eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
نخواست شیرینی امیدم را تلخ کند: «یادته که گفتم از خدا خواسته ام که چهل سال خدمت کنم؟»گفتــم: «خــب آره. حســاب کــردم از روزهــای مبــارزه بــا حکومت طاغوت از ســال 65تاجنــگ تــو کردســتان بعــد از پیــروزی انقــلاب و بعــد 8ســال دفــاع مقدس و تــا حــالا، چنــد مــاه بیشــتر نمونــده کــه بشــه چهــل ســال.» دید که خیلــی دو دوتا چار تا می کنم، شــگردش را در تغییر موضوع بحث به کار برد: «راســتی پروانه، خاطراتت رو نوشتی؟» آره از کودکی تاسال 09رو نوشتم؛ تا همون روزی که با زهرا و سارا از دمشق به تهران برگشتیم. نمی خوای با این سفر تکمیلش کنی؟ باشــگرد خودش، پاســخ را پیچاندم: «شــاید توی این ســفر رفتیم و قســمتمون شهادت شد و کار به نوشتن نرسید.» باخونسردی گفت: «ان شاءالله.» زمــان خیلــی زود گذشــت و میهمانــدار از طریــق بلندگــو، اعــلام کــرد که آماده نشستن در فرودگاه دمشق هستیم. شب بود حتّی چراغ های روی بال هواپیما که چشمک می زد، خاموش شدند. هرچــه از پنجــره هواپیمــا بــه زمیــن نگاه کردم، چراغــی ندیدم. هواپیما به زمین نزدیک شــد و یک آن ردیف چراغ های باند فرودگاه خاموش و روشــن شــد تا خلبان باند را ببیند. دقایقی بعد هواپیما به زمین نشست. باتعجب ازحسین پرسیدم: «شما که گفتی وضعیت بهتر شده؟!» گفت: «خلبان هواپیما رو چراغ خاموش نشوند، چون می دونه خانم پروانه چراغ نــوروزی تــو هواپیماســت، تکفیریــا هــم می دوننــد، خانــم چراغ نــوروزی اومده که شهادت قسمتش بشه، مجهز شدن به ضد هوایی.» هر دو خندیدیم. دستم آمد که تکفیری ها اگرچه در جنگ زمینی کم آورده اند ولی امکانات پیشرفته ای دستشان رسیده است. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313