eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
دوست سازی بجای دشمن تراشی: در زمانی که با ناصر در سپاه مرودشت خدمت می‌کردیم یک روز لباس بسیجی پوشیده بودیم و داشتیم در خیابان گشت می‌زدیم، دیدیم فردی عکس‌های امام را پاره می‌کند، گفتم: ناصر بگیریم ببریمش، گفت: نه، نباید دشمن تراشی کنیم او ناآگاه است دشمن نیست، سپس آن فرد را صدا زد و با لبخند به طرف او رفت. آن مرد تا ما را دید خشکش زد و کم‌کم آمد جلو، ناصر اصلاً نگفت که تو چرا آن کار را کردی، به من گفت: بپر سه تا بستنی بگیر تو چمن بشینیم بخوریم، موقعی که من بستنی‌ها را آوردم به من گفت تو برو سر خیابان یه دوری بزن تا من بیایم، ناصر و آن مرد خیلی با هم صحبت کردند، بعد از ربع ساعتی دیدم ناصر را می‌بوسد و خداحافظی می‌کند. به این ترتیب آن مرد تبدیل به یکی از دوستان انقلاب و امام و شهدا شد 🌻🌻🌻 نباید ما با شکم سیر بخوابیم: می‌خواستند عروسی ناصر را خیلی با شکوه برگزار کنند اما ناصر راضی نشد. گفت نصف پول را که قرار است خرج عروسی شود به فقرا بدهید و نصف دیگر را هم به جبهه کمک کنید. من خودم کمی پول برای ازدواجم جمع کرده‌ام. عروسی‌اش را خیلی ساده برگزار کرد. می‌گفت بعضی از مردم نان خوردن ندارند نباید ما با شکم سیر بخوابیم. @parastohae_ashegh313
یاد غربت و ماتم آن روزها افتادم، زیر لب شروع کردم به خواندن آیه الکرسی. دخترها اما هیجان زده از موقعیت مسلّحین پرسیدند و پدرشان که می دانست دخترانــش مثــل خــود او بــا تــرس بیگانه اند، حرف آخر را همان اول زد: «تقریباً همه جا دست اوناست، تا پشت کاخ ریاست جمهوری بشار اسد هم اومدن!» بــه دخترهــا نــگاه کــردم تــا ببینم تصور همیشــگی ام در مورد آن ها درســت بوده است یا اینکه اشتباه می کردم و شرایط امن ایران بوده که باعث می شده هیچ گاه تــرس را در چهــرۀ آن هــا نبینــم. امــا باز هم مثل همیشــه واهمه ای در وجودشــان نبود. برعکس گویی شوقی برای ورود به صحنه های خطرناک تر در چهره شان نمایان بود. وارد شــهر شــدیم. شــهر اگرچه خالی از ســکنه نبود امّا شــکل و شــمایل یک شهر کاملاً جنگ زده را داشت؛ تیرهای برق خمیده، سیم ها و کابل ها آویزان و بریــده، کرکــرۀ مغازه هــا پاییــن یــا مچاله، درختان اُکالیپتــوس خیابان ها هم با چترهای شکسته شان گویی که صاعقه خورده بودند. کمتر کسی در پیاده روها تــردد می کــرد و اغلــب خودروهایــی هــم که توی خیابان هــا حرکت می کردند یا ماشین های نظامی بودند یا آمبولانس ها. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313