#کمی_مثل_شهــدا ✅
#یه_صلوات_بفرستین ...🌷
توی ماشین نشسته بودیم و در راه
مأموریت بــه جنوب کشور مـــعمولا
از هر دری صحبت به میـان می آمد.
به محض این که بوی غیبت❌ از حرف
کــسی می آمد، مـــحمود به صــورت
ناگهانی مــی پرید وسط حــرف ها و
طوری که انگار اتفاق خـــطرناکی در
حال وقوع باشد میگفت: 😱
•آقایان ساکت ؛✋
یک لـــحظه ساکت !✋
بعد همــه ساکت می شدند تا ببینند
موضوع چیست و چه اتفاقی قـــرار
است بیفتد.
می خندید😄 و با آن لهجه
شیـــرین ساروی اش می گفت:
• یِه تا صَلِوات بَرِسِنین !!
همه صلوات می فرستادند و غیبتی صورت نمیگرفت...🙃
📒منبع : کتاب شهیـد عزیـز
"مجموعه خاطرات شهید رادمهر"
به روایت هـــمرزم شهیـــد.
#شهید_محمود_رادمهر♥️
#سرباز_امام_زمان
#غیبت_ممنوع
╔══ ❅ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╗
@parastohae_ashegh313
╚══❅ ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╝
#غیبت_ممنوع🚫
توی ماشین نشسته بودیم و در راه
مأموریت به جنوب کشور بودیم
معمولاً از هر دری صحبت به میان می آمد
به محض اینکه بوی غیبت از حرف کسی می آمد،
محمود به صورت ناگهانی می پرید وسط حرفش و طوری که انگار اتفاق خطرناکی افتاده باشد می گفت:
آقایان ساکت، یه لحظه ساکت!
بعد همه ساکت می شدند تا ببینند ماجرا چیست و چه اتفاقی افتاده
می خندید و ازشان می خواست که صلوات بفرستند
همه صلوات می فرستادند
و غیبتی صورت نمی گرفت!
#شهید_محمود_رادمهر
📚 شهید عزیز
#امام_زمان
#سلام_فرمانده
#أللَّہُمَ_عـجِّڸْ_لِوَلیِڪَ_ألْفَـرَج
─┅═☁️☀️☁️═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═☁️☀️☁️═┅─