eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتیم توی هواپیمایی که چند نماینده مجلس و تعدادی از مســئولین بودند. ته هواپیما نشستیم. میهماندارها حسین را شناختند و گفتند، جای مناسبی را پشت کابین خلبان برای او خالی کرده اند. حسین تشکر کرد و گفت: «اینجا پیش خونواده ام، راحتم.» هواپیما بلند شد، دقایقی بعد تیم امنیت پرواز آمدند و گفتند: «خلبان اصرار داره که شما برید جلو.» حســین چند دقیقه پیش خلبان رفت و خوش وبشــی کرد امّا نماند و برگشــت. حتّــی اگــر تنهــا هــم بــود، جلــو نمی رفت. برای این حجِ خانوادگی و زمان ســفر برنامه ریزی کرده بود و می گفت: «منتظر رسیدن ماه های رجب و شعبان بودم که بهترین اوقات برای حج عمره س. آرزو داشتم، سوم شعبان، تولد آقا امام حسین، همه باهم تو سفرِ حج باشیم که خداروشکر برآورده شد.» مدیــر کاروان، یــک پیرمــرد بــه اصطــلاح اهل کاروان «داش مشــتی تهرونی» بود که برای نظم دادن و انجام به موقع و صحیح اعمال حج، با هیچ کس تعارف نداشت و گاهی با تحکّم و حتی تشر با زائران حرف می زد. همۀ زائران سعی می کردند، خودشان را با جدول برنامه ریزی مدیر هماهنگ کنند الاّ یک پیرزن ایرانی الاصل مقیم آمریکا که با هفتاد ســال ســن، تک و تنها توی کاروان ما که بیشــتر جوانــان فــرز و چابــک بودند، بُرخورده بــود. مکث های طولانی او یک طرف، ظاهر و ســر و شــکل کاملاً متفاوت با موهای رنگ کرده و ناخون های لاک زده اش یــک طــرف. مدیــر را کلافــه کــرده بود. عــده ای از خانم ها هم به نگاه انکار به او می نگریســتند و به هم می گفتند: «مســجدالنبی خانمی با این سر و شکل و قیافه تا به حال به خودش ندیده.» زهــرا و ســارا خیلــی دوســتانه بــه ایــن خانــم احــکام حج را می گفتنــد. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313