#قسمت255
ما تو را دوست داريم
جواد مجلسي
آخر شب برگشتيم مقر، دوباره قسم خورد كه: ديگر مداحي نمي كنم! ساعت يك نيمه شب بود. خسته و كوفته خوابيدم. قبل از اذان صبح احساس كردم كسي دستم را تكان مي دهد. چشمانم را به سختي باز كردم. چهره نوراني ابراهيم بالاي سرم بود.
من را صدا زد و گفت: پاشو، الان موقع اذانه. من بلند شدم. با خودم گفتم: اين بابا انگار نمي دونه خستگي يعني چي!؟ البته مي دانســتم كه او هر ساعتي بخوابد، قبل از اذان بيدار مي شود و مشغول نماز. ابراهيم ديگر بچه ها را هم صدا زد.
🌷🌷🌷
بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح را برپا كرد. بعد از نماز و تسبيحات، ابراهيم شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحي حضرت زهرا(س)!! اشعار زيباي ابراهيم اشك چشمان همه بچه ها را جاري كرد. من هم كه ديشب قسم خوردن ابراهيم را ديده بودم از همه بيشتر تعجب كردم! ولي چيزي نگفتم.
@parastohae_ashegh313
#قسمت255
زنان همسایه هر کدام یک کانال خبری شده بودند که از زبان شوهرانشان، خبرها را جزبه جزء تعریف می کردند. همدان فاصلۀ چندانی با مرکز درگیری که آن ســوی کرمانشــاه بود نداشــت. رزمندگان برای پشتیبانی می رفتند و می آمدند و همۀ آن ها در یک قول متفق و مشترک بودند که: «آقای همدانی، اولین فرماندهی بود که خودش را به کانون درگیری در چارزبر رساند، لشکرها را سازماندهی کرد و منافقین را در چارزبر به دام انداخت.» حسین از تعریف و تمجید بدش می آمد. وقتی آب ها از آسیاب افتاد، به خانه آمــد. از کار و تــلاش و نقــش خــودش کــه همه نقل می کردند، حرفی نزد. تنها از پذیرش قطعنامه گفت و از اینکه پس از 8 سال دفاع، هرچه امام صلاح بداند، باید تابع آن باشد. چه جنگ و چه صلح. تنها از یک جملۀ امام غصه دار بود که چرا امام فرموده: «من جام زهر را نوشــیدم.» و حســرت می خورد و می گفت: «خوش به حال شهدا که به تکلیفشون بهتر از ما عمل کردن.» وقتی حسین با حسرت از شهدا حرف می زد، گفتم: «منم همین سؤال رو دارم. چه اتفاقی افتاد که امام این جمله رو فرموده؟» حســین گفــت: «آمریکایی هــا کــه تاکنــون از صدام حمایــت اطلاعاتی می کردن، مستقیماً وارد جنگ شدن. جنگ رو به خلیج فارس کشاندن. سکوهای نفتی مون رو، روی دریا و هواپیمای مسافربریمون رو توی آسمان زدن. به صدام اجازه دادن که با بمب های شــیمیایی به شــهرها حمله کنه و روس ها و کشــورهای اروپایی هم تمام قد به حمایت صدام اومدن و از هواپیماهای جدید تا امکانات زرهی مدرن رو در اختیــارش قــرار دادن.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313