#همسرداری_به_سبک_شهدا
مادرم نمی گذاشت ما غذا درست کنیم👩🍳
پدرم نسبت به غذا🍲 حساس بود؛
اگر خراب می شد، ناراحت می شد.
تا قبل از عروسی برنج🍚 درست نکرده بودم.
شب اولیکه تنها شدیم، آمد خانه و گفت « ما هیچ مراسمی نگرفتیم. بچه ها میخوان بیان دیدن. می تونی شام درست کنی؟🙄🤭
کته ام شفته شده بود🍛
همان را آورد، گذاشت جلوی دوست هاش.
گفت « خانم من آشپزیش حرف نداره😍🤫 فقط برنج این دفعه ای خوب نبوده وا رفته.
یادگاران، جلد سه، کتاب شهید مهدی باکری، ص 11
@parastohae_ashegh313
#همسرداری_به_سبک_شهدا
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
توي جبهه اين قدر به خدا📿 مي رسي، مي آي خونه يه خورده ما رو ببين🙄
شوخي مي كردم😉
آخر هر وقت مي آمد، هنوز نرسيده، با همان لباس ها مي ايستاد به نماز✨
ما هم مگر چه قدر پهلوي هم بوديم؟🌹🌹
نصفه شب مي رسيد🌌
صبح هم نان و پنير🍞🧀 به دست، بندهاي پوتينش را نبسته، سوار ماشين🚖 مي شد كه برود.
نگاهم كرد و گفت «...وقتي تو رو مي بينم😍 احساس مي كنم بايد دو ركعت نماز شكر🤲 بخونم.»
✍يادگاران، جلد 2 كتاب شهيد محمد ابراهيم همت ، ص 33
@parastohae_ashegh313