eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
حســین حرفــم را نشــنیده گرفــت، عــادت داشــت کــه وقت معرفــی یک نفر به دیگران، از خوبی های طرف بگوید. دســتش را روی شــانۀ جوان گذاشــت و گفت: «اســم این جوون عزیز ابوحاتمه! اصالتاً لبنانیه اما خونه زندگیش تو دمشــقه. ابوحاتم یک شــیعۀ محب اهل بیته، خیلی هم عاشــق خانم حضرت زینبه، فرزند شــهید هم هســت، پدرش رو به جرم عشق به حضرت زینب سر بریدن.» جوان ســرش را پایین انداخت. حســین اضافه کرد: «من عربی یاد نگرفتم ولی ابوحاتــم فارســی رو خــوب بلــده!» لبخنــد شــیطنت آمیزی زد و ادامــه داد: «پس حواستون باشه چی می گید!» مــن و دخترهــا بی صــدا خندیدیــم و ابوحاتــم کــه خجالتــی و باحیــا بــه نظــر می رسید، شاید برای اینکه از این فضا خارج شود فوراً رفت سمت ساک ها و پشت ماشین جایشان کرد. برخلاف تصور ما که فکر می کردیم ابوحاتم باید رانندگی کند، حسین پشت فرمان نشست و حرکت کردیم. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
در طول مسیر به خاطر حضور جوان سوری جز چند کلمه ای معمولی، صحبتی بینمان ردوبدل نشــد و بیشــتر مشــغول نگاه کردن فضای دمشــق بودیم. به هر طرف که نگاه می کردیم، ویرانه بود. همه جا، از روی دیوار ساختمان ها گرفته تا بدنۀ ماشین ها و حتی آمبولانس ها، نقشی از جنگ نشسته بود. زهرا و ســارا کنجکاوانه، اطراف را ورانداز می کردند. این همه ویرانی و خرابی برایشــان تازگی داشــت امّا برای من، نه! چرا که من ویرانی جنگ را ســال های سال توی اهواز، دزفول، کرمانشاه و سرپل ذهاب، با گوشت و پوست و استخوانم درک کرده بودم و دیدن صحنه هایی این چنین برایم عادی بود. هرچــه بــه مرکــز شــهر نزدیک تــر می شــدیم، ویرانه ها بیشــتر می شــد. دمشــق به خرمشهرِ اولین روزهای آزادی از دست بعثی ها، شبیه تر بود تا به اهواز و دزفول و کرمانشاه. طبقات ساختمان های بلند بتونی مثل کاغذهای یک کتاب قدیمی و نم کشیده، خوابیده بودند روی هم، کج ومعوج و چشم آزار. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
مکانی دنج برای باز کردن سفره دل پیش شهدا در تعطیلات نوروز و ماه مبارک رمضان میزبان دلهای باصفای عاشقان شهید و شهادت است جهت کمک ها ونذورات نقدی 💳۵۸۵۹۸۳۱۰۳۵۲۶۱۷۵۸ و جهت نذورات غیر نقدی به نشانی @khomool2 مراجعه فرمایید https://eitaa.com/BeSabkeShohada
15.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دایی های پدر داداش مجید مغازه نان بربری داشتن داداش مجید هم هرازگاهی از حقوق و درامد خودش نون بربری میخرید بین افرادی که تنگ دست بودن پخش میکرده یا کسانی که میومدن نانوایی داداش مجید همینجور نون رو بهشون میداد بعد از حقوق خودش حساب میکرده یااین که کل یک روزه دخل اون نانوایی رو داداش میزاشته به همه صلواتی نان میداده این شد ک توی محله یافت آباد لقب مجید بربری رو بهش داده بودن 😊 ─━━━⊱❅✿•🌹•✿❅⊰━━━─ 👇🏻 https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/25236
💌دو ماہ قبل از شہادتش بود . گفت : امشب بیا بــریمـ قم. گفتمـ : ڪــار دارمـ نمےتومـ. اصرار ڪرد و راهےشدیمـ بعدا ازش پرسیدمـ : چــرا می‌خواستۍ حتما امشب بیاے قم ؟! گفت براے فرار از گناه ❤️ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافع‌حرم 🕌 در ، پدرم همیشه نمازهایش را به جماعت در مسجد می‌خواند؛ قرآنش را در خانه تلاوت می‌کرد و به هیئت علاقه داشت. معمولا برای ماه رمضان‌ها همان غذاهای معمول نان و پنیر به همراه سوپ یا آش داشتیم. 🌐 پدرم اصرار داشت اگر چیزی درست کرده‌ایم، چندتا ظرف هم به همسایه‌ها بدهیم. می‌گفت اگر نمی‌توانیم چند ده‌نفر را مهمانی بدهیم اما می‌توانیم با این کار، در افطاری همسایه‌ها شریک شویم. 🏷راوے: فرزند شهید @parastohae_ashegh313
مَنْ لا یَعْتَدِی عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِهِ دلم بی قیمت که می‌شود تنها خریدارش خداست... ❤️ @parastohae_ashegh313