⚘﷽⚘
🌱این روزها #دل ها بی قرار است برای #راهیان_نور....😔
برای قطعه ای از بهشت به نام #شلمچه .
با کوله بار سنگین غفلت بروی.سرت را بگذاری روی خاکش و دلت را بتکانی ....
پیمان های #شکسته را وصله ی #شرمندگی بزنی و #شهدا باز هم ضامن شوند.😞
.
☘دل را به #پرچم یا حسین(ع) و یا اباصالح المهدی(عج) گره بزنی. مداح، #روضه ی علی اکبر و ارباب را بر دل های مرده بخواند و راوی از #عشق بازی رزمنده ها با خدا در میدان جنگ بگوید و چشم ها ، قصه ی ندامت را ببارند.. 😭
.
🌱امروز هم قصه عشق بازی #خادم_الشهدایی است که از معبر سخت #شهادت عبور کرد...
.
#حجت_الله_رحیمی اتاقِ پر از عکس شهدایش ، مقدمه راهش شد...
.
☘به دنبال عشق بود در بیابان های شلمچه .خادم، #مداح و عاشق شد.شهادت را در سرزمین شقایق های خونین گرفت.
.
🌱آنقدر #یا_زهرا گفت تا در لباس خادم الشهداییش به رسم #حضرت_مادر ، با #پهلوی_شکسته و صورت کبود شهید شد...😓
.
#شهید_همت ِنسل ِجدید ، راهش را پیدا کرد و رفت ...
ما مانده ایم و دلهای ملتهب از #گناه ...#پاهای خسته از رفتن های اشتباه ...😰 و گاهی صداهایی شبیه به اینکه پشیمان شده اند از #انقلاب به گوش می رسد.. گویی #خون_های شهدا را نمی بینند...
کاش #وصیت_نامه هایشان را بخوانند.شاید بیدار شوند و بدانند با این انقلاب و خون ها چه می کنند.از #ماسک_های احتکار شده تا بی خبری از اتفاق های #مملکتی که مسئولش هستند....
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
#شهید_حجت_الله_رحیمی
📅تاریخ تولد : ۱۳۶۸/۱۲/۲۴ باغملک
📅تاریخ شهادت : ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ خرمشهر
🥀محل دفن: باغملک
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
@parastohae_ashegh313
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
💠چند روز از عملیات خیبر می گذشت و ما زیر پاتک سنگین دشمن، در داخل کانالی پناه گرفته بودیم.خمپاره ای آمد و ترکشش سهم#پهلوی رحمت الله شد.
🔷🔹با وجودی که درد داشت،اجازه نداد به عقب منتقلش کنیم.لبخندی زد و گفت: «من تازه می فهمم حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه می کشیده. همیشه از خدا می خواستم نشانم بده، چطور پهلوی حضرتش#شکسته شد».
حالا خیلی خوب چشیدمش.
📚چشمان بیدار،، ص16
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
#مرامشهدایے
🍃آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (سلام الله علیها ) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود.
وقتی ایام #محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده میگرفت.
🍃با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی #عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد...
🍃بهش میگفتن آقا حامد شما #افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت:
🌷 "اینجا یه جایی هست که اگه #سردارم باشی باید #شکسته شوی تا #بزرگ بشی"
و همینطور می گفت:
🌷"#شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها #حاجتم رو خواهم گرفت"
که بالاخره این طور هم شد....💔
#شهیدحامدجوانے
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبرے
┅═ೋ❅✿🍃🌷🍃✿❅ೋ═┅
@parastohae_ashegh313
┅═ೋ❅✿🍃🌷🍃✿❅ೋ═┅