eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
آن قدر خسته بودم که بعد از نماز صبح خوابیدم اما با صدای دعوای گربه ها بیدار شدم. زهرا و سارا پتوها را از رویشان کنار زدند و به صدای گربه ها گوش تیز کردند. خندیدند، پلکشان گرم شد و دوباره خوابیدند. تا صبحانه را حاضر کنم حســین رســید. دخترها هم بیدار شــدند. بی هیچ صحبتی، از ســر و وضع ژولیــده و درهــم و غبــاری کــه روی صورتــش نشســته بود، فهمیــدم از منطقه ای کــه درگیــری بــوده، برگشــته اســت. وقتــی دســت بــه ســر و صورتش نمی کشــید و موهای جوگندمی اش در هم می شد، آشفتگی قشنگی پیدا می کرد که به دلم می چســبید. شــاید که این آشــفتگی و این چهره به گذشــته های تلخ و شــیرین دوران جنــگ خودمــان برمی گشــت و مــرا بــه یــاد آن روزها کــه از جبهه می آمد، می انداخت و می دیدم که آن روزها با همۀ سختی اش گذشت. پس حالا هم هرچقدر سخت باشد، مثل آن روزها می گذرد. تــا بچه هــا بیاینــد و ســفرۀ صبحانــه پهن شــود، حســین دوش گرفــت و لباسِ نو پوشــید. ســر ســفره کــه نشســت، انگارنه انــگار کــه ایــن همــان مردی اســت که چند لحظه پیش، از صحنۀ نبرد بازگشته بود، شیک و مرتب، با رویی گشاده کنارمــان نشســت 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313