شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
از امروز با خاطرات و عاشقانه های شهید #احمد_علی_نیری با ما همراه باشید . کتاب #عارفانه فوق العاده ز
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_بیست_وهشتم 8⃣2⃣
شب ها بعد از نماز چند دقیقه دور هم مینشستیم و بچه ها حدیث یا ایه ای میخواندند.
احمد اقا کمتر حرف میزد،بیشتر با عمل مارا هدایت میکرد.
همیشه خوبی های افراد را در #جمع میگفت
;مثلا اگر کسی چندی ن عیب و ایراد داشت اما یک کار خوب نصفه نیمه انجام میداد ، همان مورد را در جمع اشاره میکرد.👏
همیشه مشغول تقویت نقاط مثبت بچه ها بود.👌
باور کنید احمد آقا از پدر و برادر برای ما دلسوز تر بود. واقعا عاشقانه برای بچه ها کار میکرد.😔❤️
✨✨✨✨✨
یکبار من کنار احمد آقا نشسته بودم. مجلس دعای ندبه بود .
احمد آقا همان موقع به من گفت:مداحی میکنی؟!
گفتم : بدم نمیاد🤔
بلافاصله میکروفن را در مقابل من نهاد😳
من هم شروع کردم همینطور غلط و غلوط شروع به خواندن دعا کردم.🙊
خیلی اشتباه داشتم .😢
ولی بعد از دعا خیلی من را تشویق کرد.👏
گفت:بارک الله خیلی عالی بود .برای اولین بار خیلی خوب بود..👏
✨✨✨✨✨
همین تشویف های احمدآقا باعث شد که من مداحی را ادامه دهم و اکنون هم با یاری خدا وعنایت اهل بیت(ع)در هیئت ها
مداحی می کنم..😍
فراموش نمیکنم..یکبار احمدآقا موقع صحبت حاج آقا حق شناس وارد مسجد شد .حاج آقا تا متوجه ایشان شدند #صلوات فرستاد..
همه جمعیت صلوات فرستادند..❤️
احمدآقا که خیلی خجالت زده شده بود همان جا سریع جلوی در نشست...😅
(دعای ندبه)
✨✨✨
نماز #صبح را به #جماعت در مسجد می خواند.
بعد از نماز مشغول تعقیبات میشد.😊
قیافه اهل ذکر به خود نمیگرفت.
اما حسابی مشغول ذکر بود.💚
یکبار رفتم کنار احمد آقا نشستم.
دیدم لبانش به آرامی تکان می خورد.
گوشم👂 را نزدیک کردم...
دیدم مشغول خواندن دعای عهد است.💚💛
احمدآقا همیشه بعد از نماز صبح از حفظ دعای عهد را میخواند.
او به ساحت نورانی امام زمان (عج)
ارادت ویژهای داشت.🌺
کارهایی را که باعث تقرب انسان
به امام عصر (عج) می شود را هیچگاه ترک نمیکرد💞
✨✨✨✨
مدتی از شروع برنامه های بسیح و فرهنگی مسجد نگذشته بود که احمدآقا پیشنهاد کرد برنامهی دعای ندبه را در مسجد راه اندازی کنیم.
وقتی اعلام کرد که برنامه صبحانه هم داریم استقبال بچه ها بیشتر شد..!!😁
صبح جمعه بچه ها دور هم جمع میشدیم و برنامه ی دعا آغاز میشد.
ایشان اصرار داشت که برنامه دعا در شبستان مسجد باشد که مردم هم شرکت کنند❤️
#ادامه_دارد ...
📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
°•|🌸🍃
#سݪام_بر_شھـــــدا
حبیبهای لشڪر خمینی
همچون حبیب حسیــن (؏)
میدان جهـاد، بـــــزم وصالشان بود ...
#ســــــلامــ
#صبحتـــون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
خاکریز خاطرات ۵۹
✍ طرح جالبِ جمعی از رزمندگان برای ترک گناه
#متن_خاطره:
چند تا از رزمندهها یک قرار قشنگ گذاشته بودند: «اینکه هرجا کسی داره غیبت می کنه صلوات بفرستند.»
با اینکار هم طرف متوجه اشتباهش میشد و غیبت نمیکرد ، هم صلوات میفرستادند و ثواب میبردند. واسه همین هر جا کسی مشغولِ غیبت بود ، یکی میگفت: بلند صلوات بفرست ...
📌شهدا نسبت به عاقبت به خیریِ دیگران بی تفاوت نبودند ... ما نیز بیتفاوت نباشیم
#صلوات #ایده_شهدایی #غیبت #گناه #بی_تفاوت_نبودن
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
از امروز با خاطرات و عاشقانه های شهید #احمد_علی_نیری با ما همراه باشید . کتاب #عارفانه فوق العاده ز
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_بیست_ونهم9⃣2⃣
خودش خالصانه از ابتدای صبح مشغول کاربود.
صبحانه و چای را آماده میکرد و...
بعضی هفته ها بعد از پایان دعا به همراه احمدآقا با موتـــــ🏍ـــور میرفتیم اطراف چهار راه سیروس.
آنجا برای بچه ها عدسی می خریدیم.😋
خداروشکر به خاطر صبحانه هم که شده بچه ها دور هم جمع میشدند.😅
احمد اقا از هزینه #شخصی خودش برای بچه ها صبحانه تهیه میکرد.
✨✨✨✨✨
کار های مختلف انجام میداد تا بلکه معنویت و ارادت به امام زمـــ🌹ــان (عج) در بچه ها تقویت شود.
در همین برنامه دعای ندبه بسیاری از بچه هارا برای آینده تربیت کرد.
ودستشان را در دست مولایشان قرار داد
احمد آقا کارهای فرهنگی مسجد را حول محور اهل بیت (ع) قرار داد ونتیجه خوبی از این روند گرفت 🌺
البته کارهای جمعی احمدآقا برای بچه ها فقط دعای ندبه نبود.🙄
✨✨✨✨✨
بعضی شب های جمعه بچه هارا به مهدیه تهران برای دعای کمیل میبرد.
در مسیر برگشت هم برای بچه ها
ساندویچ می خرید و حسابی به بچه ها حال میداد
✨✨✨✨✨
(نماز جمعه)🌺
از اینکه بچه های بسیج و مسجد به دنبال مسائل فهم درست معارف دین نیستند بسیار ناراحت بود.😔
خیلی برای ارتقای سطح معرفت وعقیدهی بچه ها تلاش میکرد.
با مسئولان بسیج بارها صحبت کرده بود.
میگفت بیشتر از برنامه های نظامی به فکر ارتقای سطح معرفتی بچه ها باشید.
برای این کار خودش دست به کارشد.
به همراه بچه ها به مسجد حاج اقا جاودان میرفت.🙄
به این عالم ربانی ارادت ویژه داشت.❤️
✨✨✨✨✨
مدتی هم بزرگتر های فرهنگی مسجد را به جلسات حاج اقا مجتبی تهرانی می برد.
وقتی احساس میکرد که این جلسات برای بچه ها سنگین است جلسات آنهارا عوض و از اساتید دیگری استفاده میکرد.
ازدیگر کارها که تقریبا هر هفته تکرار میشد برنامهی زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی بود.
با بچه ها به زیارت میرفتیم و روبه روی ضریح می نشستیم وبه توصیهی ایشان،اقا ماشاءالله برای ما مداحی میکرد.
#ادامه_دارد ...
📚منبع : کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی
تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد.
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
از امروز با خاطرات و عاشقانه های شهید #احمد_علی_نیری با ما همراه باشید . کتاب #عارفانه فوق العاده ز
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_سیُم0⃣3⃣
با بچه ها خدمت مرحوم آیت الله ناصر صراف ها (قرائتی) در مسجد محله چال رفتیم. ایشان پدر دو شهید و یکی از اوتاد زمانه بود. توصیه های اخلاقی بسیارخوبی به طلاب و شاگردان داشتند.
یک بار فرمودند : آقا ، نماز جمعه را ترک نکنید.
نمی دانید حضور در نمازجمعه چقدر برای انسان برکات دارد. خصوصا وقتی که هوا بسیارسرد یا بسیارگرم باشد❗️( یعنی زمانی که مردم کمتر شرکت می کنند )
من و دیگر شاگردان احمدآقا از این حرف ایشان خیلی خوشحال شدیم؛ چون از زمانی که به یاد داشتیم با احمد آقا به نمازجمعه می رفتیم.
احمدآقا همه ی مارا به حضور در نمازجمعه مقید کرده بود.
او با سختی بچه ها را جمع می کرد. بعد می رفتیم چهارراه مولوی و با اتوبوس دو طبقه یا وانت و... خلاصه با کلی مشکل به نمازجمعه می رفتیم.
بچه ها شلوغ می کردند. اذیت می کردند و...
اما احمد آقا با صبر و تحمل وصف ناشدنی بچه ها را با معارف دین آشنا می کرد.
💐🌾💐🌾💐🌾💐🌾💐🌾💐🌾💐🌾💐🌾
یکی از بچه ها می گفت : من از همان دوران احمد آقا به نمازجمعه مقید شدم.
بعد از شهادت احمد آقا هم سعی کردم نمازجمعه من ترک نشود. یک بار در عالم رؤیا مشاهده کردم که در خیابانی ایستاده ام.
احمد آقا از دور به طرفم آمد و من را در آغوش گرفت.
خیلی حالت زیبایی بود. بعد از سال ها احمد آقا را می دیدم.
بعد از روبوسی به تابلوی خیابان نگاه کردم. دیدم نوشته خیابان قدس. فهمیدم اینجا نمازجمعه است.
همان لحظه از خواب بیدار شدم. فهمیدم علت اینکه احمدآقا این گونه من را تحویل گرفت به خاطر حضور همیشگی من در نمازجمعه است.
🌾💐🌾💐🌾💐🌾💐🌾💐🌾💐🌾💐🌾
←اردو→
( برادران محمدشاهی )
برخی روزها به من توصیه می کرد : امشب جلسه ی حاج آقا یادت نره❗️
می گفت : کمال ، امشب بیا یه خبرهایی هست❗️
شب هایی که او توصیه می کرد واقعا حال و هوای جلسه آیت الله حق شناس دگرگون بود.
آن شب ها مجلس نورانیت عجیبی پیدا می کرد.
نمی دانم احمدآقا چه می دید که این گونه صحبت می کرد❗️
ما از بچگی با هم رفیق بودیم. در دوران کودکی با هم فوتبال بازی می کردیم.
اما از وقتی که در مسجد فعالیت می کرد دیگر ندیدم فوتبال بازی کند.
یک بار دیدم احمدآقا در جمع بچه های نوجوان قرارگرفته و مشغول بازی است.
فوتبال او حرف نداشت. دریبل های ریز می زد و هیچ کس نمی توانست توپ را از او بگیرد.
خیلی به بازی مسلط بود. از همه عبور می کرد.
اما وقتی به دروازه ی حریف می رسید توپ را پاس می داد به یکی از نوجوانان ها تا او گل بزند❗️
احمد می رفت در تیم افرادی که هنوز با مسجد و بسیج رابطه ای نداشتند.
از همان جا با آن ها رفیق می شد و...
بعد از بازی گفتم : ...
#ادامه_دارد ...
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
علی جان شهادتت مبارک!
#شهید_علی_پیغامی، جوانترین شهید مدافع وطن کشور....
تو همون ساعت هایی که من و شما مشغول فراهم کردن سور و سات جشن عید غدیر بودیم یه جوون رعنا و دسته گل،متولد سال 1376 به نام علی پیغامی اهل بناب در منطقه عملیاتی قندیل 2 سر دشت در درگیری با اشرار ضد انقلاب به شهادت رسید تا برای بار هزارم به یادمان بیاورد که #امنیت_اتفاقی_نیست !
روحش شاد
#تکاور_پاسدار
#امنیت_امروزمان_را_مدیون_شهدائیم
#شادی_روح_شهدا_صلوات
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
•••
اینخانهلورفتهستدرجمعگدایان
اینجاکسیڪهدستخالیمۍرودنیستــ
#چهارشنبههاۍامامرضایی💚
•••
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
🌸🍃
🍃
بسم رب الشهدا و الصدیقین
راهیان نور غرب حکایتش فرق میکند!
.
.
غربت اینجا آدم را یاد سامرا می اندازد
درست همان لحظه
که در سرداب امام زمان ایستاده ای
و زیر لب میگویی
کجایی مولای من..
و غریبی مولایت را حس میکنی...
اینجا حکایت عجیبی دارد
قصه ؛ قصه مردانی ست که دل هایشان تنها در گرو ایمان بود و بس ..!
آخر میدانی
اینجا کومله ( ضد انقلاب) اگر رزمنده ای را اسیر میکردند
او را به بدترین نحو ممکن شکنجه میدادند تا شهید شود!
طاقت داری بگویم؟
چشم هایت را ببند و نخوان!
او را زنده زنده خاک میکردند تا فقط سرش بیرون بماند و شهید شود!
اجزاء بدنش را زنده زنده بیرون میکشیدند!
توی دیگ آب میسوزاندندش..
دست آخر سرش را میبریدند! و این تنها بخشی از شکنجه های آنهاست..
و هروقت دست شان به بیمارستان ها میرسید
رزمنده ها را با آمپول هوا شهید میکردند!....
آری ..اینجا حکایتش فرق میکند!
اینجا حکایت مردانی ست که از هیچکس نمیترسیدند چون ایمانش قوی بود و راه را میشناختند و لحظه ای تردید نمیکردند که یقین داشتند انَّ الله معنا را ...
اینجا سر میدادند
اما
نمیگذاشتند حرف امام روی زمین بماند!
میدانی در چه شرایطی ؟
در شرایطی که دولت وقت ( بازرگان) تیم میفرستاد تا با ضد انقلاب مذاکره کنند!
ضد انقلاب هم فکر کردند که خیلی مهم شده اند به پیشروی و تصرف در شهرها شروع کردند
اما مردم عاشق امام شان بودند
وقتی امام شان بیانیه سرداد که هر چه زودتر پاوه را از افراد شرور پاک کنید
مردم بی هیچ پشتوانه دولتی دل به خدا سپردند
و لبیک گویان به امام شان
به دل کوه های پر پیچ خم غرب کشور زدند..
طولی نکشید که شهر از شر شرور پاک شد!
اری طولی نکشید
اما خون های مقدس زیادی بر فرش خیابان ها و خاک کوه ها ریخته شد
تا قصه مقاومت و قوت ایمان را جاودانه کند!
اینجا قصه مردانی بزرگی ست
قصه کاوه ها
چمران ها
زین الدین ها
ناصری ها
بروجردی ها
ابشناسان ها
شفیعی زاده ها
که ثابت کردند تنها رمز پیروزی ایمان است ایمان!
.
.
#راهیان_نور_غرب
#امام_خمینی_ره
#اصحاب_اخر_الزمانی_سید_الشهدا
#قصه_ایمان
#نویسنده_جزیره_مجنون
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝