در زمستانی که گم شده بودم ماندم، به خودم امدم دربهاری بودم که پیدا شدی و با نگاهت پیدا شدم...
♦️شب همه دور هم نشسته بودیم،هر کس خاطره ای تعریف می کرد یا حس و حال خودش را می گفت؛ مثل همیشه ساکت بودم و به حرف های بقیه گوش می کردم.یاد این عبارت افتادم:مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقَتَهُ قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ...
دیگر نمی توانستم کنار بقیه بنشینم.بهانه ای پیدا کردم و زدم بیرون.بغض سنگینی در گلویم نشسته بود.شهدا در یک چیز مشترک بودند و آن عشق واقعی بود.یک جنسی از عشق که قابل گفتن نیست.فقط باید برای رسیدن به آن تلاش کرد و حتما یک چاشنی دیگر هم لازم داشت؛مثل حجب و حیاء،رعایت لقمه،گذشت و....خلاصه یک چیزی که این معادله را کامل کند.
📍قسمتی از کتاب رفیق مثل رسول نوشته شهلا پناهی لادانی
#شهید_رسول_خلیلی🌙
#ایهمیشهآسمانی
✨@parastohae_ashegh313✨