eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍مــــــن و تــــــــــو مثل یک مرداب ماندیـم خوشا آنان که مثل رود رفتند ... جـــــامانده ام💔🕊 شادی روحشـــــــان صلوات 🥀 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🥀 🕊 🇮🇷 @parastohae_ashegh313
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محضر بزرگان امير منجر ســال اول جنگ بود. به مرخصي آمدم. با موتور از سمت ميدان سرآسياب به سمت ميدان خراسان در حرکت بوديم. ابراهيم عقب موتور نشسته بود. از خياباني رد شــديم. ابراهيم يکدفعه گفت: امير وايسا! من هم سريع آمدم کنار خيابان. با تعجب گفتم: چي شده؟! گفت: هيچي، اگر وقت داري بريم ديدن يه بنده خدا! من هم گفتم: باشه،کار خاصي ندارم. بــا ابراهيم داخل يك خانه شــديم. چند بار ياالله گفــت و وارد يك اتاق شديم. 💜💜💜💜 چند نفر نشسته بودند. پيرمردي با عباي مشکي بالاي مجلس بود. به همراه ابراهيم سلام كرديم و درگوشه اتاق نشستيم. صحبت حاج آقا با يکي از جوان ها تمام شد. ايشــان رو کرد به ما و با چهره اي خندان گفت: آقا ابراهيم راه گم کردي، چه عجب اينطرف ها! ابراهيم سر به زير نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمي کنيم خدمت برسيم. همينطــور کــه صحبت مي کردنــد فهميدم كه ايشــان، ابراهيــم را خوب مي شناسد. 💜@parastohae_ashegh313💜
✳️)) نماز اول وقت ❣شهید دستغیب بنام او که شهدا پیش او {و عند ربهم یرزقون} هستند و ما را دارند تماشا می‌کنند. ✍یکی از دوستان و یاران# شهید محراب، شهید دستغیب تعریف می‌کرد..⤵️ که یک سالی بود که خدمت شهید بودیم و قرار بود با ایشان به سفر مشرف بشویم، قرار بود بیروت برود و از بیروت پرواز بکنیم به سمت ، و زمانی‌که رفتیم بیروت، در بیروت توقفی داشتیم که نزدیک مغرب و عشاء شد، که دیدیم دستغیب خیلی نگران هستند، سوار# هواپیما شده بودند و درهای هواپیما# بسته شده بود، به ساعتشان نگاه کردند گفتند وقت است.  🔵گفتند حاج‌آقا نمی‌شود در را باز بکنند. اعتراض کردند به که در را باز کنید# نماز اول وقت، چون اگر او با هواپیما# پرواز می‌کرد و به جدّه می‌رسید نمازشان ❗️قضا می‌شد. 🔵از ایشان اصرار که درها را باز کنید تا# نماز بخوانیم ولی هیچکدام از حرف گوش نکردند تا اینکه یک‌دفعه از خلبان صدا آمد که متأسفانه هواپیما به‌خاطر فنی به مشکل خورده و درهای هواپیما را باز کردند و گفتند چند ساعتی ممکن است این نقص فنی طول بکشد. همه دیدیم که دستغیب با خوشحالی از هواپیما پیاده شدند و همان‌جا کنار هواپیما نماز خواندن، چه نماز با؛ ما هم نمازمان را به امامت ایشان اقامه کردیم، موقعی که نماز را خواندند و تعقیبات را انجام دادند، با کمال تعجب دیدیم که خدمه هواپیما اعلام کردند که در کمال ناباوری، موتور اصلاح شده است. همه سوار شدند و آن موقع فهمیدیم راز نماز شهید دستغیب را. #🥀شهدا را الگوی خودمان قرار بدهیم خصوصا در نماز اول وقت.👌 حی علی الصلاة🌈 حی علی الصلاة🌈 «أَكْثِروا الدُّعاءَ لِتَعجيلِ الفَرَجِ» @parastohae_ashegh313
شهیدانه...💔 دلتنگی که چیز عجیبی نیست ؛ آنقدر نزدیکت میکند به خدا که چیزی غیر از او نمی‌خواهی و روزی در آغوش خدا آرام می‌گیری . ما به دلتنگی برای خدا میگوییم شهادت... 🥀•••|@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار بود اربعین بریم کربلا...🥀🦋 روایت فرزندان شهید ابوالفضل علیجانی از آخرین دیدار با پدر سردار مدافع حرم ابوالفضل علیجانی، اهل درچه اصفهان روز دوشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۱ حین ماموریت مستشاری در حلب سوریه و در راه دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها به شهادت رسید.🕊 این شهید عزیز دومین شهید خانواده بود و برادرش قاسم نیز در دوران دفاع مقدس، علمیات کربلای ۴ به شهادت رسیده بود.🕊 هدیه به روح مطهر شهید عزیز صلوات اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_وعجل_ فرجهم @parastohae_ashegh313
**@parastohae_ashegh313** 🌸قهر بودیم😒 در حال نماز خواندن بود… نمازش که تموم شد نشسته بودم و توجهی به همسرم نداشتم … کتاب شعرش را برداشت وبا یک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن… 🧕ولی من باز باهاش قهر بودم! کتاب را گذاشت کنار… به من نگاه کرد و گفت: ♡“غزل تمام”…نمازش تمام…دنیا مات سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد…♡ 🌸باز هم بهش نگاه نکردم…. 🌸اینبار پرسید:عاشقمی؟؟؟ سکوت کردم…. گفت: عاشقم گرنیستی لطفی بکن نفرت بورز…. بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم می کند… ❣دوباره با لبخند پرسید:عاشقمــــــی مگه نه؟؟؟؟؟❣❣❣ 🌸گفتم:نـــــــه گفت:”تو نه می گویی و پیداست می گوید دلت آری…” “که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری…”♡♡ زدم زیر خنده….و روبروش نشستم…. 💓💓دیگر نتوانستم به ایشان نگویم که وجودش چقدر آرامش بخشه… بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم… خداروشکر که هستی….💓💓 🎙راوی: همسر شهید بابایی @parastohae_ashegh313
•✾• تو²³سالگیش‌بہ‌جایۍرسیدڪہ دشمن‌میترسیدازمقابلہ‌بآهاش؛ دست‌بہ‌ترورش‌زدن . . .🌱! «شھیدجَھآدمغنیہ» +²³سالگۍتو رَدڪردۍ؟ یامونده‌برسۍ؟ راستۍڪجایۍ🖐🏻👀'シ 🖤یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها🖤 🕊🥀 @parastohae_ashegh313 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 🕊 ⃟📌
🥀 *هر سال فاطمیه ده شب روضه داشت.💔 بیشتر کارها با خودش بود، از جارو کشیدن تا چای دادن به منبری و روضه خوان.. سفارش میکرد شب اول و آخر روضه حضرت عباس (ع) باشد. مداح رسیده بود به اوج روضه.. به جایی که امام حسین(ع) آمده بود بالای سر حضرت عباس.. بدن پر از تیر ، بدون دست و فرق شکاف خورده برادر را دیده بود. با سوز میخواند...😔* *تا اینکه گفت: وقتی ابی‌عبدالله برگشت خیمه ، اولین کسی که اومد جلو سکینه خاتون بود. گفت:《بابا این عمی العباس..》ناله حاجی بلند شد !《آقا تو رو خدا دیگه نخون》دل نازک روضه بود.. بی تاب میشد و بلند بلند گریه میکرد. خیلی وقت ها کار به جایی میرسید که بچه ها بلند میشدند و میکروفن را از مداح میگرفتند.. میترسیدند حاجی از دست برود با ناله ها و هق هقی که میکرد.. @parastohae_ashegh313
🥀 🕊 حضرت زهرایی بود. خیلی جاها در جنگ و بعد از جنگ با توسل به حضرت زهراء(س) مشکلات را حل می‌کرد. یک هم در روستای خود در کرمان ساختند که در آن مراسم می‌گیرند. از همه اینها بگذریم، باید به حاجی اشاره کنم. هر شب نماز شب می‌خواند، آن هم با ناله و گریه و نجوا. من خودم شاهدم؛ چون در همه مأموریت‌ها من با حاجی بودم. اگر خیلی خسته هم بود باز یک ساعت می‌خوابید، بیدار می‌شد و بعد شروع می‌کرد به نماز. واقعاً این صحنه عشق‌بازی و نجواهای حاجی در نماز شب‌هایش تماشایی بود. ما هم که می‌خواستیم نماز بخوانیم در مواجهه با این حال حاجی از خود بی‌خود می‌شدیم و دیگر نمی‌توانستیم نماز بخوانیم و فقط مبهوت حاجی بودیم. باید در آن صحنه باشید تا متوجه حرف من بشوید. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ★صلوات هدیه به ارواح طیبه ی شهــدا فراموش نشه★ یا عـلـــــی✋ @parastohae_ashegh313