شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
پیرو درخواست مکرر کاربران کانال، خاطرات شهید دکتر #مصطفی_چمران از نگاه #غاده_جابر همسر لبنانی شهید چ
💠بِسم ِ رب الشهداءِ والصِّدیقین💠
#خاطرات_شهيد_چمران به روایت غاده جابر همسر شهید
#قسمت_سی_یکم
🍃 و آخر رضایتم را گرفت.
من خودم نمی دانستم چرا راضی شدم. نامهای داد که وصیتاش بود و گفت: تا فردا باز نکنید.
بعد دو سفارش به من کرد.
گفت: اول اینکه ایران بمانید.
گفتم: ایران بمانم چکار؟ این جا کسی را ندارم.
مصطفی گفت: نه! تقرب بعد از هجرت نمی شود. ما این جا دولت اسلامی داریم و شما تابعیت ایران دارید.
نمیتوانید برگردید به کشوری که حکومتش اسلامی نیست حتی اگر آن کشور، کشور خودتان باشد.
گفتم: پس این همه ایرانیان که در خارج هستند چکار میکنند؟
گفت: آنها اشتباه می کنند شما نباید به آن آداب و رسوم برگردید. هیچ وقت!
🍃دوم این بود که بعد از او ازدواج کنم. گفتم: نه مصطفی ، زنهای حضرت رسول (ص) بعد از ایشان... که خودش تند دستش را گذاشت روی دهنم.
گفت: این را نگویید. این، بدعت است. من رسول نیستم.
گفتم: میدانم میخواهم بگویم مثل رسول کسی نبود و من هم دیگر مثل شما پیدا نمی کنم.
( غاده همیشه دوست داشت به مصطفی اقتدا کند و مصطفی خیلی دوست داشت تنها نماز بخواند.
به غاده می گفت: نمازتان خراب می شود. او نمیفهمید شوخی میکند یا جدی میگوید ، ولی باز بعضی نمازهای واجبش را به او اقتدا می کرد و میدید مصطفی بعد از هر نماز به سجده میرود ، صورتش را به خاک می مالد، گریه میکند ، چقدر طول میکشید این سجده ها!
وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار میشد ،غاده تحمل نمیآورد
می گفت: بس است دیگر استراحت کن، خسته شدی.
مصطفی جواب میداد: تاجر اگر از سرمایهاش خرج کند بالاخره ورشکست میشود باید سود در بیاورد که زندگیش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست می شویم...)
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
از امروز با خاطرات و عاشقانه های شهید #احمد_علی_نیری با ما همراه باشید . کتاب #عارفانه فوق العاده ز
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_سی_یکم 1⃣3⃣
از همانجا با آنها رفیق می شد و...
بعد ازبازی گفتم:احمد اقا،شما کجا،اینجا کجا؟!😅
گفت:یار نداشتند به من گفتند بیا بازی،من هم قبول کردم..
بعد ادامه داد :
فوتبال وسیله خوبیه برای جذب بچه ها به سوی مسجد.
بعد از بازی چنتا از بچه های مسجد به من گفتند:
ما نمیدونستیم که احمد اقا اینقدر خوب بازی میکنه⁉️😁
گفتم :
من قبلاً بازی احمد اقا رو دیده بودم.
خیلی حرفهای بازی میکنه.😌
تازه برادرش هم که شهـــــ💔ـــــید شد بازیکن جوانان استقلال بوده.
بعد به اون ها گفتم :
قدر این مربی را بدانید احمد اقا تو همه چیز استاده...
✨✨✨✨✨
یکی دیگر از برنامههای فرهنگی که احمد اقا خیلی به آن توجه میکرد اردو بود.
یکبار بچههای مسجد را برای برنامه مشــ💜ـــهد انتخاب کرد.
آن موقع امکانات مثل حالا نبود.
بچه ها هم خیلی شیطنت می کردند.😕
خیلی برای این سفر اذیت شد،اما بعد از آن سفر شنیدم که میگفت:بسیار زیارت بابرکتی بود.❤️
گفتم :
برای شما که فقط اذیت و ناراحتی و...بود.😢
اما احمد اقا فقط از برکات این سفر و زیارت امام رضا(ع)می گفت.💚
ما نمیدانستیم که احمد اقا
در این سفر چه دیده❗️
چرا انقدر از این سفر تعریف میکند.🤔
اما بعد ها در دفترچه خاطراتی که از او جا مانده بود ماجرای عجیبی را درباره این سفر خواندیم :
↘️↘️↘️
✨✨
...وقتی در حرم مطهر بودم
(به خاطر #بدحجابی_ها و...)خیلی ناراحت شدم.
تصمیم گرفتم که وارد حرم نشوم.😔
به خاطر #ترس_از_نگاه_ڪردن_به_نامحرم.
که #آقا به ما فهماندند که مشرف شوید به داخل #حرم....
در جایی دیگر درباره همین سفر نوشته بود:
در روز سه شنبه 8/13 در حرم مطهر بودم.❤️
از ساعت نه و سی دقیقه الی یازده حال بسیار خوبی بود.الحمدلله..💙
✨✨
از دیگر برنامههای احمد اقا برای بچه ها،زیارت مزار شهدا در بهشت زهرا (س)بود.😍
تقریبا هر هفته با سختی راهی بهشت زهرا(س) میشدیم وزیارت بسیار معنوی و خوبی داشتیم.
#دامه_دارد ...
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝