eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
#شهید_سردار_محمود_شهبازی محمود تسلط جالبی بر زوایای نهج‌البلاغه داشت. با آنکه بنده از اوایل دهه ۵۰ با نهج‌البلاغه مانوس بودم ، اما خدا گواه است هنوز هم آدمی را ندیده‌ام که مثل او بتواند بر مفاهیم کلیدی این کتاب، چنان احاطه‌ای داشته باشد، ضمن آنکه بتواند در عنفوانِ جوانی، مانند یک استادِ کارکشتهٔ معارفِ اسلامی ، موضوع‌های مطروحه در نهج‌البلاغه را به زبان روز و عام فهم، بدون لغزیدن به ورطه‌ی تفاسیر بی‌بنیاد و مِن عِندی از کلمات امیرالمومنین به دیگران ارائه ڪند. پشت دفتر ڪارش یڪ اتاق ڪوچڪ و محقری داشت که در حڪم ماوای محمود در همدان بود مختصر لحظاتی که در اواخر شب برای استراحت در اختیار داشت توی همان اتاق سپری می ڪرد ؛ بعد از خواندن نمـاز شب ، تا اذان صبح قــرآن تلاوت می‌ڪرد طوری که اعضای جوان‌ تر سپاه ، از قبیل سعید بادامی و شهید شکری موحد مانوس شده بودند به‌ اینکه دمدمه‌های سحر بروند پشت دیوار اتاق محمود و یواشڪی به صـدای تلاوت او که واقعــا با صوت گرمی ادا می‌شد، گوش بدهند ، تلاوتِ قــرآن شهـبازی دل‌ها را می‌برد به بامِ ملڪوت ... ✍ روای : سردار شهید حسین همدانی 📚 مهتاب ِ خَیّن #همیشه_دوست_دارم_ای_شهید ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
••• ڪنار سنگر ڪه رسیدم دیدم اسماعیل شڪرے موحد ، دو زانویش را محڪم در بغل گرفته و یڪ گوشه مچاله شده😔 همانطور ڪه چمباتمه نشسته بود ، سرش را بلند ڪرد و زل زد توی چشم هاے من 😕 صورتش خیس اشک بود و از شدت بغض در گلو مانده چانه‌ اش بے‌اختیار مےلرزید😭 نمیدانم در آن لحظات این چه صبرے بود ڪه خدا به من داد حتے نَم اشڪے هم به چشم هایم نیامد برگشتم ازبچه‌ هایے ڪه دور من حلقه زدند 🌿 پرسیدم : ڪجا شهید شد ؟ 🥀 مرا بردند ۲۰۰ متر جنوبی‌ تر از محل آن سنگر و زمین را نشانم دادند 🙄 زیر نور رنگ پریده مهتاب قیفِ انفجارِ به جا مانده و زمینِ سوخته و زیر و زِبَر شده اطرافش را دیدم 🍀 ڪاملا مشخص بود ڪه موشک ڪاتیوشا با چه ضربِ مهیبے آنجا فرود آمده 🤭 چند قدمے ڪنارتر در یک گودالِ ڪوچڪ خون زیادے جمع شده بود😕 به زحمت خم شدم کفِ دست راستم را جلو بردم وزدم به لُجه خونِ سرخ محمود شهبازے💔 و بعد دستِ خون آلودم را با تمامے عشقے ڪه به این برادر سفر ڪرده داشتم ، ڪشیدم به سر و صورتم 🙃 به آسمان نگاه ڪردم قرص ماه ، بالاے سرم ایستاده بود 🙂🌹 ✏️راوی : شهید حاج‌ حسین همدانی 📚 ڪتاب مهتاب خیّن @parastohae_ashegh313🌿