#پارت27
🥀مهدی فریدونوند،سعید صالح تاش🥀
هفته بعد دوباره همان بچه های غرب تهران بادونفر دیگر از دوستانشان آمدند. آن ها پنج نفره با ابراهیم سر۵۰۰ تومان بازی کردند. ابراهیم پاچه های شلوارش را بالا زد وبا پاهای برهنه بازی می کرد. آنچنان به توپ ضربه می زد که هیچکس نمی توانست آن هارا جمع کند!
آن روز هم ابراهیم با اختلاف زیاد برنده شد. شب با ابراهیم رفته بودیم مسجد. بعد از نماز، حاج آقا احکام می گفت. تا اینکه از شرط بندی و پول حرام صحبت کرد وگفت:پیامبر می فرماید:🌹 هرکس پولی را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل وحوادث سخت از دست می دهد.🌹
ونیز فرموده اند:✨کسی که لقمه ای از حرام بخورد نماز چهل شب ودعای چهل روز از او پذیرفته نمی شود.✨
ابراهیم با تعجب به صحبت ها گوش می کرد. بعد باهم رفتیم پیش حاج آقا وگفت:من امروز سر والیبال۵۰۰تومان شرط بندی برنده شدم. بعد هم ماجرا را تعریف کرد وگفت:البته این پول را به یک خانواده مستحق بخشیدم!
🌷🌷🌷
#پارت28
شرط بندی
🥀مهدی فریدونوند، سعید صالح تاش🥀
حاج آقا هم گفت:از این به بعد مواظب باش، ورزش بکن اما شرط بندی نکن. هفته بعد دوباره همان افراد آمدند. این دفعه باچند یار قوی تر، بعد گفتند: این دفعه بازی سر هزارتومان!
ابراهیم گفت: من بازی می کنم اما شرط بندی نمی کنم. آن ها هم شروع کردند به مسخره کردن وتحریک کردن ابراهیم وگفتند:ترسیده، می دونه می بازه. یکی دیگه گفت:پول نداره و...
ابراهیم برگشت وگفت:شرط بندی حرومه، من هم اگه می دونستم هفته های قبل باشما بازی نمی کردم، پول شماروهم دادم به فقیر اگر دوست دارید ، بدون شرط بندی بازی می کنیم.
که البته بعد از کلی حرف و سخن ومسخره کردن بازی انجام نشد.
🌷🌷🌷