی ما در فضای خلقت است انسان چند نکته را اذعان و اعتراف میکند اول حقانیت خلقت را دوم حقیقت خود را سوم شرط پیشرفت در زندگی و رسیدن به سعادت را چهارم حقیقت مسیر را پنجم فرجام و سرانجام کار را ششم مقام نهایی انسان را هفتم تعظیم و کرنش فقط برای خداست هشتم حقیقت مرگ و معاد را نهم توحید دهم نبوت یازدهم شیوه درست زندگی کردن را دوازدهم شیوه نگاه کردن به حیات مادی سیزدهم اینکه تنها باور است که انسان را نجات میدهد و باید اعتقادات ما به باور تبدیل شود چهاردهم اینکه چگونه نماز مرا از فساد و فحشا باز میدارد به خاطر همین هست که در قران و روایات هیچ کجا امر به خواندن نماز نشدیم بلکه همواره خداوند از اقامه نماز صحبت نموده است همواره ما امر به اقامه نماز شدیم یعنی اقامه نماز بر ما واجب شده نه نماز خوندن نماز خواندن فقط رفع تکلیف می‌کنه یعنی ما روز قیامت عقاب و عذاب نمیشیم و این به معنای درجا زدنه برای رشد باید حرکت کرد نماز یعنی حرکت به سمت معبود اقامه نماز یعنی حرکت یعنی شادابی یعنی نشاط یعنی هدف دار زندگی کردن پس اقم الصلوة لذکری برای اینکه بتونیم نماز رو اقامه کنیم باید نگاهمون به نماز درست باشه یعنی بدونیم چرا نماز میخوانیم اقامه نماز و اذان برای همین است اینکه اجازه داده شده نماز واجب رو تا قبل از اینکه به رکوع رکعت اول برید برای گفتن اقامه و اذان بشکنید دلیلش همینه یه مثال بزنم فرض کنید با گوشی موبایلتون به یه نفر زنگ میزنید تا زمانی که بوغ می‌خوره و هنوز گوشی رو برنداشته اقتضای قطع کردن هست ولی اگر گوشی رو برداشت و پرسید کارت چیه و ندونی کارت چی بود ناراحتی پیش میاره و شمارو مزاحم حساب می‌کنه وچیزی که میخواید بهتون نمیده در نماز هم همینه برا تشبیه تا اتصال قطعی نشده می‌تونید قطع کنید و نگاهتون رو درست کنید ولی بعدش دیگه اجازه ندارید در اذان و اقامه ابتدا اعتراف به اعتقادات مون میکنیم سپس رو به نماز می اوریم و در پایان شهادت تبدیل به یقین و باور میشه و تنها لااله الا الله باقی میمونه این یعنی نماز اعتقاد مارا به باور تبدیل میکند اما اینکه چگونه این اتفاق می افتد در طول کلاس ها خواهیم گفت اجمالا این رو مدام به خودتون تلقین و تذکر بدید که شما موظفید آنچه در نماز می‌گویید در زندگی اجرا کنید تا اقامه نماز شده باشد والسلام علی من اتبع الهدی والحمدلله رب العالمین یازینب ┏━━━━━━━━━━━━━━━┓ ❖ @parastohae_ashegh313 ❖ ┗━━━━━━━━━━━━━━━┛
✅ جلسه چهارم : نماز 👱🏻 استاد جلالیان سلام بسم رب الشهدا و الصدیقین یازهرا نماز تفسیر کوچکی از مسیر حرکت انسانه حال اگه انسان حرکت نکنه و در جا بزنه میپوسه در قرآن کریم کتابی که دفترچه راهنمای بشریته و دقیقا مثل کاتالوگی است که سازنده هر چیزی کنار آن چیز قرار میدهد تا طریقه مصرف و استفاده آن چیز فهمیده شود و از فسادش جلوگیری شود در این کتاب چند تعبیر وجود داره نسبت به خداوند و قرآن کریم و اهل بیت این تعابیر رو داریم مثلا یکی از این تعابیر اینه کتاب و نور مبین هم نور است هم روشنگر وقتی نور بیاد تاریکی رخ بر می‌بندد و دیگر وجود نخواهد داشت نور و ظلمت یکجا جمع نمیشوند چنانکه طهارت و نجاست یک جا جمع نمی‌شود یک شیء یا نجس است و یا پاک هردو نمیشه یک لامپ یا روشن است یا خاموش هر دوتاش نمیشه در مورد خداوند هم داریم که الله نور السموات و الارض یعنی اگر خدا آمد شیطان نیست دیگر پس اگر شیطان آمد یعنی خدا نیست باهم قابل جمع نیستند و لذا فرمود القلب حرم الله لاتسکن حرم الله غیر الله قلب خونه خداست در خونه خدا غیر خدا راه نده چون به میزانی که خدا رو بیرون کنی شیطان جایگزین می‌شود که مصداق طاغوت است و در آیه الکرسی بارها خوانده آید که کار خداوند یخرجهم من الظلمات الی النور است و کار طاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات در مورد اهل بیت هم داریم که نور هستند در زیارت جامعه کبیره کلامکم نور کلامشون نوره پس خودشون مولد نور هستند پس با این تفاسیر هرکس در مسیر نور خودش را قرار دهد نورانیت پیدا میکند و روشن میشود و هرکس از مسیر نور خارج شود نورانیتش تبدیل به تاریکی میشه و میسوزد و لذا در روایت داریم که پیشانی مومن . شیعه امیرالمومنین نورانی است وقتی چنین شد و از طرفی انسان در دنیای مادی که لازمه این دنیای مادی کدر بودن و تاریکی است نیاز به نور دارد تا بتواند راه را از چاه تشخیص دهد پس مسیر زندگی انسان از اول تا آخر نیاز به نور دارد پس باید از ابتدا خود را به نور وصل کند و لذا هر روز از صبح اول وقت با نماز صبح تا آخر شب نماز عشاء نماز واجب شد تا در هر روز که بیانگر مرگ و زندگی و همان مسیر حرکت است انسان با نور شروع کند و با نور در ظهر و عصر ادامه دهد و در شب با نور تمام کند بکم فتح الله و بکم یختم یعنی همین در زیارت جامعه کبیره از کودکی بگو خدا در جوانی و میانسالی بگو خدا و در پیری بگو خدا تا بعد مرگ بری پیش خدا السلام علی من اتبع الهدی والحمد لله رب العالمین یا زینب ┏━━━━━━━━━━━━━━━┓ ❖ @parastohae_ashegh313 ❖ ┗━━━━━━━━━━━━━━━┛
#زیارت_عاشورا ✍فرازی از وصیت نامه ی شهید مدافع حرم سجاد طاهرنیا باسلام به امام زمان (عج) ونائب برحقش خامنه ای عزیز یک روز مانده به محرم ۹۴ و آغاز عملیات (در استان حلب سوریه) “به نام آنکه عشق را آفرید تا ارباب عاشقان حسین شود” دو توصیه از دو پدر شهید چند سال پیش دو بزرگی که پدر شهید بودند به من توصیه کردند که دو چیز را هرگز فراموش نکنم ۱- هر روز خواندن زیارت عاشورا ۲- قناعت کردن در تمامی کارها ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
❤️ دل ها همہ منتظر براےدعاےفرج اسٺ در ناے بنفشہ ها نواے فرج اسٺ ذکرےڪہ حجاب غیب از او مےگیرد اےعاشق منتظر دعاےفرج اسٺ ☀️ ❤️ ✋ 💚 @parastohae_ashegh313
#پای_درس_شهدا 📚خواسته ی من از امت شهید پرور این است که از خط امام که همان خط اسلام و قرآن است، جدا نشوید و این انقلاب را زمینه ساز انقلاب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بدانید.🥀 #شهیدحسین_وحدتی_فر #شهدا_و_مهدویت ┄┅═══✨📚✨═══┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═══✨📚✨═══┅┄
🎊دهم ربیع الاول #سالروزازدواج حضرت محمد مصطفی (ص) و حضرت خدیجه (س) را به پیامبر عظیم الشان اسلام و همچنین ساحت مقدس امام زمان (عج) و تمام مسلمین جهان تبریک و تهنیت می‌گویم. 🎊 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
✨﷽✨ #داستان_واقعی #رمان_عاشقانه‌ای_برای_تو 💖═══════💖═══════💖 #قسمت_چهاردهم 《من و خدای امیرحسین》
✨﷽✨ 💖═══════💖═══════💖 《دست‌های خالی》 📌توی این حال و هوا بودم که جلوی یه ساختمان بزرگ، با دیوارهای بلند نگه داشت ... رفت زنگ 🛎 در رو زد ... یه خانم چادری اومد دم در ... چند دقیقه با هم صحبت کردند ... و بعد اون خانم برگشت داخل ... . دل توی دلم نبود💓 ... داشتم به این فکر می‌کردم که چطور و از کدوم طرف فرار کنم ... هیچ چیزی به نظرم آشنا نبود ... توی این فکر بودم🤔 که یک خانم روگرفته با چادر مشکی زد به شیشه ماشین ... .🚖 انگلیسی بلد بود ... خیلی روان و راحت صحبت می‌کرد ... بهم گفت: این ساختمان، مکتب نرجسه. محل تحصیل خیلی از طلبه‌های غیر ایرانی ... راننده هم چون جرأت نمی‌کرده من غریب رو به جایی و کسی بسپاره آورده بوده اونجا ... از خوشحالی گریه‌ام گرفته بود ...😭 چمدانم 🎒رو از ماشین بیرون گذاشت و بدون گرفتن پولی رفت ... . اونجا همه خانم بودند ... هیچ آقایی اجازه ورود نداشت ... همه راحت و بی حجاب تردد می‌کردند ... اکثر اساتید و خیلی از طلبه‌های هندی و پاکستانی، انگلیسی بلد بودند ... .👌 حس فوق العاده‌ای بود 😍... مهمان نواز و خون گرم ... طوری با من برخورد می‌کردند که انگار سالهاست من رو می‌شناسند ... . مسئولین مکتب هم پیگیر کارهای من شدند ... چند روزی رو مهمانشون بودم تا بالاخره به کشورم برگشتم ... یکی از اساتید تا پای پرواز ✈️ هم با من اومد ... حتی با وجود اینکه نماینده کشورم و چند نفر از امورخارجه و حراست بودند، اون تنهام نگذاشت ... .😊 سفر سخت و پر از ترس و اضطراب من با شیرینی بسیاری تموم شد که حتی توی پرواز ✈️ هم با من بود ... نرفته دلم برای همه‌شون تنگ شده بود ... علی‌الخصوص امیرحسین که دست خالی برمی‌گشتم ... .💔😔 اما هرگز فکرش رو هم نمی‌کردم بیشتر از هر چیز، تازه باید نگران برگشتم به کانادا باشم ... .😔 ✍ ... ⇩↯⇩ 💖═══════💖═══════💖 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
✨﷽✨ #داستان_واقعی #رمان_عاشقانه‌ای_برای_تو 💖═══════💖═══════💖 #قسمت_پانزدهم 《دست‌های خالی》 📌توی
✨﷽✨ 💖═══════💖═══════💖 《اسیر و زخمی》 📌از هواپیما که پیاده شدم پدرم توی سالن منتظرم بود ... صورت مملو از خشم 😠... وقتی چشمش به من افتاد، عصبانیتش بیشتر شد ... رنگ سفیدش سرخ سرخ شده بود😡 ... اولین بار بود که من رو با حجاب می‌دید ... مادرم و بقیه توی خونه منتظر ما بودند ... پدرم تا خونه ساکت بود ...😐 عادت نداشت جلوی راننده یا خدمتکارها خشمش رو نشون بده ... . وقتی رسیدیم همه متحیر بودند ... هیچ کس حرفی نمی‌زد که یهو پدرم محکم زد توی گوشم 👂... با عصبانیت تمام روسری رو از روی سرم چنگ زد ... چنان چنگ زد که با روسری، موهام رو هم با ضرب، توی مشتش کشید😱 ... تعادلم رو از دست داد و پرت شدم ... پوست سرم آتش 🔥گرفته بود ... . هنوز به خودم نیومده بودم که کتک مفصلی خوردم ... مادرم سعی کرد جلوی پدرم رو بگیره اما برادرم مانعش شد ... .🙋‍♂ اون قدر من رو زد که خودش خسته شد ... به زحمت می‌تونستم نفس بکشم ... دنده‌هام درد می‌کرد، می‌سوخت و تیر می‌کشید ... تمام بدنم کبود شده بود ... صدای نفس کشیدنم شبیه ناله و زوزه شده بود ... حتی قدرت گریه کردن نداشتم ... .😑😞 بیشتر از یک روز توی اون حالت، کف اتاقم افتاده بودم ... کسی سراغم نمی‌اومد ... خودم هم توان حرکت نداشتم ... تا اینکه بالاخره مادرم به دادم رسید ... .🍃 چند تا از دنده‌ها و ساعد دست راستم شکسته بود ... کتف چپم در رفته بود ... ساق چپم ترک برداشته بود ... چشم چپم از شدت ورم باز نمی‌شد و گوشه ابروم پاره شده بود ... .😔 اما توی اون حال فقط می‌تونستم به یه چیز فکر کنم ... امیرحسین، بارها، امروز من رو تجربه کرده بود ... اسیر، کتک خورده، زخمی و تنها ... چشم به دری که شاید باز بشه و کسی به دادت برسه ...😔 ✍ ... ⇩↯⇩ 💖═══════💖═══════💖 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
#سلام_بر_شهدا ◽️آن مهدی باوران و یاوران ڪہ لبیڪ گفتند بہ نائب المهدی و مهدی نیز ادرڪنی‌شان را خریدار شد ... #لبیک_یا_مهدی #صبحتون_شهدایی ❤ ┈┅━✿🌹🌼🌹✿━┅┈ @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾❀💎❀✾••┈┈•
امـروز این وعده خداست☝️ ڪه رو نمےبخشه❗️ 💔ـــدا  به گردن ماست نمےدونم با این بزرگے که به گردن ماست، چه می‌کنیم⁉️ @parastohae_ashegh313
#روز_شماره_دفاع_مقدس 🗓رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (18آبان) #لطفا_تصویربازشود☝️ ┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷 #معرفی_مختصری_از_شهیدمدافع_حرم_نوید_صفری 💫تاریخ تولد : ۱۶ تیر ۱۳۶۵ 💫محل تولد: تهران 💫وضعیت تاهل: متاهل -تازه داماد 💫 #شهادت در تاریخ : ۱۸ ابان ۱۳۹۶ مصادف با اربعین حسینی 💫تفحص و شناسایی: ۵آذرماه ۹۶ پس از آزادسازی بوکمال 💫محل شهادت:سوریه _ابوکمال 💫محل دفن : بهشت زهرا-قطعه ۵۳-در جوار مزار شهید رسول خلیلی 💫شهید مورد علاقه : شهید محمد حسن (رسول) خلیلی- شهید سعید علیزاده – شهید علی خلیلی #سالروز_شهادت @parastohae_ashegh313
🌷آرزو داشت اسرائیل را نابود کند  مادر شهید می‌گوید: «مصطفی مدتی برای آموزش خلبانی رفت، و با اینکه چشمانش ضعیف بود اشکال نگرفتند، اما وقتی پا‌هایش را جفت کردند و دیدند کمی حالت پرانتزی دارد قبولش نکردند. از او پرسیدم: «برای چه می‌خواستی خلبان شوی؟ برای اینکه شغل خلبانی درآمد خوبی دارد؟» گفت: «نه مامان، آرزو داشتم خلبان شوم و هواپیما را پر از مهمات کنم و دشمنان کشورمان را بزنم.» آن دنیا را برایت آباد می‌کنم مادر شهید سید مصطفی موسوی درباره  روزی که مصطفی برای رفتن به سوریه از او رضایت گرفت بیان می‌کند:‌ «یک روز آمد کنار من نشست و گفت مامان،  برای هر کسی یک روز، روز عاشورا است، یعنی روزی که آقا امام حسین(ع) ندای «هل من ناصر» را سر داد و کسانی که رفتند و با امام ماندند، «شهید و رستگار» شدند، ولی کسانی که نرفتند چه چیزی از آن‌ها مانده است؟»، تعجب کردم و گفتم: «مصطفی جان مگر تو صدای «هل من ناصر» شنیدی؟» گفت: «دوست داری چه چیزی از من بشنوی؟» گفت: «مامان می‌خواهم یک مژده به تو بدهم، اگر از ته قلب راضی بشوی که به سوریه بروم، آن دنیا را برایت آباد می‌کنم و دنیای زیبایی برایت می‌سازم که در خواب هم نمی‌توانی ببینی»، گفتم: «از کجا معلوم می‌شود که من قلبا راضی نشدم؟»، مصطفی گفت: «من هر کاری می‌کنم بروم سوریه، نمی‌شود، علت اصلی‌اش این است که شما راضی نیستید، اگر راضی شوی خدا هم راضی می‌شود، اگر راضی نشوی فردای قیامت جواب  حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) را چه می‌دهی؟» مادر ادامه داد: «من در مقابل این حرف، هیچ چیزی نتوانستم بگویم و از ته قلبم راضی شدم. قبل از رفتن، به من گفت: «خیلی برایم دعا کن تا دست و دلم نلرزد و دشمن در نظرم خوار و ذلیل بیاید.» منبع خبر: باشگاه خبرنگاران جوان 📚موضوع مرتبط : تاریخ تولد ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شهید سید مصطفی موسوی، جوانترین شهید ایرانی مدافع حرم که در سن 20 سالگی، به عنوان بسیجی تکاور به سوریه اعزام شد و در روز بیست و یکم آبان سال 1394، در شهر حلب سوریه به شهادت رسید. شهید سید مصطفی موسوی را که به عنوان جوانترین شهید ایرانی مدافع حرم می‌شناسند، به همگان ثابت کرد که جنگیدن با دشمنان اسلام، سن و سال نمی‌شناسد بلکه شجاعت و قلبی مطمئن به وعده خداوند می‌خواهد که همه درد ها و رنج ها را به جان بخرد و برای رضای خدا از همه چیز خود بگذرد. 🌹هوش بالای سید مصطفی🌹  پدر شهید سید مصطفی موسوی درباره نبوغ فرزندش این چنین می‌گوید: «یک طرح زیر دریایی داشت و من چندین بار به بنیاد نخبگان رفتم که ثبت کنم ولی متاسفانه پیگیری صورت نگرفت. گفتند که این  طرح، هزینه بالایی دارد و مدت زمان زیادی می‌برد. مصطفی خودش طرح را برای کانادا فرستاد و تایید هم شد. اما مصطفی گفت من دوست دارم این طرح را به کشور خودم ارائه بدهم و از دادن طرحش صرف نظر کرد. او برای همه کارهایش برنامه‌ریزی داشت». تقی همتی از هم‌رزمان شهید موسوی نیز، درباره توانایی و هوش او بیان می‌کند: «پسر آرامی بود و چهره‌ای بسیار دلنشین داشت، اما آنچه او را از دیگر بچه‌های همسن و سالش متمایز می‌کرد این بود که از زمان خودش بسیار جلو‌تر بود و افکار و ایده‌های بزرگی در سر داشت، و من تا امروز پسری با این وسعت تفکر و توانمندی ندیده بودم، او هم از نظر فنی پسر بسیار ماهری بود و هم از نظر علمی و اعتقادی در مقام بالایی قرار داشت. مصطفی خیلی کتاب می‌خواند؛ یک روز کتاب «جستاری در خاطرات حاج قاسم سلیمانی» نوشته علی اکبری مزدآبادی را می‌خواند که سردار سلیمانی آمد و سید مصطفی از او خواست که کتاب را امضا کند، اما سردار امتناع کرد و گفت: «درست نیست کتابی را که در مورد من نوشته شده امضا کنم و به شما که روح بزرگی دارید اهدا کنم و پیشانی سید را بوسید.» 📚موضوع مرتبط: تاریخ تولد ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄