eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
. . من‌باورم‌این‌است‌که‌ازخلقت‌عالم مقصود‌حسین‌است‌و‌بهانه‌ست‌رقیه..💚 ولادت‌حضرت‌رقیه س‌مبارڪ✨ @parastohae_ashegh313
به یقین کسانی که این شایستگی را می‌یابند که در راه خدا شهید شوند، در همه ابعاد زندگی خود انسان موفق و عمل‌گرایی بوده‌اند و هیچ‌گاه از مسیر حقیقت و دستورات شرع مقدس منحرف نشده‌اند. 📘 « » نیز بیانگر گوشه‌ای از زندگی‌ انقلابی مجاهد خستگــی ناپذیــر، است. شنیدنش را به شما پیشنهاد می‌کنیم. @parastohae_ashegh313
-🌹خواهرم حجاب خود را حفظ ڪن و همیشه در زندگی خود حضـرت سلام‌الله‌علیها و دیگر ائمه را الگو؎ خود قرار داده و با رعایت حجاب خود از خون من و دیگر پاسدار؎ ڪن @parastohae_ashegh313
ما دلبسته‌ی کسانی شدیم ‏که اهل رفتن بودند.... شهدایی @parastohae_ashegh313
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ‏ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ🥀 ✍ این عکس یکی از دردناکترین و در عین حال حماسی‌ترین لحظات فکه، ماجرای گردان حنظله است که ٣٠٠ نفر از نیروهایش درون یک کانال به محاصرۀ عراقي ها در می‌آیند آنها چند روز با تکیه بر ايمان خود به مقاومت ادامه می‌دهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و یا عطش مفرط به شهادت می‌ﺭﺳﻨﺪ، ساعات آخر گردان ‏همت را خواست، حاجی پای بیسیم آمد صدای ضعیفی را از آن سوی خط شنید که می‌گوید: ❣احمد رفت، حسین هم رفت، باطری بی‌سیم دارد تمام می‌شود ‎عراقي ها عنقریب می‌آیند تا ما را خلاص کنند،# من هم خداحافظی می‌کنم از قول ما به ‎امام بگویید همانطور که فرمودید #‎حسين وار‎ مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم.... پ.ن: این وعدہ خداست ڪہ را نمے بخشد! حق الناس است ⁉️ نمے دانم با این حق النـــــاس بزرگے ڪہ بہ گردن ماســــــت، چہ خواهیم ڪرد؟ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل۲۸ صالح که براي خداحافظي به طبقه ي بالا، پیش محســن راستاني رفته بود، وقتــي پايین آمد، ديد که مهــدي رفیعي و بقیه مي خندند و بهنام از عصبانیت سرخ شده و به رفیعي بد و بیراه مي گويد. صالح، بهنام را به گوشه اي برد. «چي شده بهنام؟» «کاکا، ايــن مهــدي رفیعي به تو چپ چپ نگاه مي کــرد. نكند منظور بدي داشته باشد؟ من از طرف او نگرانم، نكند بلايي سر تو بیاورد؟» صالح، دست بهنام را خواند. فهمید که بهنام دارد کاري مي کند تا به او نشان بدهد که پشــتیبان و محافظ اوســت تا خودش را در دل او جا کند و صالح با آمدن او موافقت کند. صالح نگاهي به بهنام و بعد به مهدي رفیعي کرد. رفیعي خنديد و دست تكان داد که کارش نداشته باش. بهنام باز عصباني شد.«مي بیني کاکا؟ دارد تو را مسخره مي کند. من بايد حسابش را برسم!» صالح گفت: «ببین بهنام، مهدي زن و بچه دار است و از همه ي ما بزرگتر است. امروز هر کاري کني، تو را با خودم نمي برم!» بهنام فهمید که حقه اش نگرفته، افتاد به خواهش و تمنا. «کاکا، تو را به خدا بگذار من هم بیايم. هر کاري داشته باشي، انجام مي دهم. برايتان آب و مهمات مي آورم. مي روم تو دل عراقي ها و شناسايي مي کنم.» «همین که گفتم. مي ماني اينجا و تكان نمي خوري. اين يك دســتور اســت. مي داني دستور فرمانده يعني چه؟» بهنام اصرار کرد. «نه، واي به حالت اگر تو را آن جلو ببینم. دمار از روزگارت در مي آورم!» صالح به بچه ها گفت که سوار وانت شوند. بهنام باز اصرار و التماس کرد، اما صالح نرم نشد. وانت حرکت کرد. بهنام چند قدم دنبال آن دويد. وانت دور شد و بهنام تنها ماند. روز عیدش داشت خراب مي شد. 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 @parastohae_ashegh313
فرازی ازوصیتنامه شهید علی تجلایی:❤️❤️ ای امام، ای رهبر امت، و ای پدر روحانی كه با بیان خود نفوس طاغوتی ما را تزكیه نمودی! بدان، تا آخرین قطره خونی كه در بدن دارم و تا آخرین دم حیاتم مقلد و مأموم تو هستم. به خدا سوگند یك لحظه از این عهد و پیمانی كه با تو بسته‌ام، نظرم برنخواهد گشت و آخرین قطره خونی كه از بدنم بیرون ریزد، نقش خمینی رهبر خواهد بست. زیرا كه من این وفاداری را از مكتب كربلا، از پرچمدار اباعبدالله(ع) آموخته ام و عینیت این وفاداری را از سیدمان و مولایم شهید آیت الله “بهشتی” آموخته‌ام… . در هر زمان و هر مکان، با دست و زبان و عمل، امر به معروف و نهی از منکر کنید... برایم قلباً الهام شده که این بار – اگر خداوند رحمان و رحیم بخواهد- به فیض شهادت نائل خواهم آمد. لذا دیگر منتظر من نباشید چون من به دیدار معشوق خود و دیدار سرور آزادگان اباعبدالله(ع) و شهدای کربلا حسینی ایران شتافته‌ام. @parastohae_ashegh313
27.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 حضرت : «؛ ایشان در آغاز جنگ یک جوان دانشجو است که تازه فارغ‌التحصیل شده؛ حالا چند ماه یا یک مدتی هم در پادگانها گذرانده، بعد هم به دستور امام که [گفتند] از پادگانها بیایید بیرون، آمده بیرون؛ مثلا مهر ماه سال ۵۹ شهید باکری یک چنین حالتی دارد. بعد شما نگاه کنید در عملیات ، در عملیات ، قبل آن در عملیات ، این جوان یک فرمانده‌ی زبده‌ی نظامی است که میتواند یک لشکر را، در بعضی جاها یک قرارگاه را حرکت بدهد و هدایت کند و کار کند. این عجیب نیست؟ این معجزه نیست؟ اینها است.» ۱۳۹۲/۰۹/۲۵ @parastohae_ashegh313