#قسمت125
حلال مشکلات
یکی از دوستان شهید
ســراغ کی بروم؟ به چه کسي رو بيندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبي نداشت. سر چهارراه عارف ايستاده بودم. با خودم گفتم: فقط بايد خدا کمک کند. من اصاً نمي دانم چه كنم! در همين فكر بودم که يكدفعه ديدم ابراهيم ســوار بر موتور به ســمت من آمد. خيلي خوشحال شدم. تا من را ديد از موتور پياده شد، مرا در آغوش کشيد. چند دقيقه اي صحبت كرديم. وقتي مي خواســت برود اشــاره کرد: حقوق گرفتي؟! گفتم: نه، هنوز نگرفتم، ولي مهم نيست. .
💫💫💫💫
دســت کرد توي جيب و يک دسته اســکناس درآورد. گفتم: به جون آقا ابرام نمي گيرم، خودت احتياج داري. گفت: اين قرض الحسنه است. هر وقت حقوق گرفتي پس مي دي. بعد هم پول را داخل جيبم گذاشت و سوار شد و رفت. آن پول خيلي برکت داشت.
خيلي از مشکاتم را حل کرد. تا مدتي مشکلي از لحاظ مالي نداشتم. خيلي دعايــش کردم. آن روز خدا ابراهيم را رســاند. مثل هميشــه حال مشكات شده بود.
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ڪلیپتصویرے 📹
#هدیهحاجقاسم
🌸 هدیه یك چادر است چادری ڪه #حاجقاسم به دختر#شهیدشیخشعاعی هدیه داده است و حالا زائرین میخواهند آن را بپوشند...
#سردارسلیمانے
#گلزارشهداےڪرمان
#حجاب
#زن_عفت_افتخار
#زن_شهادت_سعادت
#امام_زمانعج
#لبیک_یا_خامنه_ای
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبرے
┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
@parastohae_ashegh313
┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
#شهیدحسنطهرانیمقدم»
☘ متولد ۶ آبان سال ۱۳۳۸ در تهران، سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. وی پس از فراگرفتن علوم توپخانهای در ارتش با حمایت امیر سپهبد شهید «#شهیدعلیصیادشیرازی»، مرکز تحقیقات فنی توپخانهای را سال ۱۳۶۱ در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی راهاندازی کرد و سپس #فرمانده_توپخانه_سپاه در دوران دفاع مقدس شد.
شهید «#طهرانیمقدم» فرماندهی موشکی نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در سال ۱۳۶۴ برعهده گرفت و در جهت استقلال صنعت موشکی کشور، تلاشهای زیادی را انجام داد. وی همچنین سال ۱۳۸۴ به سمت جانشین فرمانده نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد و مدیریت پروژههای مختلف موشکی را برعهده گرفت و تا اینکه سال ۱۳۸۵، رئیس سازمان جهاد خودکفایی سپاه شد
و سرانجام ۲۱ آبان سال ۱۳۹۰ بههمراه جمعی از همرزمان خود، حین آزمایش موشکی به شهادت رسید و به همرزمان شهید خود پیوست.
#پدر_علم_موشکی
#سالروز_ولادت 🌷
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبرے
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفقا آماده کنید خودتونو...
🌷🌷🌷
@parastohae_ashegh313
....:
خواهر عزیزم
✨هرگاه خواستی از حجاب خارج شوی و لباس اجنبی را بپوشی به یاد آور که اشک امام زمانت را جاری میکنی
به خونهای پاکی که ریخته شد برای حفظ این وصیت خیانت میکنی
✨به یاد آر که غرب را در تهاجم
فرهنگیاش یاری میکنی و فساد را منتشر میکنی و توجه جوانی که صبح و شب سعی کرده نگاهش را حفظ کند جلب میکنی
✨به یاد آر حجابی که بر تو واجب شده تا تو را در حصن نجابت فاطمی حفظ کند تغییر میدهی ...
🌹🍃#شهید_علاء_حسن_نجمه
📙برگرفته از کتاب #آخرین_نامه اثر گروه شهید هادی
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
•
❬اللّٰھمصَلِّعَلۍمُحَمـَّدوآلِمُحَمـَّد!❭
@parastohae_ashegh313
🌱🕊
چشمشان که به مهدی افتاد، از خوشحالی بال درآوردند. دورهاش کردند و شروع کردند به شعار دادن: «فرمانده آزاده، آمادهایم آماده!» هر کسی هم که دستش به مهدی میرسید، امان نمیداد؛ شروع میکرد به بوسیدن. مخمصهای بود برای خودش.
خلاصه به هر سختیای که بود از چنگ بچههای بسیجی خلاص شد، اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد، با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب میزد: «مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا اینقدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی؛ تو خاک پای این بسیجیهایی...».
#شهیدمهدیزینالدین
#فروتنی☘
کتــاب 14 سردار، ص30-29
امــام صـادق (علـــيه الســلام):
در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شدهاند. پس هر كس براى خدا تواضع كند، او را بالا برند و هر كس تكبر ورزد او را پَست گردانند.
الکـــــــــــــــــــــــــافی، ج2، ص122
🌸@parastohae_ashegh313🌸
❤️💞❣💛❤️💞❣💛
❤ #عاشقانہ_دو_مدافع ❤
#قسمت_ییست_نهم
_بہ نظرم یہ پارکے جایے حرفامونو بزنیم...
باشہ چشم...
روبروے یہ پارک وایساد...
واے خداے مـݧ اینجا کہ...اینجا هموݧ پارکیہ کہ بارامیـ
_واے خدا چرا اومد اینجا ...دوباره خاطرات لعنتے...دوباره یاد آورے گذشتہ اے کہ اے کہ ازش متنفرم ...
خدایا کمکم کـݧ
از ماشیـݧ پیاد شد
اما مـݧ از جام تکوݧ نخوردم
چند دیقہ منتظر موند.وقتے دید مـݧ پیاده نمیشم سرشو آورد داخل ماشیـݧ و گفت:
پیاده نمیشید❓
نگاهش نمیکردم
دوباره تکرار کرد.
خانم محمدے❓
پیاده نمیشید❓
بازم هیچ عکس العملے نشوݧ ندادم
_اومد،داخل ماشیـݧ نشست وبا نگرانے صدام کرد:
خانم محمدے❓خانم محمدی❓
اسماء خانم❓
سرمو برگردوندم طرفش
بله❓
نگراݧ شدم چرا جواب نمیدید❓
معذرت میخوام متوجہ نشدم
با تعجب نگاهم میکرد.
اینجا رو دوست ندارید❓
میخواید بریم جاے دیگہ❓
سرمو بہ نشونہ ے ݧ تکوݧ دادم و گفتم:
شما تشیف ببرید مـݧ الاݧ میام البتہ اگہ اشکالے نداشتہ باشہ....
متعجب از ماشیـݧ پیاده شد و گفت:
خواهش میکنم سویچ ماشیـݧ هم خدمت شما باشہ اومدید بے زحمت درو قفل کنید.
اینو گفت و ازم دور شد.
تو آیینہ ماشیـݧ نگاه کردم رنگم پریده بود احساس میکردم پاهام شل شده
_اسماء تو باید قوے باشے همہ چے تموم شده رامیـنے دیگہ وجود نداره بہ خودت نگاه کـݧ تو دیگہ اوݧ اسماء سابق و ضعیف نیستے.
_تو اونو خاطراتشو فراموش کردے
تو الاݧ بامردے اومدے اینجا کہ امکاݧ داره همسر آیندت باشہ
نباید خودتو ضعیف نشوݧ بدے
نباید متوجہ ایـݧ حالتت بشہ
از ماشیـݧ پیاده شدم
خدایا خودت کمکم کـݧ
احساس میکردم بدنم یخ کرده
ماشیـݧ قفل کردم و رفتم داخل پارک
پارک اصلا تغییر نکرده بود
از بغل نیمکتے کہ همیشہ میشستیم رد شدم.
_قلبم تند تند میزد...
یہ دختر و پسر جووݧ اونجا نشستہ بودݧ
بہ دختره پوز خندے زدم و تو دلم گفتم:بیچاره خبر نداره چہ بلایے قراره سرش بیاد داره براے خودش خاطره میسازه،ایـݧ جور عاشقیا آخر وعاقبت نداره...
_سجادے چند تا نمیکت اون طرف تر نشستہ بود
_تا منو دید بلند شد و اومد سمتم
خوبید خانم محمدے❓
ممنوݧ
اتفاقے افتاده❓
فقط یکم فشارم افتاده
میخواید ببرمتوݧ دکتر❓
احتیاجے نیست
خوب پس اجازه بدید براتوݧ آبمیوه بگیرم
احتیاجے نیست خوبم
آخہ اینطورے کہ نمیشہ حداقل...
پریدم وسط حرفشو گفتم
آقاے سجادے خوبم بهتره بشینیم حرفامونو بزنیم.
_بسیار خوب بفرمایید
ذهنم متمرکز نمیشد،آرامش نداشتم
ایـݧ آیہ رو زیر لب تکرار میکردم(الا بذکر الله تطمعن والقلوب)
_کمے آروم شدم و گفتم:خوب آقاے سجادے اگہ سوالے چیزے دارید بفرمایید
_والا چی بگم خانم محمدے مـݧ انتخابمو کردم الاݧ مسئلہ فقط شمایید پس شما هر سوالے دارید بپرسید
ببینید آقاے سجادے :براے مـݧ اول از همہ ایماݧ و اخلاق و صداقت همسرم ملاکہ چوݧ با بقیه وچیز ها در گرو همیـݧ سہ مورده.
با توجہ بہ شناخت کمے کہ ازتوݧ دارم از نظر ایماݧ کہ قبولتوݧ دارم
درمورد اخلاقم باید بگم کہ فکر میکردم آدم خشـݧ و خشکے باشید یجورایے ازتوݧ میترسیدم...
_ولے مثل اینکہ اشتباه میکردم
سجادے خندید و گفت:
چرا ایـݧ فکرو میکردید
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@parastohae_ashegh313
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞
❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤
#قسمت_سی_ام
_چرا،ایـݧ فکرو میکردید❓
خوب براے ایـݧ کہ همیشہ منو میدید راهتونو عوض میکردید،چند بارم تصادفا صندلے هاموݧ کنار هم افتاد کہ شما جاتونو عوض کردید.
همیشہ سرتوݧ پاییـݧ بود و اصلا با دخترا حرف نمیزدید حتے چند دفعہ چند تا از دختراے دانشگاه ازتوݧ سوال داشتـݧ ازتوݧ اما شما جواب ندادید...
_بعدشم اصولا دانشجوهایے کہ تو بسیج دانشگاه هستـݧ یکم بد اخلاقـݧ چند دفعہ دیدم بہ دوستم مریم بخاطر حجابش گیر دادݧ اگر آقاے محسنے دوستتونو میگم،اگہ ایشوݧ نبودݧ مریم و میبردݧ دفتر دانشگاه نمیدونم چے در گوش مأمور حراست گفتن کہ بیخیال شدݧ سجادے دستشو گذاشت جلوے دهنش تا جلوے خندش و بگیره و تو هموݧ حالت گفت محسنے❓
بلہ دیگہ
_آهاݧ خدا خیرشوݧ بده ان شاءالله
مگہ چیہ❓
هیچے،چیزے نیست،ان شاءالله بزودے متوجہ میشید دلیل ایــݧ فداکاریارو
اخمهام رفت توهم و گفتم
مث قضیہ اوݧ پلاک❓
خیلے جدے جواب داد...
_چیزے نگفتم تعجب کرده بودم از ایـݧ لحن
دستے بہ موهاش کشید و آهے از تہ دل
خانم محمدے دلیل دورے مـݧ از شما بخاطر خودم بود.
مـݧ بہ شما علاقہ داشتم ولے نمیخواستم خداے نکرده از راه دیگہ اے وارد بشم.
_مـݧ یک سال ایـݧ دورے و تحمل کردم تا شرایطمو جور کنم براے خواستگارے پا پیش بزارم.
نمیدونید کہ چقد سخت بود همش نگراݧ ایـݧ بودم کہ نکنہ ازدواج کنید
هر وقت میدیدم یکے از پسرهاے دانشگاه میاد سمتتوݧ حساس میشدم قلبم تند تند میزد دل تو دلم نبود کہ بیام جلو ببینم با شما چیکار داره
وقتے میدیدم شما بے اهمیت از کنارشوݧ میگذرید خیالم راحت میشد.
_وقتے ایـݧ حرفهارو میزد خجالت میکشیدم و سرمو انداختہ بودم پاییـݧ
درمور صداقت هم مـݧ بہ شما اطمیناݧ میدم کہ همیشہ باهاتوݧ صادق خواهم بود
بازم چیز دیگہ اے هست❓
فقط....
_فقط چے❓
آقاے سجادے مـݧ هرچے کہ دارم و الاݧ اگہ اینجا هستم همش از لطف و عنایت شهدا و اهل بیت هست
شما با توجہ بہ اوݧ نامہ کماکاݧ از گذشتہ ے مـݧ خبر دارید مـݧ خیلے سختے کشیدم
خانم محمدے همہ ما هرچے کہ داریم از اهل بیت و شهداست ولے خواهش میکنم از گذشتتوݧ حرفے نزنید
_شما از چے میترسید❓
آهے کشیدم و گفتم:از آینده
سرشو انداخت پاییـݧ و گفت:چیکار کنم کہ بهم اعتماد کنید
هرکارے بگید میکنم
نمیدونم....
_و باز هم سکوت بیـنموݧ
براے گوشیم پیام اومد
"سلام آبجے خنگم،بسہ دیگہ پاشو بیا خونہ از الاݧ بنده خدا رو تو خرج ننداز😜یہ فکریم براے داداش خوشتیپت بکـݧ.فعلا"
_خندم گرفت
سجادے هم از خنده ے مـݧ لبخندے زد و گفت
خدا خیرش بده کسے رو کہ باعث شد شما بخندید و ایـݧ سکوت شکستہ بشه
بهتره دیگہ بریم اگہ موافق باشید
حرفشو تایید کردم و رفتیم سمت ماشیـݧ
باورم نمیشد در کنار سجادے کاملا خاطراتم تو ایـݧ پارک و فراموش کرده بودم...
_پشت چراغ قرمز وایساده بودیم
پسر بچہ اے بہ شیشہ ماشیـݧ زد
سجادے شیشہ ماشینو داد پاییـݧ
سلاااام عمو علے
سلام مصطفے جاݧ
عمو علے زنتہ❓ازدواج کردے❓
سجادے نگاهے بہ مـݧ کرد و با خنده گفت: ایشالا تو دعا کــݧ
_عمو پس ایـݧ یہ سال بخاطر ایـݧ خانم فال میگرفتے❓
سجادے ابروهاش بہ نشانہ ے ایــݧ کہ نگووو داد بالا
عمو خوش سلیقہ اے هاااا
خندم گرفتہ بود
خوب دیگہ مصطفے جاݧ الاݧ چراق سبز میشہ برو
إ عمو فالونمیگیرے❓خالہ شما چے❓
خانم محمدے فال بر میدارید❓
بدم نمیاد.
چشمامو بستم نیت کردم و یہ فال برداشتم
سجادے هم برداشت...
داستان ادامه داره منتظر باشین تا فردا شب😝🦋
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
#حتماقرارشاهوگداهستیادتان🌙
#عزیزمحسین❤️
#شبتونحسینی
❤️•••|@parastohae_ashegh313
#شهودعشق
#مناجاتشهداباخدا
#خداوندا، ♥️
🔗 مرغ ناچیز و محبوس در قفس، چشم به تو دوخته و با لرزاندن بالهای ظریفش آماده حرکت به سوی توست.
▒ اما نه برای اینکه از قفس تن پروا کند و در جهان پهناور هستی بال و پر بگشاید،
▒ نه زیرا زمین و آسمان با آن همه پهناوری، جز قفس بزرگتری برای این پرنده شیدا نیست.
💚 او میخواهد آغوش بارگاه بینهایت را باز کنی و او را به سوی خود بخوانی
#شهیدسعیدهدی
محل تولد مراغه،
محل شهادت #شلمچه به سال 1365
#بهآغوشخدابرگردیم♥️
#سلامشنبتونمعطربهعطرنبوی✨
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرجبحقعلی
┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓
@Parastohae_ashegh313
┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛
#قسمتهفتم
با شجاعت سرباز را به عقب
پرتاب کرد:
روزی سرباز رژیم شاهنشاهی فردی را گرفته بود، کتک میزد، همه مردم دورش جمع شده بودند نگاه میکردند، ولی ناصر با وجود سن کم آن سرباز را گرفت و محکم به عقب پرتاب کرد،
سرباز به پشت، محکم زمین خورد، ناصر آن فرد را بلند کرد و هر دو فرار کردند.
🌻🌻🌻
عکس فرشته جای عکس شیطان:
قبل از راهپیمایی شبانه تدارکات آن را میدیدند، در یکی از این راهپیمایی ها، شهید و دوستانش به شهرداری رفته بودند، عکس شاه را پایین آورده بودند و عکس امام را به جای آن زده بودند. این کار منجربه درگیری بین ژاندارمری و مردم شد.
@parastohae_ashegh313
#قسمتهشتم
پخش اعلامیه ها:
چون روزها شهر به شدت توسط ساواک تحت کنترل بود، بنابراین شهید برای پخش اعلامیه ها و نوارهای خود، شب آن را به مسجد حیدر، ولیعصر و مسجد جامع میآوردند. بعد چراغ ها را خاموش کرده و اعلامیهها را پخش میکردند و روز با اعتراضات مردم روبرو میشدند، اینگونه کار ساواک را بسیار مشکل میکردند.
🌻🌻🌻
آموزش و پرورش جای آموزشی یا جای نظامی گری:
قبل از انقلاب، آموزش و پرورش زرقان بیشتر تحت کنترل ساواک بود، شهید میخواستند در مدرسه، کلاس قرآن و نهج البلاغه برگزار کنند ولی آموزش و پرورش با این طرز تفکر مشکل داشت. یک بار هم با رئیس آموزش و پرورش درگیر شده بود و رئیس آموزش و پرورش، داستان او را به ساواک گزارش داده بود.
@parastohae_ashegh313
#شهادتدرڪلامبزرگان
🌷 تا آن زمانی ڪه شور و عشق
شهادت در دل جوانهای مازنده است؛
دشمنان ما هیچ غلطی نخواهند ڪرد.
#حضرتآقا♥️
✨هرفرقهبرایخودڪتابیدارد
هرشاهوزیرراهیابیدارد
💚 تبریكبه #صاحبالزمان(عجلالله) بایدگفت
ازاینڪهچنین #نائبنابـی دارد...
#لبیڪیاخامنھاے♥️
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبرے
@parastohae_ashegh313
#قسمت 126
گروه شهيد اندرزگو
مصطفي صفار هرندي
مدت كوتاهي از شــروع جنگ گذشــت. فرماندهي سپاه در غرب كشور جلســه اي برقرارنمود. قرار شــد نيروهاي داوطلب و بچه هاي سپاه در مناطق مختلف تقسيم شوند. لذا گروهي از بچه ها از ســرپل ذهاب به سومار، گروهي به سمت مهران و صالح آباد و گروهي به سمت بستان رفتند. طبق جلســه، حســين الله كرم كه از فرماندهان مناطق عملياتي بود به عنوان فرمانده سپاه گيان غرب و نفت شهر انتخاب شد. او بــه همــراه چند گروهان از گردان هاي هشــتم و نهم ســپاه راهي منطقه گيان غرب شد. .
🍃🍃🍃🍃
ابراهيم كه از دوران زورخانه رفاقت ديرينه اي با حاج حسين داشت به همراه او راهي گيان غرب شد و به عنوان معاونت عمليات سپاه منصوب شد. گيلان غرب شــهري در ميان كوهستان هاي مختلف است. در 05كيلومتري نفت شــهر و خــط مــرزي و در07 كيلومتري جنوب ســرپل ذهاب. عراق تا نزديكي اين شهر و بيشتر ارتفاعات آن راتصرف كرده بود. در اولين روزهاي جنگ نيروهاي لشــکر چهارم عــراق وارد گيان غرب شــدند اما با مقاومت غيور مردان وشــيرزنان اين شــهر مجبور به فرار شدند.
@parastohae_ashegh313
نیستی ببینی که به اهل حرم؛
چشم حرومی وا شده دوباره
ببین نبودنت چیکارمون کرد
چقد نداشتنت هزینه داره
#حاجقاسم
#ایران
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدحسنطهرانیمقدم 📹
"روی سنگ قبرم بنویسید اینجا مدفن ڪسی است که میخواست اسرائیل را نابود ڪند"
#قهرمانمسلمانایرانیمن
#شاهچراغ
#شیراز_تسلیت
#لبیک_یا_خامنه_ای
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبرے
─┅═ঊঈ🇮🇷ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🇮🇷ঊঈ═┅─
اعتصاب
یک روز آمد و پرسید: «باباجان! خمس اموالت رو دادی؟!»
تعجب کردم؛ با خودم گفتم: «پسرِ دوازده _ سیزده ساله رو چه به این حرفها؟!» با اینکه پایبندی خاصی به مسائل شرعی داشتم، حرفش را به شوخی گرفتم و گفتم: «نه پسرم، ندادم؛ امسال رو ندادم».
از فردای آن روز دیگر لب به غذا نزد و دو روز به بهانههای مختلف، اعتصاب غذا کرد. وقتی خوب پاپیچش شدم، فهمیدم به خاطر همان بحث خمس بوده!
#شهیدمهدیکبیرزاده
کتــاب دسته یک، ص141
امــام زمـــان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
... هر کس بدون دستور ما در مال ما تصرف کند مرتکب گناه شده است و هر کـس ذرهای از مـال ما را بخورد پس گویا آتش در شکم اوست
بحـــــــــــــــارالانـــــــوار، ج53، ص 183
🦋@parastohae_ashegh313🦋
#شهیدحرم
#شهیدسیدفریدالدینمعصومی
💔 نخبهای که در حادثه #تروریستےشیراز به شهادت رسید
♦️ یکی از شهدای مظلوم در حرم #شاهچراغ علیه السلام دکتر «سیدفرید الدین معصومی» از نخبگان کشور، فارغ التحصیل از #نیوزلند و خدمتگزار کشور در زمینه برق هستند.
💢 یکی از دوستان ایشان نقل میکند: در سالهای تحصیل یکی از هم دانشگاهیهای ایشان به شوخی در نیوزلند به ایشان گفته بود: شما که اینقدر به نماز مقیدی و در تمام نمازهای جماعت #نیوزلند شرکت میکنی، آخر در نماز شهید میشوی....
♥️ بعداز اینکه از ماموریت بر میگشتند برای زیارت و #نماز به حرم میروند که خداوند شهادت را در حرم و در نماز نصیبشان کرد.
#نخبهایران
#شهادتتمبارک
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبرے
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
دلٺ ڪہ بگیـرد...
دواے دردت شهید گمنام است!
رفیق تنهاییات..
فقط تو باشے و او
و یڪ درد و دل حسابے 💔
دردِ دلے از جنس افلاکیان خاکی
#دلتنگۍ
#یاد_شهدا_با_صلواٺ🥀
@parastohae_ashegh313
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
#نمازشب
#سیرهشهدا
#شهیدعلیسیفی
🌖 شب ها که از خواب بیدار می شدم، می دیدم در تاریکی با یک شمع کوچک مشغول دعا و مناجات است. ص 51
🌔 وقتی از کوهنوردی شبانه بر می گشتیم، همه خسته می خوابیدند. اما علی تازه بساط نماز شب را فراهم می کرد، می گفت: نمی خواهم تَرک شود. ص98
📔 کتاب #بیامشهد، گروه فرهنگی #شهیدهادی،چ اول 1395،
📄 برچسبها:
🌷 شهید علی سیفی, #شهدایروحانی, عملیات #والفجر8, شهدای استان آذر بایجان شرقی
#شبتونمنوربهنورشهدا✨
#نمازشبرابهنیتظهورمیخوانیم
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبرے
─┅═ঊঈ🌓ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌓ঊঈ═┅─
#مناجاتشهداباخدا
#شهیدمحمدحسینفهمیده
📜 فرازی از وصیتنامه نوجوان شهید ڪه با این #حدیث_قدسی اغاز نموده است:
(مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه
♥️ هرڪس من را طلب میڪند مییابد مرا، و ڪسی ڪه مرا یافت میشناسد مرا، و ڪسی ڪه من را دوست داشت، عاشق من میشود و ڪسی ڪه عاشق من میشود، من عاشق او میشوم و ڪسی ڪه من عاشق او بشوم، او را میڪشم و ڪسی ڪه من او را بڪشم، خون بهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم)
#سلامصبحتونعلوےفاطمے
#امام_زمانعج
#لبیک_یا_خامنه_ای
#اللهمعجللولیکالفرجبحقعلے
┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
@parastohae_ashegh313
┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅