eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
...🌷 ‌‌ توی ماشین نشسته بودیم و در راه مأموریت بــه جنوب کشور مـــعمولا از هر دری صحبت به میـان می آمد. به محض این که بوی غیبت❌ از حرف کــسی می آمد، مـــحمود به صــورت ناگهانی مــی پرید وسط حــرف ها و طوری که انگار اتفاق خـــطرناکی در حال وقوع باشد میگفت: ‌‌😱 •آقایان ساکت ؛✋ یک لـــحظه ساکت !✋ بعد همــه ساکت می شدند تا ببینند موضوع چیست و چه اتفاقی قـــرار است بیفتد. می خندید😄 و با آن لهجه شیـــرین ساروی اش می گفت: ‌ • یِه تا صَلِوات بَرِسِنین !! همه صلوات می فرستادند و غیبتی صورت نمیگرفت...🙃 ‌‌ 📒منبع : کتاب شهیـد عزیـز "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" به روایت هـــمرزم شهیـــد. ‌ ♥️ ╔══ ❅ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╗ @parastohae_ashegh313 ╚══❅ ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╝
🚫 توی ماشین نشسته بودیم و در راه مأموریت به جنوب کشور بودیم معمولاً از هر دری صحبت به میان می آمد به محض اینکه بوی غیبت از حرف کسی می آمد، محمود به صورت ناگهانی می پرید وسط حرفش و طوری که انگار اتفاق خطرناکی افتاده باشد می گفت: آقایان ساکت، یه لحظه ساکت! بعد همه ساکت می شدند تا ببینند ماجرا چیست و چه اتفاقی افتاده می خندید و ازشان می خواست که صلوات بفرستند همه صلوات می فرستادند و غیبتی صورت نمی گرفت! 📚 شهید عزیز ─┅═☁️☀️☁️═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═☁️☀️☁️═┅─