eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
چهارشنبه های زهرایی.آتش به اختیار: فراموش نکنیم ! این شاید صحنه ای از یه فیلم سینمایی باشه ، اما از این صحنه ها فیلم واقعی کم نداریم ، فقط شرمنده ی خانواده هاشون میشیم که نمک به زخمشون بزنیم . . . 🙏🙇🙏. این «مدافعان حرم» کیستند و چه در سر دارند؟ آرمان‌شان چیست و چگونه دل از آرامش زندگی روزمره می‌کنند و بدون اجبار از ایران، سوریه، افغانستان و کشورهای دیگر عازم کارزار «دفاع از حرم» می‌شوند؟ 💘 روایت یک حیرانی «عقل می‌گوید بمان و عشق می‌گوید برو... و این هر دو، ‌عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود.» شهید سیدمرتضی آوینی در روایت ماندگار خود از عصر عاشورا تحت عنوان «فتح خون» برش‌هایی تکان‌دهنده و بعضا ماندگار دارد که گویی تا سال‌های سال بکری خود را از دست نداده و هنوز روایت حال ما هستند قضاوت درباره جوانانی که امروز و در فضای رسانه تحت عنوان کلی. «مدافعان حرم» خطاب می‌شوند و بعضا نگاهی آمیخته با پیش‌داوری نسبت به اهداف و آرمان‌هایشان داریم، کار ساده‌ای نیست اساسا سهل و ممتنع است که بخواهیم از دلباختگانی بگوییم که بیشتر اهل خلوت بوده و هستند و نه فقط خود اصراری بر فریاد باورهایشان نداشته‌اند که بازماندگان و همراهانشان هم حد و مرزی معین با فضای پرهیاهوی رسانه‌ها دارند چگونه می‌توان با ابزار «عقل» به قضاوت دیپلمات‌های عاشقی نشست که اگرچه ردای تقابل با جاهلیت مدرن داعشیان را به تن کرده‌اند اما خود نیز چندان در قید و بند «عقل» نبوده و پا در مسیری گذاشتند که دیگران جز به حیرت نمی‌توانند به روایت و بازخوانی آن بپردازند؛ حیرتی از جنس همان تقابل عقل و عشق ! شادی روح شهدا صلوات
#خدایا محتاجم نکن که تهمت به کسی بزنم ، 💫زیرا تهمت خیانت ظالمانه ای است. #شهیدمصطفی_چمران ─┅═ঊঈ🕊ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🕊ঊঈ═┅─
گریه می‌کرد و اصرار داشت که به جبهه برود... پدرش گفت: تو هنوز بچه‌ای! جبهه هم جای بازی نیست که تو می‌خواهی بروی... حسن گفت: مگر کربلا قاسم نداشت؟ من هم قاسم می‌شوم... #شهید_حسن_یزدانی ─┅═ೋ❅💎❅ೋ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ೋ❅💎❅ೋ═┅─
در رفتــن ؛ شتابے عجیب داشتید و در مانـدن اکراهے عمیــق... گاهـی مرگـــ، جاودانہ ترین نوع زیستـن است، وشما چہ خوب این رافهمیدید... ─┅═ೋ❅💎❅ೋ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ೋ❅💎❅ೋ═┅─
شیعه بدنیا امدم . در مکتب حسین درس عزت و ازادگی را آموختم . بخاطر عشق حسین ترک وطن کردم و اوارگی را به جان خریدم و امروز به لطف این عشق سعادت مدافع حرم نصیبم گشت و شاید توفیق شهادت . دست نوشته ی از سردار شهید حسین فدایی ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
پرسیـدم : قلہ افتخـار یڪ ملـت ڪجاست؟ آرام دستـم را ڪًرفـت و بر سر قبـر یڪ #شهــــیـد مهمـانم ڪرد. روے ســنڪً قبــرش نوشتہ بود : " قلہ افتخــارم 【 #شـــــهادت】است... 🎈شبتون شهدایی🎈 ╔══════••••••••••○○🌛╗ @parastohae_ashegh313 ╚🌙⭐️🌙•••••••══════╝
گـــــــمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور اســــت ، وگرنه همه اجرها در گمنامیست محکمه خون شهدا محکمه عدلیست کـــه مارا به آن محـــاکمه میڪشند... 🌺صبحتون شهدایی ┄┅┅✿❀🌸❀✿┅┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅┅✿❀🌸❀✿┅┅┄
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌺 همسر شهید حمید سیاهکالی مرادی : 🌼 نحوه شهادت 🌼 در مدتی که به سوریه رفته بود ، چند بار تماس گرفت . آخرین بار بسیار خوشحال بود واز زیارت حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) تعریف می‌کرد . ۱۲ ساعت بعد به شهادت رسید ، آن‌طور که هم رزمانش تعریف می‌کنند خمپاره‌ای به نزدیکی همسرم و چهار نفر از همرزمان برخورد می‌کند که شهید سیاهکالی از همه نزدیک‌تر بوده و پای راستش به‌ شدت مجروح می‌شود ، پای چپ نیز می‌شکند و سرو صورتش نیز آسیب می‌بیند . در لحظات آخر چند ثانیه دستش را بر پیشانی قرار می‌دهد و نام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سیدالشهدا(علبه السلام) را می‌برد تا به شهادت می‌رسد. هنوز رفتنش را باور نکرده‌ام ، فکر می‌کنم در این مدت وقت نداشته است تا با من تماس بگیرد ، منتظرم با دوستانش از سوریه برگردد و از خواب بیدار شوم ┄┅┅✿💠❀💖❀💠✿┅┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅┅✿💠❀💖❀💠✿┅┅
خاطرات شهید امیر حاج امینی: 💢 یه بار که تو منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو در آورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت: " نکنه فکر کنین که فلانی ما رو آموزش می ده، من خاک پاهای شماهام. من خیلی کوچیکتر از شماهام… اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم…." 💢 ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن. همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه‼️. همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش ... می گفت: من خاک پای شماهام … ┄┅┅✿💠❀💖❀💠✿┅┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅┅✿💠❀💖❀💠✿┅┅
خاطره ی زیبا از شهید بقایی : یه حلب 17 کیلویی روغن خریده بودیم. به مجید گفتم: روغن رو از بازار بیار خونه...گفت: شما این‌همه روغن خریدید، اونوقت از من می‌خواین اون رو بذارم روی دوشم و بیارم خونه؟!!! من از این‌کار عار دارم ، چرا می‌خواین احتکار کنین؟ من که نمی‌دونستم احتکار یعنی چی، بهش‌گفتم: مادر! برا مصرف روزمره‌ی ماست. مجید گفت : خب! دو کیلو ؛ سه کیلو؛ نه 17کیلو... امام خمینی فقط برا مصرف روزانه ش مواد خوراکی داره ، شما چرا؟ 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید مجید بقایی 📚منبع : کتاب تا چشمه‌ی بقا ، صفحه 29 ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
سردار شهید امیر عباسی در برخورد با زنِ بدحجاب #متن_خاطره : کنارِ خیابون مشغولِ صحبت بودیم که یهو دیدم صورت ابراهیم سرخ شد. رد نگاهش رو دنبال کردم، چشمش خورده بود به یک زنِ بدحجاب ... ابراهیم با دلخوری رویش رو برگردوند و گفت : غیرت شوهرش کجا رفته؟ غیرت پدرش‌کجا رفته؟ غیرت برادرش‌کجا رفته؟!!! بعد رو کرد به آسمون و با پریشانی گفت: خدایا ! تو شـاهد باش‌که ما حاضر نیستیم چنین صحنه‌هایِ خلاف دینی رو توی مملکت ببینیم، نکنه بخاطرِ اینا به ما غضب کنی؟ 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید ابراهیم امیرعباسی 📚منبع : کتاب ساکنان ملک اعظم5 « منزل امیرعباسی» صفحه23 #شهیدامیرعباسی ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
مراسم وداع با شهید مدافع حرم شهید سعید انصاری در معراج شهدا دعاگوی همه دوستان هستیم @parastohae_ashegh313
دلنوشته خواهرانه عزیز برادرم آمدیم دیدنت پایی برای ایستادن نداشتی که به استقبالمان بیایی چرا که دو پایت را در خاک شام جا گذاشتی خواستیم با تو دست بدهیم دست راستت را نیز جا گذاشته بودی لبی برایت نمانده بود که بر دستان همسرت به پاس سه سال صبر و استقامت در فراغت بوسه زنی... پاره پیکر من ، به جای اینکه دخترکانت را در آغوش بگیری و روی پاهایت لالایی بدهی ، اینبار دخترکانت تو را در آغوش گرفتند و روی پای خود لالایی دادند.... پیشانیت را بوسیدیم به یاد بوسه هایی که همیشه بر پیشانیمان می زدی . می دانم که وقت رفتن نیز پایی نداری که بدرقه ی مان کنی . قامتت را کوتاه نمودی تا روحت بلند تر شود . نیم از پاره ی جسم خود را جا گذاشتی تا روحت سبک تر به پرواز در آید . ای آسمانی برادرم آرام بگیر در خاک وطن ... 🌹خواهر بزرگوار شهید سعید انصاری🌹 @parastohae_ashegh313
شهید مدافع حرم شهید سعید انصاری @parastohae_ashegh313
🌹از اعضای بدن من بردارید و برای جاوید بگذارید🌹 شهید جاوید حیدری معروف به جاوید از نیروهای دالاور فاطمیون بود که جزو نیروهای شناسایی لشکر در عملیات لاذقیه و ارتفاع سلدرین به شهادت رسید. شهید جاوید ابتدا زخمی شد. در بیمارستان که بستری بود ابوحامد به دکتر میگفت اگر لازم است از اعضای بدن من بردارید و برای جاویدبگذار ولی زنده نگهش دار که دکتر در آخر گفت کاری از دست ما ساخته نیست و جاوید به شهادت رسید ابوحامد هم پیشانی ایشان را بوسید و اشک در چشمانش جمع شد. 🌺─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─🌺 @parastohae_ashegh313 🌺─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─🌺
: بچه‌ها ! دلاتونُ تحویل ارباب بدید . دلتو بده به ارباب بگو فقط شب اول قبر سالم تحویلم بده ! چشماتون رو بذارید برای خوشگل خوشگلا یوسف زهرا . چشماتون رو بذارید برای خدا... ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندیدیـم جز بر تابوت شهیـد ، بوسهٔ تو را بر تابوتے دیگر ... و دریافتیـم : حقیقتـا شهیــد ، حقیقتی است شگفت‌آور ! #اللهم_ارزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ شبتون شهدایی ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
#شهادت می دهند اما به "اهل درد" نه بی خیال ها فقط دم زدن از #شهدا افتخار نیست باید زندگیمان ، حرفمان ، نگاهمان ، لقمه هایمان ، رفاقتمان بوی شهدا را بدهد عطر خالص بندگی برای خدا 🌹صبحتون شهدایی🌹 @parastohae_ashegh313
#شهیدحاج_حسین_خرازی برای شناسایی منطقه رفته بود بعد شناسایی نقشه عملیات را پهن کرد نقطه ای را نشان داد و گفت: اگر من شهید شدم اینجا از روی چند خوشه گندم رد شدم به صاحبش بگویید راضی باشد.. ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
شهید خرازی گفت: با اتوبوس می‌برمت تا حالت جا بیاد #متن_خاطره : مرخصی داشتیم و قرار شد با حاج حسین بریم اصفهان. حاجی گفت : بیا با اتوبوس بریم . بهش‌گفتم: با اتوبوس ؟ توی این‌ گرما؟ حاج حسین تا این حرفم رو شنید ، گفت : گرما؟! پس بسیجی ها توی گرما چی‌کار میکنن ؟ من یه دفعه باهاشون از فاو اومدم شهرک هلاک شدم . پس اونا چی بگن؟ با اتوبوس می‌برمت اصفهان تا حالت جا بیاد 📌خاطره ای از زندگی سردار شهید حاج حسین خرازی 📚منبع: یادگاران7 «کتاب شهید خرازی » ، صفحه 33 #اخلاص #تواضع #شهیدخرازی ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
تنها درخواست شهید علم الهدی در زندان ساواک چه بود؟ #متن_خاطره: نوجوان که بود ، ساواک دستگیرش کرد. رفتم ملاقاتش و دیدم اوضاعِ زندان اصلاً خوب نیست . اتاقهای زندان بسیار کوچک و قدیمی و کاملاً غیر بهداشتی بود . به سید حسین‌ گفتم : چه چیزی لازم داری تا برات بیارم ؟ گفت: فقط یه جلد قرآن برام بیارین... 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید سید محمد حسین علم الهدی 📚منبع: کتاب لحظه های آشنا ، صفحه ۱۱ #انس_با_قرآن #استکبارستیزی #شهید_علم_الهدی ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
طرحِ جالبِ شهید چمران برای ریزشِ غرور . #متن_خاطره: ماهی یکبار بچه‌های مدرسۀ جبل عامل رو جمع می‌کرد ، می رفتند و زباله ‌های شهر رو جمع‌‌آوری می‌کردند . می‌گفت : با اینکار هم شهر تمیز میشه و هم غرور بچه‌ها می‌ریزه... 🌷خاطره ای از سردار شهید دکتر مصطفی چمران 📚 منبع: مجموعه یادگاران، جلد یک «کتاب شهید چمران» صفحه 22 #غرور #شهیدچمران ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
ایده ی جالبِ شهید دکتر محمد علی رهنمون برای تربیت فرزند #متن_خاطره : محمد علی صبح‌ ها بعد از نماز قرآن می‌خواند. اگه دخترمون بیدار بود ، می‌گرفتش توی بغل ؛ اگه هم خواب بود ، کنارِ رختخوابش می‌نشست و می‌گفت : اینـجا قـرآن می‌خوانم ، می‌خواهم چشم و گوشِ بچه ‌ام از الان به این چیزها عادت کنه... 🌷خاطره‌ای از زندگی شهید دکتر محمد علی رهنمون 📚منبع : یادگاران16 «کتاب رهنمون» ، صفحه 90 #انس_با_قرآن #تربیت_فرزند #شهیدرهنمون ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝