ابوالفضل ابوالفضلی
روز ولادت آقا امام رضا (ع) بود و رمز ما یا ابوالفضل (ع). محل ڪارمان هم #طلائیه بود. اولین شهید ڪشف شد. شهید «ابوالفضل خدایار»، گردان امام محمدباقر (ع)، گروهان حبیب و از بچه های کاشان. گفتیم اگر شهید بعدی هم اسمش ابوالفضل بود، این جا گوشه ای از حرم آقا ابوالفضل (ع) است. رفتم پشت بیل و زمین را ڪندم ڪه بچه ها پریدند داخل چاله.
خیلی عجیب بود. یڪ #دست شهید از مچ قطع شده ڪه داخل مشتش، جیره های شب عملیات (پسته و ...) مانده بود. آب زلالی هم از حفره خاڪریز بیرون می ریخت. گفتیم آب از #قمقمه ای است ڪه ڪنار پیڪر شهید است؛ اما قمقمه خشک خشک بود. با پیدا شدن پیکر، آب قطع شد.
وقتی پلاڪ شهید را استعلام ڪردیم، دیگر دنبال آب نبودیم، جواب را گرفتیم. شهید «ابوالفضل ابوالفضلی» گردان امام محمدباقر (ع)، گروهان حبیب ڪه او هم بچه کاشان بود.
#جستجوگران_نور
#خاطرات_شهدای_تفحص
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
⚘﷽⚘
#گـران_تـر_از_طـلا
🔅از #وقت تلف کردن خیلی بدش
می اومد، همیشه داشت یه کار
مفیدی انجام میداد.🌷
🔅یادمه یه بار به یه جلسه خونگی
رفته بودیم. صـاحب خونـه بـرای
مهمونا ساندویچ🌭 و چایی☕️
و کیک🍰 درست کرده بـود و
خلاصه حسابی زحمت کشیده بود.
🔅حین جلسه از صاحبخونه تشکر
کرد و با یه لحن مهربون☺️ بهش
گفـت:
🔅«کاش به جای این همه زحمتی که
برای درست کردن اینا کشیدی، فقط
شربت و شکلات تهـیه میکردی و
بقـیه #وقتِ با ارزشت رو برای آماده
کـردن یه #مطلب مفید میذاشتی و
اون رو تو جلسه میگفتی تا از خونه
تـا بـا #دست پر بیرون بریم».
#شهیده_بنـت_الهـدی_صـدر
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
@parastohae_ashegh313
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•