eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
چم امام حسن حسين الله كرم از دور ديديم كه ابراهيم و جواد مرتب جاي خودشان را عوض مي كنند و با ژ3 به سمت هلي كوپتر تيراندازي مي كردند. هلي كوپتر عراقي هم مرتب با دور زدن به سمت آن ها شليك مي كرد. دو ساعت بعد به ارتفاعات رسيديم. ديگر صدايي نمي آمد. يكي از بچه ها كه خيلي ابراهيم را دوســت داشــت گريه مي كرد، ما هيــچ خبري از آن ها نداشتيم. 🌼🌼🌼🌼 نمي دانستيم زنده هستند يا نه. يادم آمد ديروز كه بيكار داخل شــيارها مخفي بوديــم، ابراهيم با آرامش خاصي مسابقه راه انداخت و بازي مي كرد. بعد هم لغت هاي فارسي را به كردهاي گروه آموزش مي داد. آنقدر آرامش داشت كه اصاً فكر نمي كرديم در ميان مواضع دشمن قرار گرفته ايم. وقتي هم موقع نماز شد مي خواست با صداي بلند اذان بگويد! 🌷🌷🌷 @parastohae_ashegh313
من و افسانه تا وقتی که خورشید می تابید و روی صورتمان می افتاد، می خوابیدیم. بهار همدان در فروردین ماه با یک نسیم خنک از سمت کوه الوند، همراه بود. سر صبح سردمان می شد. حسین با چوب های خشک، آتش درست می کرد و گرم می شدیم. عمه بادمجان و سیرماست درست می کرد ما «یه قُل دوقل3» بازی می کردیم. حسین که در نبود پدرم، مرد خانه مان شده بود بیل برمی داشت و به «درۀ یاسین» می رفت و «وَریان»1 آب را به طرف باغمان باز کرد. آب خُرخُرکنان می آمد و از بالا به سمت استخر بزرگ وسط باغ روانه می شد و آن را پر می کرد. از اوّل عید تا آخر تابستان، جمعه ها با قوم و خویش توی باغ بودیم و در طول هفته چشم به راه آمدنِ جمعه که به باغ برویم. پای حسین یک جا بند نمی شد. عرق می ریخت و کار می کرد. یک روز داشت خاک را برای تقویت زمین پشت و رو می کرد که از زیر خاک، یک مار بزرگ بیرون آمد. دخترها، جیغ کشــیدند و عمه داد زد: «وای حســین» حســین کاری به کارِ مار نداشت، مار راهش را گرفت و طول باغ را طی کرد و رفت. با فریاد عمه و جیغ ودادِ ما، «محمودکچل» همسایۀ باغ از داخل خانه باغش بیرون آمد و به حسین گفت: «پسرجان، خوب کردی که مار رو نکشتی. اینا چند تا هستن که اگر کاری باهاشون نداشته باشی، نیشت نمی زنن. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313